Jump to ratings and reviews
Rate this book

A Behanding in Spokane

Rate this book
A dingy motel room. Small-town America. Carmichael travels with a suitcase full of hands, but he wants his own back. Toby has a hand that he€™d like to sell Carmichael for the right price. Marilyn wishes that Toby had never stolen that hand from the museum. Mervyn thinks Marilyn is pretty hot. He works reception, though he wouldn€™t call himself a receptionist. Life and death are up for grabs, and fate is governed by imbeciles and madmen in this darkly comic new play from the acclaimed playwright Martin McDonagh. A Behanding in Spokane turns over American daily existence, exposing the obsessions, prejudices, madness, horrors, and, above all, absurdities that crawl beneath it.

48 pages, Paperback

First published January 1, 2010

11 people are currently reading
1006 people want to read

About the author

Martin McDonagh

33 books866 followers
While still in his twenties, the Anglo-Irish playwright Martin McDonagh filled houses in New York and London, was showered with the theatre world's most prestigious accolades, and electrified audiences with his cunningly crafted and outrageous tragicomedies.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
359 (21%)
4 stars
678 (40%)
3 stars
501 (29%)
2 stars
115 (6%)
1 star
19 (1%)
Displaying 1 - 30 of 206 reviews
Profile Image for Dream.M.
990 reviews605 followers
December 30, 2020
ببینید، آدما همین‌جوری‌ان. واقعا نمیشه روی وفاداری و صداقتشون صددرصد حساب کرد. ممکنه دوستاتون سر بزنگاه قالِتون بذارن. یا نه، ممکنه خشن‌ترین و بی‌رحم ترین بیمار روانی شهر، که دست صدها نفر از پیر و جوان و کودک رو قطع کرده، توی یک لحظه دراماتیک بی‌خیال کشتنتون بشه و بذاره برید. یعنی میخوام بگم هیچ اصل کلی در مورد آدما وجود نداره.
Profile Image for HaMiT.
260 reviews58 followers
October 9, 2020
مک دونا یه داستان نوشته که خیلی مختصر و مفید نشون میده چطوری حقارت ها به عقده و وسواس تبدیل میشن و چطوری میتونی عمرت رو صرف چیزی کنی که وقتی به دستشم بیاری به هیچ دردت نمیخوره یا حتی خیلی وقته به دستش اوردی ولی ذهنت اینقدر دچار وسواس بوده که حالیت نشده پیداش کردی
بهرحال واقعا حرکت تحقیرکننده و بی ادبانه ایه که با دست خودت باهات بای بای کنن
لذت بردم واقعا
Profile Image for Sarah Far.
166 reviews476 followers
May 20, 2020
تو داری یک نمایشنامه آمریکایی می‌خوونی
و منی که از ادبیات آمریکا، چندان لذتی نمی‌برم
اما از نوشته‌ی مارتین، مارتینِ مک‌دونا، خوشم اومد.
شکی ندارم که او تمام دیوانگیش را در نمایشنامه‌هایش تقسیم کرد.

ولی در آخر یه سوال خیلی جذاب و سخت پررنگ میشه:

آیا برای اینکه به خواسته‌ات برسی، حاضری هر کاری کنی
و سوال بعدی اینه، چقدر ارزش داره؟!

خودم که نمی‌دونم ولی خووندم که شخصیت اصلی مک‌دونا،برای به‌دست آوردن دستش،هر‌کاری می‌کند، هرکاری...
Profile Image for Mohammad Hrabal.
436 reviews297 followers
June 29, 2023
عالی بود و تا مدتی ذهنم را درگیر کرد، ولی متاسفانه ترجمه‌ی بدی داشت (بهرنگ رجبی). مقدمه‌ی کتاب را هم بعد از نمایشنامه بخوانید چرا که در بخش‌هایی از آن داستان چند نمایشنامه را تقریبا اسپویل کرده است.
********************************************************************
جوانک آسمان‌جلی که اوایل دهه ۱۹۹۰ در لندن عاطل‌ و باطل می‌گشت و دور از خانواده با حقوق بیکاری دولت روزگار می‌گذراند، روزی نمایشی از دیوید ممت روی صحنه دید و عاشق نوشتن درام شد و تصمیم گرفت باقی عمرش را صرف این کار کند. مقدمه. صفحات ۱۱-۱۲ کتاب
این نمایشنامه‌ی آخر مک دونا جدال نفرین شدگان زمین است، و اگر بخواهیم دنیا را از دریچه‌ی نگاه مک دونا و شخصیت‌هایش ببینیم، دنیا یکسر جمیع همین نفرین شدگان است. به‌ خلاف بسیاری از قبلی‌ها ته این نمایشنامه کسی نمی‌میرد، لازم هم نیست، آنها حتی قبل اینکه وارد صحنه شوند مرده‌اند. مقدمه. صفحه‌ی ۱۷ کتاب
Profile Image for پیمان عَلُو.
346 reviews279 followers
May 12, 2023
خدایا،بارالها،چی‌شد که یکیو مارتین مک دونا آفریدی و یکی و من؟!
Profile Image for Hossein Bayat.
170 reviews32 followers
April 17, 2025
از متن:
_ همیشه فکر می‌کنم یه چیز با مزه‌ای در مورد کفش‌ هست. من خیلی کفش ندارم. راستش یه جفت کفش دارم. شب‌ها بعضی وقت‌ها دراز می‌کشم رو تختم، از خودم می‌پرسم:
«این‌ها همون کفش‌هایی ان که من قراره باهاشون بمیرم؟»
چون هیشکی نمی‌دونه دیگه، مگه نه، نمی‌دونه وقتی صبح پا می‌کندشون، این‌ها همون کفش‌هایی‌ان که قراره وقتی می‌میره پاش باشن یا نه.


من جهانی که مک‌دونا می‌ساخت را دوست داشتم.
من را به یاد عامه‌پسند بوکوفسکی می‌انداخت.
جهانی که تو باید توش انتظار هر اتفاقی رو داشته باشی! شخصیت‌های نمایش در عین این که آشنا هستند و هیچ ویژگی ماوراءالطبیعه و خارق عادتی ندارند اما خاص هستند. مردی که در هفده سالگی یک دستش قطع شده! مرد سیاه‌پوستی که دست به بزه می‌زند. یک دختر احمق، یک مادر نژاد پرست و مردی که مجبوره مدتی رو توی هتل کار کنه!
این شخصیت‌ها همه در عین سادگی در نگاه اول به شدت ساختار پیچیده‌ای دارند. دست به کار‌هایی می‌زنند که غیرممکن نیست، فقط خارق عادت و روند عادیه!
مک‌دونا هوشمندانه شخصیت‌های داستان خودش رو توی موقعیت‌های خیلی خیلی خاص می‌ذاره.
مثلاً در همین نمایشنامه صحنه‌ای که شخصیت‌های داستان در تلاش برای خاموش کردن شمع هستند، بی‌نظیر بود. منطق مروین توی شرایطی که هیچ‌چیش منطقی نبود هم جالب بود. صحنه دوم، که صحنه کوتاهی هم بود، وجود نداشت،‌ این نمایشنامه یک نمایشنامه معمولی برای من بود.
من عاشق شخصیت مروین شدم. کسی که توی غیرمنطقی‌ترین و غیرعادی‌ترین لحظات ممکن به طرز اذیت‌کننده‌ای منطقی بود و توی چهارچوب خودش حرکت می‌کرد و این باعث به وجود اومدن لحظات خاص زیادی شد.

به نظرم نباید وقتمون رو با تحلیل خیلی دقیق داستان و یا فرضیه‌پردازی راجع به شخصیت‌ها تلف کنیم! (همون قدر که حدس زدن خالکوبی روی یک دست قطع شده می‌تونه غیرمنطقی باشه! داستان مک‌دونا هم منطقی نداره که بخوای با دنیای عادی خودمون مقایسش کنی!) اصلاً دلیلی نداره که چرا این اتفاقی برای اون دست قطع شده افتاده!

ترجمه به نظرم می‌تونست خیلی بهتر باشه اما خیلی جاها اونقدر که باید تیز نبود و مترجم به هر دلیلی نتونسته بود تیزی جملات رکیک یا نژادپرستانه رو منتقل کنه!
Profile Image for Javad Azadi.
190 reviews81 followers
September 28, 2025
این نمایشنامه برخلاف نمایشنامه‌های دیگه مک‌دونا چیز خاصی برای ارائه به من نداشت. نه مثل ملکه‌زیبایی لی‌نین و ستوان آینیشمور مرگ رو به ریخشند میگرفت؛ نه مثل مرد بالشی و جمجمه‌ای در کانه‌مارا خط داستانی جالبی داشت. و نه مثل غرب غم‌زده، دیوانه‌وار بود و خب، غم‌زده!

به نظرم مراسم قطع دست در اسپوکن یه نمایشنامه ابزورد نسبتا معمولی بود که به مقوله عقدهٔ هولناکِ انسانی می‌پردازه.
Profile Image for صان.
429 reviews460 followers
March 1, 2018
ریویو خوانش دوم:
تقریبن بعد یک سال برای بار دوم این نمایش‌نامه رو خوندم.
باید بگم که مک‌دونا استاد خرده روایت هست. تمام اجزای نمایش انگار به شکل خوبی مهندسی شدن و به شکل درست و با کارکرد صحیح در هم تنیده شدن. شبکه‌ای رو درست کردن که هیچ جزء‌ای بیکار نمي‌مونه و هر چیز، کاربرد خودش رو داره. مثل یه‌جا به شکل خیلی اتفاقی از کاکتوسی نام می‌بره یکی از کاراکترها، و آخر نمایش باز دوباره از اون کاکتوس می‌شنویم و می‌فهمیم که چه ربطی به ماجرا داشت. این کاکتوس ربطی به ماجرای اصلی نداره ولی وقتی قصه‌شو می‌شنوی، نمایش‌نامه خیلی کامل‌تر و واقعی‌تر برات شکل می‌گیره. و باز باید بگم که لحن و زبان مک‌دونا و شوخی‌هاش خیلی جذاب بودن برام. مثلن طرز صحبت کاراکترها و حماقتی که گاهی توشون هست و بعضن بی‌در و پیکر بودن ساختار ذهنی‌شون.


ریویو خوانش اول:
خیلی دوست داشتنی! طنز موقعیتی عالی! دیالوگ‌ها عالی! اگه کار های مارتین مک‌دونا رو خونده باشین میدونین از چی حرف میزنم. داستان خیلی
ساده و جذاب ولی کشش دار!
از ساده ترین چیز ها طنز ساخته و ماجرا درست کرده
خیلی خوب :)
Profile Image for Sara.
155 reviews53 followers
October 3, 2023
یه وقتایی اسم کتاب یه سیخ کنجکاوی فرو می‌کنه تو گوشت بدنت که عه چه اسم باحالی بزار ببینم چی هست؟!
در مورد این کتاب یکم خشونت بیشتری نیاز داشتم، ولی حین خوندنش یه رگ و مویرگ ریزی از تارانتینو به چشمم اومد، پس اگه یکم شعله خشونتشو زیاد می‌کرد بد نمی‌شد. حداقل یه جنازه رو دستمون میزاشتی برادر!
شخصیت اول داستان دوست داشتم، یه جور بی‌عقلی و عقده‌ای بودن خاصی توی رفتاراش بود، یعنی با اینکه می‌دونست چیزی که میخواد دیگه به دردش نمی‌خوره، برای به دست آوردنش به آب و آتیش می‌زد فقط چون مالکیت اون چیز رو داشت!
درکش می‌کنم چون خودمم یه وقتایی تو این پوسته بی‌خودی فرو میرم و کلی باعث اذیت ذهن و روانم میشه :(


پ.ن: ترجیحا اگه مثل من هنوز همه کارهای مک‌دونا رو نخوندید، سراغ مقدمه این کتاب نرید! من نمی‌دونم واقعا مشکل از مترجمه یا چی؟! آقای محترم انتظار نداشته باش همه کتاب‌ها خونده شده باشن که به راحتی لو بدی پایان داستان‌ها رو و در کنارش اگه فکر می‌کنی این کار لذتی داره و دنبال فحش خوردن از خواننده‌ای، ذات خبیثی داری :| خودتو اصلاح کن.
پ.ن۲: سایر ریویو ها رو خوندم و متوجه شدم این کتابش نسب به سایر کارهاش چندان قوی نیست، بسیار خوشحالم که قراره از بقیه کاراش در آینده لذت ببرم.
پ.ن۳: خوانش کتاب کوتاه در اضطراب بی‌پایان این روزها مرحمی‌ است برای روح بدبختم.
Profile Image for Amir .
592 reviews38 followers
June 3, 2016
بیاید قصه ی ترجمه ی فارسی این نمایش نامه رو بذاریم برای آخر مرور و بریم سراغ خود نمایشنامه

اولین چیزی که می تونه رو نگاه خواننده ی این نمایش نامه تاثیر بگذاره اینه که بخواد اون رو به عنوان یه نمایش نامه مستقل بخونه یا نمایش نامه ای که جز کارهای مک دونا هست. قبل از این کار فقط مرد بالشی رو خونده بودم و زیاد سخت نبود تشخیص فاصله ی فرسنگی این دو تا. اما فکر کنم این ضعف بیشتر از این که به خود این اثر برگرده به قدرت روایی و مخصوصا خرده روایی تکرار نشدنی مرد بالشی پیوند بخوره
...
مراسم قطع دست... نمایش نامه ی درخشانی نیست. اما لحظه های ماندگار رو میشه توش دید. صحنه ی دوم کار (تک گویی مسئول پذیرش هتل) با اینکه اصیل نیست، اما هم چنان چشم گیر هست؛ اون قدر که با همون فارسی الکنش سعی کنی توی خونه برای خودت با صدای بلند زورآزمایی کنی. قلب قصه ی نمایشنامه هم با اینکه اصیل نیست و البته لای حرف های شخصیت ها نویسنده ارجاع مستقیم میده به مرجع، اما یه صید خوب از دریای ماهی های مرده است؛ اتفاقی که کم پیش میاد. بیست و هفت سال قبل چند نفری جمع میشن و برای خوشگذرونی دست شخصیت اصلی ماجرا رو روی ریل های قطار قطع می کنن و بعد موقع دور شدن با دست قطع شده اش براش بای بای می کنن. و رسالت مرد این میشه که بیافته کوچه به کوچه دنبال دست قطع شده ی به دردنخورش. اگر ابزوردیسم رو رها کنیم و نیازی به تحلیل فرامتنی نباشه، با ایده سرگرم شدم
...
حرف آخر اینکه بیشتر از اینکه دغدغه ی این نمایشنامه رو داشته باشم دوست دارم قصه ی زندگی مسئول پذیرش هتل رو بشنوم. هنوز تو نخ مروینم
...

و در مورد ترجمه. درسته. ترجمه ترجمه ی سالمی نیست. اگه فقط توی یکی از مرورها بهش اشاره می شد شاید نیاز نبود که چیزی نوشت. اما هجمه های مکرری که توی مرورها به ترجمه شده قضیه رو جوری تصویر می کنه که انگار نمیشه هیچ کاری با این متن کرد. گاهی ترجمه رو اعصاب هست، یه ویراستار خوب می تونست خیلی کارها با این متن بکنه. اما حالا هم میشه خوندنش و گاهی حتی حس نمایشنامه رو هم میشه گرفت
.
Profile Image for Peiman.
646 reviews202 followers
July 14, 2024
مردی ۲۷ سال پیش توسط یک تعداد بیابونی دستش قطع شده و اونها دستش رو با خودشون بردن و این مرد ۲۷ ساله دنبال دست قطع شده‌ش میگرده چون دست خودشه و حقشه. مکان نمایش اتاق هتلی هست که این مرد با دو نفری که گفتن در ازای پول دست قطع شده رو میارن اونجا هستند با حضور آقای پذیرش. هر رفتاری از هر کسی برمیاد، فقط باید شرایطش جور بشه، همین.ه
Profile Image for Amir.
136 reviews79 followers
January 13, 2025
جادی توی یه وادکستی می‌گفت وقتی چیزی رو از ته دل و با تمام وجود بخوای، ناخواسته رنج می‌کشی. چون نرسیدن بهش عذابت می‌ده مشخصاً. حتی دید مقصد هم مطرح نیست بلکه صرف همراه نبودن با اون چیز باعث می‌شه زندگی‌ت در دید خودت ناکافی باشه. پس خب، باید یکم بیشتر روی انتخاب چیزهایی که با تمام وجود می‌خوایم فکر کنیم. چرا که صرف اون خواستن می‌تونه چنان زندگی رو هضم کنه که نفهمیم اصلاً به اون چیز نیازی نداریم و اگر به دستش بیاریم هم کاربردی نداره و بدتر از اون، شاید خیلی وقته به دستش اوردیم و نفهمیدیم.
من اونقدرها هم دلم نمی‌خواد بمیرم. فکر کنم فقط خیلی علاقه‌ی خاصی هم به زندگی ندارم.

May The Winds Rise
Profile Image for Ali Karimnejad.
345 reviews215 followers
May 25, 2022
۳.۵

نمایشنامه طنز، خشن، و سرگرم کننده ای بود و خیلی از این جهت منو یاد فیلمای تارانتینو انداخت. پر از خرده روایت‌هایی بود که همشون جذابیت داشتن و حسابی سرگرمت میکردن. با این همه بنظرم بسختی میشه رسالتی ورای سرگرمی برای این نمایشنامه قائل شد. لااقل نظر من اینه. و این اصلا بد نیست. قرار نیست هر چیزی که میخونی یک رویکرد فلسفی کوفتی به هر موضوع پیش پا افتاده کوفتی داشته باشه. نه؟ 😉ا

پ.ن: نمایشنامه رو به صورت صوتی و با کارگردانی آرمان سلطان زاده گوش کردم. اجرای بی‌نظیر و موسیقی فوق العاده ای داشت و حتی اون موقع که کارلایل داره پشت تلفن با مامانش دعوا می‌کنه واقعا خندیدم. خیلی زیبا اجرا کرده بودن. همه گوینده ها. . بنظرم حتما حتما صوتی رو گوش کنید
Profile Image for Zidane Abdollahi.
136 reviews45 followers
June 23, 2020
فاک! مک‌دونا چقدر عادی و بی‌تعارف از خیانت و قتل و کثافت حرف زد. شوکه شدم...
Profile Image for Nercs.
189 reviews76 followers
April 9, 2025
بله، آقای مک‌دونا نشون داد که چرا شده آقای مک‌دونا.
Profile Image for Tahereh.
72 reviews39 followers
April 2, 2019
مارتین مک دونا یکی از نمایشنامه نویس های مورد علاقه ام شده بعد از دیدن و خوندن مرد بالشی.این بار هم مراسم قطع دست در اسپوکن.

کارمایکل: تو ماجرات چیه که این قدر دلت میخواد بمیری؟
مروین: من اون قدرها هم دلم نمیخواد بمیرم.[مکث.به خودش]می خوام؟[مکث]نه،اون قدرها هم دلم نمیخواد بمیرم.فکر کنم فقط خیلی علاقه ی خاصی هم به زندگی ندارم
کارمایکل:[هفت تیرش را پایین می آورد] هیشکیو نداری که اگه دیگه نباشی براش مهم باشه؟
Profile Image for Niloo.
66 reviews22 followers
July 11, 2024
همه‌ی زندگی بزرگسالیش تنها یک هدف داشته، یک هدف وسواس‌گونه که رسیدن بهش غیرممکن و بی‌فایده‌ست ولی این‌ها دلیل محکمی نیستند برای اینکه از راهی که تا اینجا طی کرده دست بکشه. از بس قصه‌هاش رو تکرار میکنه که خودش هم باورش میشه. اون وسط با سه تا شخصیت دیگه آشنا میشه که هر کدوم می‌خوان یه چیزی ازش بِکنن. همه‌ی اتفاقات هم توی یه اتاق هتل رخ میده.

چی باعث میشه بگم این نمایشنامه می‌تونه یکی از مورد علاقه‌هام باشه و دلم می‌خواد بیشتر از مک‌دونا بخونم؟
طنز تلخش، بیخیالی و به یه ور گرفتن اتفاقات توسط شخصیت‌ها در شرایط بحرانی، (تقریبا) غیرقابل پیش‌بینی بودن تصمیم‌هاشون، کوتاه ولی کامل بودن دیالوگ‌ها و استفاده از گویش‌های زبانی مختلف برای هر کدوم از شخصیت‌ها.
Profile Image for Ellinor ﹏.
156 reviews18 followers
December 25, 2022
برا بار دوم خوندمش مث اینکه
این روزها حواس درست حسابی که ندارم
فقط میخواهم از روزهای‌دردناکم فرار کنم که به نمایش نامه ای سیاه بر میخورم و آن را می بلعم و یادم نمی آید در آن لحظه این نمایش نامه سیاه است یا روزگار خواننده آن...
یا حتی پاییزی که گذشت
این جمعه چندمین جمعه است که خدانور منتظر است آدم ها کمتر کثافت باشند حتی این هم یادم نمی آید
کیان حافظه ام دیگر درست کار نمیکند اما فقط 23 سال دارم
نیکا من جایی را ندارم بروم که به حرف دل گوش بدهم و بروم و با آن آهنگ ویران نشوم
از باران هم دیگر نمیگویم
اصلا اینجا چه میخواهم
یادم رفته که بلند شده بودم که آب بیاورم و قرصی را بالا بیندازم و پتو را بکشم رویم و سرمای بی رحمی دوپاها را فراموش کنم ...

راستی اون حقش بود بالاخره دست خودشو پیدا کنه ....
Profile Image for Parisa.
51 reviews15 followers
April 5, 2024
این نمایشنامه داستان آدمیه که چیزی رو ازش گرفتن و نسبت به اون چیزی وسواس فکری پیدا میکنه اون واسش عقده میشه و با خشم و نفرت در راستای رسیدن بهش پیش میره، هرچند که دیگه رسیدن مهم نیست ،مهم نیست اون چیز چیه یا حتی چرا داره دنبالش میکنه حتی ممکنه از کنارش رد بشه بهش بریه و نفهمه، مهم اینه که اون چیز باید مال اونا باشه حتی اگه لازم باشه شهر به شهر با یه چمدون پر از دست آدم های مختلف بچرخه و با کلی کلاه بردارا و اوباش سر دستی که ۲۷ساله قطع شده سرو کله بزنه، تنها چیزی که باعث میشه آدم بهش حق بده اینه که واقعا مزخرف و بیخوده که با دست قطع شده خودت باهات بای بای کنن
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for Shaghayegh.
183 reviews356 followers
March 27, 2024
ریویو در آینده‌ای بسیار نزدیک نوشته میشه.
پ.ن: دلیل صرفا امتیاز ندادن به کتاب و چپوندن یه خط، به این خاطر هست که حتما به زودی ادیت انجام شه و طومار بنویسم. از بی‌محتوا بودن حمایت نکنید!
Profile Image for Chia.
42 reviews75 followers
August 18, 2019
یک ترکیب زیبا از طنز و تاریکی و دیوانگی و خون.
Profile Image for Mamadreza.
53 reviews4 followers
August 22, 2019
اولین نمایشنامه ی عمرم بود و دوست داشتم
هر آنچه از مارتین مک دونا بزرگوار خشن دوست عاشق سفر خواهان بودم { 1 شخصیت های به شدت کوئنی { شخصیت کوئنی چیست ؟ برای جواب به این سوال باید تعریفی کوچک و شخصی از دو برادر کوئن بکنم، این دوبرادر کارگردانانی آمریکایی می باشند که در لیست بهترین های زندگیم نام آن ها درخشان است... این دو برادر شخصیت هایشان را در ابتدا خشن سپس به شدت عجیب و در انتها یا خفه خون گرفته ی ترسناک یا وراج می نویسند }2 دیالوگ های ماهرانه ی خنده دار ودر عین حال واقع گرایانه { مخصوصا بین دو شخصیت مرد و زن} 3 طنز موقعیت و 4 استفاده از عنصر خشم به جا و به موقع }
تا بعد ها که بیشتر مک دونا بخوانم.
Profile Image for Ghazal_Ra.
214 reviews129 followers
Read
December 12, 2021
تو ماجرات چیه که انقدر دلت میخواد بمیری؟!
Profile Image for Pardis.
87 reviews128 followers
July 13, 2016
اين كه آدم كلِ عمرِ معقول شو گذرونده به گشتن پِى يه چيز؛ با كثافت هاى خيابونى چك و چونه زده و تو كلِ آشغالدونى ها و كوچه هاى كك خيزِ اين مملكتِ گنديده ى غم انگيز با جنازه فروش ها يكى به دو كرده، پِى يه چيزى گشته كه مى دونه حتى اگه پيداش كنه، به هيچ درديش نمى خوره، قرار نيست ازش استفاده كنه، قرار نيست دوباره بچسبوندش، چيز باهاش بلند كنه، احمق هم نيست، ولى با همه ى اين ها هنوز هم بايد دنبالش بگرده، چون مال اونه و الان مال اون نيست.
Profile Image for Sara Bakhshiani.
231 reviews40 followers
November 10, 2023
نمایشنامه‌ی مریض و خوبی بود
اگ بتونم تصویری‌شو پیدا کنم خیلی خوشحال میشم
ولی اگرم نبود اون کارگردان‌هایی که توی مقدمه پیشنهاد
نویسنده بود رو میرم فیلم‌هاشونو میبینم
.
در هرصورت لذتی خاصی داشت مخصوصا نیمه‌ی دوم کتاب
Profile Image for Sadra Kharrazi.
533 reviews94 followers
February 1, 2025
من فیلم خوب از مک‌دونا زیاد دیدم
از سه بیلبور و در بروژ گرفته تا این فیلم آخرش بنشی‌های اینیشرین
ولی در اولین گام از خوندن نمایشنامه‌هاش اصلا راضی نبودم
حالا باید یکی دو تا دیگه هم ازش بخونم تا ببینم چی به چیه
Profile Image for Parastoo Ashtian.
108 reviews119 followers
January 7, 2016
این همون نکته ایه که من می خوام شماها بفهمین، تا اهمیت اتفاقی که الان داره می افته ، دستتون بیاد. این که آدم کل عمر معقول شو گذرونده به گشتن پی یه چیزی؛ با کثافت های خیابونی چک و چونه زده و تو کل آشغالدونی ها و کوچه های کک خیز این مملکت گندیده ی غم انگیز با جنازه فروش ها یکی به دو کرده، پی یه چیزی گشته که می دونه حتا اگه پیداش کنه، به هیچ دردیش نمی خوره، قرار نیست ازش استفاده کنه، قرار نیست دوباره بچسبوندش، چیز باهاش بلند کنه، احمق هم نیست، ولی با همه ی این ها هنوز هم باید دنبالش بگرده، چون مال اونه و مال اون نیست.

از متن کتاب
Profile Image for مهشید.
555 reviews28 followers
July 19, 2024
این نمایشنامه هم مثل باقی کارهای مک دونا، سراسر خشونت و طنز سیاهه . داستان در مورد مردی هست که ادعا می‌کنه بیست و هفت سال پیش دستش رو چند روانی قطع کردن و از همون موقع دنبال دست قطع شده‌ش می‌گرده
Displaying 1 - 30 of 206 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.