Jump to ratings and reviews
Rate this book

J'étais dans ma maison et j'attendais que la pluie vienne

Rate this book
Cinq femmes et un jeune homme‚ revenu de tout‚ revenu de ses guerres et de ses batailles‚ enfin rentré à la maison‚ posé là‚ dans la maison‚ maintenant‚ épuisé par la route et la vie‚ endormi paisiblement ou mourant‚ rien d’autre‚ revenu à son point de départ pour y mourir.
Elles l’attendaient‚ longtemps déjà‚ des années‚ toujours la même histoire‚ et jamais elles ne pensaient le revoir vivant‚ elles se désespéraient de jamais avoir de nouvelles de lui‚ aucune lettre‚ cartes postales pas plus‚ jamais‚ aucun signe qui puisse rassurer ou définitivement faire renoncer à l’attente.
Aujourd’hui‚ est-ce qu’enfin‚ elles vont obtenir quelques paroles‚ la vie qu’elles rêvèrent‚ avoir la vérité ?
On lutte une fois encore‚ la dernière‚ à se partager les dépouilles de l’amour‚ on s’arrache la tendresse exclusive. On voudrait bien savoir.

64 pages, Paperback

First published January 1, 1994

2 people are currently reading
136 people want to read

About the author

Jean-Luc Lagarce

55 books19 followers
Dramaturge français du XXe siècle, Jean-Luc Lagarce réalise d'abord des pièces proches du théâtre de l'absurde de Samuel Beckett et Eugène Ionesco, puis évolue vers un théâtre autofictionnel largement influencé par sa contraction du sida, maladie de laquelle il meurt à 38 ans. En 1992, il fonde la maison d'édition Les Solitaires intempestifs avec François Berreur.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
42 (15%)
4 stars
63 (23%)
3 stars
89 (32%)
2 stars
43 (15%)
1 star
36 (13%)
Displaying 1 - 30 of 33 reviews
Profile Image for Mohammad Hanifeh.
334 reviews88 followers
December 7, 2016
عنوان کتاب دلیلی بود که خریدمش. وقتی ابتدای کتاب رو خوندم، از لحن و فضاش خوشم اومد:

«آنجا بودم، ایستاده، و منتظر بودم که باران بیاید، که بیاید و روی دشت ببارد، روی جنگل و مزرعه ببارد و ما را تسکین دهد.
منتظر بودم.»


ولی وقتی جلوتر رفتم، دیدم که داره یک عالمه دیالوگ رد و بدل می‌شه و داستان هیچ جلو نمی‌ره. شخصیت‌ها دائماً یک سری حرف رو به شکلی شدیداً اغراق‌شده تکرار می‌کنن و یک جمله رو به چند بیان مختلف پشت هم ردیف می‌کنن. کتاب هیچ حرفی برای گفتن نداره. تا پایان هم هیچ اتفاقی در داستان نمی‌افته و همون‌طور تموم می‌شه.
جدای از این‌که به نظر می‌رسه نویسنده قصد داشته کلام‌های کتابش آشفته و مثلاً کمی هم شاعرانه باشه، به نظرم مترجم نتونسته کارش رو به خوبی انجام بده و سهم زیادی در آشفتگی کتاب داره‌..
Profile Image for Maryam.
20 reviews10 followers
November 13, 2019
چه خوب است، ساعتی که دیگران را ترک میکنیم بدون آنکه چیزی به آنان بدهکار باشیم.

نادیده گرفتن زندگی آنانی که شما را دوست دارند، این یک نوع جنایت است.

آنی را که می‌آید خواهم راند، آنی که خواهد گفت مرا دوست دارد و می‌خواهد من نیز او را دوست داشته باشم و چنین جنایت بزرگی را مرتکب می‌شود که این همه دیر آمده.
Profile Image for Tintarella.
304 reviews7 followers
Read
June 1, 2025
وقتی او برمی‌گردد، وقتی سرانجام او برمی‌گردد، من به خود خندیدم، که چنان به جزئیات اهمیت می‌دهم، اهمیتی ابلهانه و هم‌زمان هولناک که به جزئیات می‌دهم
Profile Image for Amene.
815 reviews84 followers
August 14, 2013
اول اینکه در توضیحات در مورد نویسنده آمده که اور ا در فرانسه شاعر می دانند و خوشبختانه ترجمه و نثر آن توانسته همین حس را القا کند.
دم: نمایش نامه در حقیقت مونولوگ هایی طولانی است که که توسط پنج زن، که شخصیت های نمایش هستند بیان می شود.
سوم : به نظر می رسد موتیف اولیه همان تئوری جنگ پدر و پسر باشد و فرار پسر از خانه.
چهارم: موتیف پر رنگ دوم به نظرم انتظار و به نوعی شاید منجی باوری است که با رسیدن پسر رخ می دهد یا اینکه او نماینده ای است برای پایان انتظار و دلیل زندگی این زن ها شاید همین انتظار باشد چرا که در پایان هم دختر کوچک تر به اینکه باید همواره بار انتظار را به دوش بکشد تاکید می کند.
پنجم: بر رویاگونگی و وهم تاکید می شود و بر اینکه تصور است و خیال یا اینکه این اتفاقات در گذشته و بازگشت پسر در حال
رویایی بیشتر نیست و تنها خیالات واهی اینان باعث بروز این داستان ها شده است.
ششم: اسم نمایش نامه در حقیقت اولین سطر و سرآغاز این نمایش است که از زبان دختر ارشد بیان میش.د.
هفتم: ترجمه ی اثر بسیار روان و ارزشمند ارایه شده است.
Profile Image for Kebrit !!!.
195 reviews
October 11, 2009
هنگامی که همه چیز به پایان خواهد رسید،
باز دیرتر
- در سنی که دارم -
سال های سال دیرتر،
اگر قرار باشد شهوت مرا دوباره دربرگیرد،
اگر میل به عشق، میل به عاشق و معشوق بودن از من عبور کند، میل اینکه کسی بیاید، سرانجام، و مرا ببرد
- شایسته ی آن خواهم بود، نه، چنین فکر نمی کنی؟ -
من این را مانند چنان دردی تصور خواهم کرد، چنان فاجعه ی بی رحمانه ای، چنان مصیبتی
و پیش از هر چیز، پیش از هر چیز، ریشخندی چنان شرور، یک شوخی زندگی، نه؟ که من خواهم گریخت، که می جویم، امیدوارم، نیروی گریختن را، کشیدن فریادی خشمناک و گریختن،
که از او دور خواهم شد،
که آنی را که می آید خواهم راند، آنی که خواهد گفت مرا دوست دارد و می خواهد من نیز او را دوست داشته باشم و چنین جنایت بزرگی را مرتکب می شود که این همه دیر آمده.
Profile Image for Vaastray.
43 reviews26 followers
January 1, 2018
من با سبک نمایشنامه ارتباط خوبی در کل برقرار نمیکنم. و توی این کتاب چیزی که به نظرم جالب نبود تکرار جملات بود... نمیدونم شاید توی نمایش و تائتر خوب بشه.
در کل داستان خوبی داره و کشمکش های فکری و انتظاری که برای برگشتن برادر و چیزی که سر هر یک از اعضا در این مدت اومده جالبه
ولی برای من جاذبه ای خارق العاده نداشت.
کتاب کوتاه و روونیه یکی دو روزه میشه خوندش
Profile Image for Roya Shakeri.
118 reviews13 followers
February 15, 2017
چه خوب است، ساعتي كه ديگران را ترك مي كنيم بدون آن كه چيزي به آن ها بدهكار باشيم.
ص ٤٠ و ٤١
Profile Image for Rozhan Sadeghi.
312 reviews453 followers
December 17, 2019
خاطره خواهم داشت, این برای زندگیم بس خواهد بود, باید برای زندگیم بس باشد,خاطره خواهم داشت و این خاطرات برایم زندگی آرامی خواهند ساخت.
-------------------------------------
کتابی که واسم عزیز بود قبل از خوندنش. به این واسطه که توسط یکی از آدم های عزیز زندگیم بهم معرفی شد و با دوتا آدم عزیز دیگه هم خریده شد!
اما در مورد خود کتاب. چیزی که از همه بیشتر تو ذوقم میزد نثر کتاب بود. هر چند که اگه کسی به شعر-مخصوصا شعر نو و سپید- علاقه داشته باشه میتونه خیلی باهاش حال کنه!
من ولی برعکس چون اصلا شعر دوس ندارم نثرش واسم خسته کننده بود.
با خود مفهوم کتاب(اونی که خودم ازش برداشت کردم)ولی خیلی حال کردم. اینکه همه این زن ها منتظر ناجی هستن فارق از اینکه آیا اونی که به عنوان ناجی انتخاب کردن لیاقتش رو داره یا نه؟
خوندنش برام در کل لذت بخش بود ولی جز نمایشنامه های مورد علاقم نبود!
Profile Image for Parisa.
151 reviews298 followers
November 13, 2012
نادیده گرفتن زندگی آنانی که شما را دوست دارند،این یک نوع جنایت است ،نمیدانم،چنین گمان میکنم،ناگهان بنظرم میاید نوعی جنایت است،مطمین نیسم شما باید مرا یاری کنید،
آری ،نگرانی من،درماندگی من ،تمام این سالهای از دست رفته ،زمانی را که من، و همه شما که اینجا هستید _باید مرا یاری کنید _زمانی را که من در انتظار او و در نگرانی برای او نابود کردم،و همچنان دیدن بازگشت او،فقط در واپسین لحظه پیش از فروریختنش،کوله پشتیش را رها کند ،کوله پشتی ملوانی یا ارتیش را،
_برگردد و فروریزد و بمیرد حتی بدون اینکه زندگیش را توجیه کرده باشد و مرا در نادانی گذارد و به من هیچ ندهد!
Profile Image for Tandis Toofanian.
91 reviews193 followers
August 25, 2012
آنی را که می آید خواهم راند
آنی که خواهد گفت مرا دوست دارد و می خواهد من نیز او را دوست داشته باشم
و چنین جنایت بزرگی را مرتکب می شود که این همه دیر آمده
Profile Image for Afsaneh khajavi.
66 reviews
July 9, 2019
"کوچک بودم و کسی نگران من نبود،اما میشنیدم، هرگز از آن زمان خاطره دیگری غیر از این خشم ها و این فریادها و این خشونت نخواهم داشت.نه، و نفرت و این ترس از جنایت که در من ماندگار شده." من نمایشنامه خوان خوبی نیستم ولی این کتاب متن جذاب و دیالوگهای قشنگی داشت که تا انتها با اشتیاق خواندم.
Profile Image for Shima Sherafati.
17 reviews21 followers
October 23, 2015
ساعتى كه ديگران را ترك مى كنيم بدون آنكه چيزى به آنان بدهكار باشيم.
Profile Image for Sina Mirzaei.
15 reviews12 followers
August 15, 2014
نمیدونم چرا موقع خوندن کتاب یاد شعرای فروغ می افتادم:
”... کسی نمیخواهد
باور کند که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود

حیات خانه ی ما تنهاست...”

به نظرم ادبیات یعنی حسی که این شعر و این کتاب در من ایجاد کردن.
خوشحالم از چشیدن طعم ادبیات...
Profile Image for ضهرا درعلی.
90 reviews
February 12, 2015
"من تمام میلم را از دست میدهم حتی میل داشتن آغاز یک میل.من تمام میشوم"

"دیگر به هیچ چیز باور نخواهم داشت،بیشتر اوقات تصور کرده ام که روزی بدون اینکه انتظارش راداشته باشم چنین میشوم،دیگر به هیچ چیز باور نخواهم داشت"

"خاطره خواهم داشت،این برای زندگیم بس خواهد بود،باید برای زندگیم بس باشد،خاطره خواهم داشت و این خاطرات برایم زندگی آرومی خواهند ساخت"

×فقط اسم کتابو دوست داشتم.
Profile Image for Atena | آتنا.
388 reviews
November 12, 2013
ديگرنبايدخودم رادرسفربازگشت رهاکنم اما من خبره ام،خبره شده ام،درمن جاي خالي زيباي احساسات است،تمرين کرده ام،باخودم پوزخندمي زنم و ازناراحتي ها جلوگيري مي کنم،غم غربت،همه اينها،حساب و کتاب ها.
من خوب بلدم محافظت کنم.
Profile Image for Zahra Golmohammadi.
22 reviews2 followers
April 2, 2016
به شخصه ترجمه اش رو دوست نداشتم. مضمون كتاب رو هم ميشد در آثار بهتري مثل در انتظار گودو پيدا كرد. اما در مجموع اشاره اش به عقب ماندگي زن ها در جامعه خوب بود.
17 reviews
September 15, 2025
یادداشت اخر کتاب نویسنده برای من خیلی جالب تر از خود نمایشنامه بود . جملات تکراری نمایشنامه خسته کننده بودند در کل فضاسازی و مفهوم جالبی داشت ولی پیشنهاد خواندنشو به کسی نمیدم.
Profile Image for حجت سلیمی.
38 reviews15 followers
December 25, 2019
نمی‌دونم چرا لگرس اصلا و ابدا به دل من یکی نمی‌شینه. اولا که احساس می‌کنم نوشته‌هاش به شدت شخصی و ارجاعاتی دارند که باید خود لگرس رو بشناسی. دوما هم اینکه نمایشنامه هاش بیشتر شنیداریه. هیچ تصویری ارائه نمیکنه و فقط دارن حرف میزنن. انگار یک شعره. یک شعر نو. اگه به چشم شعر نگاهش کنم بهش 5 میدم. اما وقتی توی مدیوم نمایشنامه است! 2 هم زیاده!
نکته مهمی اما این وسط هست.
اون هم اینکه لگرس از نویسندگانیه که در مجموع لقب درام‌نویسان معاصر فرانسه رو گرفتند. از ویناور گرفته تا لگرس؛ همشون بازی های زبانی زیادی می‌کنند. و این بازی های زبانی، هرچقدر هم مترجم خوب باشه، توی ترجمه نمی‌تونه منتقل بشه.
من فرانسه بلد نیستم اما از انگلیسی مثال می‌زنم و می‌دونم که تو فرانسه این قضیه بدتره. مثلا یکی از چیزهایی که توی این بازی ها هست، عدم نقطه گذاریه، که مثلا توی فارسی خیلی مشکل ساز نمیشه اما توی انگلیسی، کلمه ی
when
وقتی نقطه گذاری نشه معلوم نمیشه که حرف ربطه یا کلمه سوالی.
یا لگرس عمدتا از کلماتی استفاده میکنه که توی فرانسه با یک تغییر حرف، معانیشون از زمین تا آسمون فرق میکنه و کارکترهاش مدام در حال درست کردن حرف های خودشونن
که خب این توی زبان فرانسه شاید جواب بده اما توی فارسی آخه؟
آقای نظم جو کلا مترجم جالبی هستند! دست میذارن روی نویسنده های فرانسوی ای که بازی زبانی دارند و اونا رو ترجمه میکنند!
حتی من موندم چطوری کارهای آقای بیضایی رو ترجمه کردند به فرانسه! آقای بیضایی هم پر از بازی زبانیه که مختص فارسیه و قابل ترجمه نیست!
خلاصه که زکی! وضعیت عجیبیه!
Profile Image for Samira Amiri.
36 reviews9 followers
Read
September 17, 2016
''از جایم بلند می شوم و جوراب های بلند شب گذشته ام را روی لبه ی وان می پوشم، چه خوب است ساعتی كه دیگران را ترك می كنیم بدون آنکه چیزی به آنها بدهكار باشیم.''
Profile Image for _.eameli .
372 reviews39 followers
February 5, 2021
اولین نمايشنامه ای بود ک خوندم
جالب بود
من این را مانند چنان دردی تصور خواهم کرد چنان فاجعه بی رحمانه چنان مصیبتی و پس از هرچیز پیش از هرچیز ریشخند چنان شرور یک شوخی زندگی نه؟
.
.
یخورده درک مطلب سخت بود از نظر من
ولی پیشنهاد میکنم بخونید حتما^^
Profile Image for Azad.
44 reviews3 followers
October 1, 2018
با فضای کتاب اصلا نتونستم ارتباط برقرار کنم، منولوگ های دور از هم
شعروار اما من نتونستم بفهمم
Profile Image for Nastaran.
135 reviews29 followers
March 25, 2020
اصلا باهاش ارتباط برقرار نکردم و دوسش نداشتم ⁦🤦🏻‍♀️⁩
Profile Image for Alice Côté Dupuis.
5 reviews1 follower
July 4, 2025
Quel dommage de mettre en scène cinq personnages de femmes, de différentes génération (c'est si rare!) pour finalement ne les faire parler que des hommes...
20 reviews
July 21, 2024
4/5 fuck, i guess I'm really into dysfunctional family stories.
Profile Image for محمّدحسین.
130 reviews8 followers
March 23, 2016
کتاب خوبی نبود، ارزش خوندن نداره

نمایشنامه حوصله سر بری هست، از اینا که وسط نمایش آدم خواب میبره.
نه ایده جذابی داست، نه داستان خوبی، نه روایت جالبی
Displaying 1 - 30 of 33 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.