Comedy / 2m, 3f / Var. settings This Broadway hit is a composite of Neil Simon and Anton Chekhov. In one sketch a harridan storms a bank and upbraids the manager for his gout and lack of money. In another, a father takes his son to a house where he will be initiated into the mysteries of sex, only to relent at the last moment and leave the boy more perplexed than ever. In another sketch, a crafty seducer goes to work on a wedded woman, only to realize that the woman has bee
Marvin Neil Simon was an American playwright and screenwriter. He wrote more than 30 plays and he received more combined Oscar and Tony nominations than any other writer. He was one of the most reliable hitmakers in Broadway history, as well as one of the most performed playwrights in the world. Though primarily a comic writer, some of his plays, particularly the Eugene Trilogy and The Sunshine Boys, reflect on the twentieth century Jewish-American experience.
نمایشنامهای که نیل سایمون بر اساس داستانهای چخوف نوشته بود. ----------------------------- یادگاری: هیچوقت از اینکه تو چشمهای مردم نگاه کنی نترس. اگر خودت رو دست کم بگیری اونها هم تو رو دست کم میگیرن.
نمایشنامه بامزهای هست. موقعیتهای جالبی داره. طنزشم میشه گفت اجتماعیه. کار جالبی که کرده اینه که از شخصیتهای چخوف استفاده کرده. مثلن در اپیزود آزمون بازیگری، نینا نامی هست که از راه دوری اومده که آزمون بازیگری بده و درواقع همون نینای نمایشنامه مرغ دریایی چخوف هست که جایی از نمایش برای بازیگر شدن به شهر میره. تطبیق کاراکترهای دیگه رو نمیدونم ولی اونها هم احتمال زیاد همینطوری باید باشن.
نثر ساده و طنزی که دارای دیوانگیه به شکل عجیبی واقعییه.کاش کامل ترجمه شده بود. از خوندنش لذت خواهید برد . حتی به فکر اینم که به دندون پزشکم هدیه بدم 🙈😈😂
بیا دعا کنیم که معجزه شه هیچ وقت راهمون به دندون پزشکی نرسه🤓
اولش خیلی خیلی خفن شروع شد ،به طوری که واقعاً شگفت زده م کرد ، ولی یهو زد تو ذوقم بدجور ،طوری که نا امید شدم . پرده اول طرح خوبی داشت و اگه تا آخر ادامه اش می داد مطمئناً از نمایشنامه های مورد علاقه ام میشد .ولی یهو صحنه دوم طرح عوض شد. طرح های خوب زیاد داشت ولی این حالت اپیزودیک من رو اذیت می کرد و دوسش نداشتم. و در کل حالت متادرام داشت انگار.
نمایشنامه ای در دو پرده و در یازده صحنه. هر صحنه یک داستان مجزا داره و من واقعا از ته دلم با بعضی هاش خندیدم مثل «عطسه» و «جراحی» و «بنده بی پناه».
یکی از شخصیتهای نمایشنامه که توی تمام صحنه ها حضور داره (بقیه شخصیتها توی هر صحنه تغییر میکنن) نویسنده هست. نیل سایمون در واقع خواسته با اضافه کردن این شخصیت، چخوف رو زنده کنه و به نظرم تونسته از پس این کار بربیاد.
برای من که چخوف و داستانهای کوتاهش رو دوست دارم بسیار تجربه خوشایندی بود و لذت بردم از خوندنش.
یه تئاتری دیدم عنوانش بود "۳۳ درصد نیل سایمون"، اون هم همین ایده رو داشت که یک صدایی از پشت پرده تذکر های منکراتی میداد به بازیگرا! مثل همین نویسنده که خودش بازی میکرد داخل نمایش! نمایشنامه قشنگی بودش، تنها ایراد این که یه مقدار پراکنده و منفصل بودن داستان ها...
نمایشنامه بسیار جذابی بود. نظرات دوستان رو که میخوندم اینجور برداشت کردم که این نمایشنامه در حد و اندازه دیگر کارهای نیل سایمون نیست، اما ازونجا که معیار مقایسه ای - فعلن - ندارم، باید پنج ستاره رو به این اثر بدم، چون 1.5 ساعت پر از نکات طنز آمیز تفکر برانگیز بهم هدیه داده.
نویسنده: در این لحظه چیزی از درون چردیاکف گریخت... چیزی اساسی، بسیار حیاتی و مهم که فقدانش جبرانناپذیر به نظر میرسید... چیزی رو که در درونش تحلیل رفت و گریخت فقط باید به "قدرت زندگی" تعبیر کرد... قضیه دیگه تموم شد، یکباره، برای همیشه و تا ابد. اون چیزی که به دنبالش اتفاق افتاد خیلی ساده بود... ایوان ایلیچ چردیاکف به خونه اومد... کتش رو از تنش در آورد... دراز کشید روی کاناپه و مرد!
نثر ساده و طنزی که دارای دیوانگیه به شکل عجیبی واقعییه.کاش کامل ترجمه شده بود. از خوندنش لذت خواهید برد . حتی به فکر اینم که به دندون پزشکم هدیه بدم 🙈😈😂
بیا دعا کنیم که معجزه شه هیچ وقت راهمون به دندون پزشکی نرسه🤓
.صحنه ی دومِ و چهارم پردهی اول رو نخوندم، داشتم میدیدم، خیلی خوب بودن صحنه ی سوم،معلم سرخانه، یکی از معروفترین داستان های چخوف شده و خب تو این کتاب هم بود و خیلی سریع ازش گذشتم.
ایوان: من دوباره باید برم و بهش بگم درمورد اون چی فکر میکنم. طبقهی کارگر باید بتونه حرفش رو بزنه. این جا باید جای امنی برای همهی انسانها، نژادها، مذهبها باشه. ما باید این آزادی رو داشته باشیم که روی هرکسی بخوایم عطسه کنیم.
(خادم دستههای صندلی را چنگ میزند ولی نمیخواهد دهانش را باز کند) خادم عزیز، با تمام بیتجربگیم این رو میدونم که اول شما باید دهن تون رو باز کنین. این اولین قانون در مورد معاینه دندونه، خیلی مشکله که من از روی لپتون دندونها رو بکشم.
شهرام زرگر هم همین نمایشنامه را ترجمه کرده و ان��شارات نیلا چاپش کرده؛ به نظرم ترجمه ی زرگر ترجمه ی کامل تری است و در پیش گفتار این ترجمه هم با این استدلال که چاپ این کتاب بهتر از چاپ نشدن آن در ایران بوده و چون این نمایشنامه براساس داستان های کوتاه چخوف نوشته شده که نبودن برخی از آنها لطمه ای به نمایشنامه نمی زند؛ نشر نی با همراهی مترجم تصمیم گرفته اند که از چاپ بخش هایی از آن صرفنظر کنند و در واقع متن حاضر ترجمه ی بخش هایی از نمایشنامه ی پزشک نازنین از نیل سایمون است.
به قول فرشته آدم دلش میخواد اینو به دندونپزشکش هدیه بده. :))
من هم واقعاً خندیدم و برام بامزه بود، هم بسیار پر ایراد میدیدمش. یه جوری که برام عجیب بود چرا این کار معروف شده اصلاً. به خصوص هرچی به آخراش میرفت ضعیفتر میشد و پایانش بسیار آماتور بود. انگار نویسنده میگفت خب دیگه بسه، برین خونههاتون. من در همین حد ازم برمیاد. بسه هرچی خندیدین.
و به قول المیرا بیشتر شبیه یه مشق مدرسهای بود که بت بگن با داستانهای چخوف یه چی بنویس. همونقدر ابتدایی واقعاً. طنز عالیش نجاتش داده.
جولیا:بله ،خانم خانم:سربالا... آهان ، حالا درست شد . هیچ وقت از این که تو چشم های مردم نگاه کنی نترس. اگه خودت رو دست کم بگیری اون ها هم تو رو دست کم می گیرن.
طنز جالبی بود. موقعیتهای متفاوت و جذابی خلق شدهبود و بهسرعت مخاطب رو درگیر خودش میکرد. منتها رسمالخط عجیب و غریب و مندرآوردی مترجم اجازه نمیداد بشه از خوندن متن لذت برد.
دکتر: دهان باز کردن که درد نداره. باید ببینم کدوم دندونه؟ آها بله اینجاست. این کوچولو اینجاست. پیدات کردم... خادم: باهاش حرف نزن باهاش دوست نشو. بکشش بیرون. مواظب باشین. دکتر: مواظبم درست مثل مادرت. خادم: نه نه، مادرم نه، اون منو دوست نداشت. بیشتر از اون مواظب باش.
به نظرم واقعا نیازی به نوشتن این کتاب نبود. مثل یه تکلیف مدرسه بود که خواسته باشن داستانهای یه نویسنده رو با اندکی دخل و تصرف رونویسی کنین. دوتا داستان اولش رو که انقدر خوندم و دیدم که کلمه به کلمه اش رو حفظ بودم، مخصوصا داستان معلم سرخونه داستان جراح دندانپزشکش جالب بود و تنها داستانی بود که ازش لذت بردم و خندیدم مابقی داستان ها رو تقریبا تو چرت خوندم ترجمه خانم خردمند رو هم دوست داشتم عبارات قشنگی استفاده کرده بود
I am starring in a student production of the Dutch version of this play. I am really enjoying this. It is quite funny but something to been experienced rather than read. choreography, timing and facial expressions are key to enjoying this and it does leave room to add ones own jokes. (we have people playing trees whenever someone is out side and a girl in a glittery gold dress deliver cheques for 5 million rubbles)
So much fun to do and from what I've heard much fun to watch.