Jump to ratings and reviews
Rate this book

Wadsworth Philosophers Series

On Kierkegaard: 1st (First) Edition

Rate this book
هدف این مجموعه آشنا کردن خوانندگان با مهمترین فیلسوفان و مسائل فلسفی از آغاز تا امروز است و مهم‌تر و فراتر از آن ترغیب خواننده به تفکر فلسفی.

Paperback

First published October 8, 1999

13 people are currently reading
411 people want to read

About the author

Susan Leigh Anderson

5 books3 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
67 (34%)
4 stars
74 (38%)
3 stars
39 (20%)
2 stars
12 (6%)
1 star
2 (1%)
Displaying 1 - 30 of 33 reviews
Profile Image for فؤاد.
1,125 reviews2,348 followers
March 7, 2017
عالی بود این کتاب، عالی بود. کیرکگور همیشه جزء فلاسفه ی محبوب من بوده، و این کتاب مهر تأییدی بر این علاقه ی من بود. خیلی خوب و جامع بخش های مختلف اندیشه ی کیرکگور رو شرح داده بود، از بحثش راجع به "خویشتن" هر کس تا عوالم سه گانه ی انسان ها، و "شهسوار ایمان". همه، با زبانی بسیار ساده، بر خلاف زبان مغلق خود کیرکگور. واقعاً ممنونم از بزرگواری که کتاب رو توصیه کرد.

بعد نوشت: برای بار دوم این کتاب رو خوندم. مدت ها بود که قصد داشتم بار دوم بخونمش ولی بین کتاب های مختلف، وقت نمی کردم. تا این که یه روز این رو به برادرم گفتم و اون فوری گفت: خب چرا نمی بری توی اتوبوس بخونی؟ و تعجب کردم از این که چرا به ذهن خودم نرسیده بود. طی دو هفته کم و بیش، توی راه رفت و برگشت خوندمش و دوباره از صفحه صفحه ش لذت بردم.

کیرکگور و هگل
هگل در فلسفه اش، تمام هستی را با نظام فلسفی منظم و هارمونیکی توصیف می کند. با همین نظام فلسفی، تاریخ جهان را نیز تحلیل می کند و شرح می دهد که چطور هر یک از وقایع تاریخی، با فلسفه ی او توجیه می شوند و چطور جهان با حرکتی «دیالکتیک» به سمت کمال پیش می رود و همه چیز کل واحدی را می سازد که بر مبنای عقل مطلق قابل تفسیر است.
کیرکگور به این نظام سازی فلسفی هگل شدیداً می تازد. می گوید آن چیزی که حقیقتاً مهم است، این نیست که «جهان» چطور کار می کند و غرق شدن در این که جایگاه هر چیز در این نظام کجاست. چیزی که حقیقتاً مهم است، «روح مطلق» (از مفاهیم کلیدی فلسفه ی هگل) نیست، چیزی که حقیقتاً مهم است، «روح من» است. در لحظه های اساسی زندگی، در لحظه های تعیین کننده، دانستن این که نظام علّی و معلولی جهان چگونه است دردی را از من دوا نمی کند. در این لحظه ها تنها خودم هستم و خودم. این لحظه ها کاملاً شخصی هستند، نه کسی غیر از من آن ها را درک می کند، نه می تواند به جای من تصمیم بگیرد.

از کتاب:
مسئله ی حیاتی پیدا کردن حقیقتی است که "برای من" حقیقت باشد، پیدا کردن اندیشه ای که بتوانم به خاطرش زندگی کنم و بمیرم.
فایده ی کشف آن به اصطلاح "حقیقت عینی" چیست؟ فایده ی کند و کاو در همه ی نظام های فلسفی و نشان دادن تناقض ها و مغالطات درون آن نظام ها چیست؟ چه فایده ای به حال من دارد که بتوانم نظریه ای در مورد دولت بپرورانم و همه ی اجزاء را در یک کل ترکیب کنم و جهانی ایده آل بسازم که قرار نیست من در آن زندگی کنم، بلکه فقط باید نمایشش دهم تا دیگران ببینند؟
من قطعاً نمی توانم منکر شوم که ادراک یک ضرورت است و از طریق ادراک است که می توانیم بر زندگی انسان ها تأثیر بگذاریم، اما این ادراک باید وارد زندگی من شود، و همین است که امروز در نظر من مهم ترین چیز است.
همین است که روح من تشنه ی آن است، درست مثل صحرایی در افریقا که تشنه ی باران است.
Profile Image for امیر لطیفی.
176 reviews206 followers
July 28, 2020
راه کی‌یرکگور
کدام گرانبهاترین عطیه‌ی ماست؟
- توانایی ما برای استدلال کردن و معقول بودن
- توانایی ما برای شور ورزیدن

اعتقاد به گزینه‌ی اول، یعنی باید معقول زندگی کنم. باید پرسش‌های زیادی از خود بپرسم. کجا هستم؟ چقدر از راه را رفته‌ام و چقدر مانده؟ مقصد کجاست؟ راه را چگونه باید بپیمایم؟ در مسیر درستی هستم؟ قبل از من چه کسانی این راه رفته‌اند؟ ... اگر به گزینه‌ی دوم معتقد باشم می‌توانم مثل رودی سیل‌آسا با شور در زمین و زمانِ بخروشم. نیازی به درنگ و پرسش‌های فراوان نیست. در زندگی چیزی را انتخاب می‌کنم و سپس برای آن زندگی می‌کنم و برای آن می‌میرم.

کی‌یرکگور گزینه‌ی دوم را انتخاب و توصیه می‌کند. من نمی‌توانم براساس گزینه‌ی دوم زندگی کنم. چون بر خلاف کی‌یرکگور که معتقد است «حقیقت ذهنیت است»، و نه عینی، و تنها کافی است آن را انتحاب کنیم و به آن ایمان داشته باشیم، نمی‌دانم حقیقت چیست. همچنین نمی‌توانم به «نسخه‌ای» که از آن می‌سازم ایمان داشته باشم. تقریباً به هیچ‌چیز نمی‌توانم ایمان داشته باشم. به همان دلیلی که می‌دانم «ایمان» همان تعریفی را دارد که کی‌یرگور می‌گوید: ایمان غیرعقلانی و ذهنی‌ست و «قلمروی ایمان... قلمرو کودنانی نیست که در سپهر عقل مانده‌اند». فکر می‌کنم دست‌کم حالاحالاها یکی از کودنان باقی می‌مانم.

گزینه‌ی کی‌یرکگور نمی‌تواند ضامن سعادتمندی باشد، همانطور که هیچ گزینه‌ای نمی‌تواند. ولی وحدت‌بخش است، به این معنی که خود را درگیر کثرت نمی‌کند. مدعی‌ست که روش اصیلی‌ است برای زندگی. چرا که انسانِ جستجوگرِ فلسفه‌ورز و عقل‌باور را دچار وهم می‌داند. وهمی که راه به جای نمی‌برد.

هر قدر هم که با روش و منظر کی‌یرکگور مخالف باشید، نمی‌توانید منکر جذابیت‌اش شوید، از آنجا که مکتب کی‌یرکگور بسته و خودبسنده است. فارغ است از شک و تقلا برای کشف حقیقت در بیرون. فلسفه‌ی کی‌یرکگور از آن مکتب‌ها نیست که جواب‌های آماده داشته باشد، بلکه هر کس خود جوابی است. او تاکید می‌کند که نباید وسواس داشت و «دچارِ» باریک‌اندیشی‌ شد.

کی‌یرکگور، پدر اگزیستانسیالیسم
باری، گفتنی است که بنیانِ اگزیستانسیالیسم با کی‌یرکگور شکل گرفته. تعریف او از دینداری بسیار بدیع و ویژه است. همچنین بسیار به فردیت، هویت فردی، و نیاز به تنهایی -مشابه آنچه شوپنهاور می‌گوید- می‌پردازد.

درباره‌ی کتاب
کتاب چنان نوشته شده که تقریباً بی‌هیچ پیش‌زمینه‌ای می‌توان آن را خواند. هر جا لازم است گریزی می‌زند به کانت و نیچه و دیگران، ولی همچنان ساده است.

از آن کتاب‌هاست که می‌توان توصیه کرد: پیش از ۲۰ سالگی بخوانید. ولی قبلش بهتر است از خواننده‌ی جوان قول بگیرید که جوگیر نشود، در خودبسندگی و ایمانِ کی‌یرکگوری نماند، بیشتر بخواند و فکر نکند که فرصت کوتاه است و باید هر چه زوددتر شورمندانه در کی‌یرکگور ذوب شود!
Profile Image for Haniye_Mirkamali.
195 reviews70 followers
August 13, 2021
به معنای واقعی کلمه شاهکار بود..

من پیش از این کتاب، شاهکار کیرگگور رو خونده بودم که "ترس و لرز" نام داشت..
"ترس و لرز" رو که خوندم، متوجه شدم با یک فیلسوف اگزیستانسیال، که قرار فلسفه‌اش، مغزم رو بترکونه، روبرو هستم.

بعد از "ترس و لرز" تصمیم گرفتم این کتاب رو شروع کنم.
چون میدونستم برای درک فلسفه‌ی کیرگگور و درک کتاب "ترس و لرز"، نیاز به یک پیش مقدمه‌ی خفن دارم..
که این کتاب رو پیدا کردم.
نثر روان و ترجمه‌ی عالی‌ این کتاب، برای درک فلسفه‌ی کیرگگور، به شدت کمک دهنده بود.

از تک تک اندیشه‌های کیرگگور گفت و اثارش رو به بهترین شکل ممکن توصیف کرد..

اگر بخوام از خفن بودن فلسفه‌ی اگزیستانسیال کیرگگور بگم اینه که:
تنها هدف ما در زندگی باید شناخت (منِ) خودمون باشه.
با استفاده از سه سپهر که شامل:
۱. سپهر زیباشناسی ( زندگی کنیم فقط برای خودمون و در راستای آرامشمون)
۲. سپهر اخلاقی ( زندگی کنیم در راستای کمک به دیگران)
۳. سپهر دینی ( زندگی کنیم فقط در راستای دین و خدا)

اتمام در روان قرنطینه و گذروندن کرونا..
۲۲ مرداد ۱۴۰۰
ساعت ۱۲:۴۰
Profile Image for Nazanin.
104 reviews4 followers
June 21, 2020
چقدر مثل کی یرکگور بودن یا حتی کمی به او شبیه بودن، دشوار است

و جالب است که کاف، زمانه "خود" را خالی از شور می دیده
و برایم سوال هست که اگر در این دوران می زیست، به چه نتیجه ای می رسید
Profile Image for Hamêd.
41 reviews85 followers
September 13, 2016
این کتاب برای آشنایی با آراء آن «فرد»، یعنی سورن کیرکگور، مفید است و یک چشم انداز کلی از فلسفه ی او را ترسیم می کند. قبل از رفتن سراغ کتاب های خود کیرکگور خواندن چنین کتاب هایی برای فهم این فیلسوف و الاهیدان غیرسنتی ضروری به نظر می رسد.

کیرکگور اندیشمندی ست پر شور که فلسفه اش با زندگی اش در هم تنيده شده و کسی که به مطالعه ی او می پردازد، نمی تواند تحت تاثیرش قرار نگیرد. کارل یاسپرس بر این باور که کسی که نیچه و کیرکگور را بخواند و در آن ها تعمق کند دیگر نمی تواند به همان شیوه ی سنتی بيانديشد و فلسفه ورزی کند. آن دو همچون پزشکانی بودند که بیماری های عصر خویش و نسل های بعدی را تشخیص می دادند.

پروژه ای که کیرکگور برای خود در نظر داشت و آن را پی گرفت تلاشی بود برای آگاهانیدن انسان ها و کمک به آن ها برای فرد شدن. نومیدی ناکامی در فرد شدن است. نومیدی، این ناخوشی که کیرکگور آن را بیماری تا پای مرگ می داند، بسیار شایع است. پرسش اساسی ای که از نظر کیرکگور مطرح است این است که آیا ما در زندگی خود در نوميدی زیسته ايم یا خیر؟ اگر در نوميدی زیسته باشیم در آن صورت، مهم نیست که به چه موفقیت ها و دستاوردهایی نائل شده ایم، همه چیز برای ما از دست رفته است.
Profile Image for Rêbwar.
1,011 reviews84 followers
July 30, 2025
او از ساحت کلیسا برید، از ایمان رسمی، از دستگاه‌های فلسفی فراگیر که انسان را در لابه‌لای مفاهیم گم می‌کردند. برایش مهم نبود عقل چه می‌گوید، یا جماعت به چه چیز باور دارد؛ کیرکگور با تمام وجود فریاد زد که انسان تنهاست، در برابر خدا، در برابر خودش، در برابر جهان. و اگر فلسفه‌ای باید باشد، باید از دل این تنهایی و اضطراب زاده شود. نه از خوش‌خیالی نظام‌های هگلی، نه از دل سنت‌های کلیسایی، بلکه از جدال درونی و تصمیمی وجودی که انسان را به لب پرتگاه می‌برد.

کتاب فلسفه‌ی کیرکگور نوشته‌ی سوزان لی اندرسون، یک راهنمای روشن، دقیق و منظم برای ورود به دنیای متناقض و پراضطراب این متفکر دانمار��ی‌ست؛ نویسنده موفق می‌شود از پیچ و خم نوشته‌های چندلایه، کنایه‌آمیز و گاه پنهان‌شده‌ی کیرکگور عبور کند و شاکلهٔ فکری او را با زبانی روشن و قابل‌فهم ارائه دهد، بی‌آن‌که از عمق فلسفی ماجرا بکاهد.

کتاب در ابتدا کیرکگور را در بستر تاریخی و فکری‌اش قرار می‌دهد: جوانی تنها و متفکر در کپنهاگ قرن نوزدهم، در زمانه‌ای که عقل‌گرایی هگلی بر فلسفه اروپا سایه انداخته بود و ایمان، بیش از آن‌که امری درونی باشد، بخشی از نظم اجتماعی تلقی می‌شد. در چنین فضایی، او فلسفه را نه برای بازی با مفاهیم که برای نجات جان انسان مطرح کرد. نه برای دانستن، که برای بودن.

اندرسون به‌خوبی چهار مفهوم بنیادین در فلسفه کیرکگور را توضیح می‌دهد:
۱. اضطراب به‌مثابه حقیقتِ پیش از انتخاب.
۲. ناامیدی به‌عنوان بیماری مرگ‌آور خود.
۳. ایمان نه به‌عنوان باور، بلکه به‌عنوان پرش.
۴. فردیت در برابر کلیت.

از نظر کیرکگور، انسان واقعی نه در جمع، بلکه در انتخاب شخصی خود، در مواجهه با مرگ و خدا شکل می‌گیرد. و هیچ فلسفه‌ای نمی‌تواند این لحظه‌ی سرنوشت‌ساز را برای او تبیین کند. باید خود بپری. باید ایمان را با خطرش بپذیری. درست مثل ابراهیم، که فرزندش را به قربانگاه برد؛ نه برای اطاعت کور، بلکه برای عبور از مرز عقل.

کتاب همچنین به چگونگی تأثیر کیرکگور بر اگزیستانسیالیسم قرن بیستم می‌پردازد، از نیچه و هایدگر تا سارتر و یالوم، و نشان می‌دهد که چگونه این متفکر مسیحیِ عجیب، بنیان‌گذار پرسش‌هایی شد که هنوز هم زنده‌اند: من که‌ام؟ چگونه باید زیست؟ آیا می‌توان بدون یقین، معنا یافت؟

در نهایت، این کتاب برای کسانی که می‌خواهند با کیرکگور آشنا شوند، نقطه‌ی شروعی عالی‌ست. نه‌فقط به‌دلیل انسجام و روشنی بیان اندرسون، بلکه به‌دلیل وفاداری او به روح کیرکگور: اینکه فلسفه باید انسانی باشد، باید از رنج و ایمان و تنهایی سخن بگوید، نه از ایده‌های بی‌درد.

در جهانی که پر است از جواب‌های سریع و راه‌حل‌های آسان، خواندن فلسفه‌ی کیرکگور یادآوری‌ست از اینکه زیستن، امری دشوار، دردناک، و در عین حال پرشکوه است؛ اگر جرئت پریدن داشته باشی.
Profile Image for Reza.
141 reviews104 followers
July 1, 2016
مطمئنا کتابی که تورو با فلسفه اگزیستیالیسم آشنا کنه و خیلی حرفای جدیدی واست داشته باشه و تورو بفکر ببره و حتی مجبور باشی که یه پاراگراف رو چندین بار بخونی و تورو هم چنین با چنتا کتاب خیلی خوب دیگه آشنا کنه، حتما کتاب خوبی بوده و باید بارها خوندش.
کیرکگگور یا کیرکیگارد پدر اگزیستیالیسم و از مخالفان فلسفه هگل و تکمیل کننده و ادامه دهنده فلسفه کانت و سقراط قهرمان زندگی وی بود.
کیرگگور بر این عقیده بود که راه رسیدن به رضایت در زندگی در تایید دیگران نیست، بلکه در تلاش برای هرچه بیشتر شناختن خود است.
کیرگگور فلسفه را همراه و با زندگی می داند و انتظار دارد که فلسفه به ما بگوید که چگونه زندگی کنیم.
در مورد تفکرات هگل ، کیرگگور مخالفت داشت. او میگفت انتخاب که نقش اساسی در زندگی انسان ها دارد، از نظر هگل نادیده گرفته میشود.
از تظر کیرگگور اعتقاد به خدا عقلانی نیست ولی این را قوت این اعتقاد میدانست،زیرا غیمان را ممکن میکرد، یعنی انسان با شوری که می تواند داشته باشد به اعتقاد میرسد.
به قول کیرگگور هیچ راه درستی برای زندکی کردن وجود ندارد، فقط ما باید دست به انتخاب بزنیم بی آنکه تضمینی باشد که درست عمل میکنیم یا نه، فقط راه درستی برای هرکس هست،که داور آن هم فقط خود آن کس است و این یعنی اینکه ارزش مربوط به فرد است و هیچ ارزش مطلقی وجود ندارد و این به عهده فرد است که ارزشش را انتخاب و بخاطرش زندگی و بمیرد.(شاخص دوم کیرگگور حقیقت ذهنیت از هشت شاخص وی).
«مسئله اصلی در فلسفه از دکارت تا کانت،مسئله شناخت بود. کانت میگفت که بعد بدنی و بعد غیر بدنی داریم ولی هیچ اشتراکی باهم ندارند و برای همین ما دغدغه داریم که همش به بعد بدنی برسیم و این دو در فاعل شناسایی(مخچه یا ذهن) بهم میرسند. ولی این ذهن یک ذهن کلی بود و نه فردی که این ذهن فردی کانون توجه کیرگگور است. کانت جهانی را که ما با حواسمان ادراک می کنیم، یعنی جهان پدیدارها(فنومنها) را دستگاه ادراک حسی ماست که معین میکند و ما نمیتوانیم بدانثم دستگاه ادراک حسی ما چقدر واقعیت را تحریف میکند و بنابراین اصلا نباید خودمان را دل مشغول این کنیم جهان در خود(جهان نومنها)چگونه جهانی است.بنابراین کانت با این نظریه انقلابی در فلسفه بپاکرد.
تفاوت کانت با کیرگگور در دوچیز بود: ذهن یا من که کانت ان را کلی میگرفت یعنی ادراک حسی انسان ها را شبیه یکدیگر میدانست ولی کیرگگور برعکس این معتقد بود. و دیگری اینکه کانت معتقد به این بود که انسان ها درباره جهان در خود(نومنها) میتواند با توجه به اختیاری که خدا به انسان داده به برخی حقایق عینی برسد ولی هنوز نوع باور و درست یا غلط بودن ان نانشخص بود که کیرگگور آن را با اینگونه حل کرد که رابطه ای بین ذهن و باور منتقل کرد یعنی گذر از حقیقت عینی به حقیقت ذهنی و اینکه دیگر درست یا غلط بودت ان انتخاب و باور مهم نیست، مهم چگونگی باور است.»
و هرکس با هر انتخابی با توجه به میزان شور و شوق و جدیت و عشقی که نسبت به آن انتخاب دارد، میتواند به زندگی اش معنا بخشد.
در ادامه کیرگگور سه گزینه اصلی را بیان می کند که به زندگی آدم نظم می دهد و اصول زندگی وی را مشخص میکند. زیباشناختی که آدم برای خودش زندگی کند، اخلاقی که برای دیگران زندگی کند و سوم دینی که زندگی کردن برای خداست.و او معتقد است که این سه را نمیشود همزمان داشت.

«چیز مهم دیگری که کیرگگور می گوید این است که دین غیرعقلانی است،یعنی برای مثال هرچیز ناممکن و محال که تحقق آنها منطقی و عقلانی نیست، از نظر یک مومن میتواند به دست خدا انجام پذیر باشد.و این یعنی غیرعقلانی بودن دین.»
و در آخر کیگگور عقیده دارد که ایمان بی خطر کردن بدست نمیاید و اگر بدانیم خدایی هست و دلیلی بر وجود خدا داشته باشیم، دیگر نیازی به ایمان نخواهیم داشت و چون دلیلی بر وجود خدا نداریم،ایمان بوجود می آید. اعتقاد به خدا به معنای دل سپردن به ویزی محال از نظر عقلی است پس باید شوری بزرگ داشت تا این فقدان عینی جبران شود.و هرچه تضمین عینی بیشتر باشد شور کمتر است. ایمان نیازمند شور است و هرچیز عقلانی ایمان را تباه می کند. و به عقیده کیرگگور ایمان تصمیمی است شخصی برای اعتقاد به خدا و نه آموزه که در این صورت آن رابطه عقلی خواهد بود.
ایمان ابراهیمی از نظر کیرگگور:
بیان اخلاقی عمل ابراهیم این است که می خواست اسحاق را به قتل برساند، بیان دینی آن این است که میخواست اسحاق را قربانی کند،اما ابراهیم بدون این اضطراب ابراهیم نیست. اگر اسحاق هم قربانی میشد،ابراهیم هنوز ایمان به دادن بچه دیگری داشت یا خدا میتوانست فرزند قربانی شده را به او دوباره برگرداند، یعنی به یمن محال ایمان داضت و این همان غیرعقلانی بودن دین و ایمان دینی است.

عالی بود این کتاب، پیشنهاد میکنم حتما بخونین
پایان
Profile Image for Hossein.
224 reviews120 followers
August 17, 2021
فلسفه کیرکگور یکی از محبوب‌ترین کتاب‌های من هست. این کتاب رو 2-3 سال پیش در یه قمار بردم(!) و از اون موقع تا الان بارها و بارها خواند‌ه‌مش. بخش‌های زیادی‌ش رو هم همیشه برای دوستانم خواند‌ه‌م. چیزی بیشتر از این من را خوشحال نمی‌کند که درباره او و چیزهایی که از او آموخته‌ام حرف بزنم و آدم‌های دور و برم را هم انقدر که از او گفته‌ام کلافه کرده‌ام!
به نظرم این کتاب برخلاف کتاب‌های دیگه، کمتر روی وجهِ مذهبی اندیشه کیرکگور تمرکز دارد و همین باعث میشود که آدم‌ها با هر طیفِ عقیدتی بتوانند از کیرکگور لذت ببرند.
برای من کیرکگور، فیلسوفی هست که نوشته‌هایش به شکل قابل توجه‌ای شیوه‌ی زندگی‌کردنم رو تغییر داد. هربار که در مورد مسیری که برای زندگیم انتخاب کرده‌م، شک میکنم یا ناامید میشوم، سراغش می‌آیم و سعی میکنم شجاع‌تر باشم. سعی میکنم بخشی از مهم‌ترین درس‌هایی که یاد گرفته‌م رو بنویسم:
•" «اگر قرار بود بر سنگ گورم نوشته‌ای حک شود، می‌گفتم بنویسید: «آن فرد"

یکی از مهم‌ترین آموزه‌های کیرکگور لزومِ تلاش برای فردشدن است. این‌که برخلاف آنچه جامعه‌شناسان به آن اعتقاد دارند، راه‌حلی جمعی و اجتماعی برای مسئله چگونه‌زیستن وجود ندارد. هر فردی به تنهایی باید دست به انتخاب راه زندگی‌اش بزند و در این راه پیش برود.
• حقیقت، داشتن چیزی در ذهن و عمل کردن به آن است. هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد که همه ما باید بپذیریم که به ما بگوید باید چگونه زندگی کنیم. برعکس این به عهده هر فرد است که برای خودش معین کند چه چیزی ارزش آن را دارد که برایش زندگی کند و بمیرد. تنها حقیقت عین، این است که همه ما آزادیم راه خودمان را در زندگی انتخاب کنیم. کیرکگور معتقد است که اگر با همه وجود به چیزی دل سپرده باشیم و همه زندگی خود را بر سر آن گذاشته باشیم، پس آن چیز برای ما حقیقت دارد.
•"هولناک‌ترین چیزی که به انسان عطا شده است حق انتخاب و آزادی است."

کتاب "یا این/ یا آن" این شکلی شروع می‌شود( این متن دقیق نیست! براساس چیزی است که در خاطرم مانده خلاصه‌اش کرده‌ام):
"ازدواج کنی، پشیمان خواهی شد. ازدواج نکنی هم پشیمان خواهی شد. به دختری زیبا اعتماد کنی پشیمان میشوی. به او اعتماد نکنی هم پشیمان می‌شوی. به حماقت‌های دنیا بخندی، پشیمان خواهی شد. برآن‌ها بگریی نیز پشیمان می‌شوی. خودت را حلق‌آویز کنی، پشیمان می‌شوی! خودت را حلق‌آویز نکنی هم پشیمان می‌شوی... این آقایان، کل جوهر فلسفه است :))) "

ما انسان‌ها بی‌نهایت آزادیم. برخلاف بقیه موجودات که صرفا همانی هستند که هستند، ما آزادیم همانی بشویم که می‌خواهیم. این بسیار هیجان‌انگیز و در عین حال ترسناک است. ما مسئول هرچیزی هستیم که می‌شویم و ضمنا هیچ معیار عینی‌ای برای تصمیم‌گیری وجود ندارد. کیرکگور این حسِ مواجهه با آزادی را دلهره می‌نامد و آن‌را از ترس متمایز می‌کند.
"ترس اجتناب از امکان‌های تهدیدآمیزی است که بیرون از قدرت آگاهانه خود آدم هستند، حال‌آنکه دلهره زاد‌ه‌ی امکان‌های حیرت‌آوری است که در خود آدم و در ید قدرت او برای عمل کردن هست."

آدم‌ها می‌کوشند از دلهره بگریز��د و از گرفتن این تصمیم خطیر که چگونه وجهی باید به زندگی‌شان بدهند پرهیز کنند. آنها سعی می‌کنند لحظه‌به‌لحطه زندگی کنند و فقط تصمیم‌های خرد و روزبه‌روز بگیرند و از تعهدات طولانی اجتناب کنند. اما باید تا دیر نشده تصمیم بگیریم. نویسنده یک نقل قول بی‌نهایت زیبا از کتاب حباب شیشه سیلویا پلات می‌آورد که دلم می‌خواهد اینجا بنویسمش:
"می‌دیدم زندگی‌ام پیش چشمم مثل آن درخت سبز انجیر در داستان شاخه‌شاخه می‌شود. از نوک هر شاخه‌ای مثل یک انجیر درشت سیاه، آینده‌ای شگفت به من اشاره می‌کرد و چشمک می‌زد. یک انجیر شوهری بود با خانه‌ای آرام و کودکانی شاد، انجیر دیگر شاعری بود مشهور، و انجیر بعدی استادی بود تراز اول، و انجیر دیگر ئی‌گی، سردبیر خارق‌العاده و انجیر دیگر اروپا بود و آفریقا و آمریکای جنوبی، و انجیر دیگر قسطنطین و سقراط و آتیلا و جمعی از عاشقان دیگر با نام‌های عجیب و غریب و حرفه‌های نامعمول، و انجیر دیگر بانوی قهرمان المپیک و در شاخه‌های بالاتر درخت انجیرهای بازهم بیشتری که درست نمی‌توانستم ببینم‌شان. خودم را دیدم که نشسته‌ام بر سر شاخه درخت، به شدت گرسنه چون نمی‌توانستم تصمیم بگیرم کدام انجیر را بچینم. تک‌تک‌شان و همه‌شان را می‌خواستم. اما چیدن یک انجیر به معنای چشم پوشیدن از همه انجیرهای دیگر بو��، پس نشسته بودم عاجز از تصمیم‌گیری که ناگهان انجیرها یکی‌یکی پلاسیده شدند و پوسیدند و گندیدند و جلوی من به زمین ریختند. "

باید راهی را انتخاب کنیم و آن راه چنان باشد که احساس کنیم گویی راه ما را برگزیده است، بس که با احوالمان می‌خواند.
"مسئله این نیست که فکرهای زیادی داشته باشی، مسئله این است که به یک فکر بچسبی..."

کیرکگور می‌گوید آدم باید خلوص دل داشته باشد و همه تخم‌مرغ‌هایش را در یک سبد بگذارد. در زندگی اکثرمان وحدتی نیست. خواهش‌های متضاد آدم‌ها را چندپاره می‌کند. آنهایی که چندپاره می‌شوند فقط در «مشغولیت» پناه می‌گیرند، دوان‌دوان از کاری به سراغ کار دیگر می‌روند و چون یک چیز واحد نمی‌یابند که حاضر باشند به خاطرش زندگی کنند و بمیرند، راهی برای رویارو شدن با ناامیدی‌شان و پایان دادن به آن پیدا نمی‌کنند.
"آن‌کس که به شور باخته است، به اندازه کسی نباخته است که شورش را باخته است..."

کیرکگور فکر می‌کرد شورباختگی ویژه عصر اوست، حال آنکه در هر عصری بسیار نادرندآدم‌هایی که آن چیزی را دارند که کیرکگور آن را «شور» می‌خواند. همان اوایل یا این/ یا آن در این باره حرف می‌زند:
"بگذار دیگران شکوه کنند که عصر ما عصر شرارت است؛ شکوه من این است که عصر ما عصر بیچارگی است، چون شور ندارد، فکر آدم‌ها ضعیف است و سست است مثل نخِ باریک... آنچه در دل می‌پرورانند حقیرتر از آن است که گناهکارانه باشد... شهواتشان بی‌قوت و بی‌هیجان است، شور در دلشان خفته است. تنها وظیفه‌شان را انجام می‌دهند... برای همین است که روح من همواره به عهد عتیق باز می‌گردد و به سوی شکسپیر. احساس می‌کنم دست‌کم آنهایی آنجا حرف می‌زنند آدمند: نفرت می‌ورزند، عشق می‌ورزند، دشمنانشان را می‌کشند، اخلاف‌شان را نسل اندر نسل نفرین می‌کنند، گناه می‌کنند..."

کیرکگور کمتر دل‌نگران گناه‌کردن ماست و بیشتر نگران این است که مبادا خود را به اعماق آنچه می‌کنیم پرتاب نکنیم. حتی اگر شور ما را بیراهه ببرد آنقدری بد نیست که زندگی کنیم بی‌آنکه در هیچ چیزی غرقه شویم.
از طرفی شور ترازنده‌ی بزرگ انسان است و لازمه اصلی زندگی‌ای است که به زیستنش می‌ارزد.
• آخر از همه، یکی از مهم‌ترین چیزها:
"... اگر توانش را داشته باشی، یا بهتر است بگویم اگر بخواهی که توانش را داشته باشی، می‌توانی به اصلی‌ترین چیز در زندگی برسی، خودت را بیابی، منِ خودت را به دست بیاوری..."

کیرکگور می‌گوید مهم نیست چه راهی را در زندگی انتخاب کنیم، هنر، خدا و یا اخلاق، باید نگاهمان به زندگی فراتر از هرچیزی این باشد که زندگی کشف یا خلق خودمان است. این هدف اصلی زندگی ما انسان‌هاست. رسیدن یا نرسیدن به این هدف است که معین می‌کند آیا ما هستیم، همچون یک منِ متشخص یا صرفا هستیم، یعنی این‌که زندگی می‌کنیم بی آنکه کسی شویم.
به نظرم این مهم‌ترین درس کیرکگور برای همه ماست. بین روزهایی که می‌گذرانیم، چه به دانشگاه میرویم و چه بر سر کار، چه عاشق می‌شویم و چه بر اندوه از دست‌دادنی می‌گرییم، باید از خودمان بپرسیم که آیا این چیزی است که ما را «من» می‌کند؟ آیا این کاری که می‌کنیم همان چیزی است که می‌تواند ما را به نحو احسن توصیف کند و ما را یک «فرد» کند؟ باید کاملا برای خودمان مشخص کنیم که کاری که می‌کنیم مهم است. دلم می‌خواهد این را هزار بار تاکید کنم!به جای دست و پا زدن و انجام دادن چیزهای زیاد، باید مشخص کنیم آن تک‌کاری که می‌کنیم مهم است! بگذارید باز از کیرکگور نقل کنم:
"در میان تمامی چیزهای مسخره عالم، مسخره‌ترین چیز در نظر من مشغول بودن در عالم است. زیستن به کردار مردانی که با عجله غذا می‌خورند و با عجله سر کار می‌روند. بدین‌سان وقتی در لحظه‌ای حساس می‌بینم مگسی روی دماغ مرد پرمشغله‌ای از این دست می‌نشیند یا کالسکه‌ای با شتابی صدچندان از کنار او می‌گذرد و به سرتاپایش گل و لای می‌پاشد یا سفالی از بام خانه‌ای فرو می‌افتد و بر سرش می‌خورد و هلاکش می‌کند، از ته دل می‌خندم! و که می‌تواند جلوی خنده خود را بگیرد؟ آخر این آدم‌های پرجنب و جوشِ همیشه‌گرفتار به چه دست می‌یابند؟ آیا شبیه خانمی نیستند که گیج و دست‌پاچه انبر بخاری را نجات داده در حالی که خانه‌اش طعمه آتش شده است؟ آخر ایشان چه چیزی بیش از این را از آتش عظیم زندگی نجات می‌دهند؟"

پس مهم است که ورای نگاه جامعه و آدم‌ها و اطرافیان، به خودمان نگاه کنیم. باید حواسمان باشد که اگر در این راه سستی کنیم، ممکن است محبوب دیگران باشیم و حتی بتوانیم جهان را به شگفت آوریم ولی:
"... آن والاترین چیز را از دست خواهی داد، آن یگانه چیزی که واقعا معنا دارد... شاید جهان را به دست آوری، اما من خودت را از دست می‌دهی..."

در نهایت حرف کیرکگور این است: باید یک راه بزرگ برای زندگی‌مان انتخاب کنیم و با شورِ تمام به آن دل بسپاریم، حتی با آنکه می‌دانیم تضمینی در آن نیست و دیگران ممکن است ارجی به انتخاب ما نگذارند و یا حتی آن را نفهمند. اما ما در نهایت تنها جوابگوی خودمان به تنهایی هستیم.

-----------------------------------------------------
امیدوارم این‌هایی که گفتم، باعث شود علاقه‌مند شوید و کیرکگور بخوانید. در آخر از نویسنده نقل قول میکنم:
"سخن پایانی اینکه من هیچ فیلسوف دیگری را نمی‌شناسم که به اندازه کیرکگور طبق فلسفه‌اش زیسته باشد. زندگی او نمونه زنده‌ای بود از این که فلسفه را نباید یک تلاش آکادمیکِ بی‌شور به حساب آورد بلکه فلسفه، تلاشی‌ست برای «یافتن اندیشه‌ای که بتوان به خاطرش زندگی کرد و مرد.» به گمان من، می‌توان گفت که کیرکگور همه زندگی‌اش را بر سر اعتقاداتش گذاشت. او از خوشبختی شخصی‌اش، از همدمی واقعی با دیگران و فهم و تاکید معاصران چشم پوشید تا زندگی‌اش را در تنهایی وقف آشکار کردن مخمصه انسانی، آن‌گونه که خودش می‌دید و وقف توضیح اصل راهنمای زندگی به انتخاب شخصی خودش بکند. در زندگی او چیزی قهرمانانه هست. همان‌گونه که خودش می‌گفت: «کسی که بتواند در جهان تنها بایستد و فقط با وجدانش رای بزند... آن‌کس قهرمان است»"

Profile Image for Mohammadreza.
103 reviews40 followers
August 4, 2020
کتاب به شدت مفید و روشنگر بود که به خوبی فلسفه کی یرکگور رو شرح داده. فلسفه کی یرکگور مبتنی بر سه سپهر ۱-زیبایی شناختی ۲-اخلاقی ۳-ایمانی هست که در هر کدوم رویکردی متفاوت به زندگی داره و کی یرکگور معتقده که از طریق تجربه این سه سپهر هست که انسان می تونه در نهایت تصمیم بگیره چه رویکردی به زندگی داشته باشه. برای همین هم کی یرکگور به شدت از فرد گرایی دفاع می کنه و البته فرد گرایی رو از خود خواهی جدا می دونه و بر این عقیده پافشاری میکنه که انسان ها خودشون باید به صورت منفرد دست به انتخاب بزنن و «منِ» خودشون رو پیدا کنن. البته این ممکنه در کلام خیلی آسون بنظر برسه اما مسئله انتخاب در نهایت در انسان اضطراب بوجود میاره. ممکنه در این میان انسان مدام بین انتخاب های موجود دست دست کنه اما به زعم کی یرکگور روزی فرا می رسه که اگر میان «این یا آن» انتخابی نکرده باشیم دیگه امکان انتخاب وجود نخواهد داشت، چون درواقع اون گزینه های انتخاب دیگه وجود ندارن. در نتیجه کی یرکگور از سه سپهر جمع ناپذیرِ زیبایی شناختی، اخلاقی و ایمانی برای ما حرف می زنه. که مضامین اصلی فلسفه این فیلسوف اگزیستانسیالیست رو تشکیل می دن. زندگی زیبایی شناختی به معنای زندگی برای خود، سپهر اخلاقی به معنای زندگی برای دیگران و تبعیت از قانون اخلاقی جمعی و سپهر ایمانی به معنای زندگی کردن برای خدا هست. از کتاب:
«کی یرکگور در تشریح جمع ناپذیری این سپهر ها می گوید اگرچه ممکن است برای مدتی در آن وحد مطابق با اصل راهنمای دو سپهر یا حتی سه سپهر عمل کرد اما سرانجام زمانی می رسد که باید میان اصول راهنمای این سه سپهر دست به انتخاب زد و یکی را انتخاب کرد. موقعیت های بحرانی پیش می آیند که ما مجبوریم دل به یکی از آنها بسپاریم. برای همین است که کی یرکگور می گوید خودتان را امتحان کنید، حتی اگر شده خیالی، تا ببینید کدام موقعیت برای شما خوب و درست است، و ترجیحا پیش از آنکه موقعیتی بحرانی پیش بیاید این کار را بکنید.»

کی یرکگور به شدت مخالف نظام دیالکتیک هگلی بود و قویا دیالکتیک رو رد می کرد. به اعتقاد کی یرکگور زندگی از انتخاب های «یا این/یا آنی» شکل می گیره، دقیقا برخلاف ادعای هگل که میگفت دیدگاه های متضاد رو می توان و باید با هم سنتز کرد.
کی یرکگور می گفت «حقیقت ذهنیت است» :
«مسئله حیاتی پیدا کردن حقیقتی است که برای من حقیقت باشد، پیدا کردن اندیشه ای که بتوانم بخاطرش زندگی کنم و بمیرم» «چه فایده ای دارد که حقیقت، سرد و عریان، در برابر من باشد و فرقی هم بحالش نکند که من آن را دریابم یا در نیابم...؟ » و اینجاست که کی یرکگور از شور ایمان حرف می زنه و میگه ایمان زمانی حاصل میشه که امر حقیقی ما، عینیت نداشته باشه و اینجاست که ما به سمتش جهش ایمانی می کنیم. اینجاست که حقیقت برای کی یرکگور ذهنیت میشه. و البته این شور ایمان برای هر شهسوار ایمانی متفاوته، به گونه ای که یک شهسوار ایمان نمی تونه شهسوار ِ ایمانِ دیگه رو درک کنه و یا تشخیص بده. پس «حقیقت ذهنیت است».

پ.ن: ترجمه بی نقص و روان هست.
Profile Image for Sahra.
54 reviews50 followers
November 6, 2021
دو فصل آخر خواب از چشمم گرفت و کمی هم نور به تاریکی‌های خودم فرستاد.
از خوانشش کیف کردم هم فلسفه‌ی کیکگور نظرم رو جلب کرد (بین خودمون باشه دورادور فکر میکنم بیشتر طرف کیکگورم تا هگل و فکر کنم با جناب هگل به مشکلاتی بر بخورم) و هم توضیحات نویسنده روشن کننده بود(هر چند که قصد دارم کتاب فیلسوف دل رو هم به زودی بخونم)
از کتابهایی بود که بعد خوندنش به حجمش اضافه شد چون مطالبی نگاشته شده که دلم میخواد هر از گاهی گوشه‌ی ذهنم رو آشفته کنه و به خود درگیر.
به قول یکی از دوستام کلمه مثل یه چاهه هرچقدر بیشتر حفرش کنی بیشتر بهت آب زلال میده از نظر من کیکگورم برای واژه‌ی ایمان به کند و کاو عمیق‌تری پرداخته( هر چند که الان نمیتونم با خودم روبرو شم و بگم چقدر و تا کجا قبولش میکنم).
در مورد فردگرا بودنش هم در تقابل با نیچه که قدرت و اراده‌ی بنیان‌گذاری ارزشهای نو برای خود فرد که مختص هنرمندان به معنای عمیق می‌دونه هم هنوز تکلیفم با خودم مشخص نیست امت گمان کنم نمیشه حق رو فقط به یکیشون داد بلکه باید هر دو رو مکمل هم دونست یعنی اینکه هرکسی توانایی شناخت خود(و یا شکل دهی خود) رو داره ولی هر کسی جرئت و شجاعت رو برو شدن با خودش و در نهایت شکل دهی خودش رو نداره.
(شاید بعداً دوباره خواستم در مورد این کتاب سطوری بنویسم)
Profile Image for Abolfazl.
91 reviews49 followers
Read
May 25, 2019
.سخنگوی اصلی مردم مطبوعات هستند که بنا به ماهیتشان فقط به پست ترین مخرج مشترک انسان ها متوسل می شوند
.........
برخلاف سایرموجودات، که صرفا همانی هستند که هستند،آزادیم همانی بشویم که می خواهیم.ما می توانیم ارزش های خاص خودمان را انتخاب کنیم،از جمله
.اینکه چگونه به زندگی مان معنا ببخشیم.
Profile Image for Mohammad Mahdi Fallah.
119 reviews26 followers
February 25, 2018
کتاب مختصری که امهات اندیشه‌های کیرکگور را به‌شکلی موجز و البته دقیق تشریح می‌کند و مفاهیم محوری اندیشۀ او را وامی‌کاود. نکتۀ حائز اهمیت در این کتاب آن است که نقاط بحرانی تفکر کیرکگور را به‌روشنی شناخته و تلاش می‌کند نسبت به آنان به موضعی منصفانه دست یابد.

پی‌نوشت: کتاب‌های این مجموعه تا آنجایی که من دیدم همه خوب هستند.
203 reviews70 followers
December 26, 2023
این کتاب از مجموعه بزرگان اندیشه و به همت خشایار دیهیمی و نشر نو ترجمه شده و مختصر ولی جامع و به زبان ساده مفاهیم اصلی فسلفه کی‌یرکگور رو توضیح میده. فیلسوفی که به پدر اگزیستانسیالیسم مشهوره و آشنا شدن با اندیشه‌هاش به فهم اگزیستانسیالیسم خیلی کمک میکنه.
Profile Image for Seyed Mohammad.
82 reviews17 followers
June 20, 2015
کتاب بسیار مقدماتی خیلی خوبی است. برای بار دوم می خواندمش و به نظرم توضیحات و به خصوص متنهایی که از کیرکگور جا به جا در متن نقل قول شده بود مرا به خواندن بیشتر از/درباره او ترغیب کرد
Profile Image for Maryam.
182 reviews51 followers
June 1, 2015
دوست داشتم توضیحاتش عمیق تر وبیشتر بود.
Profile Image for Mahsa Mohammadi.
32 reviews3 followers
February 14, 2021
خیلی خیلی عالی! انگار تمام مدت هم با فلسفه اش آشنا بودم هم نبودم! بعد از یکی دو فصل اول کتاب خیلی جذابتر میشه.
Profile Image for aurora.
87 reviews34 followers
Read
October 15, 2018
کتاب خوبی برا معرفی اصول کلی فلسفه کیرگگور،نقد های وارده و دلیل اهمیت و تاثیری که بر فلاسفه بعد از خودش گذاشته هست. علاوه‌بر دیدگاه‌هایی که شالوده اگزیستنسیالیسم رو بنا کرده،'سه اصل راهنمای بنیادین برای زندگی' رو معرفی کرده و به‌عنوان راهنمای انتخاب،سرنخ 'شورمندانه دل سپردن به یک چیز' رو در اختیارمون قرار میده.
نکته بعدی،طرز دیدن دین،به عنوان یک اصل بنیادین کاملا غیرعقلانی که اگر تلاش کنیم اون رو عقلانی کنیم ایمان کمتر و بالعکس! و بیان کننده ایمان چیه؟شور و باور.
و نسبی‌گرایی اخلاقی و این نقل قول که 'ذهنیت[داشتن چیزی در ذهن و عمل کردن به آن] حقیقت است،ذهنیت واقعیت است' و فردگرایی هم دو جنبه مهم دیگه کیرگگور بود که نظام فلسفی دقیق و باجزئیاتی رو تشکیل داده.
پیشنهاد میشه برای آشنایی،انگیزه برای خوندن بیشتر و حتی انتخاب یک نگرش جدید نسبت اینکه با زندگیمون چیکار کنیم.
Profile Image for Sara..
41 reviews8 followers
February 4, 2023
آشنایی من با کیرکگور زمانی بود که دوست عزیزی «ترس و لرز» رو بهم هدیه داد؛ از اون‌جا -و بعدها که جملات پراکنده‌ای ازش می‌دیدم- به فلسفه‌ش علاقه‌مند شدم؛ تا وقتی که این کتاب رو توی کتاب‌خونه‌ی دانشگاه دیدم و فکر کردم ایول، می‌تونم خلاصه‌ی اندیشه‌ها و طرز تفکرش رو این‌جا پیدا کنم و همین هم شد.
این کتاب از زندگی کیرکگور شروع می‌کنه و بعد به مضامین اصلی فلسفه‌ش می‌پردازه. از زندگی‌نامه‌ش همین که فیلسوف دانمارکی قرن 19 بوده و پدر مکتب اگزیستانسیالیسم شناخته می‌شه و نامزدش (رگینه) رو رها کرده نگه می‌دارم و می‌رم سراغ فلسفه‌ش. به طور خلاصه، مضامین اصلی فلسفه‌ی کیرکگور این‌هاست: 1) فردگرایی، 2) حقیقت، ذهنیت است. 3) یا این/یا آن، 4) سه سپهر زیستن (سپهر زیبایی‌شناختی، سپهر اخلاقی، سپهر دینی)، 5) ایمان، 6) خلوص دل، 7) شور و 8) اصل کار در زندگی این است که خودت را بیابی و منِ خودت را به دست آوری.

بخش‌هایی از کتاب:
-زیستن شامل دست‌زدن به انتخاب‌هایی میان بدیل‌های غیرقابل جمع است.
-تکرار لذّت‌های مشابه موجب ملال می‌شود و احتمالاً روح و روان ما چنان ساخته نشده است که بتوانیم زندگی را در عیش مدام به سر آوریم.
-ایمان بی خطرکردن به دست نمی‌آید، هرچه مخاطره بیش‌تر باشد، ایمان عظیم‌تر است؛ هرچه تضمین عینی بیش‌تر باشد، مکنونیت کم‌تر است.
-مسئله این نیست که فکرهای زیادی داشته باشی، مسئله این است که به یک فکر بچسبی.
-مردم نمی‌توانند پیوسته و برای هر مدّتی در آرزوی چیزی باشند که با «خیر» در تضاد است.

و بخش مورد علاقه‌م: می‌دانی که نیم‌شبی فرا می‌رسد که هرکسی باید نقابش را دور بیندازد؟ فکر می‌کنی زندگی می‌گذارد الی‌الابد به مسخره‌اش بگیری؟ فکر می‌کنی می‌توانی یواشکی اندکی پیش از نیم‌شب در بروی و مجبور نباشی نقابت را از چهره برداری؟
Profile Image for Silhouette.
65 reviews15 followers
July 25, 2022
ترس، اجتناب از امکان‌های تهدید آمیزی است که در بیرون قدرت آگاهانه‌ی خود آدم هستند، حال آنکه دلهره زاده‌ی امکان‌های حیرت‌آوری است که در خود آدم و در ید قدرت او برای عمل کردن هست.
Profile Image for Mehrdad.
282 reviews1 follower
March 25, 2019
کتاب مختصر و مفیدی درباره فلسفه و زندگی کیرکگور که هم دید خوبی از این فیلسوف میده و هم به خوندن آثارش کمک میکنه.
در مورد فلسفه کیرکگور خب هم توی کتاب هست و هم توی ریویو های دیگه دیگران مفصل حرف زدن. اما چیزی که همیشه برام جالب بوده تاثیر تجربه های شخصی فلاسفه روی شکل گیری فلسفه اونهاست.
کیرکگور به دلایلی نامزدی که عاشقش بوده رو رها میکنه..ترس از داشتن یک عشق بزرگ، تضادهای درونیش نسبت به دین، مالیخولیا و افسردگی..
اما بعد ازین اتفاق همچنان عاشق میمونه و حتی پشیمون میشه از کارش..هنگام مرگ هم همه داراییشو برای رگینه میذاره.
به نظرم فلسفه ای که کیرکگور ساخته اگه نگیم همش، قسمت بزرگیش در توجیه کاریه که کرده و پشیمونیش.
اون فکر میکرد اگه تا آخرین درجه ایمان پیش میرفت رگینه رو باز بدست میاورد اما در واقعیت، ما قرار نیست اینجوری کسیو که رها کردیم دوباره بدست بیاریم..دلیلشم خیلی ساده ست..چون اون فرد مقابل هم اختیار داره و صرفاً یه اتفاق بیرونی نیست!
به قول خودش ما باید مسئولیت انتخاب هامونو بپذیریم...

پ.ن: این فیلسوف خیلی خاصه برام! تفکراتش و فلسفه ای که ارائه میده رو واقعاً دوست دارم!
Profile Image for Reyhaneh.
85 reviews149 followers
November 8, 2007
خيلي ساده و روان. این مجموعه ها براي شروع مطالعه ي متن های اصلی بد نيست . ولي خب !‌ ناقص و سطحي و كاريكاتوري است .
14 reviews1 follower
May 7, 2021
فکر میکنم کتاب خیلی خوبی بود(توضیحات کامل و خوب و ترجمه خوب و ...) ولی چون از کی‌یرکگور چیزی نخوندم خیلی مطمئن نیستم اگه از آثار اصلیش خوندم کامل میکنم!!
Profile Image for اون یارو.
12 reviews3 followers
November 10, 2022

حقیقت دقیقاً مخاطره‌جویی انتخاب یک نایقین عینی، با شور نامتناهیست.
Profile Image for Myrah.
122 reviews2 followers
May 14, 2024
I don’t agree with all of Kierkegaard’s philosophies but I love and respect all of them. I think what is most stricking about the themes in his philosophy is that there is so much room for contradiction; he is both religious and pinned as the “father of existentialism.” This essay was great in noting the contrasting qualities of his life as well as pointing out how he completely lived by what he believed, unlike many well regarded philosophers.
Here are some of my favorite concepts/ideas of his (both in his own words and Anderson’s interpretation):

“If I have commited to something with all of my being, if I have staked my entire life on it, then it is true for me. The truth of the what is not particularly important. Even if what I believe in is objectively false, it can be subjectively true.”

“However astonishing it may seem…compulsion can master [one] in such a way that there is no longer any question of choice — and then one chooses the right thing. At the hour of death most people choose the right thing.”

“My either/or does not in the first instance denote the choice between good and evil, it denotes the choice whereby one chooses good and evil/ or excludes them.”

“‘Without risk there is no faith.’ If we know that God exists, if we have proof of His existence, there would be no need of, or place for, faith. Since we don’t have proof of God’s existence, the possibility of faith exists.”

“…he who is lost through passion has not lost as much as he who [has] lost passion…”
“It is not as bad to be led astray through passion as it is to go through the motions of life without caring deeply about anything.”


After reading Either/Or by Elif Batuman last summer and seeing Kierkegaard’s grave in person in Copenhagen, Denmark, it almost felt like a sign to come across this essay when I did and where I did. I am eternally grateful.
Profile Image for Niloufar.
47 reviews17 followers
August 22, 2022
عالی برای خوندن کنار کتاب‌های کیرکگور برای درک بهتر فلسفه‌ش.
Profile Image for Eli.
2 reviews1 follower
January 21, 2022
زندگی کشف یا خلق خودمان است.
Profile Image for Melika Khoshnezhad.
460 reviews105 followers
April 13, 2020

من فكر نمي كنم بشه گفت اگزيستانسياليسم يه نحله ي فلسفيه، بيشتر ميشه گفت يه نوع ديدگاه به زندگيه، كه بعضي وقتا هم ميشه گفت قشنگه ولي نه بيشتر از اون. براي اشنايي كلي با اغازگرش اين كتاب خيلي خوب بود. نكات مهم و گفته بود و ارجاعات خوبي داشت.
Profile Image for Allan.
33 reviews1 follower
October 14, 2024
می دانی که نیم شبی فرا می رسد که هر کسی دیگر باید نقابش را دور بیندازد؟ فکر میکنی زندگی میگذارد الی الابد به مسخره اش بگیری؟ فکر می کنی می توانی یواشکی اندکی پیش از آن نیم شب در بروی و مجبور نباشی نقابت را از چهره برداری؟
Displaying 1 - 30 of 33 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.