قضاوت دربارهی یک شخص کاریست بسیار دشوار که حداقل از عهدهی بنده بر نمیآید و همیشه از آن فرار کردهام. این کتاب شاهدیست بر سخنی که عرض کردم. از چندین نفر پرسیدهاند که ( نصرت رحمانی) که بود؟ و هر یک از ظن خود شد یار من ، چیزی گفتهاند و حیرتا که چقدر این گفتهها با یکدیگر تناقض دارند
باری، معمولاً وقتی صحبت از یک نویسنده یا شاعر و یا هر شخصی که در تاریخ حیات بشری کاری کرده است که او را از دیگران متمایز میکند، اصل بر این است که دیگر نیایند دربارهی زندگی خصوصی او تفحص کنند، بل که مهم این است که ببینند این بنده خدا در طول حیاتش چه دست به چه آثاری زده است و این آثار چه تاثیری در زمان خود و پس از خود داشته است؟
نصرت رحمانی، این اقبال را داشت که حتی پیش از چاپ نخستین مجموعه شعرش بسیار بسیار مشهور بشود. شاعری بود بیپروا، و در عین حال بسیار شاعر. طوری که به گفتهی شاملو: " نصرت، از همهی ما شاعرتر بود". نصرت زود به شهرت رسید و همین شهرتش به زوالش کشاند اما نمیتوان منکر آثارش شد. گروهی از شاعران هستند که در حاشیهی زندگیشان، شعر میگویند؛ اما (نصرت رحمانی) جزو آن دسته از افراد بود(که بسیار نادرند) که در حاشیهی شعرش، زندگی میکرد
در حق شعر نصرت رحمانی، بسیار جفا شد و شعرش را ندیدند و این بیتفاوتی کماکان ادامه دارد. شعر و جایگاه (نصرت رحمانی) و خود او در تاریخ ادبیات معاصر ایران، جایگاهیست که کمتر کسی به آن دست پیدا کرده است و کمتر کسی به آن اشاره کرده است؛ چرا که اعتراف به این بزرگی، شهامتی میخواهد که در بین شاعران و منتقدین کوتولهی این سرزمین سراغی از آن نیست
سه ستاره ام متمایل به دو است البته ولی شاید بهتر از این نمی شد جمع و جور کرد داستان را. یک جاهایی خواندن گفت و گوی واو به واو پیاده شده، اذیت کننده بود