کتاب را سال ۸۸ خواندم. یادم است که آن زمان بسیار لذت بردم، و بعد از آن هم کتابی با موضوع مشابه نخواندم.
این یادداشت را همان موقع از کتاب برداشتم:
جوانمردی آیینی با رسوم خاص است که ریشۀ آن را باید در آیین مهرپرستی جست. آداب تشرف به جوانمردی: طالب جوانمردی، از جوانمردان یکی را به استادی بر می گزید. در مجلس جوانمردان همه حاضر می شدند و میان بند مخصوص جوانمردان (شَدّ) را در میان می نهادند. فردی به نام «نقیب» بر می خاست و با کسب اجازه از پیر (کبیر) حمد خدا می گفت و مدح پیامبر و سلطان عصر خود، پس از آن آیاتی از قرآن و احادیثی از پیامبر در جوانمردی، سپس از طالب می خواست به پا خیزد و از جمع می پرسید اعتراضی دارند؟ آن گاه نام طالب را با احترام می آورد و می گفت: فلانی را به استادی برگزیده. جمع بر می خاستند. پیر به استاد می گفت: این جمع خواهان آنند که طالب را به «رفاقت» بپذیری. او می پذیرفت. نقیب شَدّ را به کمر طالب می بست و شلوار خاص جوانمردی (سَراویل) را به پای او می کرد و پیر گرهی بر شَدّ می افزود. آن گاه جمع شروع به نوشیدن جام و قدح آب و نمک یا شیر و نمک می کردند. به این رسم «شُرب» می گفتند. نوشیدن قدح از پیر آغاز می شد و می چرخید. طالب آن را می نوشید و به استاد پایان می یافت. بعد استاد می گفت: سلام بر شما جوانمردان! نقیب از جانب ایشان سلام را پاسخ می گفت. آن گاه استاد می گفت: از برای خدا پذیرفتم و از برای پیامبر پیروی کردم و فلان را به شُرب خود پذیرفتم. و پس از استاد نقیب از قدح می نوشید و مراسم پایان می یافت. در نزد عیّاران این رسم این گونه بود که طالب جام شرابی مقابل سر خود می گرفت، نام استاد را می برد و تمام جام را به یک باره سر می کشید.