Jump to ratings and reviews
Rate this book

درخشش‌های تیره

Rate this book
آرامش دوستدار در اين کتاب، «روشنفکری ايرانی» که «هنر» آن در نينديشيدن می‌باشد، به گونه‌ای بنیادین نقد می‌شود و سنجشگرانه در رفتار فرهنگی ما می‌کاود تا کارسازی فرهنگی‌مان را روشن سازد. فرهنگ ما چون دينی بوده و مانده، در سراسر رويدادش «ناپرسنده‌ی پرسشنما» بوده است. ناتوانی ما در پهنه‌ی مسلط فرهنگی، ناشی از «دينخويی» و مآلا ناپرسايی فرهنگی ما بوده است. فرهنگ ما چون دينی بوده و مانده، در سراسر رويدادش «ناپرسنده‌ی پرسشنما» بوده است. ناتوانی ما در پهنه‌ی مسلط فرهنگی، ناشی از «دينخويی» و مآلا ناپرسايی فرهنگی ما بوده است. «دينخويی» رويکردی ا‌ست که از انديشدن و پرسيدن می‌گريزد و از نزديک شدن به هر پرسش بغرنج و ناسازگار با دستورالعمل‌های فرهنگ مستولی در جامعه می‌پرهيزد.



آرامش دوستدار، متولد سال ۱۳۱۰ه.ش در تهران است. وی دارای مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه بن است. عنوان رساله دکتری وی رابطه اخلاق و ارادۀ سلطه‌گرا در آثارنیچه بود. وی از سال ۱۳۵۱ه.ش تا ۱۳۵۸ه.ش به عنوان استاد به تدریس در گروه فلسفه دانشگاه تهران پرداخت و در پی بسته شدن دانشگاه ها؛ موسوم به انقلاب فرهنگی ایران از دانشگاه اخراج و دیگر بار به آلمان مهاجرت کرد.

443 pages, Paper back

First published January 1, 1991

6 people are currently reading
97 people want to read

About the author

آرامش دوستدار

6 books37 followers
آرامش دوستدار، در سال ۱۳۱۰ ه.ش در تهران متولد شد. او برادرزاده احسان الله خان دوستدار است. او در سال ۱۳۳۷ ه.ش برای تحصیل فلسفه به آلمان رفت و در سال ۱۳۵۰ ه.ش مدرک دکترا در رشته اصلی فلسفه و رشته‌های جنبی روانشناسی و دین‌شناسی تطبیقی را از دانشگاه بن دریافت کرد. عنوان رساله دکتری دوستدار «رابطه اخلاق و اراده‌ی سلطه‌گرا در آثار نیچه» بود. وی از سال ۱۳۵۱ ه.ش تا ۱۳۵۸ ه.ش به عنوان استاد به تدریس در گروه فلسفه دانشگاه تهران پرداخت و در پی بسته شدن دانشگاه ها؛ موسوم به انقلاب فرهنگی ایران از دانشگاه اخراج شد و دیگر بار به آلمان مهاجرت کرد. درنهایت، ایشان در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۰ در سن ۹۰ سالگی در شهر کلن آلمان، دیده از جهان فروبست.

از آرامش دوستدار تا کنون چهار کتاب به زبان فارسی و تعدادی مقاله و ترجمه چاپ شده است.

کتاب ها
ملاحظات فلسفی در دین و علم، نشر آگه، تهران، ۱۳۵۹
امتناع تفکر در فرهنگ دینی، انتشارات خاوران، پاریس، ۱۳۷۰
درخشش‌های تیره، انتشارات خاوران، پاریس، ۲۰۰۴
خویشاوندی پنهان، انتشارات فروغ و نشر دنا، کلن، ۱۳۸۷

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
15 (39%)
4 stars
14 (36%)
3 stars
6 (15%)
2 stars
2 (5%)
1 star
1 (2%)
Displaying 1 - 8 of 8 reviews
Profile Image for Azraa.
55 reviews33 followers
July 1, 2018
اگه دغدغه اینودارین که چرا ایطوریم ما، حتما این کتابو دانلود کنین و سر فرصت بخونید.

لغات عربی سنگین داره که خوندنش جاهایی سخت میشد اما اصطلاحات برای توصیف دقیق از شرایط کم نداره
- آرمان هایِ پربادِ بی وزن
-وجودهایِ سبک و بادکنکی
-کشفیاتِ موهوم
-سیمای سدچهره ی دینخویی ما

- با سیطره دینی در آنجا سر و کار داریم که دین مانع هر گونه رویش و پرورش بر ضد بنیادهای و ارزش های خود میگردد و هر مقابله ای را اگر بتواند در نطفه می کشد.

-فرهنگ دینی، چون از تعارض نیروهای گوناگون و متکی به خود پدید نیامده تا در چنین جنبشی خودزا و خود خیز، همواره از نو بزاید و حتی شاید به ویژه بر ضد و در نفی دوره های گذشته و نمایندگان آن ببالد، فرهنگی است یکدست و یکنواخت که از افاضه ی وحدانی و قاعدتاً در اصل توسط یک تن برای استفاضه ی همگانی و همسانان ابتنا گشته است.

-هر کس نتواند در قدما «سرنوشت» ما و در ما «فرجام» آنها را بازشناسد، یعنی نتواند نتیجه ی ارمان های پرباد و بی وزن آنها را در وجوهای سبک و بادکنکی ما به رأی العین ببیند، خود بهترین نمونه ی جزئی و شخصی از کلیت فرهنگ دینی است.

-اندیشیدن، قطع نظراز رئشی که باید داشته باشد و در بروز زبانی اش منعکس گردد، یعنی پرسش و جستجو در امور. ناچار زور و برد هر اندیشه ای به همان نسبت کم و کوتاه یا زیاد و دراز است که هنوز نپرسیده و نجسته تنگ نفس بگیرد و از حرکت باز ایستد، یا تا آنجا که نفس دارد در این راه پی برود. و درست چیزی که اندیشه ی ما چه در نثر چه در نظم هیچگاه در سراسر رویداد فرهنگی اش نداشته و نمی شناخته انگیزه ی پرسیدن و زور جستجو کردن بوده است...

-دینخویی یعنی آن رفتاری که امور را بدون پرسش و دانشد می فهمد.

- اصیل ترین و صمیمانه ترین گونه ی پرسیدن از آن کودکان است. اگر عمق، تیزبینی و ورزیدگی لازم را بر این اصالت و صمیمیت بیفزاییم، آنگاه به پرسیدن واقعی و دانستن و آموختن مربوط می رسیم.

-دینخویی چیزی نیست جز سرباززدن از مواجهه با خودمان، پرهیزکردن از خودشناسی، ممتنع ساختن رویارویی با میراث تاریخی‌ـ فرهنگی، و نداشتن دل و جرأت فکری برای درافتادن با سازندگان، نگهبانان، پاسداران و شیفتگان آن.

-کنون که به اینجا رسیدیم بایدگفت روزمرگی، تا هنگامی که کارش تنظیم حیات جمعی و حفظ فرد در آن است، اگر آن را ضرورتی نامطلوب هم تلقی کنیم، به‌صرف لزوم حیاتی‌اش برای نظام عمومی جامعه و حفظ فرد در آن طبیعی و در خور تأیید است. اما آنجا که روزمرگی پا به‌میدان فرهنگ می‌گذارد و در آن می‌تازد، در وهله‌ی اول چون قلمرو خود را با چنین نقض غرضی ترک کرده، دیگر علت وجودی‌اش را از دست داده است. در جریان‌های فرهنگی جوامع، روال روزمره آسان و فراوان به چنین قلب ماهیتی دچار می‌گردد. یعنی به «اندیشیدن» برای حفظ آنچه بوده و هست دست می‌زند. از جمله خصوصاً در آن جوامعی که مانع رشد شخصیت و مُخل تشخص فردی هستند. درست‌تر بگویم اصلاً تشخص فردی نمی‌شناسند، جوامعی که آموزش و پرورش برایشان وسیله‌ی وابسته‌بارآوردن است نه وسیله‌ی زایاندن و بالاندن خویش‌آگاهی فردی در آزادی.

...
Profile Image for HAMiD.
518 reviews
August 20, 2022
دوستدار در گفت و گویی هشدار می دهد هر آنکه کتابخوان باشد باید از خود بپرسد چگونه است که آدمیان این سرزمین هزاروچهارصد سال است که مسلمانند ولی در تمام این دوران هیچکس یافت نشده است که از خود بپرسد مسلمانی ما از چه سبب است؟ پس درخشش های تیره یک گام است در آشنایی با خویشتن فرهنگی و چه بسا پس از آموختن راه رفتن درک مفهومی است هزاران ساله که آرامش دوستدار دینخویی و فرهنگ ناپرسنده می خواندش
در این راه بی گمان از بسیاری گوهرهای ادب و فرهنگ این سرزمین است که دلزده می شویم که به درونِ تهیِ آنها پی می بریم و دیگر ستایشگرِ کور این گوهرانِ دروغین نخواهیم بود، به ویژه عرفان و فلسفه ای که از پای بست راه را اشتباه رفته است . اگرچه هیچ پافشاری ای به این دانستن ها نیست اگر نخواهیم از خوابِ هزاران ساله مان بیدار شویم و نخواهیم دست بکشیم بر تارنکبوتی که بر تاریخ و فرهنگ دروغین مان بسته شده است که حاصل وضی است که هر ساتِ هر روز از سرمی گذرانیم
خواندن درخشش های تیره و دیگر نوشته های دوستدار، برافکندن نقاب خوش خیالی و پی بردن است به اینکه اقیانوس بی پایان فرهنگ این سرزمین با مرواریدهای درخشانش، مرداب گندیده ای است با سنگ هایی بی ارزش که هر روز بر چشم های نابینای مان می نهیم. خوشا روزگاری که ناامیدترین باشیم

بیست و نهم مرداد چهارده-هیچ یک
Profile Image for Mana Ravanbod.
384 reviews254 followers
August 6, 2014
از آرامش دوستدار، درخشش های تیره را خواندم و امتناع تفکر و خویشاوندی پنهان. البته ترجمه هایی را در قبل انقلاب دیدم ازش، که الان دیگر اهمیت ندارد. ولی درخشش های تیره و امتناع تفکر به خوبی می تواند نقش همان چیزی را بازی، که تکانه های تفکری هیوم برای کانت داشت: شوک به جامعه فکری ایران.
البته می شود مسائلی را هم مطرح کرد. یعنی ذات گرایی (تا حدی) و بعد هم بررسی کلی و غیرموردی. برای مثال باب برزویه طبیب را باید دقیق تر خواند، همانطور که حتی فیلسوف متاخری مثل دریدا می ایستد و افلاطون را یا یک نقاشی را دقیق و مفصل بررسی میکند. نظر دوستدار شاید با نگاه من و یا کسی دیگر موافق باشد یا نه، ولی گاهی از تدقیق متنی دوری میکند.
ولی دقت نظر، بی پروایی و توان جمع بندی تاریخی-فکری دوستدار آنقدر هست که هنوز نتوانیم حتی چشم امید داشته باشیم از ابنای وطنِ نکوچیده کسی به پای صراحت و شوک آور بودن دوستدار برسد.
-
در ضمن نیازی به فرستادن نیست وقتی که پی دی اف اینها روی اینترنت هست و امکان چاپ دیجیتال هست و توی کتاب خانه های مختلفی (رسمی و غیررسمی) هست.
Profile Image for Ali.
Author 17 books676 followers
June 19, 2007
نگاهی کنجکاو و عمیق به تاریخ ایران و سیر تفکر ایرانی، عمدتن در مورد نظریه های غالب در دوران اسلامی همانند عرفان و بینش باطنی و پرتستانیسم ایرانی و نگاهی به رفتارهای فرهنگی ما. درخشش های تیره نمونه ی بارز کتاب های ارزشمندی ست که در این سال ها در خارج از ایران به چاپ رسیده و مطالعه ی آن را به کسانی که در زمینه های فرهنگی و جامعه شناختی فرهنگ ایران مطالعه و پژوهش می کنند، توصیه می کنم. متاسفانه اثر دیگری از "آرامش دوستدار" نخوانده ام،.
Profile Image for Amirali Shams.
11 reviews
August 23, 2019
کتاب درخشش های تیره به نوعی معرفی «روشنفکری» ایرانی اسلامی در «دوره درخشان» آن است. این دوره از فتحعلی آخوندزاده شروع و تا جلال آل احمد ادامه می یابد. تلاش اینان ارجاع به خواستگاه داخلی برای روشنفکری است و از این رو جنبش باطنی و عرفان را نوعی روشنفکری در فرهنگ ایرانی اسلامی آن میدانند.
دوستدار اما وظیفه روشنفکر را زدودن تیرگی ها از دینخویی و روزمره گی میداند و بیان میکند که این جریان «روشنفکری ایرانی اسلامی» در این راستا اقدامی نکرده و خود اسیر دینخویی و روزمره گی هستند...
بسیار خواندنی و درخشان. حتما توصیه میشود.
Profile Image for Hamid.
149 reviews12 followers
June 29, 2019
روشنفکری چیست؟

بسیاری از مسائل اجتماعی و سیاسی را نمی‌توان بر خلاف تصور رایج، مستقیماً موضوع روشن اندیشیدن دانست. دانستن این امر که خرافات ناشی از جهل است، جهل موجب عقب ماندگی است و جامعه خرافی و جاهل پیوسته دستخوش بازی‌های سیاسی داخلی و خارجی، حداکثر می‌تواند یکی از نتایج فرعی و دوردست و در واقع پیش پا افتاده روشنفکری باشد. اگر بنا بود وقوف به این امور با روشنگری یکی باشد، ایران کنونی می‌بایست از روشنفکر لبریز شده بود.
جلال آل احمد می‌گوید: «روشنفکر کسی است که زیستن به تنهایی راضیش نمی‌کند. بلکه در صدد توجیه وجود و بودن دیگران هم هست. یعنی تحقیق در چگونگی بودن دیگران، یعنی اجتماع».
این نظر از همان آغاز به یک علت قطعی نادرست است و آن اینکه روشنفکری یا روشن اندیشیدن یک امر، لااقل مستقیماً با توجیه کار ندارد، چه رسد به آنکه از آن سرچشمه گیرد. توجیه کردن در واقع یعنی وجهی برای موجودیت چیزی که نه متضمن روشن بودن آن وجه است و نه می‌تواند الزاماً موجودیت مربوط را روشن کند. امور را عموما سنن، عادات، بستگی‌های عاطفی و حیاتی یا ملزومات زیستی و غیره موجه می‌سازند و نه روشن اندیشیدن آنها. هر مسلمان مومنی دادن خمس و زکات را به عنوان فرائض دینی‌اش توجیه می‌کند. هر مسیحی و هر مسلمان ناچار است و محکوم است اعتقاد دینی خویش را آخرین شاهکار الهی تلقی کند. توجیه، نه تنها به تحقیق که جلال آل احمد از آن سخن می‌گوید نیازی ندارد، بلکه با تحقیق به محض آنکه جدی و روشنگر باشد، دشمنی می‌ورزد و طبیعتاً نمی‌تواند کمترین رابطه‌ای با روشنفکری داشته باشد. بنابراین روشنفکری یعنی روشن اندیشیدن و تنها اموری را می‌توان روشن اندیشید که تیرگی و تاریکی‌شان را فقط و فقط اندیشیدن خواهد زدود. این در حالیست که توجیه‌های مستولی بر حیات آدمی در نهاد خود از همین تاریکی‌ها هستند. مسلم است آنچه پنهان است و باید آشکار گردد، به هر قیمتی در برابر روشنایی مقاومت می‌کند، چون روشنایی و آشکاری هستی‌اش را به خطر می‌اندازد. آنچه بیش از هر چیز بر ضد روشنفکری دارای سرشتی چنین تاریک است، در دو مقوله مشخص می‌گردد: دینخویی و روزمرگی.

دینخویی چیست؟

دینخویی الزاماً با دین به مفهوم تاریخی یا متداول آن و نیز با پارسایی اصیل که از شرایط دین است کاری ندارد. اما دینخویی چنانچه نامش نیز نشان می‌د��د، در اصل از دین بر می‌آید و در منشأش به پارسایی به معنی پرهیز کردن از اندیشه‌ها و پرسش های ناباب برای جامعه موروثی و ارزش‌های آن می‌رسد. بنابراین دینخویی که زمانی از شکم دین زاده ، در دامن آن پرورده و تحت تاثیر درونی آن بالیده، در روزگار ما از تشنج‌ها و رنگ باختگی‌های آن جان می‌گیرد و زیست می‌کند. یعنی در خدمت دین به نوعی استقلال نیز دست یافته است. دینخویی یعنی آن رفتاری که امور را بدون پرسش و دانش می‌فهمد. دینخویی در حقیقت برخوردی است مطلقا عاری از سنجش و شک و باور، به ویژه در خصوص اموری که تاریک و مشکوکند. نه تنها مومن یهودی، زرتشتی، مسیحی و مسلمان خارج از دایره اعتقادات مذهبی صرفش منحصرا به گونه‌ای می‌پرسد و یاد می‌گیرد که از پیش قرار است بپرسد و بیاموزد، یعنی به هر گونه‌ای که جهان‌بینی دینی اش را لااقل نقض نکند، بلکه هر مارکسیست مکتبی که مارکس برایش کاشف قوانین ازلی و ابدی تاریخی/اجتماعی است، طبعا پرسیدن و دانستن واقعی را نمی‌شناسد و این دومی با وجود بدبینی و بی ایمانی‌اش نمونه‌ای است از یک موجود دینخو. دینخویی به عنوان شاگرد ناپرسا و نیندیش در فهم و درک امور، خود را ساحت والای تعبیر برای رویدادهای حیاتی فردی یا جمعی و ملی قلمداد می‌کند. این داعیه از آنجا که مؤید هستی و دارایی وجودی افراد جامعه است، آنقدر مسلم و مقبول می‌نماید که هیچ چیز و هیچ کس معترضش نمی‌شود. بنابراین دینخویی ارزش‌های بنیادی فرهنگی و تاریخی ما را خدشه ناپذیر اعلام می‌کند تا نهاد ما در حریم آن حفظ گردد. دینخویی هر گونه خودکاوی و خودنگری را غیر ممکن می‌کند.

روزمرگی چیست؟

روزمرگی در وهله اول همان زندگانی عادی و معمولی است. یعنی آنچه از مادیت و معنویت مصرف پذیر و سازمان یافته، پایه مشترک برای زندگانی یک جامعه می‌شود. مردم از اشتغال و تفریح و نشست و برخاست گرفته تا ارزیابی‌های اجتماعی و برآوردهای سیاسی‌شان، همه در چنین مخرج مشترکی که زندگی عادی و معمولی باشد، به هم می‌رسند. چنین آدمی هر که و هر چه می‌خواهد باشد، وجود مایه حیاتی خود را از سیر زندگی از امور متعارف و روزمره می‌گیرد. عادی‌تر از همه آن است که آدم‌ها به امکاناتی که برای دست یافتن به حقایق رویدادها دارند هرگز ظنین نمی‌شوند و اگر هم بشوند این ظنین گشتن خود به همان اندازه عادی است که همگانی، یعنی بسته و اسیر در چنگ روزمرگی. آدم روزمره آن است که خارج از میدان نفوذهای حاضر و نیازهای محیط بر زندگانیش نمی‌داند و نمی‌اندیشد.
در خودسازی دائمی ضد ارثی و ضد پیرامونی، یعنی ضد دینخویی و ضد روزمرگی است که انسان می‌تواند روشنفکر شود. روشنفکر ضد مطلق آدم قالب ریزی شده و مرجع پرست به همه معانی آن است.
Profile Image for Mastaneh Youshi.
43 reviews15 followers
December 20, 2025
چقدر خوندش سخت بود
ادبیات فلسفی واقعا سخته خوندنش!
اگر دوست‌ دارید بدونین چرا این چنینیم، بخونین این کتاب رو.
Displaying 1 - 8 of 8 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.