مجموعه ۴۸ شعر از اشعار سیاوش کسرایی همراه با ترجمهی انگلیسی As Red as Fire, Tasting of Smoke Translation to English: Sara Khalili Bilingual Persian/English
سیاوش کَسرایی (۵ اسفند ۱۳۰۵ هشت بهشت اصفهان - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴ وین) از شاعران و فعالان سیاسی معاصر ایران بود.
سیاوش کسرایی در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد. شاهکار او منظومه آرش کمانگیر است. وی از شاگردان نیما بود که به او وفادار ماند. ضمن آنکه سالیان دراز در حزب توده فعال بود و در کنار شعر به مسایل سیاسی نیز میپرداخت. به همین دلیل گروهی او را شاعری مردمی مینامیدند.
بسیار زود به همراه خانوادهاش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگیاش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
در میان اشعار وی منظومه آرش کمانگیر از لحاظ اجتماعی و به سبک حماسه سرایی و شعر غزل برای درخت از لحاظ سبک و محتوا درخشش خاصی دارند. بخشی از شعر آرش:
آری، آری، زندگی زیباست. زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست. گر بیفروزیش، رقص شعلهاش در، هر کران پیداست. ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.
واقعیت اینه که این کتاب مجموعه ی شعری نیست که به من بچسبه. از نظر ذوق من شعرها گاه و بی گاه نقصان های آهنگی و زبانی دارند و بندهای تکان دهنده درش معدوده - شعر تکان دهنده که یکی یا شایدم هیچ. از نظر محتوایی هم دوز سیاسی بودن و گرایش های چپیش زیادتر از اونیه که به دل بشینه - البته اشعار اصلا به شعار فروکاسته نشدن اما بالاخره کلیت اثر سیاست زده است و "متعهد" - در نتیجه برای من خسته کننده. کلا به نظرم این منظومه خوبی هاش این جا و آنجا در میان اشعار و بندهایشان پراکنده است
منظومه ی "آرش کمانگیر" برای خیلی ها شاید جذاب باشه اما برای من خواب آوره. جهت آزاردهنده اش محتواشه که ملی گرایی و چپ بودن درش هویدا است - و من از این هر دو دل خوشی ندارم. بگذریم که کلیت اسطوره ی آرش کمانگیر هم اصلا چیز جذابی برام نیست - ایران و توران هر کدوم لنگه ی اون یکی اند. باید گذشت از این ثنوی گرایی خیر و و شر خصوصا در سیاست و بدتر از اون در جغرافیا
من که این کتابو از کتابخونه گرفتم نمی دونستم دو زبانه است اما همین شد توفیق اجباری که ده بیست تا از ترجمه ها رو هم بخونم ( البته اولش می خواستم انگلیسیا رو همشو بخونم اما بعد گفتم که چی بشه؟! ). ترجمه ی انگلیسی ترجمه ای ابتدایی نیست و تلاش خوبیه اما مهم ترین نقیصه اش عدم زیبایی زبانی ترجمه و آهنگین نبودن انگلیسیشه. به نظرم انتشاراتی ها باید اول بدن یکی ترجمه کنه و بعد ترجمه رو بدن به یه شاعر انگلیسی زبان که اون رو بازسرایی کنه. همچنین ترجمه یه جاهایی ساده سازی کرده و کلمات رو به ساده ترین معنایشان برگردانده
شعری که بیش از همه دوست داشتم، شعر "کلید" بود. در مرتبه ی بعد اشعار "کارگران راه"، "مست"، "زمستان"، "انتظار"، "باور"، "چند رباعی"، "دو دوبیتی" ( اولی )، "یک، دو، سه"، "ریشه و جنگل" و "دیدار خوب تو" هم جالب بودند