What do you think?
Rate this book


882 pages, Hardcover
Published January 1, 1998
بخش معتنابهی از آثار ادبی ما را داستانهای عامیانه ساخته و پرداخته نقالان و قصه گویان تشکیل میدهد که از آن جمله است: سمک عیار، دارابنامه، اسکندرنامه، مختارنامه، ابومسلم نامه، رموز حمزه، حسین کرد و امیرارسلان. اینگونه داستانها بسان آیینههایی است که روش زندگی، خلق و خوی، پندارهها و آرزوهای مردم ما را باز می تابد؛ همان توده مردمی که نویسندگان و سخنوران بارگاهی در آثار خود هیچگاه از آنان یاد نکردهاند. مردم زحمتکش و بردباری که مداحان و منشیان خداوندان زر و زور نام آنان را در آثار خود از قلم انداختهاند.
بخت بد بین کز اجل هم ناز میباید کشید
«گیومرث سپاهی ساخته بود و هوشنگ آگاه شده بود که پدر او را به چه حال بکشتند. آهن به حکمت از کوه بیرون آورد هم بخوردی و از آن سلیح کرد ماهری کرد سهمگن، سپری کرد و برگونه کارد چیزی کرد و آن به الهام ایزدی کرد نه از دید و شنید. پس آن روز چون آن سپاه را بدیدند او را هوشنگ زین آوند خواندند، یعنی تمام زین افزار و این لقب تا امروز برو مانده است و گروهی گویند این لقب طهمورث بود.»
در هفت لشکر «نارعنا» دشنامیست برای زنان. به مانند کاربرد اون در آثاری مثل آلبارسلان. اما واژه تازی «رعنا» مؤنّث ارعن و به معنی زن سبکسار گول و سست است، بنابراین نارعنا فاقد معنی یاد شده است و و دیگر دشنام محسوب نمیشود.
در دورههای اخیر «رعنا» در زبان فارسی بیشتر به معنی زیبا و خوش اندام به کار رفته است و ظاهراً از جهت این است که در «هفت لشکر» و «امیرارسلان»، «نارعنا» به صورت دشنام به کار رفته است و بدین ترتیب مفاهیمی چون زشت و بدقواره از آن مستفاد میشود.