Jump to ratings and reviews
Rate this book

Hôtel de deux mondes

Rate this book
Aucun client ne sait comment il est arrivé à l'Hôtel des deux mondes. Personne ne sait quand il pourra repartir, ni vers quelle destination. Dans ce lieu étrange, tout est possible, même les miracles. Les infirmes recouvrent l'usage de leurs membres et les menteurs disent la vérité. L'énigmatique docteur S. chargé d'accompagner leur séjour ne fait que rendre plus aiguës les questions de ses hôtes.

Un suspense métaphysique entre rêve et réalité, vie et mort, comédie et tragédie, où l'auteur du Visiteur poursuit sa recherche éperdue du sens et pose le mystère comme raison même d'espérer.

185 pages, Paperback

First published January 1, 1999

38 people are currently reading
970 people want to read

About the author

Éric-Emmanuel Schmitt

207 books4,006 followers
Eric-Emmanuel Schmitt is a Franco-Belgian playwright, short story writer and novelist, as well as a film director. His plays have been staged in over fifty countries all over the world.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
706 (29%)
4 stars
912 (37%)
3 stars
605 (25%)
2 stars
154 (6%)
1 star
41 (1%)
Displaying 1 - 30 of 293 reviews
Profile Image for Agir(آگِر).
437 reviews702 followers
August 27, 2015
تیغ دو دم آگاهی: آگاهی آدم رو امیدوار می کنه یا ناامید؟ آگاهی، معنیش آگاه بودن به تراژدی و مصیبت نامه ی بشره، یا آگاهی به وجود یه راز؟

اشمیت رو نویسنده ای دیدم که زندگی رو پوچ نمی بینه.البته انتقادی هم از ایشان دارم؛ حرف تازه ای نمی زند و حرف هایش را خیلی وقت پیش فیلسوفان و نویسندگانی نگاشته اند.اما با این حال قابل ستایش هم هست و این چهار ستاره رو بیخودی نگرفته است
؛)
این حرف ها را در نمایشنامه ای جذاب و خواندنی از زندگی نوشته و در آن به
عدم آرامش انسان مدرن پرداخته و چرایی رنج انسان امروزی
و همچنین به حقیقت مرگ و عشق و محبت کردن
و نقش شان در زندگی ما

:شخصیت های داستان

ژولین انسانی است که در نقطه مقابل آدمهایی مثه "رئیس" قرار دارد،وی می اندیشد ولی نتیجه افکارش دلهره پوچی بوده است

اگر دلهره عدم و نیستی رو نداشتم،شاید به چیزها بیشتر دل می بستم، به آدم ها هم همین طور
هروقت یک کاری، یه برنامه ای رو میخواستم شروع کنم به خودم می گفتم: "فایده ش چیه؟" چرا باید وقت و نیروم رو برای خاکستر هدر بدم... و هر بار یه زنی فریاد می زد "همیشه دوستت خواهم داشت" ، باز هم به چی فک می کردم؟ به خاکستر


:این همان حرفی است که استاد داستایوفسکی می زند
اگر بقا نباشد،فضیلتی در بین نیست


رئیس آدمی است که در حال اغما و نزدیک به مرگ است اما به گونه ای طنز هنوز در فکر املاک و شرکت و ... است

رئیس: فقط ابله ها تغییر عقیده نمی دن. حرفم رو باور کنین چون تو زندگیم زیاد با ابله سروکار داشتم

اما در ادامه خواهید دید که رئیس از هر ابلهی ابله تر است
:)
این آدم منو یاد قسمتی از کتاب شازده کوچولو انداخت که مردی تمام فکرش جمع و پس انداز کردن ستاره بود
اینها باوری سطحی و بدون فکر دارند و تنها چیزی که براشون مهمه همان ستاره یا پول است

ژولین: آقای رئیس ،لابد متوجه هستین که یک چیزهایی از حد درک شما خارجه؟
رئیس : مسلما.وقتی از یک چیزی سر در نمی آریم به چی باید متوسل شیم؟ به باورهامون
ژولین : به عبارتی شما به باورهاتون بیشتر اطمینان دارین تا به اون چی می بینین



:ماری مستخدمه ای است که همیشه نادیده گرفته شده است
چیزی که همیشه کم داشتم یه کم محبت از دور و وری هام بود. البته نمی شه گفت که دنبال تعریف و تمجید بودم

غیب آموز مردی دوس داشتنی است و نماد انسان هایی معنوی گرا
که مهمترین چیز برایش محبت کردن و دادن آرامش به انسان هاست

غیب آموز: من حاضرم به همه احترام بذارم،فقط برام یه کم سخته که به آدم هایی که به هیچکی احترام نمی ذارن، احترام بذارم

غیب آموز: مدت ها فکر می کردم آدم هایی که اعتراف میکنن وجدان اخلاقی والایی دارن، و حالا متوجه می شم که بعضی ها همون طور که استفراغ می کنن اعتراف میکنن،بالا می آرن تا دوباره شروع کنن

غیب آموز: حقیقت شما نمیتونه حقیقت منو بپذیره؟
رئیس: مسلما نه



و اما شخصیت لورا

ژولین : آیا ممکنه که در یک لحظه انقدر عمق نهفته باشه؟ که یه لحظه تا این حد وسعت داشته باشه؟
لورا: یه لحظه قادره ابدیتی را در درون خودش جای بده


:نتیجه

ما با همه پیشرفت فکری، داریم احساسات والای انسانی رو از دست میدیم
همان چیزی که مایکل مور در فیلم های مستندش نشان میدهد و اشمیت هم دقیقا همین کارو داره انجام میده
و علت را در نگرش و طرز فکر ما انسان ها از زندگی میبینه
:در آخر به ما می گوید میتوان زندگی را چنین هم دید

زندگی یه موهبته، یه هدیه است که باید بپذیریم.باید به نوبه خودمون زندگی
...ببخشیم،با بچه،عمل، اثر، عشق
و این طوری،آخر عمرمون ،درست وقتی که هدیه داره به آخر می رسه،شاید بالاخره
...شایستگی و استحقاقش رو داشته باشیم


ما می توانیم انتخاب کنیم که پوچگرا باشیم یا معنا گرا
...همش بستگی به خودمون داره

:آخر ریویو رو با حرفهایی از موریس مترلینگ به پایان می برم

من نظریه مولوی صاحب کتاب مثنوی را می پسندم زیرا این شخص می گوید که پس از این حیات جسمانی مبدل به فرشته خواهیم شد و آنگاه از فرشته بالاتر شده و به جایی می رسیم که تصوری قادر به ادراک آن نیست
آری، ما بایستی در خصوص زندگی آینده یعنی زندگی بعد از مرگ خود طوری صحبت کنیم که گویی بدان اطمینان داریم و برای ما محقق است که تا مقام خدایی بالا خواهیم رفت
فیلسوفان می گویند که این گفته شما دروغ است و هیچ دلیلی برای اثبات آن
!!ندارید

در پاسخ عرض می کنم بهتر است اول کتاب لغت را برداشته و ببینیم که دروغ را چگونه معنی کرده است
کتاب لغت می گوید: دروغ چیزی است که برخلاف حقیقت باشد

ولی چون در این دنیا هنوز به حقیقتی نرسیده ایم و هیچ حقیقتی را نمی شناسیم،هرچه بگوییم کسی نمی تواند صریحا بگوید که دروغگو هستیم

ضمنا خاصیت این دروغ یعنی تامین زندگی بعد از مرگ این است که در دوران زندگی،خاطر ما را آسوده خواهد کرد و ما را از خلجان برکنار خواهد داشت و روی هم رفته بهتر از دروغ کسانی است که در ساعت مرگ،ما را محو می کنند و می گویند برای همیشه از بین می رویم
Profile Image for Maryam Shahriari.
259 reviews963 followers
March 6, 2013
کارهای اریک امانوئل رو نباید یه بار خوند بعد گذاشتش بین کتاب‌های خونده شده‌ی کتابخونه. باید توی کتابخونه یه بخشی درست کرد، که کتاب‌های اریک امانوئل و ژوزه مائوره ده واسکونسلوس و سنت اگزوپری و امثال اینا رو گذاشت توش، تا هر از چندی برداشت و دوباره خوندشون. این جور کتابا معنای زندگی‌ان. روزمره‌هایی که اینقدر زیبا و عمیق مطرح میشن که هربار بخونی‌شون بازم تازه‌ن...‏ این جور کتابا داستان نیستن، آهنگن. آهنگ‌هایی که هربار از توشون یه چیز جدید پیدا می‌کنی و می‌تونی تا سال‌های سال ازشون لذت ببری، بدون اینکه کهنه یا تکراری بشن...‏


قسمت‌های زیادی از کتاب رو چندین بار با خودم مزه مزه کردم. یکی‌شون این بخش بود:‏
‏بی‌اشتهایی چه بسا بدترین دردهاست. وقتی سیر به دنیا می‌آین، قبل از اینکه فریاد بزنین دهنتون رو پر خوراکی می‌کنن، پیش از این که درخواست کنید بوسه می‌گیرین، قبل از اینکه پول درارین خرج می‌کنین، اینا آدم را خیلی اهل مبارزه بار نمی‌آره. برای ما بی‌اقبال‌ها، چیزی که زندگی رو اشتهاآور می‌کنه اینه که پر از چیزهاییه که ما نداریم. زندگی برای این زیباست که بالاتر از حد امکانات ماست. (صفحه 42)‏



این کتاب رو 25 دی 90 از نشر ثالث خریدم تا اسکناس 10 تومنیم خرد بشه و بتونم به اون دوتا پسری که دم در ثالث آکاردئون و گیتار می‌زدن پول بدم. 15 اسفند 91 هم تو مسیر رفت و برگشت به همایش باستان‌شناسی و هنر ساسانیان خوندمش. این بار تو اتوبوس سه تا پسر تنبک می‌زدن و می‌رقصیدن و عیدی جمع می‌کردن! :)‏
Profile Image for پیمان عَلُو.
346 reviews291 followers
August 22, 2021

[دکتر س...]


هرکس با داده‌های خاصی به دنیا می‌آد مثل توراث،خانواده،محیط اجتماعی،که همیشه روش سنگینی می‌کنه.
به روستایی،کشوری،زبانی،زمانه‌ای تعلق داره،همه‌ی این چیزها شما رو مشخص و از سایرین متفاوت و متمایز می‌کنه،اما یه چیز و تنها یه چیز شما رو منحصر به فرد و تک می‌کنه و اون آزادیتونه.شما آزادین.آزاد،متوجهین؟
آزادین که سلامتیتون رو داغون کنین،آزادین که رگ دستتون رو بزنین،آزادین که از غم عشق هیچ‌وقت فارغ نشین،آزادین که تو غم گذشته‌تون بپوسین،آزادین که قهرمان‌شین،آزادین که تصمیمات اشتباه بگیرین،آزادین که تو زندگی شکست بخورین یا مرگ رو تعجیل کنید.حرفم رو باور کنین،کتاب تقدیری وجود نداره،فقط چند نشانه روی یک برگه.
مقداری اطلاعات،چیزی رو که نمیشه محاسبه کرد آزادی شماست.

Profile Image for Leila.
206 reviews77 followers
September 25, 2019
- زندگي يه موهبته... بهتون هديه دادن، بايد بپذيرين... بعد هم مواظبش باشين... و سرانجام اين هديه رو به كس ديگه‌اي منتقل كنين. به نوبه‌ی خودتون زندگي ببخشين، با بچه، عمل، اثر، عشق...

- اعتماد شعله‌ي لرزانيه كه چيزي رو روشن نمي‌كنه اما گرما مي‌بخشه.

خواندن اين كتاب باعث مي‌شه كه قدر زندگي رو بيشتر بدونيم و بيشتر شكرگزار داشته‌هايمان باشيم.

تير ٩٨
Profile Image for Niyousha.
625 reviews73 followers
July 26, 2025
یه ذره آبکی بود ولی جملات بعضی از دیالوگها خیلی به فکر فرو برنده بود. هیچ یادداشتی برنداشتم چون خیلی حالم خراب بود. این کتابم که در مورد مرگ بود حالمو خرابتر کرد. یعنی موقعی که داشتم میخوندم یه غم سنگین روی سینه ام بود. حس بی معنایی زندگی خیلی این روزها اذیتم میکنه. ولی یه چیزی که توی این کتاب تکونم داد این بود که یه درجه ای از رفاه هم برای همین حس بی معنایی لازمه که لورا توی این نمایشنامه نداشت چون هیچوقت فرصت نداشت به خدا یا دنیا یا چیزهای دیگه فکر کنه، همش داشت کار میکرد.
Profile Image for Katayoon.
155 reviews66 followers
October 31, 2021
خیلی نمایشنامه قشنگی بود. روایتی از مرگ و زندگی و عشق. تو دل داستان خیلی حرف بود برای گفتن. ضمن اینکه تعریف جدیدی از عشق در نگاه اول واسم داشت!

- اعتماد شعله‌ی لرزانیه که چیزی رو روشن نمی‌کنه اما گرما می‌بخشه...
Profile Image for Nasrin M.
95 reviews29 followers
April 13, 2021
اعتماد ، شعله‌ی لرزانی است که چیزی را روشن نمی‌کند، اما گرما می‌بخشد.
Profile Image for Fatemeh sherafati.
91 reviews114 followers
November 6, 2018
برای ریویو، فقط تکه هایی از کتاب رو قرار می دم.

ژولین: فایده ش چیه؟ حالا این که با آدم هایی که مسلما دیگه هیچ وقت نمی بینین روابط انسانی برقرار کنین، چه فایده ای به حال شما داره؟
غیب آموز: اگر فقط مایلین با چیزهایی که دوام دارن نعاشرت کنین، برین با صخره و سنگ و کوه صحبت کنین. اما اگه اونا هم مثل شما سختگیر باشن بعید می دونم محلتون بذارن.

غیب آموز: بی اشتهایی چه بسا بدترین دردهاست. وقتی سیر به دنیا میاین، قبل این که فریاد بزنین دهنتون رو پر خوراکی می کنن، پیش از این که درخواست کنین بوسه می گیرین، قبل از این که پول در بیارین خرج می کنین، اینا آدم رو خیلی اهل مبارزه بار نمیاره. برای ما بی اقبال ها، چیزی که زندگی رو اشتها آور می کنه اینه که پر از چیزهاییه که ما نداریم. زندگی برای این زیباست که بالاتر از امکانات ماست.

ژولین: اگه دلهره ی عدم و نیستی رو نداشتم، شاید به چیزها بیشتر دل می بستم، به آدم ها هم همین طور. هر وقت یه کاری، یه برنامه ای رو می خواستم شروع کنم به خودم می گفتم: خب فایده ش چیه؟ چرا باید وقت و نیروم رو برای خاکستر هدر بدم... و هربار یه زنی فریاد ممی زد همیشه دوست خواهم داشت، باز به چی فکر می کردم؟ به خاکستر.


به نظرم یک نمایشنامه ی کامل. با رعایت تمام اصول. مرگ رو توصیف می کنه. معنای زندگی رو به صورت های مختلف برای شخصیت های مختلف در طول همین صفحات کم به وجود میاره. زندگی بخشیدن به آدم دیگر، عشق و ... .
Profile Image for Kianoush Mokhtarpour.
114 reviews159 followers
April 13, 2021

یک. یادآوردی

دوباتن می‌گه یکی از کارکردهای هنر یادآوریه
یادآوریه چیزهایی که ازشون باخبریم ولی بهشون بی‌توجه

ما فراموشکاریم
فراموش می‌کنیم زیبایی‌ها رو، عشق رو، شیرینی زندگی رو، مرگ رو
اشمیت اینها رو به یادمون میاره


دو. ارزش زندگی

انسان مدرن می‌گوید: زندگی ما روزی پایان می‌یابد بی‌آنکه به مقصدی ختم شود، و این عین بی‌معنایی و پوچی است. بنابراین زندگی ارزش زیستن ندارد
اما می شود گفت
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی، چو هستی خوش باش


سه. دانش یا حکمت

کتاب‌های اشمیت شاید چیزی به دانسته‌هامون اضافه نکنه، یعنی دانشمون رو زیاد نکنه. اما مسلماً نگاهمون رو به زندگی پرشورتر می‌کنه.
اشمیت دانش نمی‌ده، حکمت می‌ده

یه جای کتاب می‌گه: اعتماد شعله‌ی لرزانیه که چیزی رو روشن نمی‌کنه، اما گرما می‌بخشه. از نظر من کتاب خوب هم همین‌طوره. چیز جدیدی رو برامون روشن نمی‌کنه، ولی شور زندگی القا می‌کنه، چشمهامون رو می‌شوره
Profile Image for Nercs.
192 reviews81 followers
October 11, 2024
دیر به دیر یاد اشمیت میفتم؛ ولی بزرگوار هیچ‌وقت پشیمونم نمی‌کنه.
Profile Image for Melika.
29 reviews
December 25, 2024
آشنایی من با این نمایشنامه از طریق فیلم "مقیمان ناکجا" بود که تقریبا یه تله‌تئاتر بود، و اون رو واقعا دوست داشتم و اون فیلم بیشتر از خود نمایشنامه تاثیرگذار بود، جوری‌که بعد دیدنش واقعا نشستم و به دیوار خیره موندم و با یکی از دوستام راجع‌بهش صحبت کردم و اون هم همین احساس رو داشت(با اینکه تو نمایشنامه خیلی احساسات بین لورا و ژولین بهتر نشون داده شده بود ولی انگار لب مطلب رو ادا نکرد یا هرچی)
Profile Image for Fateme Beygi.
348 reviews135 followers
August 3, 2015
یک نمایشنامه ی کمدی-تراژیک که بیان گر دیدگاه های فلسفی نسبتا اگزیستانسیالیستی عالی. من تا قبل از این یه کار داستانی از اشمیت خونده بودم و این اولین نمایشنامه ای بود که ازش می خوندم. موضوعش مثل موضوع کار داستانی اش یه دغدغه ی انسانی شاید پیش پا افتاده است اما پرداختش کاملا متفاوت و خوبه. صحنه ی آغازین و نوع ورود شخصیت به اندازه ی کافی جذاب هست که مخاطب رو به پیش رفتن ترغیب کنه.
اشمیت با قرار دادن شخصیت های متفاوت از منظر اجتماعی و دیدگاهی کنار هم در یه فضا یا موقعیت جدی طنز جالبی ایجاد کرده که باعث می شه مدام سنگینی موضوع شکسته بشه و به یادمون بیاره که می شه طور دیگه ای نگاه کرد.
من غیب آموز رو بهترین شخصیت کار می دونم. درسته که جزو شخصیت های فرعی محسوب می شه اما یه شخصیت فرعی قویه که نه تنها به نوع بیان موضوع بلکه به شخصیت پردازی شخصیت های دیگه هم کمک می کنه و در انتها یکی از مهم ترین تصمیم ها رو اونه که می گیره.
اگه غیب آموز و طنز شخصیتی اش وجود نداشت رئیس منشی و خودخواه بودن آقای رئیس انقدر به چشم نمی اومد. اگه غیب آموز با ژولین جر و بحث نمی کرد دیدگاهای اون برای مخاطب اون طور که باید رو نمی شد و قرار گیری غیب آموز در کنار ماری و لورا و دکتر س باعث می شه که وجوهی ظریف و لطیف از شخصیت خودش بروز پیدا کنه. خلاصه که غیب آموز یه شخصیت کلیدی و مهره ی اساسی کار محسوب می شه و خودش تاکید داره که این حاضرجوابی توی زندگی خیلی مهمه.

"غیب آموز: چه تاسف انگیزه که در شما اصلا حاضرجوابی وجود نداره."
اشمیت با قرار دادن بقیه ی شخصیت ها که حتی یک جورایی شخصیت های اصلی ان در اطراف غیب آموز کاری می کنه که اونا با هم آشنا بشن، بحث کنن و...همین بین مشخص می شه که ژولین چه دیدگاه فناپذیری نسبت به دنیا و هر آن چیزی که مربوط به اونه داره و این دیدگاه مدرن اون کاملا با دیدگاه خشک و دینی و بدون فکر رئیس در تضاده. این بین ماری و لورا و غیب آموز کسایی ان که زندگی شون رو همونطور که بوده بپذیرن و با این پذیرش اون رو خوشایند کنن.
با این که با قرار دادن این شخصیت ها در این اغما و تحولی که توی هر کدوم پدیدار می شه- و البته که در رئیس چیزی تغییر نمی کنه- باعث می شه که اونا نگاه جدیدی به زندگی داشته باشن و بففهمن که لایق چه چیزهایی هستن نویسنده تصمیم قطعی ای برای پایان بندی نمی گیره و با باز گذاشتن پایان این امکان رو به ما می ده که تصور کنیم اگه ژولین برگرده همون آدم سابقه یا جرقه ای از تغییر در وجودش دیده می شه یا اگه بمیره جواب سوالاتش در مورد خدا و زندگی و هستی رو پیدا کرده؟


دکتر س: اما یه چیز و تنها یه چیز شما رو منحصر به فرد و تک می کنه و اون آزادی تونه. شما آزادین، آزاد. متوجهین؟ آزادین که سلامتی تون رو داغون کنین. آزادین که رگ دستتون رو بزنین. آزادین که از غم عشق هیچ وقت فارغ نشین. آزادین که توی گذشته تون بپوسین. آزادین که قهرمان شین. ازادین که تصمیمات اشتباه بگیرین. آزادین که توی زندگی شکست بخورین یا مرگتون رو تعجیل کنین.
*
دکتر س: اعتماد.
ژولین: با این حال بیشتر از قبل نمی دونم اما چیزی که نمی دونم کمتر به وحشتم می اندازه.
دکتر س: اعتماد شعله ی لرزانیه که چیزی رو روشن نمی کنه اما گرما می بخشه.
Profile Image for Sadra Kharrazi.
539 reviews102 followers
January 31, 2025
مهمانسرای دو دنیا، جاییه که نه به دنیای زندگان تعلق داره و نه به سرزمین مردگان. جایی که مسافرانش نمی‌دونن چرا و چگونه به اونجا رسیدن و مهم‌تر از اون، نمی‌دونن سرنوشتشون چی میشه. آیا باز می‌گردن، یا برای همیشه به دنیای پس از مرگ قدم می‌ذارن

در کل بد نبود
یاد سریالای صدا و سیما تو ماه رمضون افتادم
Profile Image for Raha.
106 reviews42 followers
February 5, 2019
درواقع نحوه روایت این داستان در مکانیست معلق و زمانی که ذهنِ من که زنده ام، نمیتواند درک کند!درواقع بین هستی و نیستی روایت میشود.
از بین تمام افراد این نمایشنامه "ماری" شخص محبوبم بود و عقیده داشت اگر فیلسوف بود کمک می کرد بهتر زندگی کند! هرچند با این حرفش مخالف هستم :)

حین خوندن گفت وگوهای این افرادی که به اغما رفته اند و میتوانستند حرف های اطرافیانشان را بشنوند تنها به این فکر میکردم واقعاً چه اتفاقی میافتاد اگر میشد حداقل یکبار در عمرمان بدانیم که اطرافیانمان دربارهِ خودِ حقیقی ما چگونه فکر میکنند، حتی شنیدن ندایِ درونیِ حقیقی خودم نسبت به دیگران توسط اطرافیانم!!
آنچه مرا به فکر فرو برد این بودکه همه این افراد در این جمله اتفاق نظر داشتند که "هیچ کدام به راستی خودشان را دوست نداشتند و به خواسته ها و تمایلات درونی خودشان بها نداده اند!"و با خواندن این جمله یک ندای درونی بهم یادآوری کرد
وَ من نیز همچنین :(
شاید هربار خواستم به خودم و خواسته هام اهمیت بدم شرایط خلاف میلم شد و من هم منصرف شدم!

"مرگ یه واقعه نیست، یه رازه"
این بهترین تعریف ممکن از مر�� بود که تاحالا شنیدم!
و یاد گرفتم که هرگز چیزی رو توجیه یا انکار نکنم چونکه"توجیه چیزها دقیقاً همان چیزی است که انکارش میکنیم"
Profile Image for Sherif Metwaly.
467 reviews4,206 followers
March 1, 2018

أين يذهب من يدخل في غيبوبة مطولة؟، ما العالم الذي يسافر إليه المريض النائم على طاولة العمليات وهو تحت التخدير لساعات؟، ماذا لو كان هناك عالم ثالث يقع بين العالمين؟، عالم تلك الأوقات التي يكون فيها البشر بين الحياة والموت.

تدور أحداث المسرحية في فندق العالَمَين، فندق يسكنه الأرواح التائهة الحائرة، التي لم يتحدد مصيرها بعد، هل تعود لأجسادها لتكمل رحلة الحياة أم تصعد للسماء واضعة�� نقطة النهاية؟، تتلاقى فيه الأرواح من مختلف الطبقات والأطياف، ومن خلال شخصيات متقنة الرسم كأنها تنبض بالحياة على الورق، يأخذنا الكاتب في رحلة فائقة المتعة، مليئة بالتساؤلات الفلسفية عن الحياة ومعناها، عن فائدتها رغم علمنا بأنها إلى زوال، هل قرار الحياة أو الموت من حقنا؟، ما هو الموت؟، وما هو عالم ما بعد الموت؟، وبين هذه الأسئلة الفلسفية على هامش القصص المختلفة للأبطال بما تحمله من شجن وحزن، تدور المسرحية.

تمت
Profile Image for Nastaran.
129 reviews105 followers
September 3, 2024
این کتاب رو تو زمان مناسبی خوندم. با حال و هوام سازگار بود و تأثیر خوبی روی روحیه‌م گذاشت.
مهم‌ترین پیام این کتاب این بود که زندگی یه موهبته که تا وقتی از دستش ندی؛ متوجهش نمیشی.

در یک سال اخیر که تو گودریدز فعالیت نداشتم؛ عطر و طعم زندگی یادم رفته بود. دقیقا وقتی این کتاب رو خوندم؛ یه تلنگر کوچیک بهم وارد شد که دوباره دوچرخه‌سواری رو شروع کنم. که بازم مثل همیشه پیاده‌روی‌های طولانی داشته باشم و با یه بستنی قیمی وانیلی با سس شکلات از خودم پذیرایی کنم. که بازم استوریای طنز تو پیجم بذارم و از عجیب غریب بودن نترسم. این که بازم به گودریدز برگردم و ریویو بنویسم.
فقط بخاطر این کتاب نبود. مجموعه‌ای از عوامل در کنار هم من رو از غار تنهاییم بیرون کشیدن؛ اما این کتاب هم موثر بود.


قبلا فکر می‌کردم از نمایشنامه خوشم نمیاد ولی این اواخر نمایشنامه‌های خوب خوندم و نظرم عوض شده.
Profile Image for Kiana.
134 reviews17 followers
November 18, 2025
مرگ يه واقعه نيست ، يه رازه.
Profile Image for Livewithbooks.
235 reviews37 followers
November 10, 2021
حتی اگر آدمی باشی که با کمتر کتابی هیجان زده می شوی و بیشتر کتاب ها برایت تکراری شده ، اریک امانوئل اشمیت اما با ایده هایش نظرت را عوض می کند. چهارمین کتابی است که از این نویسنده می‌خوانم و در همه شان مجذوب ایده ها و غافلگیری هایش شده ام. هیچ افتی در داستان هایش نمی بینی و بدون آنکه ذره ای به خواننده اش مهلتی برای نفس کشیدن بدهد او را به دنبال خود می کشاند. او در نمایشنامه ی مهمانسرای دو دنیا مخاطبش را وارد مکانی رمزگونه و ناآشنا می کند. همان طور که مهمان های این مهمانسرا در اول نمی‌دانند وارد چه مکانی شده اند، خواننده نیز هنوز خبر ندارد قرار است وارد چه دنیایی شود.
نویسنده با تخیل و وام گیری از باورهایش، فضای برزخ گونه ای را می سازد که در آن انسان ها منتظر حکم مرگ و زندگی شان هستند. او نشان می دهد که مرگ نه تنبیه است و نه سزاوار کسی. حکمی است که هر کس در موقع خودش باید بپذیرد. او زندگی را هدیه ای می داند که باید از آن به خوبی مراقبت کرد. بعضی ها آن را پوچ می دانند و به کناری می اندازند. بعضی ها با بدشانسی زندگی را شروع و ادامه اش می دهند. بعضی ها خوش شانس هستند و بعضی ها خودخواه. بعضی ها شکست خورده و بعضی ها مبارز. مرگ و زندگی برای همه یکسان است و هیچ عدالتی وجود ندارد. آزادی که هر طور می خواهی از آن استفاده کنی. ادامه اش بدهی یا بندازی اش در سطل زباله. می توانی از آگاهی ات کمک بگیری و در چیزهای زیادی که هرگز جوابی برایشان پیدا نخواهی کرد دنبال معنا بگردی. کمی فیلسوف بودن بد نیست! و کمی باور به ساحت رنگ باخته و متلاشی شده ی هستی مان تا معجزه ی آرامش در لحظه ی آخر به یاری مان بیاید.
من در این کتاب رگه هایی از فلسفه ی اگزیستانسیال را دیده ام که مرا به یاد یکی از حرف های مراجعین اروین یالوم انداخت که گفته بود: باید می مردم تا بتوانم زندگی کنم.

*از نظر من هیچ چیز مطمئن‌تر از نامطمئن نیست.
اینجا همه‌چیز موقتی است. اما این لحظه و تاملِ موقت، یک ابدیت را شکل می‌دهد.
باید بدانیم که «یک لحظه قادر است ابدیتی را در خود جای بدهد.» پس لحظه، ابدیت است.
*داستان بشریت مثل یه مسابقه‌ایه که آخرش بد تموم می‌شه و من نخواسته بودم توش شرکت کنم.
*مدت‌ها فکر می‌کردم آدم‌هایی که اعتراف می‌کنن وجدان اخلاقی والایی دارن، و حالا متوجه می‌شم که بعضی‌ها همون‌طور که استفراغ می‌کنن اعتراف می‌کنن، بالا می‌آرن تا دوباره شروع کنن.
Profile Image for Javad Azadi.
193 reviews85 followers
March 25, 2022
من سواد درستی از نمایش و نمایشنامه ندارم. نمیدونم دقیقا به چه چیزهایی میشه گفت تکنیک ها و فنون نمایشی و... اما به نظرم میتونم تشخیص بدم که نویسندگانی مثل کامو، سارتر و تا حدودی اشمیت، نسب به نمایشنامه نویسانی مثل بکت و ایبسن و...، خیلی از این موارد به صورت پررنگ، استفاده نمیکردند. از این لحاظ و در مقام مقایسه، خب به نظرم قطعا آثار اون سری نمایشنامه نویسان بهتره اما، چی باعث میشه به نمایشنامه های اشمیت 5 ستاره بدم؟ لذت!

من به شخصه از آثار این نویسنده لذت میبرم. هنوز هم نمیدوتم چقدر میشه به متن های سراسر فلسفه بافی و بیان قطاری تٱملات ذهنی این آثار نقد وارد کرد اما، در لا به لای همه این فلسفه بافیا، چیزایی میخونم و درک میکنم که واقعا ازشون لذت میبرم. به نظرم شاید اشمیت مناسب ترین و ساده ترین فلسفه بافی های معاصر انجام میده. و در عین حال، روی مسائلی دست میذاره که خودم مدت ها درگیرشونم و مناسب حالمه؛ مسائلی هرچند تکراری عین مرگ و زندگی و عشق و دلیل وجود و چیستی مرگ و زندگی و... حداقل دست روی وجه هایی از این مسائل میذاره که دغدغه های منم هستند.

نمایشنامه مهمانسرای دو دنیا هم از همین دست آثار بود. اثری برزخی و تا حدودی مبهم اما با سوگیری هایی مشخص راجع به وجود خدا و جهان پس از مرگ. اشمیت این نمایشنامه مشخصا خداباور تر از بقیه آثاری بود که ازش خوندم. ولی حقیقتا نفهمیدم دکتر س... دقیقا نماینده چه نماد، تفکر یا گرایشی بود و اصلا در چه جایگاهی قرار داشت؟ انسان، فرشته یا چی؟
Profile Image for معصومه توکلی.
Author 2 books260 followers
February 25, 2017
خب. قاعدتاً قشنگ بود امّا چه کنم که هر چه می کنم از این آقای اشمیت خوشم نمی آید! جان به جانش کنی گل درشت است و. همواره قصد دارد حقایق مهمی را در باب جهان حالی مان کند...

با درودهای فراوانم به روان رفیق لیلی که بدم نمی آید به بهانه ی یک بحث پردامنه در این باب یک کافه ی دونفره ی دیگر با هم برویم!
:)
Profile Image for Reyhaneh.r.
144 reviews37 followers
March 28, 2025
"هر کس با او برخورد کرده از اون خاطره‌ای مثل آفتاب داره."
آرزو می‌کنم روزی برسه که راجع به من هم این رو بگن.
Profile Image for Parisa.
151 reviews298 followers
December 18, 2016
ژولین :زن ها خیلی تند می دون.
دکتر س... :شمام ازونا تندتر .اول دنبالشون میدوین بعد که به چنگشون می آرین ازشون جلو میزنین .همه شون رو ول کردین
.
.
ژولین :حالا اینکه با آدمهایی که مسلما دیگه هیچوقت نمیبینین روابط انسانی برقرار کنین ،چه فایده ای به حال شما داره؟
غیب آموز :اگه فقط مایلین با چیزهایی که دوام دارن معاشرت کنین برین با صخره و سنگ و کوه صحبت کنین .اما اگه اونا هم مثل شما سختگیر باشن بعید میدونم محلتون بزارن
Profile Image for Baharan Eghbali .
33 reviews14 followers
January 11, 2016
اين نمايشنامه مثل يه ملودي زيبا از زندگي دل رو از لذت لبريز و ذهن رو فعال ميكنه، كه بايد بعضي قسمت هاي اون رو در حالت هاي مختلف چندين بار خوند. مهمانهايي كه نميدونن از كجا سر از مهمانسراي دو دنيا درآوردن، و تازه اونجا بودنشون باعث ميشه كنه زندگي رو دريابند و بيشتر قدر اين تجربه رو بدونن. دنياييي از تمثيل هاي ريز و درشت كه لازمه تا دير نشده بهشون فكر كرد.
Profile Image for Fatemeh.
49 reviews9 followers
February 5, 2025
مهمانسرای دو دنیا جاییه بین مرگ و زندگی.آدمایی که هنوز مشخص نیست قراره به زندگی برگردن یا برای همیشه بمیرن برای مدت نامعلومی توش توقف میکنن.
دیالوگ‌هایی بین افراد حاضر در مهمان‌سرا و کارکنان شکل میگیره که بعضیاش قابل تأمله اما قالب کلی اثر به نظرم کلیشه‌ای و شعاریه و تاثیرگذاری لازم رو نداره.
آشنایی من با اشمیت برمیگرده به سال‌ها پیش که نمایشنامه‌ی “خرده جنایت‌های زناشوهری” رو خوندم و اون زمان میخکوبم کرد.بعد اون به پیشنهاد دوستی “نوای اسرارآمیز” رو خوندم که تا حدی تشابهاتی داشت و راضیم کرد.
اوایل امسال رمان “زمانی که یک اثر هنری بودم” رو خوندم و به نظرم معمولی بود و تصور کردم قلم اشمیت تو نمایشنامه قویتره.
با این نمایشنامه تعلق خاطرم به آثار اشمیت هر لحظه داره کمتر میشه.🫠 فکر کنم باید برگردم به عقب ببینم من تغییر کردم یا اشمیت. :))

«-باور، سلاح آدم‌های ضعیف و نگرانه.لازم داشتم یکی بهم بگه که این‌طوریه و این‌طوری نیست.
-بعدش یاد گرفتین به فرضیات قانع شین.
-وای که چقدر خوبه! اینکه آدم با فرضیات مثل حباب‌های کف صابون بازی کنه و حتی وقتی هم که هیچی سر درنمیاری باز هم برای خودت خیال‌بافی کنی.»
Profile Image for Sara Kamjou.
664 reviews516 followers
October 29, 2021
مهمانسرای دو دنیا همون چیزیه که اسم کتابه: یه مهمانسرا بین دو دنیا.
به نظرم نسبت به سایر نمایشنامه‌های اشمیت خوب اما معمولی بود و همه چیز دقیقا متوسط بود: از شخصیت‌پردازی تا فضاسازی و پرداخت.
طنزش چاشنی محسوب می‌شد که باعث می‌شه بهش ۳ بدم.

+ نمایشنامه رو صوتی گوش دادم که واقعا عالی بود.
--------------------
یادگاری از کتاب:
- پس هر دومون حق داریم.
+ معلومه که نه.
- چرا نمی‌تونین تحمل کنین که هر دومون حق داشته باشیم؟
+ خب برای اینکه من یه چیزی می‌گم و شما یه چیز دیگه.
- خب که چی؟
+ حقیقت مسلما یا اینه یا اون. یا اینکه حق با شماست و من اشتباه می‌کنم یا اینکه من حق دارم و شما اشتباه می‌کنین.
- حقیقت شما نمی‌تونه حقیقت منو بپذیره؟
+ مسلما نه.
- می‌فهمم.
...
از نظر من اونچه ارزش آدم رو می‌سازه، آدم بودنشه نه چیز دیگه.
...
باید همیشه یه کسی منتظر آدم باشه.
...
- من هیچوقت با زنی برخورد نکردم که باعث شه وفادار باشم.
+ یه جوری حرف می‌زنین انگار دست اونا بوده.
...
شما کسی رو می‌شناسین که خودش رو دوست داشته باشه؟
...
آدم‌ها عاشق نمی‌شن، سرمایه‌گذاری می‌کنن.
...
فقط ابله‌ها تغییر عقیده نمی‌دن.
...
- به عقیده‌ی من آدم هیچوقت نباید برای چند کلمه مزاح، دوستانش رو از دست بده.
+ با این تفاوت که کلمات از دوستی‌ها وفادارترن.
...
من حاضرم به همه احترام بذارم اما برام یه کم سخته به آدمایی که به هیچکی احترام نمی‌ذارن احترام بذارم.
...
یه لحظه قادره ابدیتی رو در درون خودش جای بده.
...
هیچی دوام نداره.
Profile Image for radioparesh.
140 reviews27 followers
June 21, 2020
اگه میشد بازم ستاره های بیشتری میدادم به این نمایشنامه. یکی از بهترین نمایشنامه هایی بود که خوندم.
داستان آدم هایی که در اغما هستن و منتظرن تکلیفشون مشخص بشه.
Profile Image for Harir Heidary.
155 reviews32 followers
October 9, 2021
نظریاتش درباره ی زندگی بسیار با نظریات من جور بود. دیالوگ ها و مفاهیمی که رد و بدل می شد، سرعت پیش رفتن نمایشنامه و اکثر شخصیت ها رو بسیار پسندیدم. در یک کلام خیلی دوست داشتمش!
Profile Image for Ghazale Khalaj.
50 reviews6 followers
June 17, 2025
یه کمی حوصله سر بر بود
اما پایانش رو دوست داشتم :")))
خرداد ماه ۰۴
ششمین یا هفتمین روز از جنگ
Displaying 1 - 30 of 293 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.