Nizami Ganjavi, also spelled Nezāmi, (Persian: نظامی گنجوی) is considered the greatest romantic epic poet in Persian literature, who brought a colloquial and realistic style to the Persian epic. His heritage is widely appreciated and shared by Azerbaijan, Iran, Afghanistan and Tajikistan.
خیلی فرق هست وقتی یه کتاب را به چشم یه نوجون که هنوز هیچ رابطه عاطفیی نداشته میخونی و وقتی چند سال میگذره و از چشم یه ادم پخته تر بهش نگاه میکنی. این کتاب برای من یه داستان عاشقانه بود و الان یه شاهکار ادبی. مثل اکثر قصه های مشرق زمین داستان چیز زیادی بعد از وصال و ازدواج نمیگه مگر مردن :))) حافظه ی من بعضی جاهای کتاب را تغییر داده بود و برام جالب بود که توی داستان اصلی چقدر متفاوت بودن. دلشنین ترین قسمت کتاب بنظرم این ابیاته از زبان شیرین: خداوندا شبم را روز گردان
اگر دین دارم و گر بت پرستم / بیامرزم به هر نوعی که هستم به فضلِ خویش کن فضلی مرا یار / به عدلِ خود مکن با فعلِ من کار ندارد فعلِ من آن زورِ بازو / که با عدلِ تو باشد هم ترازو ------------------------------------------------------------ چو آهو زین غزالان سیر گشتی/گرفتارِ کدامین شیر گشتی/چو ماه از اخترانِ خود جدایی/نه خورشیدی،چنین تنها چرایی ------------------------------------------------------------ چه خوش نازی است نازِ خوبرویان / ز دیده رانده را در دیده جویان به چشمی طیرگی کردن که برخیز / به دیگر چشم دل دادن که مگریز به صد جان ارزد آن رغبت که جانان / نخواهم گوید و خواهد به صد جان ------------------------------------------------------------ بگفت ار من کنم در وی نگاهی؟ / بگفت آفاق را سوزم به آهی ------------------------------------------------------------ مرا دعوی چه باید کرد شیری؟ / که آهویی کند بر من دلیری ------------------------------------------------------------ بیاساید همه شب مرغ و ماهی / نیاسایم من، از جانم چه خواهی؟ ------------------------------------------------------------ مکن بیداد با یارِ قدیمی / که گر تندی، نگارا! هم رحیمی ------------------------------------------------------------ زهی شیرین و شیرین مردنِ او / زهی جان دادن و جان بردنِ او چنین واجب کند در عشق مردن / به جانان جان چنین باید سپردن نه هر کو زن بود، نامرد باشد / زن آن مرد است کو بی درد باشد
گرچه خود نظامی و بقیه این کار رو کاملتر از لیلی و مجنون میدونند ولی من چنین حسی نکردم. البته داستان خسرو و شیرین با آب و تاب بیشتری بیان شده اما بیشترش شرح و بسط ماجرا در وصف جبروت دربار خسرو و شرح خوشگذرانی شاهانه ست و چندان در خدمت روایت داستان قرار نمیگیره. ضمن اینکه به نظرم عشق لیلی و مجنون بیشتر نمود یک عشق واقعیه و در این داستان تنها فرهاده که عشقی مجنون وار داره و نه شیرین و نه به خصوص خسرو چندان درگیر این عشق نیستند.
به نظرم زیباترین بخش کتاب اون پاسخهای خسرو و شیرین به همدیگه ست که به شدت شورمند و هیجان انگیزه.
Khosrow and Shirin is a Persian tragic romance written by poet Nizami Ganjavi. It is the fictional version of the story of the love of the Sasanian king Khosrow II for the Armenian princess Shirin, who becomes his queen.
اگر گودریز قابلیت نیم ستاره دادن داشت بهش چهار و نیم می دادم تا با لیلی و مجنون پنج ستاره برابر نباشه . اما مثل لیلی و مجنون و با اینکه داستان شاخه ها و حواشی نسبتا زیادی داشت و فرهاد معروف فقط در بخش کوتاهی از داستان بود ( :علل کم شدن نیم ستاره .... ) از خوندنش لذت بردم . جنون مجنون و عشقش اون داستان رو یک افسانه ی عاشقانه کرده بود و از این طرف عاشقانه قابل لمس تر و به واقعیت نزدیک تر خسرو و شیرین باعث شد که این دوشاهکاره نظامی برای خواننده تفاوت و جذابیت کافی داشته باشن