Jump to ratings and reviews
Rate this book

نون والقلم

Rate this book
الرواية تدور حول حادثة جرت في عهد أحد ملوك إيران، وعلى ثورة مذهبية من الثورات التي يحفل بها تاريخ إيران القديم والمعاصر على السواء ... كما أن وقائع الرواية وأحداثها تثبت وقائع مشابهة في عهد الشاه " عباس الصفوي " الأول أو الكبير الذي حكم إيران في الفترة من عام 1587 إلى عام 1636م ولكنها ليست عنه وإنما تعبر عن أحلام العامة من الشعب.

238 pages, Paperback

First published April 1, 1961

42 people are currently reading
847 people want to read

About the author

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
319 (19%)
4 stars
511 (31%)
3 stars
516 (32%)
2 stars
181 (11%)
1 star
70 (4%)
Displaying 1 - 30 of 122 reviews
Profile Image for Ali Karimnejad.
347 reviews226 followers
November 10, 2020
3.5

'' زندگی ما، زندگی نباتی است. درست
مثل یک درخت. زمستان که آمد و برگ و بارش ریخت، می‌نشیند به انتظار بهار، تا برگ در بیاورد. بعد به انتظار تابستان، تا میوه بدهد. بعد به انتظار باران، بعد به انتظار کود و ... همین‌جور. همه‌اش به انتظار تحولات طبیعی، تحولات از خارج. آن‌ها این جور بودند شما هم همینجورید. غافل از اینکه اگر همه‌اش به انتظار تحولات بمانی، یک دفعه سیل می‌آید یا خشک‌سالی می‌شود''


نون و القلم، حکایت شوریدن قلندرها بر علیه "قبله عالم" و گرفتن حکومت شهر، هر چند برای مدت محدود، هستش. حکومتی که اگرچه با هزار امید و آرزو سر کار میاد، اما خیلی موفق‌تر از حکومت قبلی نیست. در باب این موضوع هم حرف‌های زیادی در قالب مکالمات رد و بدل می‌شه که می‌شه اون‌ها رو به نوعی کشمکش‌های ذهنی آل‌احمد تلقی کرد و البته بسیار قابل توجهه. با این همه، آل‌احمد نهایتا به نفی همه حکومت‌ها می‌پردازه و در ارائه یک راه حل ناتوانه. گرچه خودش هم به این موضوع اذعان می‌کنه. او حرف از انجام وظیفه بر مبنای وجدان به میون میاره در حالی که معتقده حکومت کردن نیازمند قاطعیت و در صورت لزوم، اعمال خشونته. و اگرچه مباحثی که مطرح می‌کنه اصلا سطحی نیست، اما در پی ریشه‌یابی هم نیست و مشکلات جامعه زمانه خودش رو (که کمابیش همون مشکلات امروزی ما هم هست) در همون قالب بررسی می‌کنه و خوب طبیعیه که به نتیجه‌ای نمی‌تونه برسه. حکومت بحث نفر نیست که با عوض شدنش بخواد تغییر شگرفی حاصل بشه. و "نون و القلم" حکایت خوبیه برای به یاد داشتن این مطلب.

نحوه روایت داستان خیلی مورد پسند من نبود. اینکه نویسنده قادر نبود چند موضوع رو همزمان پیش ببره و ناچارا در هر فصل به یک جبنه می‌پرداخت کمی ابتدایی به نظرم اومد. با این همه تسلط نویسنده بر زبان فارسی قابل توجه بود. خصوصا زمانی که پای عریضه‌های پرتمطراق دوران قجری در میون بود. سر جمع، این کتاب رو بیشتر ابزاری دیدم که آل‌احمد برای زدنِ حرف حساب با مخاطبش نوشته بود ولی تم داستانیش بد هم نیست و جذابیتش رو تا پایان حفظ می‌کنه و ارزش خوندن داره.
Profile Image for محمدقائم خانی.
258 reviews95 followers
October 14, 2020
.

این کتاب بیش از آنکه ارزش ادبی داشته باشد، ارزش فکری و فرهنگی دارد. البته نویسنده تلاش هایی برای نزدیک شدن به قصه گویی حکایت گونه کهن داشته ولی کار از آب در نیامده است. به خصوص از نیمه دوم اثر، جملات در دهان شخصیت ها سنگینی می کنند و حتی زبان کهن داستان، با نظریات روز در می آمیزد.


اما از نظر فکری، کار قابل تأملی است. نشان می دهد که جلال چقدر به آینده فکر می‌کرده و چقدر دغدغه اجتماعی داشته است. انقلاب برای او صرفا یک مرحله گذر یا یک مفهوم نبوده است، بلکه بخشی از یک زندگی ممکن بوده که آینده ای را می ساخته است. در این کتاب، جلال به یک نوع شورش فکر می کند و نیروهای اجتماعی را در ترازوی عمل متهورانه قرار می دهد تا نتیجه را بررسی کند. نوعی کشف جامعه و خود به صورت همزمان است.


یکی از مهمترین مفاهیمی که جلال این جا به آن توجه می کند، عدم پایداری ایرانیان است. چه نظام کهن و چه متجددین، هردو به بادی بندند. تمام آتش نظام قدیم با فوتی خاموش می شود و تمام آرمان گرایان عملی بیش از یک جهیدن جرقه ندارند. نه ساختار کهن دوامی دارد و نه جدیدی ها می توانند ساختار خویش را بنا نهند. ما چون باد در آمد و شدیم و چیزی را برای افقی دور نمی سازیم.

نشانه های این دریافت جلال، در جامعه ما بسیار زیاد است. هم در فرهنگ عمومی و هم در تاریخ ما و هم در متون ادبی. بر سر کاری می شویم و بعد از مدتی کوتاه، رهایش می کنیم و هوسی دیگر می پرورانیم. بیش از همه هم این خصلت ما، خود را در متجددین نشان داده. روزی سر تا پا مارکسیستیم، و ده سال بعد، یقه‌دران سرمایه داری و کارآفرینی. ازا ین رو چیزی در ایران مستقر نمی شود جز کپی ظواهر تمدن غرب.


اما ایران در سال 57 مسیری غیر از داستان نون و القلم را پیمود. انقلابی کرد که همه ساختارها را به هم ریخت و ساختار جدیدی بنا کرد که تا همین امروز پای آن ایستاده است. این استقامت از کجا آمده؟ آیا ریشه در سنت ما ندارد؟ چرا. آیا ما هیچ بنای کهنی نداریم؟ چرا. داریم، آن هم عمدتا از خشت نه سنگ. ایده ما جاودانه کردن خاک است نه تراشیدن سنگ. گو این که در بسیاری از مناطق ما سنگ فراوان یافت می شود. ما بادیم و خاک. رفتنی هستیم و مانا. این تضادها در دل سنت ما چگونه هم نشین شده اند؟ باید اندیشید به این سوال.

Profile Image for Babak.
105 reviews90 followers
December 12, 2020
همان جلالی که می‌شناسم، همان جلالی که دوست دارم...

حقیقتاً شگفت‌زده شدم؛ از این تسلط بر زبان و انتخاب کلمات و عبارات و اصطلاحات، از این همه نکات جامعه‌شناسانه در مورد ایران و ایرانی، از این سهل و ممتنع بودن روایت و از این جلال که هر بار می‌تواند مرا غافل‌گیر کند.
برای این کتاب، باید ریویویی کامل و نکاتی بسیار بنویسم که در حین خواندنش به ذهنم رسید؛ از طنز تلخ و دردآوری که در کتاب جریان داشت تا نقش شخصیت‌ها و نگاه جلال به حکومت و... اما این کار را می‌سپارم به زمانی که کتاب را برای بار دوم خواندم، و البته که می‌دانم آن روز نزدیک نیست...
Profile Image for Maede.
494 reviews727 followers
November 20, 2020
نمی تونم قلم آل احمد رو دوست نداشته باشم. با تمام کم و کاستی کتاب هاش، قسمت هاییش رو دوست دارم بارها و بارها بخونم
محور داستان دو میرزا بنویس هستند که بعد از فرار شاه از شهر، درگیر حکومت نوپای قلندرها می شن و سعی می کنند به نوع خودشون به این دولت جدید کمک کنند. ماجرا در بازه ی تاریخی صفویه اتفاق می افته و در نقدها از اشارات و نکته های تاریخیش زیاد خوندم

مکالمات بین دو میرزا بنویس از قسمت های مورد علاقه ام بود. احساس می کردم هر دو بخش هایی از شخصیت و تفکرات جلال آل احمد هستند که با وجود شباهت هاشون تفاوت های بسیاری دارند. درست مثل این می مونه که نویسنده با استفاده از این دو شخصیت ایده های متفاوتش در مورد جامعه و حکومت و زندگی رو بیان می کنه و به چالش می کشه

کتاب رو با صدای آرمان سلطان زاده گوش دادم که اجرای محشرش دیگه توضیح دادن نداره

٩٩.٨.٣٠
Profile Image for Marjan.
58 reviews18 followers
March 10, 2016
یکی از جدابترین کتابهای جلال از نظر من
البته من کلا نوشته های ایشون رو خیلی دوست دارم
متن روان و گیرا
خیلی وارد جزییات زندگی افراد نمیشه
و کتاب کاملا واقع گرایانه نوشته شده
با اینکه حدود دو سال پیش این کتابو خوندم
و خیلی زود چیزهارو یادم میره
اما این کتاب رو به نسبت بهتر و بیشتر به یاد دارم
یکی از قسمت های جالب کتاب وقتی بود که قرار بود سوگلی پادشاه به پادشاه یه خبر بد رو بده
اما از ترس اینکه بعد از مدت ها تازه نوبتش رسیده بودو ترسیده بود اگه بگه عیشش خراب شه هیچی نمیگه و البته پروسه ی به پادشاه بالاخره خبر بد رو گفتن این قسمت ها نسبتا جنبه ی طنز و ساده ای رو داشت که واقعا باطن تلخی داشت
و انتهای کتاب
عااالی بود
خلاصه که این کتاب از favorite های منه
Profile Image for مجید اسطیری.
Author 8 books550 followers
October 15, 2020
فکر میکنم بعد از تجربه فرقه دموکرات آذربایجان و حلاجی کردن آن است که جلال خواسته چنین داستانی بنویسد. اگرچه شتابزدگی آن در پرداختن قصه از همه داستانهای قبلی جلال بیشتر است اما در تحلیل شرایطی که باعث انحراف و شکست هر تجربه عدالت طلبانه ای میشود خیلی زبردست است
Profile Image for Sijat Smiles.
27 reviews5 followers
July 28, 2017
حدود یک ماهه که عاشق جلال شده‌م و قلمش رو به شدت می‌پسندم. طنز آل احمد، گرچه جاهایی می‌تونه گزنده بشه، دوست‌داشتنی و خاص خودش ه. این کتاب هم مثل سایر کارهاش، نثری روون داشت و داستانی مربوط به زمانی قبل از از جلال (حتی شاید قبل از قاجار) بود، اما همه شخصیت‌ها نمادین بودن و تک‌تکشون توی زمان حاضر به شکلی دیگه وجود دارن. شاید بشه یه جورایی شباهتی بین این کتاب و 1984 پیدا کرد. گرچه زمین تا آسمون با هم فرق می‌کنن اما توی هر دو کتاب، می‌شه به بیراهه کشیده شدن انقلاب مردم رو دید. مثل خیلی از آثار دیگه‌ی این نویسنده، توی کتاب جامعه‌ی ایرانی به شدت نقد شده و ویژگی‌های اخلاقی‌ای مثل خرافه‌پرستی و بی‌اعتمادی و نداشتن آگاهی سیاسی مورد هجوم قرار گرفته‌ن. دیالوگ‌های کتاب به شدت گیرا و پر از حرف هستن. با اینکه در مقایسه با مدیر مدرسه، طنز کمتری داشت اما به نظرم همون طنز کم کتاب، باعث می‌شه حرف‌های مهمی که در قالب دیالوگ‌ها زده می‌شدن، جدی گرفته نشان و به نظرم تنها نقطه ضعف کتاب بود که البته چندان هم مهم نبود.
هنوز نمی‌تونم بگم این بهتر بود یا مدیر مدرسه. مدیر مدرسه داستانی‌تر بود و نثر جذابتری داشت در صورتی که این کتاب حرف‌های خیلی بیشتری برای گفتن داشت. در هر صورت از اگر اولین نباشه، قطعاً دومین کتاب خوب جلال هست. جزو کتاب‌هایی هست که باید داشتشون و قطعاً باید دوباره و حتی چندباره خونده بشه.
Profile Image for نورهان أنيس.
300 reviews51 followers
September 3, 2016
عرفت الرواية من مشور لأسماء البلتاجى _رحمها الله وتقبلها مع الشهداء_
الرواية وكأنها تصور صراعًا كان ولازال مع أى طاغية
وما بين الدراويش والطاغية شعب يسير مع القوي ولو كان باطشًا فهو يخاف أن يتحول عنه..

ما بين إنقلاب للدراويش وسوء تنظيم منهم بل وأحيانًا سلوكًا كسلوك الطاغية وما بين طاغية تركهم يلعبون لحين أن تنتهى نزهته فيعود ليسحقهم من جديد..
ما بين درويش لم يعبأ بالشعب حينما عاد الطاغية وطاغية يجعل الشعب عبيدًا له..

الرواية رائعه وجزى الله أسماء عنا كل خير وانتقم من قاتليها
Profile Image for Mohammad reza khorasanizadeh.
781 reviews65 followers
November 16, 2022
جلال در قالبی طنز به سراغ دو میرزا بنویس یک شهر می‌رود و از احوال مردم در طبقات مختلف اجتنابی می‌گوید
کم کم یک دگرگونی بزرگ در شهر رخ می‌دهد که عیار کسانیکه فقط حرف می‌زدند حال مشخص می‌شود
در این داستان جذاب، جلال به خوبی اوضاع مردم یک جامعه را در نسبت با حکومت و تغییراتش بیان می‌کند و از نقش قلم و به اصطلاح روشنفکران! که فقط حرف می‌زنند می‌گوید
Profile Image for Kimia.
21 reviews5 followers
May 3, 2021
عجب داستانی!
جذابترین و گیراترین اثری که تا به اینجا از جلال خوندم.

شیوه‌ی روایت داستان که به قصه‌گویی‌های کهن شباهت داره واقعاً برای من جالب بود و باعث می‌شد تا آخر داستان با شور و شوق بخونمش.

ولی جلال خوب زیر آب همه‌ی حکومت‌ها و تیر خلاص رو می‌زنه و می‌گه که اصلاً من هیچ نوع حکومتی رو قبول ندارم.
خب باید چیکار کرد جامعه بدون حکومت می‌شه؟ این سوالیه که جای جای داستان ذهن من رو درگیر کرد و کتاب هم بهش پاسخی نمی‌ده.

این داستان با اینکه توی دهه‌ی چهل نوشته شده اما کاملاً داره حوادث دهه‌ی بعد رو پیش‌بینی می‌کنه و چه‌قدر قابل تعمیمه به حوادث بعد از انقلاب اسلامی.
انقلابی که بدون نقشه‌ی قبلی، بدون برنامه‌ای برای بعد، شروع بشه در واقع باد هواست و داره جا پای همون حکومت قبلی می‌ذاره و به قولی "نطفه‌ی هر حکومتی در دوره‌ی حکومت قبلی بسته می‌شود"

نقطه‌ی ضعف داستان هم این بود که سیر داستانی نیمه‌ی دوم خیلی ضعیف‌تره و عملاُ تبدیل شده به مقاله‌.

از متن کتاب:
"این همه توپ که می‌ریزند آمادگی نیست؟
چرا هست؛ اما آمادگی برای کشتار است یعنی برای مرگ نه برای زندگی و این حضرات قرار بود امکان بیشتری برای زندگی‌ به مردم بدهند."
Profile Image for Fahim.
276 reviews117 followers
July 26, 2023
این که بخواید یکی از کتاب های جلال رو بردارید و شروع کنید به خوندن و تا صفحه پنجاه و شصت، پیش برید، اصلا کار راحتی نیست! و جذب نمیشید در ابتدا ! اما اگر به این کار، تَن بدین و پیش برین، کم کم میتونین دل هم بدین به آثارش....جذبتون میکنه
فقط این توضیح مختصر رو در مورد داستان میخوام بدم که
این داستان تمِ دیستوپیایی هم داشت، یک عده قلندر گرد هم اومدن که حکومت ظالم وقت رو سرنگون کنن و مدینه فاضله ی خودشون رو بسازن اما در عمل وقتی یه عده ای دورشون جمع شدن و قدرت گرفتن تصمیم گیری ها و اعمالشون منو یاد خوکهای مزرعه حیوانات مینداخت😊
Profile Image for شيرين العقاد.
62 reviews235 followers
March 10, 2013
أحس بكراهية، وبشكل سئ، أنا الكراهية نفسها، أنا الإعتراض نفسه على الوضع الراهن، ولابد أن أكون الثورة" نفسها "

المجلس السادس من الرواية يشهد أجمل حوار عقلي فلسفي قرأته وينتهي بجملة رائعة.

عند قراءة رواية فارسية لن تصدق كم الإختلاف في الزمان والمكان المعتقدات ونظام الحياة ، لكن أيضا عناصر كالظلم والجهل والرضا والطمع والعدل وكل ما يمر على مجتمع إنساني لن تختلف كثيرا عما يمكن تصديقه، وقد تكون تلك الرواية جامعة لأجمل وأشمل صورة لحياة أشخاص عديدة جمعت في صورة واحدة بلغة مختلفة ومعبرة.
Profile Image for Fatima Alkhuzaei.
63 reviews9 followers
December 13, 2025
ما علاقة الإنسان بالحرف؟ سؤالٌ يبدو بسيطًا، لكن كلّما اقتربتُ منه انفتح أمامي كبحرٍ لا مداد له. هل الكلمة مجرد صوت نخطّه، أم كائن حيّ له ظلّ وامتداد وقدر؟ أثناء قراءة “نون والقلم” وجدتني أصغي إلى نبض الحرف الذي يسبق نبضي، فالمفكر جلال آل أحمد يوقظ ذاكرة الحرف والقلم وما يتخللهما من معانٍ عبر العصور في روايته.

دفعتني الرواية إلى سؤالٍ أعمق: من يكتب من؟ هل نحن حقًا من نخطّ مصائرنا، أم أن المصائر تكتبنا وتستدرج أقلامنا لنكون مجرّد وسطاء؟ وهل القلم يطوّع الحرف، أم الحرف هو الذي يقود القلم ويُملي عليه المعنى؟ وهل للقلم ضميرٌ يحكمه، قلبٌ يرفق به، مبدأٌ يقوده؟ أم أن الحرف هو الذي يمتلك هذه الخصال كلها، ونحن مجرّد سعاة بريد بين الغيب والوجود، بين الضمير والسلطة؟
وما دام الله أقسم بالقلم، فذلك يعني أن للكتابة مقامًا أبعد من كونها أداة؛ إنها عهدٌ وميثاق ومسؤولية. ومن هنا نبدأ: من العنوان، من “نون والقلم”، قبل أن ندخل المتن.

الحرف هنا ليس زخرفًا ولا رسما كتب بخط الثلث أو الرقعة أو النسخ أو الكوفي أو غيرهم، هو ليس فنًا تتأمله العيون فقط بل مفتاح فهم الرواية، وبابها الذي لا يُفتح إلا بتأمل العقول وإحياء القلوب.

يقول جلال لو كان هناك توأمان تكوّنا من نطفة واحدة وتشكلا في ظلمة الرحم نفسه، وتقاسما الغذاء والنبض والدفء، فلن تفرقهما الولادة، بل الفهم هو الذي يصنع الفارق الحقيقي بين روحٍ وروح.

هناك من يمسك القلم كأنه أداة خاضعة، ناسخٌ يردّد ما تتلوه عليه الرقابة، ينسخ السطر كما يأمره الخوف والدرهم.
وفي المقابل، هناك من يقبض القلم كأنه قدره، كاتبٌ يكتب ما ينبثق من ضميره، لا ما يُملى عليه. يرى في القلم امتدادًا لوعيه، لا ذراعًا للسلطة، ويجعل من الكتابة فعلًا للوجود لا مجرد طاعة. وبين الناسخ والكاتب تمتدّ المسافة التي يقطعها الإنسان ليصبح ظلًّا… أو يصبح نفسه.

وحين نصل إلى سؤال السلطة، يقلب جلال التعريف رأسًا على عقب:
ما السلطة؟ أهي انقلاب الموازين، أم تسرّب الأحلام من بين الأصابع حتى لا يبقى للإنسان سوى ظلّه؟ أم هي اللحظة التي يكتشف فيها المرء أنه يسير على خُطى الذين كان يرفضهم وأنقلب عليهم، لأنه تذوّق من الثمرة نفسها دون أن يزرع شجرته بيده؟
فالسلطة ليست قوة خارجية فحسب، إنها اختبار داخلي، تسربٌ خفيّ قد يتّسخ به الضمير دون أن يشعر صاحبه. والإنسان لا يعرف موضعه منها إلا حين يضع القلم على الورق: هل يكتب ما يرى… أم ما يُراد له أن يرى؟

والأجمل أن جلال آل أحمد قلب الموازين في بناء الرواية نفسها فجمع العصور كلها في نسيج واحد، ودمج الأزمنة فتتوالى القصص كما تتوالى الليالي في ألف ليلة وليلة ، تنتقل من القرية إلى المدينة، من التمدّن إلى الانحسار، دون أن تفقد الخيط الداخلي. بهذا المزج يعلن جلال أن الحرف أمانة في كل عصر، وأن الإنسان هو من يمنح القلم ضميره… أو يبيعه مقابل دراهمه.

سأشارككم بعض الأقتباسات من الرواية:

«الإنسان عبدٌ ما لم يعرف نفسه؛ فإذا عرفها صار إلهًا، لأن الألوهية هي العودة إلى الذات.»

«أن كل إنسان هو إمام زمانه، وهذا هو ما يعنيه حمل الأمانة»

«منذ ألفي عام والناس ينتظرون حكومة الفلاسفة… غافلين عن أن الحكيم لا يستطيع أن يحكم.»

وفي الختام، لا بدّ من التنويه بالترجمة التي جاءت مزخرفةورشيقة وأمينة، تحمل روح النص وتمنحه ضياءه دون أن تُثقل عليه، فكانت جسرًا لائقًا بين جلال آل أحمد والقارئ العربي اليوم.
Profile Image for Bobby.
15 reviews9 followers
September 6, 2024
این کتاب شاید قدیمیترین کتاب توی کتابخونه‌ام بود ولی هیچ وقت رغبت نکردم برم سراغش تا همین چند روز پیش.
یکی از دلایلی که برای خوندن رمان‌ها میگن اینه که با آدم‌های مختلف با سرگذشتای مختلف همراه و همدل میشی و اینطوری بجای یک زندگی چندین زندگی رو تجربه و حس میکنی.
حالا بعضی ازین کتابا هستن که اغلب آدما شاهکار بودنشون رو تایید میکنند و وقتی‌که خودت هم میخونی با اینکه مال دنیای تو نیستن باهاشون هم‌نظری و اون رسالت رمان رو که پیشتر گفتم ادا میکنند.
حالا امان از اون روزی که گذرت بخوره به یکی از این کتابا که از قضا برای خود خود دنیای توئه.
انگار یکی افکار و عقایدتو که درک میکنی و میفهمی ولی چون مثل سیم هدفون تو هم پیچیده نمیتونی مرتبشون کنی و از دهن بدی بیرون، حالا اون شخص به زبون ساده اینکارو کرده.
میگن تو کتابا میتونی بهترین دوستای خودتو پیدا کنی،
حالا همونقدر که انسان بزرگترین دشمن خودشه، میتونه بهترین دوست خودش هم باشه.
فکر کن یکی خودتو تو گوشه‌گوشه کتاب نوشته باشه و این امکان رو بده که بتونی در انتهای صمیمیت و دور از هر خودسرزنشگری با خودت همدم و همنشین شی.
Profile Image for Ghadeer Hussein.
204 reviews1,446 followers
December 10, 2018
أول رواية فارسية أقرأها ولن تكون الأخيرة.
الرواية هي رواية تاريخية تجري أحداثها في زمن غير واضح ولكن ما هو مذكور بها يسري علي كل زمان ومكان من حيث العلاقات بين الناس وطبقات والمجتمع المختلفة .

Profile Image for Nona Jahanshahi.
10 reviews7 followers
September 23, 2022
تکرار
تکرار
تکرار گریز ناپذیر تلخی سیاست در چرخه تاریخ ایران
این آسیاب می گردد و می گردد
به نام دموکراسی
و به کام دیکتاتوری
تنها تفاوت
در رنگ خونابه ها ست در جوی زیرین این آسیاب
اما هنوز پژواک صدای خرد شدن استخوان ها
در زیر سنگ آسیاب به گوش می رسد
جلال زیبا صدا را فریاد زد
زیبا
Profile Image for BaHaR.
73 reviews3 followers
November 24, 2020
همیشه از خوندن کتاب‌های جلا‌ل‌آل احمد لذت بردم و این کتابش هم با نوع ادبیات خاص خودش و ژانر سیاسی و البته کمی طنز، خیلی دلچسب بود.
صدای آرمان سلطان‌زاده هم روی این کتاب واقعا بی‌نظیر بود.
Profile Image for Mahsa Rafiee.
59 reviews12 followers
November 26, 2020
بين سه و چهار ستاره بهش ميدم.
قلم جلال شيرينه و شنيدن كتاب صوتي با روايت آرمان سلطان زاده خالي از لطف نيست.
Profile Image for Atefeh.
53 reviews14 followers
January 13, 2018
به نظر من ورژن ايراني مزرعه حيوانات ( همون قدر شبيه حال و دوران ما) بود، ولي خيلي ملموس تر ، قصه ي شاه و ملا و قلندر و قلم به دست ها و مردم ، نميشد بهتر از اين چكيده و خلاصه ي تمام انقلاب ها و حكومت ها و ظلم رو نقل كرد ، شيوه ي روايي كتاب با بقيه ي آثار جلال آل احمد متفاوته و تا حالا كه من تقريبا نود درصد داستان هاش رو خوندم به نظرم بهترين اثر داستانيش بود، قصه يه جوري بود كه انگار زمستونيه زير كرسي نشستم و پدربزرگم داره واسم با زبون شيرينش يه قصه ي پر از پند و حرف ميگه، همونقدر خوشمزه و صميمي و پر از حرف حساب، خلاصه كه هم ياد گرفتم هم لذت بردم
Profile Image for Golnaz.
160 reviews3 followers
February 21, 2021
ما اصلا زندگی بشری نمی‌کنیم. زندگی ما، زندگی نباتی است. درست مثل یک درخت. زمستان که آمد و برگ و بارش ریخت، می‌نشیند به انتظار بهار، تا برگ بیاورد. بعد به انتظار تابستان، تا میوه بدهد. بعد به انتظار باران، بعد به انتظار کود، و همین‌جور... همه‌اش به انتظار تحولات طبیعی، تحولات از خارج. آن‌ها این‌جور بودند. شما هم این‌جورید. غافل از این‌که اگر همه‌اش به انتظار تحولات خارجی بمانی، یک دفعه سیل می‌آید. یا یکهو باد گرم می‌گیرد، یا یک مرتبه خشک‌سالی می‌شود... .

لذت بردم زیاد.
Profile Image for أسيل.
470 reviews309 followers
December 5, 2015


"تعيشنا كلنا من القلم...
أباً عن جد
لكن
لم يقم احد منا
بغمس القلم في دماء الناس واموالهم"
ميرزا اسد الله

رواية نقدية عن تداخل الدين والسياسة
ترتكز على شخصيتي كاتبين يحملان نفس الاسم الاول
ميرزا اسد الله وميرزا عبد الزكي
يلتقيان من خلال عملهما واختلافهم ويتدخلان
مع شخصيات اخرى في المجتمع والحكومة وشخصيات دينية
حيث تدور الاحداث في زمن الفتن والصراع
(الحيدرية والنعمية)
جاءت على عدة مجالس وحوارات
اجملها المجلس السادس حيث دار الحوار
بين الكاتبين وحسن آقا في محاولة اقناع
ميرزا اسد الله بالعمل بديوان الحكومة الجديد

"اني في الاصل معارض لكل حكومة,لان ضرورة كل حكومة العنف
ثم القسوة ويليها المصادرة والحبس والنفي
منذ الفي عام والناس في انتظار حكومة الفلاسفة
التي نسجوها من خيالهم غافلين عن ان الحكيم لا يستطيع
ان يحكم,امر بديهي بل لا يستطيع ان يدلي برأيه
ويحكم ,ببساطة الحكم منذ الازل هو عمل الرجال الحمقى
وعمل الاراذل الذ1ين تجمعوا حول علم مغامر
وتحمسوا لكي يقوموا بنفاقه
عمل اولئك الذين يستطيعون وضع ضمائرهم
وتصوراتهم في ديوان شعر
ويحكمون بمعيار الغرائز الحيوانية,القصاص
السن بالسن,التعويض,العتاب,سفك الدماء
والحكم في حين ان امور الدنيا
الاصلية تمر في غياب الحكومة وفي حضور الحكومة تتعرقل امور الدنيا

كل مشكلة من مشكلات البشر ان لم تحل عرفياً وتطورت
الى تدخل الحكومة
تصبح اساساً للحقد
لاجيال تالية............."
Profile Image for Milad Freeman.
70 reviews5 followers
October 4, 2013
چیزی که من خیلی به چشمم اومد تو این کتاب ، شناخت واقعی جلال از خلق و خوی و رفتار ذاتی مردم ایران بوده. اونجایی که میاد درباره اوضاع خوبی که قلندرها بعد از به دست گرفتن شهر ایجاد کردندولی بعد یک مدت خوشی مردم به همون دادن هاونگ های برنجی اعتراض کردند و شروع به صفحه چینی کردن ، نمونه ای از ذات واقعی مردم ایران بود . البته مواردی مثل این تو کتاب فراوان دیده شد
Profile Image for Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb.
167 reviews13 followers
March 16, 2024
نون والقلم از جلال آل‌احمد

نکته‌ی جالبی که آل‌احمد به آن اشاره می‌کند، دخالت آخوندها (که آل‌احمد از آن‌ها با عنوان کلم‌به‌سر نیز یاد می‌کند) در کوچک‌ترین امور شخصی مردم است. در داستان حاکم شرع و امام جمعه شهر از دست میرزا اسدالله میرزا بنویس عصبانی است، چون وصیت‌نامه‌ی پیری را پیش از مرگش کتابت کرده و نگذاشته که حاکم و حاکم شرع و داروغه بخش اعظمی از مال او را پس از مرگش به عنوان خمس و زکات و مال‌الله و غیره بالا بکشند؛ نوعی کنایه به هزینه‌هایی که در دولت‌ها و ساختارهای بوروکراتیک عریض و طویل با اسامی گوناگون از جیب مردم قاپیده می‌شود، بی آن که در ازایشان خدمت درخوری ارائه شود.

میرزا اسدالله نماد روشنفکرانی است که سبک زندگی مرفهی ندارند و حاضر نیستند برای به دست آوردن پول، رو به حقه و فریب زدن -نظیر دعانویسی، آن‌گونه که میرزا عبدالزّکی می‌کند- بیاورند. از سوی دیگر، قربانی اصلی حکومت‌ها هم همین روشنفکران هستند، چون حاضر نیستند به سادگی آلت دست شوند و به سازشان برقصند.

جالب آنجاست که در آن گذشته نیز در مقابل اطبای واقعی، دعانویسان وجود داشتند که با نوشتند اوراد و طلسم‌های دروغین، مردم را فریب می‌دادند و این دوگانگی، مختص به زمان حاضر نیست.

وزیر اعظم قضیه‌ی قلندرها را از شاه پنهان می‌کند و با هزار اشاره و کنایه‌ی غیرمستقیم به او می‌فهماند؛ چیزی که بی‌شباهت به کسانی نیست که به جهت خودشیرینی و «مکدر نکردن» خاطر سلطان، اخبار منفی مملکت را از سلطان قایم پوشیده نگه می‌دارند. نتیجه هم آن است که سلطان فکر می‌کند اوضاع مملکت گل و بلبل است و همه راضی از بودن در زیر سایه‌ی اعلیحضرت همایونی.

حکومت زمان داستان ثروتمندان زمانه و مخالفانشان را مسموم کرده و می‌کشد و اموالشان را به طرق زیرپوستی بالا می‌کشد و تحت عنوان وقف و غیره به نام خود می‌زند و از ورثه‌ی مرحوم می‌دزدد. چیزی که بی‌شباهت به اعمال برخی حکومت‌ها در برهه‌های زمانی مختلف نیست.

آل‌احمد از زبان میرزا اسدالله می‌گوید که اگر پای درد دل میرغضب‌ها نیز بنشینی، آن‌ها نیز بهانه می‌آورند که برای سیر کردن شکم زن و بچه‌شان است که این شغل را انجام می‌دهند و مأمورند و معذور. اما اگر با پول میرغضبی شکم بچه‌هایت را سیر کنی، تعجبی نیست اگر نهایتاً قاتل شوند. او همچنین این رفتار امثال میرزا عبدالزکی که «اگر من فلان مسئولیت فاسدانه که پول در آن است را نپذیرم، دیگری با کله آن را می‌پذیرد» را نقد می‌کند و نمی‌پذیرد.

میرزا اسدالله با آن که منصب و مقامی در حکومت جدید قلندرها به او پیشنهاد می‌شود، آن را رد می‌کند چون معتقد است حکومت جدید نمی‌تواند از عهده‌ی چرخاندن امور بربیاید و آوردن مذهب جدید توسط آن‌ها، صرفاً به کشتار و خونریزی‌های مذهبی جدید دامن می‌زند. او حکمایی نظیر نظام‌الملک، بیرونی، بوزرجمهر و غیره که ایادی قدرت بودند را نقد می‌کند و معتقد است حکمت و روشنفکران نباید تبدیل به بازیچه‌ها و مجیزگویان حاکم شوند. از طرفی حسن، فرزند حاج محمدرضا او را نقد می‌کند که مانند منتظران امام زمان است که دست روی دست گذاشته و نشسته تا معصومی بیاید و بالاخره نجاتشان دهد و تا آن موقعی هر ظلمی را روا می‌دارند.

آل‌احمد نیش و کنایه می‌زند به طلابی که ریش سپید کرده‌اند، اما همچنان نان از اوقاف و غیره می‌خورند به جای آن که نظیر سایر مردم کار کنند. طلاب داستان نان ارگ متصرفه‌ی قلندرها را شرعی نمی‌دانند، اما مدت‌ها از قبل حاکم شرع و حاکم حکومتی نان می‌خوردند که مصادرات زوری فراوان می‌کردند.

رئیس حکومت قلندرها، پس از منفجر شدن و خرابی دو توپ جنگیشان، به جای جستن راه حل چله می‌نشیند و دست به دعا می‌شود؛ گویی با چله نشستن و درها به روی خود بستن، مشکلی حل می‌شود.

میرزا اسدالله معتقد است که چون انقلابیون بدون فکر کردن دست به حرکت می‌زنند، هر حکومت اساس و نطفه‌ی خود را روی اساس و نطفه‌ی حکومت پیشین بنا می‌کند و در عمل فرق چندانی با هم ندارند.

به نظر می‌رسد که داستان قیام قلندرها در نون و القلم، استعاره‌ای از قیام دولت مصدق باشد. قلندرها با حمایت مردم و میرزا بنویس‌ها (نماد روشنفکران و کسانی که حرفی برای گفتن دارند) روی کار می‌آیند و در تلاش هستند که حکومتی ایدئال را روی کار بیاورند، اما به تدریج که جلو می‌روند، می‌بینند که کار آنچنان که می‌اندیشیده‌اند، ساده نبوده و تیرهایی که از سمت و سوهای گوناگون بر آن‌ها فرومی‌آید، وادارشان می‌کنند که همان ظلم‌های حکومت قبلی نظیر غصب و مصادره‌ی اموال مردم، سرکوب معترضین و غیره که خود زمانی برای مقابله با آن‌ها به پا خاسته بودند را تکرار کنند. نهایتاً هم وقتی که می‌بینند اوضاع پس است، عده‌ای فرار می‌کنند به هند و عده‌ای دیگر که اهل فرار نیستند و به اصولشان پایبند هستند، در همان شهر می‌مانند تا اعدام یا تبعید شوند. اما در این بین، میان آمد و رفت حکومت‌ها و قیام‌های فکرنشده‌ی ناقص، این مردم عادی هستند که ضرر بزرگ را می‌کنند و غارت می‌شوند و اموال و هونگ‌هایشان برای تولید توپ‌های جنگی مصادره می‌شود و به خاطر محاصره‌ی شهر گرسنگی و قحطی می‌کشند.

میرزا اسدالله در ابتدا که نقش قاضی القضات بودن را در حکومت قلندرها بر عهده می‌گیرد، سعی می‌کند با نرمش و روشی کدخدامنشانه دعواها و شکایات را فیصله دهد، اما پس از وقایعی چند، قلندرها خودسرانه دست به اعدام و ضرب و زور می‌زنند و شدت عملشان همان اعمال غیرعادلانه‌ی حکومت پیشین را تداعی می‌کند. نهایتاً او به همان حرف ابتدایی خود می‌رسد که لازمه‌ی هر حکومتی شدت عمل است و شاید بتوان بدواً امور را به نرمی ختم به خیر کرد، اما زمانی که اوضاع پس می‌شود، ظلم به طرق مختلف،از ریز تا درشت، با توجیه‌های مختلف راه خود را به شیوه‌ی حکومت کردن باز می‌کند.

نکته‌ی دیگر، اصرار حسن خان و میرزا عبدالزکی برای کشاندن میرزا اسدالله به عرصه‌ی قیامشان است�� همان‌هایی که دوراندیشی لازم را ندارند و فکر می‌کنند با پایین کشیدن حکومت پیشین کار تمام می‌شود و دیگر همه‌چیز گل و بلبل خواهد شد هستند که وقتی هوا پس می‌شود، زودتر از همه فلنگ را می‌بندند و سوی هندوستان فرار می‌کنند. در سوی دیگر میرزا اسدالله است که سخت و با دوراندیشی و حزم به میدان می‌آید، اما زمانی که می‌آید، دیگر بیدی نیست که با هر بادی بلرزد.

در کل کتاب از نظر نثر و شیوه‌ی روایت بسیار مطلوب بود. همچنین، نسخه‌ی صوتی کتاب با صدای آرمان سلطان‌زاده نیز بسیار مطلوب خاطر بود.
Profile Image for Atena.
58 reviews8 followers
April 5, 2025
اولین کتابی که از جلال آل احمد خوندم. حقیقتا فکر نمی‌کردم کتاب روان باشه و راحت بخونمش. قلم آل احمد و تسلطش بر زبان فارسی واقعا عالی بود.
قصه ی زیبایی هم داشت البته از نیمه دوم کتاب مکالمه ها خیلی طولانی بود و هدف نویسنده رو مشخص میکرد. که قصدش بیشتر کنایه و جامعه شناسی بود.
بخوام خلاصه کوتاهی از کتاب هم بگم اینه که داستان درباره دو میرزا بنویس هست که با قلندرها برعلیه قبله عالم همراه میشن و حکومت بر حقی تشکیل میدن. هر چند که نمیتونن حکومت رو حفظ کنند و ادامه داستان...

پایان خوانش: ۱۵ فروردین ۱۴۰۴
Profile Image for Pedram Hashemi.
4 reviews5 followers
August 24, 2015
داستان مایه خیلی خوبی داشت، رفتارهای یک حکومت انقلابی (احتمالا کمونیستی) بعد از یک انقلاب و برخورد روشنفکرای جامعه با یک تحول بزرگ. شخصیت های میرزا اسدالله و میرزا عبدالزکی هم خیلی خوب و واقعی بودند، دیالوگ های این دو نفر با حسن آقا توی آخر مجلس ششم به نظرم نقطه اوج کتاب بود که کاملا از داستان فاصله میگرفت و بیشتر شبیه یه مقاله میشد. اما نثر کتاب اصلا خوب نبود. مخصوصا برای کسی مثل جلال آل احمد. بعضی از قسمتها نثر غنی ای از نظر لغت و اصطلاح داشت (مخصوصا اولای کتاب) اما بعد از یه مدت نثرش یه چیز کوچه بازاری و تصنعی شده بود. اصطلاحهای تکراری و عدم تسلط نویسنده به ادبیات روایی دوره داستان (و سرعت پایین اتفاقای کتاب) بعضی جاها یکم باعث میشد حوصله آدم سر بره. در مقایسه با داستان بلند دیگه ای که از جلال خوندم (مدیر مدرسه) کتاب ضعیف تری بود اما ارزش خونده شدن داره
13 reviews1 follower
March 18, 2020
نخستین چیزی که در کتاب جلب نظر میکند شیوه قصه گویی ست که آل احمد برای روایتش برگزیده و آن هم نقل روایت به مدد زبان کهن و لغات بعضا مهجور که متناسب با دوره و فضای داستان انتخاب شده اند. قصه به قدرت رسیدن تدریجی دار و دسته قلندران، تاریخچه ای از ظلم و حق تنیده در کنش های اجتماعی و سیاسی که با چاشنی طنز که به سادگی تمام نقل میشود تا به همان سادگی پرسش هایی خوب پیشکش ذهن مخاطب کند.
نون والقلم متنی است چند آوا و چند صدا. آمیرزا اسدالله، آمیرزا عبدالزکی، آقا حسن قلندر رساترین صداها را در دو مجلس پایانی کتاب از آن خود کرده اند. گفتگوی این سه صدا به همراه همهمه قلندران، حکومتی ها، میزان الشریعه و زنان و مردان کوچه بازار بستر خوبی برای واکاوی سیاست، جامعه و ارزش ها به دست داده است.
Profile Image for Shakiba Bahrami.
310 reviews87 followers
September 17, 2021
قبله‌ی عالم ملازمانش رو جمع میکنه و میره قشلاق. ولی توی این اوضاعی که قلندرا منتظر فرصت واسه حکمرانین، واقعا رفته قشلاق یا فرارکرده؟
روایت به شکل داستان‌های قدیمیه(راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان سخن‌شکن شیرین گفتار چنین نقل کرده‌اند که در روزگاران قدیم...) و همینش هم شیرینه ولی برای داستانی به بلندی "نون والقلم" به نظرم خسته‌کننده شد. داستان از نیمه‌ی دوم به بعد جذاب‌تر میشه و اسلایدهایی که گذاشتم از دو فصل آخر کتابه.
داستان درباره‌ی اعتقاده؛ اعتقاد به کاری که میکنی. و خب موضوع سیاسی-اجتماعی هم داره.
اگه از روایت‌های قدیمی و سبک نگارش جلال لذت می‌برید، این کتاب برای شماست:) هرچند که به نظرم جلال داستان‌کوتاه‌هاش بهترن.
Profile Image for Amene Mohammadi.
94 reviews
February 21, 2015
خوب بود...درکل نثر جلال آل احمد یه نثریه که راحت میشه باش کناراومد...ساده وروانه....نوشتشو الکی نمیپیچونه وهدفشو رک وراست میگه....!!موضوع داستانم به نظرم انتخابش خوب بوده ولی تا حدلازم بهش نپرداخته بود....
Profile Image for H.Snavi.
25 reviews1 follower
September 26, 2022
میرزا عبدالزکی گفت: معلوم است جانم همین است که حرف هایت بوی نا گرفته اصلا حرف هایت بوی وازدگی می دهد.
میرزا اسدالله گفت: بهتر از این است که بوی دنیازدگی بدهد.و بوی خون و اصلا آن چه تو واماندگی می دانی من نجابت می دانم.


عالی بود.
Displaying 1 - 30 of 122 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.