ارداویرافنامه گزارش سفر موبدی زرتشتی است که با نوشیدن دارویی سکرآور به جهان پس از مرگ میرود. او پس از ۷ روز بازمیگردد و دیدههای خود از بهشت و جهنم را بازمیگوید تا دینداری مردم تقویت شود. فیلیپ ژینیو این کتاب را از اصل پهلوی (نسخه جاماسپ آسا) به فرانسه و ژاله آموزگار متن فرانسه را به فارسی ترجمه کرده است. ترجمه فارسی آموزگار اول بار در سال ۱۳۷۲ توسط انتشارات معین با همکاری انجمن فرهنگی ایران و فرانسه چاپ شد. در چاپ دوم، به سال ۱۳۸۳، همان ناشران متن پهلوی اثر (نسخه تصحیح شده توسط مارتین هوگ و ا.دبلیو. وست) را نیز گنجاندند. کتاب در بردارنده تلفظ متن پهلوی و واژهنامه نیز هست. شماره ۳۰ از گنجینه نوشتههای ایرانی
Arda Viraf is chosen for his piety to undertake a journey to the next world in order to prove the truth of Zoroastrian beliefs, after a period when the land of Iran had been troubled by the presence of confused and alien religions. He drinks wine and a hallucinogen, after which his soul travels to the next world where it is greeted by a beautiful woman named Den who represents his faith and virtue. Crossing the Chinvat bridge, he is then conducted by "Srosh, the pious and Adar, the angel" through the "star track", "moon track" and "sun track" – places outside of heaven reserved for the virtuous who have nevertheless failed to conform to Zoroastrian rules. In heaven, Viraf meets Ahura Mazda who shows him the souls of the blessed (ahlav). Each person is described living an idealised version of the life he or she lived on earth, as a warrior, agriculturalist, shepherd or other profession. With his guides he then descends into hell to be shown the sufferings of the wicked. Having completed his visionary journey Viraf is told by Ahura Mazda that the Zoroastrian faith is the only proper and true way of life and that it should be preserved in both prosperity and adversity.
توى يكى از قسمت هاى انيميشن سيمپسون ها، بارت سيمپسون پسر شرور خانواده به جهنم رفت، و توى مدرسه ى شياطين سر كلاس نشست. هر چى توى اين دنيا توى درس ها ضعيف و تنبل بود، توى درس هاى مدرسه ى شياطين نابغه و شاگرد اول بود، درس هايى مثل روش شكنجه دادن و تكه پاره كردن و آتش سوزاندن! چيز بامزه اى كه از اون قسمت يادمه، اينه كه به نظر بارت سيمپسون بهشت يه جاى كسل كننده و بدون هيچ جذابيت بود، پر از ابر و نور و آسمون كه اونجا هيچ كارى جز پرواز كردن ندارى، در حالى كه حتى اسم جهنم بارت رو به هيجان مى آورد، با عذاب هاى عجيب غريب و "خفن" و شياطين وحشتناك "باحال"ـش، پر از خشونت و خون و آتش و موسيقى راك!
امروز كه ارداويراف نامه رو مى خوندم، مدام به ياد بارت سيمپسون بودم، و بهش حق مى دادم! كتاب تا جايى كه توصيف بهشت بود، حوصله سربر بود و انگار نگارنده حتى توى خيال هم نمى تونسته به يه چيز خوشبختى آور فكر كنه. اما همين كه به توصيف جهنم و جهنمى ها رسيد، وه، پر شد از عذاب هاى ابتكارآميز كه بعد از هزار و چندصد سال هنوز مى تونستن من مخاطب رو به لرز بيندازن! ارداويراف نامه ديگه چيه؟
اگه ماجراى معراج رو خونده يا شنيده باشيد، اين نسخه ى زرتشتى اونه. توى دوره ى پس از اسكندر كه ايمان مردم سست شده، موبدها دور هم جمع ميشن كه فكرى بكنن و به اين نتيجه ميرسن بايد كسى رو بفرستن به دنياى مردگان تا خبر بياره آيا آيين زرتشتى و بهشت و جهنم حق و حقيقته يا نه؟ و قرعه به نام ارداويراف مى افته. شرابى آماده مى كنن و با ادعيه ى مقدس بهش ميدن، و اون به مدت هفت روز مى ميره و دوباره زنده ميشه و از سفرش به پل صراط و برزخ و بهشت و دوزخ خبر مياره.
مینوکان(ساکنان آن جهان) بر من نخست نماز بردند و من «ارداویراف» دیدم «رشن» راست را که ترازوی زرد زرین بدست داشت و نیکان و بدکاران را اندازه می گرفت
..فرازتر رفته دیدم مدهش دوزخ؛ ژرف مانند سهمگین ترین چاه و
در تاریخ ادبیات "کمدی الهی" شاهکاری جهانی است که دانته در سال 1308 شروع به نوشتن آن کرد اما نزدیک به هزار سال قبل از آن، در دوره ساسانی کتابی نوشته شده که آنچنان شبیه کمدی الهی است که گمان می رود نویسنده ایتالیایی اثرش را از این کتاب اقتباس کرده باشد
:چند دلیل برای افتخار به نیاکان باستانی ما وجود داره 1 آنان برای ترویج عقائد خود از کتاب استفاده کرده اند
2 :جملاتی در کتاب که بیانگر ادبیات قوی و اندیشه هایی ظریف اند
فرازتر رفته دیدم مدهش دوزخ؛ و به تاریکی چنان تاریک که بدست فراز شاید گرفتن (یعنی تاریک چنان بود که شخص می پنداشت که آنرا بدست تواند گرفت)
3 برخی قوانین که برپایه انسان دوستی نوشته شده اند و حتی می بینیم گاها حیوانات هم دارای حقوقی بوده اند
موریس مترلینگ در کتاب راز بزرگ می گوید: مطالعه در قواعد اخلاقی مذهب زرتشتی بسیار جالب می باشد زیرا قواعد اخلاقی مذهب زرتشتی یکی از عالی ترین و پاک ترین مقررات اخلاقی دنیاست
و حتی بر این عقیده است که ادیان بعدی تحت تاثیر آیین زرتشت قرار گرفته اند برخی اعتقادات و قوانین مشابه را در آخر ریویو خواهم آورد
:شباهت کمدی الهی به ارداویراف نامه
ارداویراف و دانته هردو به برزخ و دوزخ و بهشت سفر می کنند و پاداش بهشتیان و عذاب دوزخیان و .. را شرح می دهند با این تفاوت که همراهان ارداویراف دو فرشته اند و همراه دانته در ابتدا ویرژیل است و بعد بئاتریس
:سفر ارداویراف
پس موبدان و دستوران دین بر این شدند که ما را چاره باید خواستن تا از ما کسی رود و از مینوکان آگاهی آورد که مردم دین اندر این هنگام بدانند که این پرستش و درون و آفرینگان و نیرنگ و پاتیابی(نیرنگ دعائی است و پاتیابی طهارت و وضو ) که ما بجا می آوریم به یزدان رسد یا به دیوان و به فریاد روان ما رسد یا نه
پس دستوران دین شراب و منگ گشتاسبی سه جام زرین پر کردند یک جام به اندیشه نیک و دیگر جام بگفتار نیک و سدیگر جام بکردار نیک به «ویراف» دادند روان «ویراف» از تن به جهان دگر رفت و هفتم روز و شبان باز آمد و اندر تن رفت
متاسفانه کمدی الهی را نخواندم و علت این سفر را نمیدانم
:اعتقادات و قوانین زرتشتی
:خداوند قابل دیدن نیست چون اهورمزدا این آئین گفت، من شگفت بماندم چه روشنی دیدم و تن ندیدم بانگ شنیدم و دانستم که این هست اهورمزدا
اعتقاد به سه جهان ماورایی پس از مرگ: برزخ و دوزخ و بهشت
در آیین زرتشت رستاخیز روحی است و جسمانی نیست
پل چینود که برای رسیدن به بهشت باید از روی آن گذشت و برای نیکوکاران فراخ و برای بدکاران بسیار باریک
سجده فرشتگان بر ارداویراف که نشان از برتر بودن مقام انسان نسبت به آنان است
:در مورد قاعدگی زنان زن بد کیشی است که در ایام حیض نپرهیخت و برخلاف احکام دین پرهیز نداشت به آب و آتش رفت یعنی زن نباید در این ایام نه نزدیکی جنسی داشته باشد و نه عبادت کند و مرد هم اگر با زن در این ایام نزدیکی کند او هم بمانند زن در دوزخ مورد مجارات سختی قرار می گیرد
گریه کردن برای مردگان در این آیین بر خلاف احکام دین است ارداویراف رودی می بیند بسیار بزرگ که روان هایی در کنار آن بود و برخی گذشتن نمی توانستند و برخی به سختی و بودند کسانی هم که به آسانی می گذشتند سروش اهرو و آذر ایزد به او می گویند که این رود آن اشک بسیاری است که مردمان از پس گذشتگان از چشم بریزند و شیون و مویه و گریستن کنند.اشکی که برخلاف حکم دین می ریزند با این رود آب زاید و آنانکه بگذشت نتوانند آنانند که از پس مرده شیون و مویه و گریستن بسیار کردند و آنان که آسانتر می گذرند کمتر گریسته اند
:گناهان دیگر
سخن گفتن در وقت طعام خوردن
از پای میزشنیک کردن ( سرپا ادرار کردن)
غیبت کردن و مردمان را یکدیگر مخالف ساختن
کشتن گاوان و گوسفندان و دیگر چارپایان برخلاف احکام دین
جادو و نگرشن بمعنی چشم بد ...و
:حرف آخر
وقتی صحبت از یک آیین می شود باید به نکات مثبت و منفی آن پرداخت و نه بطور عمد فقط چیزهایی بمانند ازدواج با محارم(که خود زرتشتی های امروزی آنرا قبول ندارند) و یا آبتنی زن حامله در ادرار گاو(نمیدانم چقدر صحت دارد) را نشان داد تا بگوییم بله این آیینی گمراه کننده است
اینکه این آیین الهی بوده یا نبوده،مورد توجه من نیست وچیزی که برام اهمیت دارد این است که نیاکان ما چگونه می اندیشیده اند و باید بگویم قوانین زرتشتی هم بمانند خیلی از قوانین دیگر بدون نقص نیستند و برای مثال در مورد زن قوانینی مانند فرمانبرداری کامل از شوهر، متضاد با حقوق زنان در امروزه است اما قوانینی اخلاقی دیگری هم دارند که به قول مترلینگ یکی از رئوس این معتقدات، وجود وجدان است
از وقتی شنیدم داستانی هست که یکی توش مواد میزنه و فرشتههارو میبینه، دلم میخواست بخونمش
°°°° ١ و دیدم این دوزخ پر از بلا، بیمگین، سهمگین، پر از درد پر از رنج، بدبو و بسیار تاریک را ٢ پس اندیشیدم، آن به نظر من همچون چاهی آمد که هزار آرش به بن آن نرسد ٣ و اگر همه هیزمی را که در جهان هست در دوزخ بسیار گندیده تاریک بر آتش نهند هرگز بوی [خوش] ندهد. ۴ دیگر اینکه از گوش تا چشم و به اندازهای که یال اسبی موی دارد، تعداد بسیاری از روان دروندان در آنجا بودند و آنها یکدیگر را نمیدیدند و بانگهای یکدیگر را نیز نمیشنیدند. ۵ هر یک میپنداشت:« من تنها هستم» ۶ و تاریکی برای آنان چنان تار است و گندگی، بیمگینی، زخم و پادافره گونهگونهی دوزخ برای آنان [چنان] است که کسی که یک روز در دوزخ است بانگ میزند:« این نه هزارسال هنوز تمام نشده است که ما را از این دوزخ رها کنند؟»
يك سفرنامه تخيلي كه در ان ويراف(ويراژ) كه از موبدان است سفري به ان دنيا مي كند از بهشت و دوزخ و برزخ ديدن مي كند و نحوه مجازات ها و آسوده گي هاي مردم را در دنياي ديگر براي اهل اين دنيا بازگو مي كند.دليل اين سفر هم به گفته نويسنده كتاب اين بوده كه پس از حمله اسكندر و از بين رفتن اوستا در دين سستي به وجود امد و به همين دليل گروهي از موبدان از ويراف خواستند به اين سفر برود تا مردم را با اصول ديني نزديك سازد.كتاب به چند دليل ارزشمند است نخست اين كه از نوشته هاي باقي مانده از روزگار ساساني است ديگر اين كه پيشرفته بودن داستان نويسي در ايران باستان را بيان مي كند كه حتا ايرانيان سفرنامه تخيلي نيز مي نوشتند و ديگر هم قدرت بيان و داستان پردازي نويسنده ان.
داستان معراج رفتن کسی به اسم ارداویراز، که تشبیه شده به کمدی الهی، ولی به زعم بنده شباهت بیشتری به داستان معراج رفتن حضرت محمد داشت. خدا همه رِ هدایت کنه!
موبدان و بزرگان میشینن دور هم میگن وضع مملکت خیلی خرابه؛ هرچی دعا میکنیم فریادمون به جای اینکه به ایزدان برسه به دیوان میرسه. چه کنیم؟ یه کسی رو به نمایندگی بفرستیم بره از مینوان برامون خبر بیاره که وضعیت چیه. هفت تن رو که نسبت به خدایان بی گمان تر هستند و اندیشه و گفتار و کردار آراسته و درست دارن جدا میکنن. از این بین سه نفر دیگر رو پیدا میکنن و از ��ون سه نفر یه نفر پیدا میکنن به نام ویرا. و ویراز رهسپار "چکاد دایتی و چینود پل" میشه و پس از هفت روز برمیگرده و حکایت سفر خودش رو تعریف میکنه. اول او رو به بهشت میبرن و طبقات مختلف بهشت رو در می نورده و در هر طبقه، مرتبۀ بهشتیان براش توضیح داده میشه. سپس او رو به دوزخ میبرن و شکنجه و رنج و عذاب بدکاران رو میبینه و گناه هریک رو برای او میگن. کتاب مجموعه ای از قوانین و قواعد اجتماعی و باید و نبایدهای زندگی مردم رو در قالب بهشت و دوزخ به خواننده گوشزد میکنه. بسیاری از قوانین و گناهان برای زمان حاضر نیز قابل استفاده هستن و بسیاری منسوخ شدن در روزگار ما، چه از نظر اخلاقی و چه قانونی. دید کلی خوبی نسبت به برخی از مفاهیم و واژگان و سنن فرهنگی زرتشتیان میده به خواننده این کتاب که میتونه جالبناک باشه مثلن اینکه یکی از بالاترین مراتب بهشت برای کسانی ذخیره شده که خویدوده (ازدواج با محارم و نزدیکان) رو انجام بدن و خود ویراز نیز هفت خواهر داره که همه برای او همچون زن و همسر هستن؛ که ظاهرا و دست کم طبق این کتاب، ازدواج میان نزدیکان و اعضای خانواده سنت پسندیده ای بود در روزگاران قدیم. و دیگر واژۀ فرشکرد که به معنای نوعی جنگ آخرالزمانی میان اهریمنان و مینوان است که طی اون خوبان پیروز میشن و جهان پاکیزه و تصفیه میشه.
فردی به نام اَرداویراز به جهان پس از مرگ میره و به کمک سروش اَهلو و آذر ایزد با سیستم بهشت و جهنم آشنا میشه و وقتی برمیگرده چیزهایی رو که دیده به پیروان آیین مزدیسنا میگه. با توجه به نام هایی که گفتم و دیگر نام ها که توی کتاب اومده، قرار نیست این کتابو بخونیم و با خودمون بگیم آاا، پس بهشت برای افراد درستکاره و جهنم، بدکاران! دستت درد نکنه اینو که خودمون هم بلد بودیم از اسلام! چیزهایی که برای من با خوندن این کتاب شایسته توجه بود: نخست، نام هایی که وجود داشت، ایزدانی که مردم اون زمان بهشون اعتقاد داشتن، ایزد خاک، آب و آتش و.. قطعا هرکسی که این کتاب رو میخونه با آموزه های آیین زرتشت آشناست، اما اینجا یه چیز اضافه تر هم وجود داشت که این کتابو خاصش میکرد، اینکه اگه به اونا عمل نکنیم چه پادافرهی در پیش داره! اینکه بفهمم آتش چقدر برای گذشتگان مقدس بوده که بخش زیادی از پادافره های جهنم به ناپاک کردن اون اختصاص داده شده! اینکه با اهانت به آب و گیاه، ایزد مربوطه چه پادافرهی در نظر گرفته! انگار میشه با همین خرده اطلاعات سرگوشی به تاریخ و طرز تفکر پیشینیان زد. بخش شگفت انگیز کتاب برای من اونجایی بود که به رودی میرسیدند، ارداویراز درباره اینکه چرا بعضی افراد به سختی و بعضی به آسودگی ازش گذر میکنن سوال پرسید، جواب گرفت که این پادافره کسانی بوده که در دنیا مویه و اشک ریختند (بر خلاف قوانین!) و این برمیگرده به اون آموزه سخت دلنشینی که آیین زرتشت تنها آیینی هست که افراد رو به لذت از جهان مادی و دوری از هرگونه غم و ناراحتی و اشک دعوت میکنه. چیزهای زیادی برای گفتن هست که میشه ساعت ها دربارش گپ زد، مثلا تخیل عجیبی که توی پادافره ها وجود داشت و یا سیستم طبقه بندی بهشت به ستاره و ماه و خورشید و و و(چقدر ذوق کردم وقتی اسم جاماسب و گشتاسپ هم توی کتاب اومده بود) در پایان باید بگم برام عجیبه، به کتاب هایی که چنین موضوعاتی رو دربرمیگیرن ستاره بدم!؟ معیار سنجش چی باید باشه؟ نمیدونم پس اینطور برای خودم در نظر میگیرم، اینکه چقدر دوست دارم بعدا بیام سر وقتش و دوباره بخونمش!
در اواخر دوران ساسانی که دین زرتشت به کلی دگرگون شده بود و باورهای آیین کهن و زروانی جایگزین آن شده بود از جمله تحریفات و بدعتهای وارد شده از آیین زروانی انتخاب خواهر به جای همسر بوده است .
کتاب داستان موبدی است که برای بیگمان شدنِ مردمان در باره دین و رستاخیز و بهشتت و دوزخ، خویش را به یاری موبدان دیگر به خواب هفت روزه می برد و روان او در بهشت، نیکی های نیکوکاران و در دوزخ پاداَفرَه (مجازات) بدکاران را می بیند و پس از به هوش آمدن آن داستانها را باز می گوید. این مرد ویراف نام دارد که او را اردا بمعنای قدیس لقب دادهاند. ارداویراف را مؤبدان آئین مزدیسنی شربتی مخدر و مقدس میخورانند که تحت تأثیر آن وی به مدت سه شبانه روز به خواب میرود و پس از بیداری داستان سیروسلوک روحی خود را برای دیگران بازگو میکند. گرچه قصهٔ سیروسلوک روحی اردا ویراف جنبهٔ موهومی دارد و آشکارا از تأثیر بنگ یا مخدری شبیه به آن سرچشمه گرفتهاست، باز منبعی بی نظیر از برداشتی که زرتشیان ازبهشت وجهنم داشتهاند را به ما ارائه میدهد.
این داستان بسیار مشابه با کمدی الهی دانته است در کمدی الهی ویرژیل و بئاتریس دانته را همراهی میکنند و در این داستان سروش، اهرو و آذر ایزد
این که اینچنین داستان نویسی در دوره ساسانیان صورت گرفته اثر را ارزشمند میکند اما هیچ حق برابری برای زن در نظر نمیگیرد و او همواره باید مطیع و فرمانبردار از همسر باشد.
یادمه اولین بار که خوندمش از تشابهش با چیزایی که تو معراجنامهها بود حیرت کرده بودم. همون زنایی که از مو آویزونن. همون مارا. همون عذابا. نثر و تصویرسازی خوبی داشت. کلن چاپ و نشر نظر کارش درسته.
کتاب ارداویراف (ویراف مقدس)نامه، داستان 101 فصلی از معراج ویراف یک فرد پاک و درستکار زرتشتی و دیدههای او از بهشت و جهنم است. میخواستم بخاطر: ایرانباستان، ارتباط با اساطیر،علاقه به اتفاقات خشن در جهنم، ارتباط با دین زرتشت و... این کتاب بخش عظیم پایاننامهام باشه که فعلا نتونستم موضوع مناسب و درخوری پیدا کنم. اما خوندن و فکر کردن به کتاب واقعا جالب و هیجان انگیزه. اینکه موبدانی دین خودشون رو در خطر تهاجمات سایر ادیان دیدن و به راست یا دروغ فردی رو روانه دنیای دیگر کردن و ایون فرد اونقدر موفق بوده که حتی با اهورامزدا به صحبت نشسته واقعا جالبه. قبل از اردوایرافنامه شرج معراجهای دیگری هم در ایران باستان وجود داشته اما با این ظرافت که هر فرد برای چی پاداش میبینه و برای چی پادافره میبینه نبوده. شرح101 فصلش اینجوریه: 1=وضعیت دینی و پروسه انتخاب ویراز 2=آمادگی ویراز برای منگ نوشیدن و خواهران او 3= رفتن و برگشتن ویراز 4=شرح دیدار با شروش و اذر و دوشیزه نماد کارهای زندگانی 5=دیدن جینود و گذشتن به سمت بهشت و دوزخ 6=دیدن همیستگان، گناه و ثواب برابر، کیفر دمای هوا 7=اندیشه نیک:ستاره پایه، جایگاه درستکاران ساده 8=گفتار نیک: ماه پایه، جایگاه ثواب متوسط 9=کردار نیک: خورشید پایه، جایگاه شاه و سالار و هیربد خوب 10=امدن ایزد آذر و دریاچه کبود آب هیزم تر 11=دیدار بهمن امشاسپند، اهورامزدا، فروهر بزرگان دین 12=روان بخشندگان خیلی روشن و بالاتر سایرین،معتقدان و عمل کنندگان به دین زرتشت در درجه دوم،جایگاه سوم: ازدواج کنندگان با نزدیکان، جایگاه چهارم: پادشاهان خوب، جایگاه پنجم: بزرگان و راستگویان. 13=زنان با لباس زر و سیم و گوهر در بهشت: خشنودی آب و آتش و زمین و...، پرستش ایزدانفرمانبرداری شوهر، بیگمانی بر مزدیسنان 14=موبدان و دعا کنندگان: در روشنی بلند، ستایش کنندگان و دعوت به ستایش: کارهای نیک بلند،ارتشتاران: برترین رامش و شاد و لباسهای فاخر، کشتندگان حیوانات موذی: روح بلند و درخشان،کشاورزان: لباسهای درخشان مثل ستاره، صنعتگران: تخت روشن و خوب و بزرگ. 15=شبانان:روشن و درخشان و شادی، کدخدا و دهقان: تخت زرین و جا و فرش و بالش خوب، استوار و آموزگار و پژوهشگر: روشن و شاد، وکلا: نورانی به اندازه ستاره و ماه و خورشید. 16=دیدار رود اشکهای بازماندگان روان و دشواری گذشتن از آن 17=بازگشت به جینود و سختی کشیدن روان بدکاران: سختی به اندازه کل عمر روی زمین در یک شت و باد بد بو از سمت شمال و آمدن پیرزنی با بدترین ویژگیها به شکل اعمال فرد، سه گام اندیشه و گفتار و کردار بد ئ سپس افتادن در دوزخ 18=توصیف دوزخ: سرما و خشکی و بدبویی و مثل چاه تنگ و ترسناک و تاریکی قابل لمس و سه روز معادل نه هزار سال و دریدن و جویدن و خراب کردن گناهکار 19=لواط کردن مرد: ماری مثل چوب از نیشیمن گاه او وارد و از دهانش خارج میشود. 20=زنی که در حیض به سمت آب و آتش رفت: تشت تشت کثافت مردمان به خورد او میدادند. 21=کشتن مرد نیکوکار: کندن پوست از سر و کشتن سخت او. 22=مردی که در دوره حیض همخواب زن شد: کثافت و دشتان زنان به دهانش ریختند و فرزند خودش را میپخت و میخورد. 23=حرف زدن با دهان پر و بی احترامی به خرداد و امرداد و یشت نکردن: گرسنه و تشنه ماندن و موی خراشیدن و خون و کف خوردن 24=زن همسرداری که با دیگری خوابید: با پستان آویزان از دوزخ و حیوانات موذی تن او را میخورند. 25=راه رفتن با یک کفش، نبستن کمربند دینی، ادرار سرپا: حیوانات موذی پا و گردن و کمرشان را میجویدند 26=فحش و دشنام و تحقیر همسر توسط زن: زبان داراز و در هوا اویخته 27=بی اعتدال فروختن و دزدی و غارت: اندازه گیری خاک و خاکستر و ریختن در دهان فرد. 28=پادشاه بد و نابخشنده و ازار رسان: آویزان بودن در دوزخ و 50 دیو با مار زنده شلاق زدند. 29=غیبت و دو بهم زنی: زبان بیرون است و حیوانات موذی می جوند. 30=کشتن گاو و گوسفند و دیگر حیوانات خلاف قواعد دینی:شکستن و جدا کردن اندامهای فرد. 31=جمع کردن زیاد پول و نبخشیدن و به نیکان ندادن: سرتاپا ابزار شکنجه آویزان است و هزار دیو او را کتک میزنند. 32=کار نیک نکردن و تنبلی: حیوانات موذی بدن او را میجویدند 33=دروغ گفتن که به نیکان آسیب برسد: کرم زبان فرد را میخورد 34=شانه کردن مو بالای ��تش و مو و رشک وشپش به آتش انداختن: حیوانات موذی تن او را میجوند 35=جادوگری: خوردن مردار خود 36=سخن چینی و تفرقه انداختن: بدن به شکل چند مار با سر آدمی 37=کشتن و آلودن آتش: آویخته شدن از دوزخ و حیوانات موذی تن فرد را میجوند. 38=کثیف کردن اب و اتش و تن خود و نیز دزدی: به خورد فرد گوشت و مردار و کثافت و گندگی میدهند 39=خوردن حق کارگران: خوردن پوست و گوشت مردمان 40=دروغ و سخن بی سود زدن: کشیدن کوه بر پشت در برف و سرما 41=کثیف کردن اب و اتش و زمین حمام و باعث ناپاکی سایرین شدن: مدفوع و مردار به خورد فرد میدهند و دیوان با سنگ و کلوخ میکوبندش 42=بچه هایی که پدرشان نپذیرفت فرزند پدر هستند: گریه و ناله و فریاد میکنند 43=مردی که بچه خودش را قبول نکرد: کودکان بسیار در پای او هستند و دیوان او را میدریدند 44=سقط جنین: زن با سینه کوه میکند و سنگ اسیاب به سر نگه میدارد 45=گواه دروغ و جابجایی مال از خوبان به بدان: کرم همه اندام او را میخورد 46=دزدی اموال دیگری و تنها گذاشتن دوست: در دست داشتن جمجمه و خوردن مغز 47=فریفتن مردم و گسترش آیین بدی بجای نیکی: سر و ریش تراشیده وتن پوسیده و حیواناتموذی روی آنها راه می روند. 48=غذا ندادن به سگ یا زدن و کشتن سگ: سگ فرد را میدرد 49=به اندازه زمین نفروختن و خوردن مال مردم: خوردن مدفوع و مردار و چرک و حمل کردن کوهی از سنگ بر پشت 50=گذشتن از حد و مرز دیگران و برای خویش کردنشان: کندن کوه با ناخن و دیوان با ماز زنده او را شلاق میزنند 51=زنهار دروغ به مردم: با شانه آهنی گوشت تن فرد را میکشند و به خوردش میدهند 52=پیمان شکنی با درستکاران و نیز بدکاران: خرد کردن فرد با مار و سنگ و کلوخ و تیر 53=رفتن به زیر پل جینود و رسیدن به زمین دوزخ که صدای لرزه اور گریه و زاری و فریاد از آن میآید. 54=دیدار دوزخ: پراز بلا و درد و رنج و ترسناک و بدبو و شبیه به چاهی بی انتها و هرگز خوشبو نخواهد شد وتعداد زیاد گناهکار انجا بودند بدون اطلاع از حضور هم و یک روز معادل نه هزارسال 55=گناه با مجازات مرگ و خاموش کردن اتش بهرام و خرابکردن ابادانی ها و دروغ گفتن و گواهی دروغ دادن و کشتن مردان درستکار بیگناه و فریب دادن: پادافره گوناگون: برف و سرما شدید و گرمای شدید و بوی بد و سنگ و خاکستر و تگرگ و باران 56=انکار دین و ایزذ: مارها تن او را میجوند و میگزند 57=شیون و گریه زیاد: بریده شدن سر و همچنان فریاد زدن 58=ناپاک کردن آب: کتک زدن و به سوی دوزخ کشیدن فرد 59=رها کردن کودک گرسنه خود: گریه کردن و پوست و گوشت پستان خود کندن و خوردن 60=رفتن از روی شهوت به سمت زن شوهر دار: تن فرد در دیگ رویین کرده میپزند. 61=بی اعتقادی به دین و مشکوک به اخرت: می رینند و میخورند و بازهم میرینند و میخورند 62=تحقیر شوهر و اراستن خود برای دیگری و کاربد با غیرشوهر: بریدن پستان با شانه آهنی 63=پاسخ شوهر دادن و زهرزبانی و نافرمانی و دزدین پول از شوهر و جمع کردن: لیسیدن اجاق گرم و سوزاندن دست 64=باردار شدن از مرد دیگر وتباه کردن کودک: گریه و ناله و روی سر برف و تگرگ و زیرپا روی گداخته و با گارد روی و سر میدرید. 65=ازار پدر و مادر: افادن در لجن گند و داس در اندام انها میشود و مادر و پدر صدا میزنند 66=غیبت و به جان هم انداختن: زبان داراز میشود و مارها میجوند 67=بد به محاکمه نشستن و به فریاد مظلوم نرسیدن: از یک پا در تاریکی اویخته و با داس سینه و زیربغل خودش را میکند و در چشمش میخ است 68=زن و مردی که مرد درستکار و خیررسان بود و به بهشت رفت اما شرمگین بود که زنش را در زمین راهنمایی نکرده بود و زن بخاطر کارهای پلید به دوزخ رفت. 69=همخوابی با غیرشوهر و ازردن تن شوهر: میخ چوبی به دو چشم و با یک پا اویزان و حیوانات موذی به تک تک سوراخ های بدنشان رفت و امد میکردند 70=پیمان شکنی با شوهر: اویزان بودن فرد و وسیله خار دار آهنی به بدن انها فرو میشود و نطفه دیوان بدبویی و گثافت به دهن و دماغشان میرود 71=لواط و همخوابی با زن دیگران و فریفتن زن دیگران: مار و کرم چشم فرد را میخورند و میخ در زبانش میرود 72=پرهیز حیض نکردن و آزردن آب و زمین و... و نگاه کردن به ماه و خوورشید و آسمان و ناپاک کردن مرد پاک: خوردن خون حیض خود 73=رنگ کردن مو و استفاده از موی دیگران: خون حیض از فرد می اید و آن را میخورد و کرم در هر دو چشمش میرود 74=کشتن و کتک زدن گاو و گوسفند خلاف قوانین: واژگون آویزان شدن با یک پا و کارد در شکم فرد زدن 75=اب و خوراک ندادن به حیوانات نیک: افتادن زیرپای گاو و نالان از پاره شدن شکم و شکستن استخوان 76=غذا درست کردن در زمان حیض و به مرد پاک دادن و جادوگری: بریدن پستان با دست و دندان خویش و شکم فرد را سگ میدرد و روی روی گرم می ایستند 77=بدرفتاری و فشار به حیوانات: رو به سمت مقعد اویزان بودند و سنگباران میشوند 78=بارداری غیر از شوهر و نپزیرفتن: کندن کوه اهنی با پستان 79=داوری دروغ و رشوه گرفتن: دوچشم در آورده و زبان بریده و با یک پا اویزان و رنده کردن تنش با شانه اهنی و میخ در سر فرو شده 80=کم فروشی: اویزان و خون و کثافت و مغز در دهان میکنند و به بینی می اوردند 81=روسپی و بزهکاری و جادوگری: زبان بریده و چشم در اورده و حیوانات موذی مغز فرد را میخوردند و تن او را میگزند 82=تیز بودن زبان و ازار شوهر: از زبان فرد مار آویخته است 83=گوشت خوردن و تعارف به دیگری: مردار خویش را میخورد 84=افسون کردن زهر و روغن: پستان فرد را میگزند و شکمش پاره و روده ها را به سگ می دهند 85=طلاق از مرد خوب و خوابیدن با مرد بد: فرد را در پوست آهنی گذاشته و روی تنور 86=تباه کردن خویدیده: مار از تن او بالا میرود و از دهان خارج میشود 87=شیر ندادن به کودک بخاطر پول: تن و روی خویش را با شانه اهنی رنده میکند و با پستان کوه اهنی را میکند 88=زنا کردن: آویزان بودن و خودارضایی و ریختن منی در دهان و گوش و بینی 89=نبخشندگی و گرسنگی و تشنگی زیر دستان: فریاد کشیدن و دیویدن از گشنگی و تشنگی و سرما و گرما و حیوانات موذی 90=دروغ بسیار گفتن: مارها میگزند فرد را و زبانش را میخورند 91=قاضی ای که داوری دروغ میکند و بداخلاق است: فرزند خود را میکشد و مغزش را میخورد 92=حسودی: میخ چوبی در چشم 93=مهمان نوازی نکردن: اویزان بودن و در پایین دود و گرمی و در بالا سرما کشیدن 94=به کودکان دیگر شیر دادن و به کودک خود شیر ندادن: پستانها را روی تابه گرم میگزارند و تفت میدهند 95=رها کردن کودک برای همخوابگی با مرد بیگانه: کندن کوه با پستان و تشنگی و گشنگی کشیدن 96=دانه خوردن و در زمین نکاشتن: بریدن زبان و کشیدنش از مو و مردار بر او ریختن 97=دروغ و ناراست گفتن: زبان بریدن 98=در حال گناه مردار خوردن و کشتن حیوانات اورمزدی: می رینند و میخورند 99=نافرمانی از فرمانروایان: میخ چوبی بر زبان بستن و اویزان کردن و دیوان با شانه اهنی تنشان را میکنند 100=گنامینو افراد در دوزخ را مسخره میکند و میخندد 101=دیدار با اورمزد
خیلی از جاهای کتاب میشه عناصر مشترکی رو بین مشاهدات ویراف و اونچه از مشاهدات پیامبر اسلام در معراج روایت شده، پیدا کرد و با هم تطبیقشون داد. تصاویر شباهتهای خوابگونهی عجیبی دارن.
Dante’nin İlahi Komedyasının öncülü olan eski İran dininin bir üyesi olan Ardaviraf’ın yolculuğunu esas alan eser.
Klasik İran dini Zerdüştilikte Makedon kumandan İskender’in işgali sonrası kutsal yazmaların yok olması sonucu Ardaviraf isimli bir kahramanın seçilerek. Cennet Cahennem ve Araf yolculuğu yaparak dönüp geldiğinde gördüklerini yazıya dökmesi sonucu ortaya çıkan eser olduğu söylenir. Eldeki veriler ve eserin parçalarının analizi MÖ’li yıllar ile MS 350 yılları arasında yazıldığını görmekteyiz. Eksiksiz ve tam metin olarak bulunan metin ise 9 yy a aittir ama dediğim gibi nüshaların bazı parçaları çok çok daha eskiye dayandığı bilimsel bir gerçektir. Ardavirafname için söylenen Miraç olayının kökeni olma düşüncesini çürütmek amacıyla Kuran dan sonra yazılmıştır tezi doğru değildir. Ardaviraf ın yolculuğu ile Miraç arasındaki benzerlik veya yolculuktaki tasvirlerle ilgili İslam arasındaki benzerlik bir senkretizmi akla getirse de Mikail Bayram Hoca’nın birebir aynı olma iddiası tarafımdan tespit edilenemiştir.
Bugüne kadar öbür dünya tasvirleri içerisinde Loyolalı Aziz Ignatius Cehennemin tasvirini yapar Dante Cehennemi en bilinen cehennem tasviridir. Abdülkadir Geylani Guynet ül Talibin eserinde Dante’ye rahmet okutacak bir cehennem tasviri yapar. Ancak tüm bunlar içinde Ardavirafname bir eserin öncüsü olacaksa Dante nin tasvirleri ve anlatımı ile olan benzerlik inanılmaz boyuttadır. O kadar ki eğer Jung’un bilimsel olmayan tezi Kolektif Bilinç Dışı olgusu yoksa Dante Ardavirafname yi bilmeden İlahi Komedya’yı yazması mümkün değildir.
Prof Dr. Nimet Yıldırım’ın çevirisi ile yayımlanan kitapta 3 bölüm vardır. Ardavirafname nedir. / Ardavirafname / Sözlük. Bu şekilde eser sadece bir antik yazmanın çevirisi olarak kalmamış Kadim İran dininin açıklamalı bir kullanım kılavuzu haline gelmiştir.
Meraklısı veya ilginç bulanlar kolaylıkla okuyacaktır. Dili sededir. Çeviri de bu sadeliğin korumuştur.
Ardaviraf ve eseri Ardavirafname hakkında bazı teknik bilgiler:
Tanrı Ahura Mazda--Hürmüz--Rab--Ruh
Zerdüştçülük--Zerdüştîlik--Mecûsîlik--Mezdiyesna--Mazdayasna--Mazdaizm--Mazdekçilik, MÖ 3000.
Zerdüşt--Zoroaster--Zarathustra--III. Zerdüşt--Zerdüşt Spitama, MÖ 660'ta yaşamış.
Arta--ArdaViraf--Veh Şapur, bir Zerdüş mübedi (dinadamı]. M.S. 226 civarında yaşamış.
Artai Viraf Namek--Ardavirafname, 1274’te Pehlevice (Orta Farsça) olarak yazıya geçirilmiş.
Temelde, bir rüya görür, ötedünya hallerine ilişkin görü elde eder. Uyandığında not eder, bu eser böyle meydana gelir. M.S. 200’ler.
Ardaviraf, Sasaniler (224-651) döneminde yaşamış Zerdüştçü bir din adamıdır. Büyük İskender'in Doğu seferinde Zerdüşt kutsal metinlerini imha etmesiyle, inanırları yollarından sapmışlardır.
-giriş, -cennete seyahet, -cennette, -cehennemde yolculuk. -ve, sonuç bölümü.
giriş bölümünde, aday, iyi biri olduğu için bilge kişiler tarafından seçilir, uzun uykuya dalar.
sonraki bölümde, Çeka Daiti dağına ve Çinvad (Chinvat) köprüsüne gider, (ilk 15 bölüm) cennette, ruhların iyi halde olduklarını görür memnun olur.
16. bölümden itibaren, yolculuğuna cehennemde devam eder. bundan sonra, dünyada kötülük yapmış ruhların aldığı ceza ve işkenceleri görür, fena hallerini tasvir eder. suçlar, genel ahlak-sosyal-siyasal-ticari-ekonomik ve dini ahlak kurallarına uymamak.
99. bölüme kadar, sanki bir korku parkı. insan okumaktan sıkılıyor, bıkıyor aslında, neyse ki bölümler kısa, tasvirler benzer, atlayıp sonuca varıp son cümleyi görüp geçebiliyorsunuz.
[The Walking Dead 1. sezonu zor bitirdim, o sesler, kısık kısık gelen o ses, zombi sesleri, baktım psikolojimi bozuyor, bıraktım.].
100. bölümde, Tanrı Ehrimen'i görür. O, ceza almış ruhlarla şöyle alay eder:
“Neden dünyada Ahura Mazda’nın verdiği rızıkları, onun ekmeğini yiyip de benim işlerimi yapıyordunuz? Neden yaratıcının emirlerini önemsemiyor ve o emirlere uymuyor da benim arzularımı gerçekleştiriyordunuz?"
[Ehrimen: kötü, karanlık, şeytan.]
101. bölüm, son bölüm:
rehberleri Kutsal Suruş ve Tanrı Azer, elinden tutup aydınlık düyarına, Ahura Mazda ve kutsal ölümsüzlerin olduğu yere, konseye götürürler.
"dünyaya dön ve gördüklerini anlat" der, öğüt verir,
"İyi Düşünce, İyi Söz, İyi İş için çalışıp çabalayın" der Tanrı Ahura Mazda.
kahramanımız sonra, yatağına-bedenine döner uyanır. 17.6.2022 Samsun.
در یک کلمه به نظرم متن درخشانی است. به جز تاثیرات مستقیم و غیرمستقیمی که بر آثار بعدی خود (از رساله الغفران ابوالعلاء معری گرفته تا کمدی الهی دانته، از شاعران کلاسیک ایران تا نویسندگانِ مدرنی ایرانی چون هدایت) گذاشته و فراهم کردن پتانسیل مطالعات تطبیقی گسترده و بحثها و تحلیلهای مرتبط با جامعهشناسی و جنسیّت، ظرفیّتهای ادبی، زبانی و خصوصاً نمایشی متن در فصلهایی از کتاب متحیّرکننده است. هرچند شاید به خاطر پیچیدگی در دراماتورژی به جز بیضایی و اثرش با عنوان «گزارش ارداویراف»، فرد شاخص دیگری به سراغ این متن نرفته است.
This book told me more about the Zoroastrian eschatology, its heaven, and hell, the sins, the virtues than the Yasnas. The imagery was quite familiar through the theological continuity between Mazdayasna and the Abrahamic tradition and thus culturally easy to consume. Unlike the Divine Comedy, it has few historical references and real personas, one only needs to check some basic Zoroastrian angelology and doctrines to have a context. Some of the terminology also distantly echoes in the Armenian language )
It's worth mentioning that there are two major editions of the book. The old Pahlavi priestly edition with a lot of sadism and pure religious wrath and a later medieval poetic rendering with a more balanced plot. So here's what I learned from the Pahlavi text.
Heaven was dumb as expected. Hell got way more attention and was pictured extensively. It was also not meant to be eternal, but rather an elaborate purgatory lasting 9000 years. It's abundant in all kinds of naturalistic, perverted, pornographic, and sickening punishments for often strange transgressions. But a few instances were particularly interesting. - Orphans suffered because their fathers had abandoned them. Also, souls who were lamented after their departure had to cross a river of tears and suffer a lot. In these two instances, ppl were held responsible for others' misdeeds as a collective punishment. - A virtuous man ended up in heaven but was ashamed for not saving his wife's soul. This defeats the idea of paradise as a place where there's no sorrow or regret :/
این کتاب سفری به جهان واپسین در عقاید زردشتی و به شکلی مخلوط از کمدی الهی با احکام اسلامی بود. ویراف که کاملا دانته بود و بخش کثیری از انواع عذابها رو هم توی دوران مدرسه از دبیرهای دینی به عنوان جزاهای اسلامی در جهان آخرت شنیده بودیم، از چینود هم نگیم که کلا پل صراط بود و فراخ شدن و تنگ شدنش دقیقا همون چیزی بود که از پل صراط شنیده بودیم! نکته ی جالب توجه دیگه نگاه مردسالارانه ی حاکم بر پاداشها و جزاها بود که عذاب زنها بخش عظیمیش در گرو گناهان نسبت به شوهران بود!
This entire review has been hidden because of spoilers.
کتابش از این لحاظ برای من مفید بود که بنده تصور میکنم این کتاب مرجع مطالبی مشابه برای بیان تجربه معراج ادیان هم عصر ارداویراف میتونه باشه و با نحوه مجازات در دنیای مردان دیگر ادیان تشابهات زیادی داره استاد بهرام بیضایی هم با اقتباس از این کتاب نمایشنامه گزارش ارداویراف رو به قلم آوردند.
پس از حملۀ اسکندر گجسته به ایران و سوختن اوستا و ازبینرفتن آموزههای دینی (ارداویراف، ۱۳۷۲: ۳۹)، موبدان زرتشتی، هفت نفر از مردان درستکار را انتخاب کردند و از آن هفت مرد، ویراب یا ویراز یا ویراف، مشهور به اَرداویراف، را برگزیدند تا با خوردن مَنگ [بنگ] و شراب (همان: ۱۳-۴۵)، به عالَم ماوراءالطبیعه سفر کند و از سرای دیگر برای آنان خبر آورَد.
اَرداویراف یا ویراف مقدّس، پس از این معراج و خوابِ هفتشبانهروزی (همان: ۴۶)، بهسوی مردم بازگشت و «اَرداویرافنامه» را، که تصویری از برزخ و دوزخ و بهشتِ زرتشتیگری ایران قبل از اسلام است (همان: ۵۲)، برای آنان به ارمغان آورد. این کتاب یکی از منابع مهم ایران باستان است که پیرامون اعتقادات عامۀ ایرانیانِ پیش از اسلام و دربارۀ دنیای پس از مرگ سخن میگوید و از محتوای آن چنین برمیآید که متن اصلی آن، که به زبان پهلوی بوده است، به اواخر دوران ساسانی تعلّق دارد و شاید کتاب کمدی الهیِ دانته ملهم از آن باشد. ارداویرافنامه ضمن تأکید بر پذیرش دین زردشت و غیرقابل قبول پنداشتن ادیان پیشین (همان: ۹۴)، اموری مانند: دروغ، غیبت، زنا، لواط، رشوه، کمفروشی، آزار و اذیت دیگران و تردید در دین و جهان اخروی را غیراخلاقی شمرده و از جزای سنگین آن در جهنم سخن میگوید (همان: ۷). چنانکه معترضِ شیون و گریستن شده و آن را گناهی میخواند که رنج و عذاب الهی آن برابر با بریده شدن سرهای انسانها است و معتقد است که گریه و شیون بر مردگان، خلاف دین و قانون بوده و این امر سبب آزار روان درگذشتگان میشود (همان: ۶۰-۷۷). از دیگر امور ذکر شده در این کتاب، احترام دین زرتشتی به سگان و کیفر سنگینی چون دریده شدن و تکهتکه گشتن اعضای بدن انسانها در صورت آزار این حیوان است (همان: ۷۳).
در قسمتهایی از این کتاب، که توسط ژاله آموزگار از متن فرانسویِ فیلیپ ژینیو و متن اصلیِ پهلوی به فارسی ترجمه شده است، میخوانیم:
و دیدم روان آن دُروَندانی [بدکاران] که میبلعیدند و میریدند و دیگربار میبلعیدند و میریدند. و پرسیدم: این روانان چه کسانی هستند؟ سروش اهلو [مقدّس] و آذر ایزد گفتند: این روان آن دروندانی است که در گیتی مینو [هر چیز روحانی] را باور نداشتند و بر دین دادارِ اورمزد ناسپاس بودند و بر نیکی که در بهشت و بدبختی که در دوزخ است و به بودن رستاخیز و تنِ پسین به گمان بودند (همان: ۷۸-۷۹). و دیدم روان مردی چند و زنی چند که خَرَفستَران [حشرات موذی] پا و گردن و میان آنها را میجویدند و یکی را از دیگری جدا میکردند. و پرسیدم: این تنها چه گناه کردند که روان آنها چنین پادَفَراهی [مجازات] را تحمّل میکند؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند: این روان آن دروندان است که در گیتی با یک لنگه کفش و بدون کُستی [کمربند دینی] راه رفتند و سرپا ادرار کردند و دیو پرستیهای دیگر انجام دادند (همان: ۶۵). منبع:
ارداویراف، ۱۳۷۲، ارداویرافنامه، به اهتمام فیلیپ ژینیو، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، تهران، معین.
The Book of Arda Viraf is a Zoroastrian religious text, describes the dream-journey of a devout Zoroastrian through the next world. The 'Arda' of the name is an epithet of Viraf / Wiraz and is approximately translateable as "truthful" or "righteous." The date of the book is not known, but is generally assumed to be fairly late in the ancient history of the religion, probably from the period of the Sassanids empire, when Zoroastrianism experienced a state-sponsored revival. The text is frequently compared to Dante's Divine Comedy. Arda Viraf is translated by Philip Gignoux آردویراف نامه اثری بوده به زبان پهلوی که پس از دوره ی ساسانی نوشته شده. با این همه حاوی تفکرات آیینی و مذهبی مزدیسنی ست که به دوران های قدیم می رسد. اردویراف نامه شرح یک سفر خیالی (در خواب) موبدی پرهیزگار به نام اردویراف است به عرش اعلی (معراج)، و دیدار از جهنم و بهشت (به روایت مزدیسنی). این اثر که از اساسی ترین منابع شناخت اعتقادات مذهبی مزدیسنی در باره ی جهان دیگر است، از شباهتی که با داده های اوستا دارد، با آنچه در دوران ساسانی در این زمینه نوشته شده، قابل مقایسه است. در برخی فصول کتاب، سخن از عذاب های دوزخی ست که نشانگر خشونت عقوبت در آیین مزدیسنی ست، مشابه آنچه در آیین یهود و اسلام آمده. گرایشی هست که اردویراف نامه را با "بهشت و دوزخ" دانته مقایسه می کنند با این همه بسیاری از ایران شناسان معتقدند که این دو اثر تاثیر و تاثری بر هم نداشته اند. نخستین بخش کتاب به بهشت و پاداشی که به درستکاران داده می شود، اختصاص دارد. ویراف مقدس را در عالم شهود (vision) به بهشت و دوزخ می برند تا سرنوشت معتقدان و گناهکاران را مشاهده کند. ویراف را سروش و موجودات آسمانی دیگر از پل چینود عبور می دهند. در آن سوی پل فروشی (Fravashi) های آسمانی به دیدار او می آیند و او را به همیستگان (برزخ) می برند، جایگاه کسانی که اعمال نیک و بدشان برابر است. ویراف به طبقات گوناگون بهشت می رود؛ به طبقه ی ستارگان که در آنجا از اندیشه ی نیک پذیرایی می شود. به طبقه ی ماه، جایی که از گفتار نیک پذیرایی می کنند. به طبقه ی خورشید که سومین طبقه است و در آنجا به فرمانروایان خوب که به وظیفه ی دشوار خود عمل کرده اند، پاداش می دهند. در طبقه ی چهارم گرودمان است که بهمن، یعنی اندیشه ی نیک به ویراف خوشامد می گوید و او را به حضور اهوره مزدا می برد. در آنجا به ویراف اقامتگاه های گوناگون درستگاران را نشان می دهند. آنان که بخشنده بوده اند و... زنانی که همسران خوب و وفادار بوده و شوهرانشان را سروران خود بشمار آورده اند. به ویراف اقامتگاه کشاورزان و پ��شه وران، هم چنین جایگاه شبانان، کدخدایان، آموزگاران، پژوهندگان و آشتی خواهان را نشان می دهند، که همه در میان فرش ها و بالش های زیبا در لذت و شادی بسر می برند و... آرداویراف نامه که از زبان پهلوی توسط فیلیپ ژینو به فرانسه برگردانده شده، توسط ژاله ی آموزگار، همراه با آوانویسی و ترجمه ی متن پهلوی به فارسی برگردانده شده که انتشارات معین و انجمن ایران شناسی فرانسه آن را در 1372 منتشر کرده اند. ترجمه ی خانم ژاله ی آموزگار که با ترجمه های دیگر نیز مقایسه شده، با زبانی شیرین و در عین حال ساده تدوین شده است.
Merged review:
The Book of Arda Viraf is a Zoroastrian religious text, describes the dream-journey of a devout Zoroastrian through the next world. The 'Arda' of the name is an epithet of Viraf / Wiraz and is approximately translateable as "truthful" or "righteous." The date of the book is not known, but is generally assumed to be fairly late in the ancient history of the religion, probably from the period of the Sassanids empire, when Zoroastrianism experienced a state-sponsored revival. The text is frequently compared to Dante's Divine Comedy. Arda Viraf is translated by Philip Gignoux آردویراف نامه اثری بوده به زبان پهلوی که پس از دوره ی ساسانی نوشته شده. با این همه حاوی تفکرات آیینی و مذهبی مزدیسنی ست که به دوران های قدیم می رسد. اردویراف نامه شرح یک سفر خیالی (در خواب) موبدی پرهیزگار به نام اردویراف است به عرش اعلی (معراج)، و دیدار از جهنم و بهشت (به روایت مزدیسنی). این اثر که از اساسی ترین منابع شناخت اعتقادات مذهبی مزدیسنی در باره ی جهان دیگر است، از شباهتی که با داده های اوستا دارد، با آنچه در دوران ساسانی در این زمینه نوشته شده، قابل مقایسه است. در برخی فصول کتاب، سخن از عذاب های دوزخی ست که نشانگر خشونت عقوبت در آیین مزدیسنی ست، مشابه آنچه در آیین یهود و اسلام آمده. گرایشی هست که اردویراف نامه را با "بهشت و دوزخ" دانته مقایسه می کنند با این همه بسیاری از ایران شناسان معتقدند که این دو اثر تاثیر و تاثری بر هم نداشته اند. نخستین بخش کتاب به بهشت و پاداشی که به درستکاران داده می شود، اختصاص دارد. ویراف مقدس را در عالم شهود (vision) به بهشت و دوزخ می برند تا سرنوشت معتقدان و گناهکاران را مشاهده کند. ویراف را سروش و موجودات آسمانی دیگر از پل چینود عبور می دهند. در آن سوی پل فروشی (Fravashi) های آسمانی به دیدار او می آیند و او را به همیستگان (برزخ) می برند، جایگاه کسانی که اعمال نیک و بدشان برابر است. ویراف به طبقات گوناگون بهشت می رود؛ به طبقه ی ستارگان که در آنجا از اندیشه ی نیک پذیرایی می شود. به طبقه ی ماه، جایی که از گفتار نیک پذیرایی می کنند. به طبقه ی خورشید که سومین طبقه است و در آنجا به فرمانروایان خوب که به وظیفه ی دشوار خود عمل کرده اند، پاداش می دهند. در طبقه ی چهارم گرودمان است که بهمن، یعنی اندیشه ی نیک به ویراف خوشامد می گوید و او را به حضور اهوره مزدا می برد. در آنجا به ویراف اقامتگاه های گوناگون درستگاران را نشان می دهند. آنان که بخشنده بوده اند و... زنانی که همسران خوب و وفادار بوده و شوهرانشان را سروران خود بشمار آورده اند. به ویراف اقامتگاه کشاورزان و پیشه وران، هم چنین جایگاه شبانان، کدخدایان، آموزگاران، پژوهندگان و آشتی خواهان را نشان می دهند، که همه در میان فرش ها و بالش های زیبا در لذت و شادی بسر می برند و... آرداویراف نامه که از زبان پهلوی توسط فیلیپ ژینو به فرانسه برگردانده شده، توسط ژاله ی آموزگار، همراه با آوانویسی و ترجمه ی متن پهلوی به فارسی برگردانده شده که انتشارات معین و انجمن ایران شناسی فرانسه آن را در 1372 منتشر کرده اند. ترجمه ی خانم ژاله ی آموزگار که با ترجمه های دیگر نیز مقایسه شده، با زبانی شیرین و در عین حال ساده تدوین شده است.
این کتاب را من در ژانر سفرنامهها میگذارم منتها سفری نه در جغرافیای زمین ، که سفر به جغرافیای عالم ماوراء. از آن دست کتابهایی است که اگر با اسطورههای زرتشتی آشنا باشی بسیار از آن لذت میبری. دربارهی موبدی است در دورهی ساسانیان که برای سفری به آن جهانی با مراسمی خاص آماده میشود. هر کدام از مناسک و مراسمی که از آن صحبت کرده برای بررسی دین زرتشت بسیار اهمیت دارد. نکتهی جالب این است که اصولاً در این گونه سفرنامهها ما با شیوهی قضاوت ادیان و همچنین معیارهای اخلاقی آشنا میشویم، چه ارداویرافنامه باشد چه کمدی الاهی دانته،چه رسالهالغفران ابوالعلی معری.
ولیکن ای ویراف، تو را اندرز میکنم. تو این سخن باید که مردمان را بگویی که در هر دو جهان، تن آسان نشاید بودن. و آن جهان جایگاه مزدوران است، تا رنج نبرند و کار تمام نکنند، در این جهان بدین راحت نتوانند رسیدن. و مزد آن گاه شاید خواستن، که کار تمام به کنند. چون کار نکنند و رنج نبرند، طمع مزد نباید داشتن. پس طمع چون باشد؟ تو در خویشتن اندیشه کن که اگر یک تن، پنجاه سال که جانش در راحت و آسانی باشد، پس اگر روزی او را رنج پیش آید، یا از بیدادگران یا از خویش، او را آن راحت پنجاه ساله از یاد باز شود. بر آن سختیِ یک روزه که بدو رسیده شود، فریاد و زاری برگیرد و آن غنیمت پنجاه ساله بدو تلخ شود از آن اندک مایه زحمت. و هیچ راحت با وی نمانده باشد. و بر آن اندک مایه رنج یک روزه، پندارد که همه عمر خود رنج برده است. و پس ِ این نیک و بد، بدانک عاقبت می باید که بهتر باشد.... اکنون مثلا راحت نان خوردن است، تا درد گرسنگی از پیش به نگذارد، بر آن راحت نرسد. و دیگر، راحت تن آسانی است، همه راحتی در دنیا هم چنین است. همه راحت با رنج آمیخته است، و همه ترا باید، و بسیار غمِ دیگر، ترا افزوده است. مثلا ترا آن اسپی باید، تا ترا پیاده نباید رفتن. چون اسپ به دست آوردی، کسی باید که خدمت اسپ کند، و به آب بردن و جو و کاه دادن. و چون کسی به دست آوردی، در غم آن کس افتی که نانش می باید و جامه. پیوسته در سرِ او گرفتار باشی. مثلا کسی از ایزد تعالی فرزندی خواهد، و ایزد فرزندی بدهد. پیوسته در رنج گرفتار شود که نان و چیزی می بایدش. و چون بزرگ شود، در غم آن افتد که کتاب و چیزی آموختن. و پیوسته میترسد که میترسم که بیمار شود، یا بهمیرد، و یا چیزی به درد آید. و اگر بهمیرد، آن غمی باشد که هرگز از دل پدر و مادر به نشود، و یک روز ایشان شاد نباشند. و این کار جهان چنین است و هر کس آنچه را باشدش، خورسند نباشد.و این کار جهان چنین است. و هر کس را چیز زیادت می شود، زیادت می بایدش. مثلا اگر کسی را خواسته ای بود، پیوسته در غم گرفتار باشد و از پادشاه ظالم میترسد که از وی بستاند، و از دزد میترسد که از او بدزدد، و از مرد غماز میترسد که بدان خواسته غمازی کند. پیوسته بدین روزن و بدان روزن می گریزاند، و عمر خویش بدان ترس و بیم به سر می برد. و عاقبت به جایگاه رها باید کردن، یا به روزی به ناارزانیان، و به دوری شوهر و زن شود. او در آن جهان از جهت خواسته هود در زحمت باشد، و در این جهان در رنج و عذاب افتد. پس ویراف، تو این اندرزها با مردمان بگوی تا عاقبت نگاه کنند و این کار جهان شناسند.
…şunu asla unutmayın: Sığırlar toprak olacak, atlar toprak olacak, altın ve gümüş toprak olacak, insanların bedenleri toprak olacak. . İlahi Komedya’dan haberi olmayan çok az okur bulunur ama Ardavirafname’yi duyan çok az kişi vardır. İnanılmaz bir özenle hazırlanmış bir kitap Ardavirafname, Zerdüştler için oldukça önemli bir metin ve yazılış tarihi 4. yy sonrası olarak tahmin ediliyor. Kelime anlamı kutsal adam, kutsal akıl sahibi olan Ardaviraf’ın ruhlar alemine yaptığı yolculuğu ve orada gördüklerini anlatıyor. İilahi Komedya’da cehennem, araf ve cennet; burada araf, cennet ve cehennem sırayla geziliyor. Büyük İskender’in, Zerdüşt dinini yok etme çabasına karşı çıkmak için dinlerinin hatırlatıcı olarak yazılmış. Sırat köprüsü, sevap-günahların tartılması gibi İslam’la örtüşen birçok detaya da sahip. Bir taraftan da akrabayla (mahrem olan) evliliklerin teşvik edilmesi, yemek yerken hep dua edilmesi ve konuşulmaması, regl döneminde sudan uzak durulması gibi kendileri için önemli olan adetlere yer verilmiş. İyiliklerin ve kötülüklerin listesi de bulunuyor aslında her dinde aşağı yukarı aynıları deniliyor. İyi ol, iyi davran, haksızlık yapma, kimseyi kandırma, cömert ol, ibadetini yap, hayvanlara eziyet etme, çocuğuna sahip çık, topluma faydalı ol, ateşe/doğaya saygılı ol diye özetlenebilir. Bazı yerlerde metin tekrara düşmüş ve edebi olarak bakıldığında İlahi Komedya ile arasında elbette büyük farklar var. Ama yazıldığı tarih düşünülürse önemi hiçbir şekilde yadsınamaz. Okuma fırsatı bulduğum için mutluyum. İlahi Komedya çok sevdiğim bir eserdir. Onun esinlendiği düşünülen Ardavirafname’yi okumak ve aralarındaki bağlantıları bulmak güzel bir okuma deneyimi kazandırdı. Aynı zamanda Zerdüştlük hakkında da birçok şey öğrendim.
من این کتاب 40 صفحه ای را با ترجمه رشید یاسمی خواندم. از نظر ترجمه به متون قدیمی نزدیکتر بود و خواندن آن برای امثال من که با لغات تخصصی پهلوی و زرتشتی آشنایی نداشتم واقعا سخت بود اما پاورقی های رشید یاسمی واقعا کمک به درک بهتر متن می کرد.
Arda Viraf is a dream journey of Zoroastrian religious man into Heaven and Hell in Sassanid Era. Arda Viraf is father of spiritual journey in the world.