Jump to ratings and reviews
Rate this book

گرما در سال صفر

Rate this book

First published January 1, 2007

1 person is currently reading
29 people want to read

About the author

شهرنوش پارسی‌پور

21 books122 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
3 (7%)
4 stars
7 (18%)
3 stars
11 (28%)
2 stars
13 (34%)
1 star
4 (10%)
Displaying 1 - 6 of 6 reviews
Profile Image for Az.
31 reviews
August 11, 2024
یک بند خوندمش، داستان‌های کوتاهی که هرکدوم به شیوه‌ای مجذوب‌کننده یا بهت برانگيز بودن‌. قلم شهرنوش پارسی‌پور رو خیلی دوست داشتم و لذت بردم، طوری که ساده و روان منظور رو انتقال می‌ده پسندیدم. داستانِ "زیبا بودیم؛ زیبا بودیم؟" که بلندترین و آخرین داستان کتاب هم بود، بیش‌تر از همه توجهم رو جلب کرد؛ حال و هوایِ توصیفیِ قصه احساسات متفاوتی رو بهم منتقل کرد که در نهایت تجربه‌ی خوب از یه داستان رو نتیجه می‌دن.
در نهایت خوندن کتاب رو به علاقه‌مندان داستان‌های کوتاه پیشنهاد می‌کنم.
Profile Image for Hosna.
473 reviews18 followers
March 1, 2025
نیمی از داستانهای کتاب آویزه‌های بلور اینجا بود و نیمی دیگر که لگد انقلاب را خورده بودند و با تجربه‌ی بیشتر نویسنده پخته‌تر از نیمه‌ی نخست بودند.
Profile Image for Njf Atena.
30 reviews1 follower
Read
May 27, 2025
یکی از بهترین کتاب هایی هست که بیشتر به موضوعات زنان پرداخته در بحبوحه‌ی قبل از انقلاب و تصویرسازی هایی داره که قشنگ.
فقط در دو داستان مفهوم اصلی و درون مایه مشخص نیست یکی سارا و دیگری بچه ای که مرده و بوی تعفنش همیشه همراه یک زن هست و باید تحقیق کنید تا به اصل ماجرا که مد نظر نویسنده بوده پی ببرید.
که این موضوع پیچیدگی رو هیچ وقت دوست نداشتم ولی الان نمیدونم به خاطر شرایط سنی هست که بلاخره آدم ها عقایدشون عوص میشه این رازهای کشف نشده رو دوست داشتم بنابراین چون بهش نرسیدم از استاد عزیزم خانم حق پرست پرسیدم و ایشون درون مایه و حقیقت ذهنیت نویسنده رو برام شفاف سازی کرد. بسیار دوست داشتم.
Profile Image for Ali Nourbakhsh.
176 reviews
January 8, 2025
اولین کتابی بود که از خانم شهرنوش پارسی‌پور خوندم، قلم پخته‌ای دارن به نظرم رگه‌هایی از سورئالیسم در این کتاب وجود داشت اما به طور کل شیوه‌ی نوشتار نویسنده واضح و شیواست، در نهایت برای آشنایی با ایشون کتاب بدی نبود ولی با نخوندنش چیز زیادی رو از دست نمی‌دید.
Profile Image for Sanaz.
126 reviews3 followers
September 6, 2025
اگر اشتباه نکنم این پنجمین کتابی بود که از شهرنوش پارسی پور می‌خواندم. کتاب شامل پانزده داستان کوتاه با عنوان‎های زیر بود:
گرما، در سال صفر
بهار آبی کاتماندو
همکاران
آویزه‎های بلور
همزاد
یک جای خوب
کشتار گوسفندها
سارا
آقایان
زندگی خوب جنوبی
باران
در خانه
آفتابگردان، گل همیشه عاشق
آداب صرف چای در حضور گرگ
زیبا بودیم؛ زیبا بودیم؟

بخش‌هایی از کتاب:

- شاید بشود. یک روز این جا مردی برای من دست‎هایش را به هم کوفت. من به خودم گفتم "شادی" به میهمانی باغ من آمده. امروز می‌دانم نامش "تنهایی" بود؛ صدای دست‎ها. ص ۳۴ از داستان "همزاد"

- عادت بدی‌ست که نابغه‎های نیمه‌دیوانه دارند و آن انتقال دلهره‎های پوچ‌شان است به مخاطب‌های ساده‌لوح و بدبخت‌شان. خوشبختی من در این است که به این جور آدم‎ها فقط عادت می‌کنم و هرگز صد در صد تحت تأثیر هیچ یک از آن‌ها قرار نگرفته‎ام و می‌توانم ادعا کنم این تنها هنر من است. ص ۵۰ از داستان "کشتار گوسفندها"

- اصلاً جنگ یعنی چی. یک جایی خوندم که جنگ در طبیعت آدم نیست. جنگ اختراع بشره. ص ۷۰ از داستان "آقایان"

- یک قانون و قاعده دست‎مالی وجود دارد. آفتابگردان باغچه محکوم به تحمل کنجکاوی عابران است. بس که زیباست، در کودکی و بلوغ همه را از رفتن باز می‌دارد ص ۹۷ ....
- من چند درس از آفتابگردان آموخته‌ام. آفتابگردان اگر هوشیاری مشابه هوشیاری آدم می‎داشت، نمی‌باید می‌گذاشت در باغچه بکارندش. آفتابگردان را در باغچه نباید ردیف دیوار کاشت. باید در جایی باشد که نور بگیرد (پشت بام؟). آفتابگردان حدیث حرکت طبیعی نور و تاریکی است.
- آفتابگردان، باور کنید، اما من حوصله ندارم در این باره بنویسم، در حقیقت دانشی پیرامونش ندارم. فقط این را می‎دانم که روزی در کودکی، در شمارش تخمه‎های رسیده گل شرکت داشته‎ام. کوچک‎ترین گل کمی کم‎تر از هزار و دویست، و بزرگ‎ترین گل کمی بیش‎تر از هزار و هشتصد دانه پرورده بود. این یعنی عاشق بودن عاشق ابدی بودن. ص ۹۸ از داستان " آفتابگردان، گل همیشه عاشق"

- مدتهاست به این نتیجه رسیده‌ام که مردم وقتی سر و صدا می‌کنند، حرف زدن بی‌فایده است. در حقیقت متأسفانه اغلب کشتارهای تاریخی در لحظه‎ای رخ می‎دهد که مردم هیجان‎زده و عصبی هستند، یا به شدت می‎ترسند. ص ۹۹ از داستان "آداب صرف چای در حضور گرگ"

- تصور جدایی از مرد دیوانه‎اش می‎کرد. اما حتی تصور آن روزی در جایی، او را به دلیل اصلی که از آن برخاسته بود، جایی که در آن زیسته بود، تحقیر کنند، به کلی خردش می‎کرد. ص ۱۳۵ از داستان " زیبا بودیم؛ زیبا بودیم؟"

- ....اما جرأت نمی‎کرد این را بگوید و حالا دیگر حوصله گفتنش را هم ندارد. چون گفتنی آن‎قدر زیاد است که همه لاجرم در زیر بار فشار نگفته‎ها دارند از پای درمی‌آیند. ص ۱۵۶ از داستان " زیبا بودیم؛ زیبا بودیم؟"

در مجموع، این کتاب پر از تصویرها و ایده‌های کوچک اما عمیق است. شاید همه‌ داستان‌ها یکدست و قوی نباشند، اما لحن و زاویه‌ نگاه خاص نویسنده همان چیزی‌ست که باعث می‌شود بخواهم باز هم سراغ نوشته‌هایش بروم.

۱۴۰۴/۰۶/۱۵
Profile Image for Naele.
195 reviews73 followers
Read
March 10, 2025
نمی دونم چرا انقدر ازش تعریف می کنن به نظرم داستان هاش خیلی سطحی و بی ایده بود
Displaying 1 - 6 of 6 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.