This treatise on the nature and levels of the human soul considers the limitations of human senses and our true or theomorphic essence; the various realms or Centers, including Absolute Mind as well as Ordinary Mind and Divine Mind; the nature of firmaments; and the meaning of pleasure and pain.
Mindblowing. Great read for spiritual revival and use of logic to shed light on the concept of the soul as a part of Divine light. 10/10 recommend for those going through existential crises.
رساله ای به فارسی، در فلسفه (از معرفة النفس تا الهیات بالمعنی الأخص) و طبیعیات (از شناخت قوای بدن تا علم الأفلاک).
طبیعیات بخش های طبیعیات، به مقتضای علوم اون دوره، خیلی ابتدایی و آمیخته با جادو و ماورائه. از جمله استدلال میکنه به "زنده" بودن و "نفس" داشتن سیارات و در رتبه ی "فرشتگان" بودن خورشید و استدلال میکنه بر تأثیر افلاک در زندگی زمینیان. یا اثبات "اثیر" که افلاک هشتگانه از اون ساخته شدن (میگه از چهار عنصر آب و خاک و هوا و آتش ساخته نشدن، چون طبیعت آب و خاک، اینه که به سمت پایین سقوط میکنن، و طبیعت آتش و هوا اینه که به سمت بالا حرکت میکنن، ولی سیارات نه سقوط میکنن و نه بالا میرن، در نتیجه از عنصر پنجمی ساخته شدن.) یا استدلال بر این که انسان دارای دو روحه، یک روح انسانی و یک روح حیوانی که روح حیوانی از جنس بخاره و در قلب جای داره و متکفّل حرکات ارادی انسانه، به این ترتیب که در شریان های بدن جریان داره و به دست و پا میره و اونها رو به اراده ی انسان تکون میده.
فلسفه بخش فلسفه، خیلی خلاصه و فشرده بود. بعضی جاها، زیادی ساده بود و همون مسائلی که هر کس در ابتدای فلسفه یاد میگیره رو توضیح میداد (از جمله تقسیم وجود به واجب و ممکن و ممتنع، یا توضیح جوهر و عرض و تعریف جوهر جسمانی و استدلال به قدیم بودن جهان ماده و...) و بعضی جاها زیادی فشرده بود، و در دو جمله، استدلالی طولانی رو عنوان میکرد.
نهایتاً، به نظر میرسه که این، قرار بوده رساله ای مختصر در کلیات فلسفه ی اولی و طبیعیات باشه، برای یکی از شاگردانش یا همچین چیزی. نوشتن رساله های مختصر (که کل علم رو در بیست صفحه اجمالاً معرفی میکنن) در زمان های قدیم زیاد رایج بوده. مثل صمدیه از شیخ بهایی، تجرید الاعتقاد و تجرید المنطق از خواجه نصیرالدین طوسی و التهذیب فی المنطق از تفتازانی.
Jag skulle rekommendera denna bok som en syntes av neoplatonism, aristotelianism och mysticism; och detta är inte helt tillräckligt för att beskriva den. Det finns (föga förvånande) en stark religiös dimension i den, och många symbolnivåer som jag är för okunnig för att läsa ut helt och hållet. Den är läsvärd, men min bild är att texten förutsätter väldigt mycket förkunskap för att vara användbar. Förordet gör sitt till, men inte ens med det skulle jag egentligen rekommendera boken utan tidigare studie. Samtidigt som den är fruktansvärt vackert skriven.
A little too neo-Platonist for my taste even as I find the metaphysics of light to be compelling… I suppose I prefer the Sufi texts that read like poetry more than philosophy…