چندان آدم کنجکاوی در این امور نبودهام. صرفاً در مورد عزل آقای منتظری شنیدهبودم٬ بدون این که با جزئیات دلیلش را بدانم. سال گذشته مستندی به نام «بعد از خمینی» را دنبال میکردم که تا حدودی مرا از دلیل عزل ایشان مطلع ساخت؛ مستند در مورد فردی به نام مهدی هاشمی صحبت کرده بود که اثرگذاری زیادی روی افکار آقای منتظری و تغییر موضع ایشان داشته و به اتهام قتل و حدود ۱۰ مورد جرم دیگر اعدام شده و آقای منتظری همچنان از ایشان حمایت میکرده است.
تمام اینها گذاشت تا به وویس آقای منتظری در مورد اعدامهای سال ۶۷ رسید. در آن روزها باز هم این موضوع دغدغهای برایم ایجاد نکرده بود به جز چند تا سرچ اینترنتی کوچک. به انتخابات که رسید٬ این موضوع خیلی داغ شد و بعضاً مورد استفادهی تبلیغاتی قرار گرفت٬ برای همین خیلی جزئی و دقیق این موضوع را بررسی کردم اما همچنان ردپای موارد شبهه برانگیز و ادعاهای متفاوت رسانهها و سایتهای مختلف وجود داشت.
چند روز پیش به طور اتفاقی از شبکهی افق رد شدم٬ برنامهی جهانآرا در حال پخش بود و موضوع برنامه هم اعدامهای سال ۶۷ بود. در برنامه خواندن رنجنامهی «احمد خمینی» توصیه شد و از این که نمیگذارند تجدید چاپ شود انتقاد. این کتاب نامهایست از طرف احمد خمینی به منتظری. به طور قطع این نامه بیش از آن که قرار باشد چیزی را به خود منتظری توضیح دهد٬ رفع ابهامیست برای مردم تا توضیح دادهشود که عزل منتظری یک تصمیم ناگهانی نبوده است و پروسهای سهساله را طی کرده ست. چیزی که در این نامه جالب است٬ این است که احمد خمینی بند بند از نامهها و اعترافات مهدی هاشمی نقل کردهست٬ منتظری را مورد پرسش قرار دادهست و در مورد تناقض در حرفها و بعضاً حرفهای خلاف حقیقتش سخن گفتهست. در این نامه بیشتر با شخصیت منتظری آشنا شدم و متوجه شدم منظور از «سادهلوحی» که گفته میشود اصلیترین دلیل عزل ایشان بودهست٬ چیست. ایشان خوشبینی مفرطی به دامادشان [هادی هاشمی ] و برادرش [مهدی هاشمی] داشتهست٬ این افراد با منافقین همکاری داشتهاند و مهدی هاشمی در قتل افراد بیگناهی دست داشتهست. این دو برادر بیت ایشان را تحت کنترل خود قرار دادهبودند٬ اطلاعات خلاف به ایشان میرسانند و ... .
این نامهی بلند و کتاب کوتاه بخش مهمی از تاریخ ایران را که آغشته به دروغ شدهاست و مورد سواستفاده قرار گرفتهست٬ شفافسازی میکند.
+ کتاب مدتهاست که چاپ نمیشود.[چرا؟] پیدیافش را دانلود کردم.
کتاب تاریخی و مهمی که دیگر نمیگذارند منتشر شود مرحوم سید احمد خمینی یکی از صادقترین چهرههای سیاسی دوران انقلاب بود و در این کتاب با صداقت و دلشکستگی به افشاگری و بیان حقایق مهمی درمورد وضعیت سیاسی آن روزگار و موضوع آقای منتظری میپردازد فکر میکنم تنها چند سال بعد از درگذشت حاج احمدآقا، ناشر کتاب (موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی) از انتشار این کتاب خودداری کرد
خدا توفیقشان دهاد!
----------------------
بخشی از ابتدای کتاب:
"بسم الله الر حمن الرحيم" حضرت آيت الله آقاي منتظري دامت افاضاته با عرض سلام و دعا براي سلامتي جنابعالي. مدت مديدي بود تصميم داشتم مسائلي را خدمتتان عرض کنم نه وقتم اجازه مي داد و نه حال و ذهنيت جنابعالي را مساعد براي تحليل واقعيات مي دانستم. ولي واقعيات تلخ تر از زهري که اتفاق افتاد، زمينه را فراهم ساخت و من نيز احساس تکليف بيشتر مي کنم و با اجازه شما بدون مقدمه و تعارفات معموله به سراغ اصل مطلب مي روم که مقصر در اين واقعه کيست؟ شما راجع به هر کسي که بگوييد با شما ميانه اي نداشته است، در باره من چنين چيزي نمي توانيد بگوييد چرا که از وقتي که خودم را شناختم، مريد و مروج شما بودم، اگر شما هميشه امام را ترويج مي کرديد من هم هميشه بعد از امام شما را ترويج مي نمودم اگر ترويج شما از امام به عنوان يک مجتهد مسلم پرفايده بود، ترويج من هم به عنوان فرزند امام از شما مؤثر بود. در سال 58 من قائم مقامي رهبري شما را به خيال اين که رضاي خداي در آن است عنوان نمودم.
وقتی این کتاب را خواندم، یک هفته توی فکر بودم، تو فکر سرنوشت انسانها، تو فکر پیچیدگی نفس انسان تو فکر نقطه ضعفایی که هر یکی اش برای نابود کردن انسان کافیه.
یه مدته که سعی می کنم راجع به وقایع سیاسی نه نظر بدن نه قضاوت کنم دلیلش هم اینه که ما که خارج از فضای قدرت مملکت هستیم واقعا چیزی راجع به تصمیماتی که گرفته میشه و اتفاقاتی که می افته نمی دونیم به خاطر همین بعد از خوندن این نامه از خودم می پرسیدم که تو که واست خمینی و منتظری فرقی نمی کنن و موقع خوندن کتاب نه اعترافات مهدی هاشمی تو زندانو باور می کردی نه نامه منتظری به خمینی و نسبتایی رو که بهش میده اصلا واسه چی این کتابو می خونی جوابش اینه که نمی خونم تا بفهمم کی درست بوده و کی غلط می خونم تا بیشتر باور کنم که نمیشه حداقل تو سیاست فهمید که کی درست بوده و کی غلط