شکل هتل پلازا بود یه کم. یه بخشی از یه سفرِ دو تا آدم. دنیاهای مختلف شون. دغدغه های مختلف شون. فکرها و شخصیت پردازی ها. چیزی که حقیقتا من رو مجذوب می کنه. حالا در هر فرمت رسانه ای یی هم که می خواد، باشه. :ی با این که یه کم بعضی جاها دیالوگ ها رو می تونست بهتر هم بیان کنه [مثلا به جای این که بگه «شیش سال زندگی ت تو فرانسه فلان» می تونست بگه «اون شیش سال فلان» و بعدا یه جای دیگه توضیح بده که یارو فرانسه بوده. مثلا.]؛ با این که مضمون هاشون -خیانت و «احساس زنده بودن کردن» و امثالهم- خیلی نو نبودن؛ ولی باز هم خوندن ش چسبید به م. راضی هستم بسیار! اوصیکم.