عنوان: بعد از آن شب؛ نویسنده: مرجان شیرمحمدی؛ تهران، نشر مرکز، 1381، در 111 ص؛ شابک: 9643056171؛ چاپ دوم 1381؛ چاپ سوم 1382؛ چاپ پنجم 1385؛ ششم 1387؛ هفتم 1389؛ چاپ نهم 1393؛ شابک: 9789643056179؛ موضوع: داستلنهای کوتاه از نویسندگان ایرانی قرن 21 م
فاجعه، این چه زباله ای بود دیگه. باورم نمیشه که نشر مرکز این آشغال رو چاپ کرده و بنیاد گلشیری هم بهش جایزه داده. همین میشه که مردم توهم نویسنده بودن برشون میداره. یعنی جنازه ی سیمین دانشور و امیرشاهی به هزارتا از این نویسنده ها می ارزه. اون وقت ناراحتیم چرا ادبیات امروز ایران هیچی نیست. چون هرکی از خواب پاشده جفنگیاتش رو داده اطرافیان خوندن به به چه چه کردن و بعد همونها رو چاپ کرده. خلاصه بگم که من هیچ خیری از ادبیات چهل سال اخیر ایران و کل جوایز ریز و درشتش ندیدم.
به نظرم سطح داستان نویسی در سال 80 خیلی پایین بوده که این کتاب جایزه ی گلشیری را می برد. اما چند داستان خوب ولذت بخش هم در کتاب وجود دارد. . داستان کامواهای رنگی- یک داستان خوب که در آن به یک موضوع خاص- ازدواج یک سیاه با یک ایرانی پرداخته وبه نوعی آشنایی زدایی با خود دارد. . "دریا گفت نامزدش هنرمند است و نمیخواهد ارتباط ش با وطنش قطع شود." . داستان مسافر سیر داستانی خوبی داشت اما من به درستی درک نکردم که انتهای داستان آیا به معنای تلفیق سوریال در واقعیت فضای داستانی ست؟ یا به نوعی دو پایان بندی در انتها در نظر گرفته شده است؟ . سانس آخر وبوی توت فرنگی هم از داستان های متوسط مجموعه هستند. داستان بابای نورا- که از روی ان فیلم دیشب باباتو دیدم آیدا ساخته شده است بسیار الکن بود. من فیلم را ندیدم.
خانم (مرجان شير محمدي)، با كتاب «بعد از آن شب» جايزه هوشنگ گلشيري را دريافت كرد تا نشان دهد نويسنده بدي نيست. بعد از اين موفقيت كمي هم شايعه پشت خانم(شير محمدي) درست كردند. اما او كتاب دومش را هم چاپ كرد تا نقطه پاياني بر اين شايعهها باشد. « يك جاي امن» جايزه نبود، اما نشان داد كه خانم(شير محمدي) در قامت يك نويسنده حرفهايي براي گفتن دارد. در همين روزها، (رسول صدرعاملي) هم براساس يكي از قصه هاي شير محمدي «ديشب باباتو ديدم آيدا» را ساخت
کتاب جمع و جور و راحتی بود ولی شخصا با توجه به اینکه جایزه بنیاد گلشیری رو برای کتاب اولیها گرفته بود، توقع بیشتراز این ازش داشتم. تا حالا کتابی از خانم شیرمحمدی نخونده بودم و این اولین کتابم بود. کتاب از چند داستان کوتاه و بعضا خیلی کوتاه تشکیل شده که کلا حول محور دلباختگی است و اکثریت اونا پایانی تلخ دارند. شخصیتهای اصلی داستانها در سنین مختلف هستند، از دانش آموز تا پیرمرد ، ولی مشکل اینجاست که خیلی نمی شه باهاشون ارتباط برقرار کرد، انگار از دور داری نگاهشون می کنی
Now Golshiri`s Literary Award lost all its reputation for me. Can`t understand how this 100-page book of ultra-short stories without any proper endings managed to get this prize! The only story I actually liked was The Strawberry Smell or something like that.
داستان ها از سادگى و روانى در روايت برخوردارند و هر چه جلوتر ميرويد هم به منزله ى اخت بيشتر با سبك و سياق نويسنده هم به نظرم به عمد داستان ها بهتر و جذاب تر ميشوند.
" این روزها به این فکر می کنم که چه قدر کلماتی مثل همیشه و تا ابد ابلهانه است، چقدر گول زنک است، چه قدر کم دوام است - درست مثل قول های تو." از اونجایی که کتاب خانه لهستانی ها رو دوست داشتم، واقعا انتظار از این کتاب بیشتر بود. داستان هایی به شدت معمولی و تکراری داشت؛ دو داستان آخر شاید قابل عرضه ترین داستان های کتاب بودند. ملاک جوایز هوشنگ گلشیری رو نمی دونم وقعا.
بعد از آن شب»، روايت های تنهايی و نوعی حرمان و جدا افتادگی انسان معاصر است، با زبانی ساده و بدون هيچ پيچيدگی آدم هاي درون متن، در برزخ، «عشق» و ناكامي پيوسته با نوعي بحران دروني و عدم ثبات و بي سرنوشتي در رفت و آمدند. فصل هاي زندگي در چارچوب قرار گرفته اند كه همه عناصر آن ميل به فروريختن و دور ماندن از شادي ها و رسيدن هاي ممكن دارند. تلخي ها، هر چند، چندان شفافيتي ندارند، اما حضور آدم ها و گذرگاه رابطه ها، اغلب به فضاهاي بيهودگي دامن مي زنند. چرا كه بي قراري، در اين كارزار دامن همه را گرفته است.
قشنگ بود . ساده روان و احساساتی به دلم نشست چه قدر دلم داستان های ساده و رئال ولی در عین حال پراحساس می خواست . چیز ساده و زیبایی بود .
این کتاب برنده جایزه هوشنگ گلشیری به عنوان بهترین مجموعه داستان اول در سال 1380 شده . در ضمن داستان سانس آخر هم داستان برگزیده داروان در دوره ی دوم جایزه هوشنگ گلشیری بوده . نویسنده اش خانم شیرمحمدی هم از نویسنده ها و بازیگرهای تهرانی کشورمون هستند . البته ایشون ظاهرا علاوه بر بازیگری و نویسندگی زیر نظر آقای آغداشلو نقاشی هم می کردند و خلاصه خیلی هنرمندند .
معمولا وقتی کتاب یا فیلمی برنده جایزهای میشود انتظار از آن کتاب بالا میرود. اما من نمیخواهم در مورد اینکه آیا مستحق آن جایزه بود یا نه صحبت کنم. به نظرم نویسنده در مورد چیزهایی که میخواست صحبت کرد، یک صحبت ساده و گاه مستقیم، نه آنقدر بعد داستان آدم خیلی ناراحت میشد، نه متعجب و نه تنها شاد و شاید همین سادگی کتاب باعث شد که بعضی از نظرات خوب نباشد. به نظرم میشد کتاب بهتر از این هم باشد.
اين داستانهارو دوست داشتم؛در عين حال كه بسيار ساده و روزمره بودند،ولى ايده و ديد خلاقى پشتشون بود.نمره من به اين كتاب درواقع ٣.٥ هستش ولى دست بالا گرفتم تا ميانگينش اندكى بالاتر بياد:دى ارزش خوندن داشت. پينوشت:از نيمه كتاب چقدر داستانها غم انگيز شدن!دلم گرفت:(