Jump to ratings and reviews
Rate this book

امثال و حکم

Rate this book

672 pages, Paperback

First published January 1, 1931

8 people are currently reading
135 people want to read

About the author

علی‌اکبر دهخدا

59 books37 followers
ویکی پدیا


علامه علی‌اکبر دهخدا (۱۲۵۷ تهران - ۷ اسفند ۱۳۳۴ تهران)، ادیب، لغت‌شناس، سیاست‌مدار و شاعر ایرانی و نیز بنیان‌گذار لغت‌نامه دهخدا بود

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
23 (50%)
4 stars
12 (26%)
3 stars
7 (15%)
2 stars
3 (6%)
1 star
1 (2%)
Displaying 1 - 4 of 4 reviews
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
March 4, 2017
خری و اشتری به دور از آبادی به طور آزادانه با هم زندگی می کردند. نیمه شبی در حال چریدن علف، حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسانها شدند. شتر چون متوجه خطر گردید رو به خر کرد و گفت: ای خر خواهش می کنم سکوت اختیار کن تا از معرکه دور شویم و مبادا انسانها به حضورمان پی ببرند!

خر گفت: اتفاقا درست همین ساعت، عادت نعره سردادن من است. شتر التماس کرد که امشب نعره کردن را بی خیال گردد تا مبادا به دست انسانها بیافتند.

خر گفت: متاسفم دوست عزیز! من عادت دارم همین ساعت نعره کنم و خودت میدانی ترک عادت موجب مرض است و هلاکت جان!

پس خر بی محابا نعره های دلخراش برمیداشت. از قضا کاروانی که در آن موقع از ان آبادی می گذشت، متوجه حضور آنان گردیدند و آدمیان هردو را گرفته و در صف چارپایان بارکش گذاشتند.

صبح روز بعد در مسیر راه، آبی عمیق پیش آمد که عبور از آن برای خر میسر نبود. پس خر را بر شتر نشانیده و شتر را به آب راندند.

چون شتر به میان عمق آب رسید شروع به پایکوبی و رقصیدن نمود.

خر گفت: ای شتر چه می کنی؟ نکن رفیق وگرنه می افتم و غرق میشوم.

شتر گفت: خرجان، من عادت دارم در آب رقصم!! ترک عادت هم موجب مرض و هلاکت است!

خر بیچاره هرچه التماس کرد اما شتر وقعی ننهاد. خر گفت تو دیگر چه رفیقی هستی؟!

شتر گفت: چنانکه دیشب نوبت آواز بهنگام خر بود!!

امروز زمان رقص ناساز اشتر است!

شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بینداخت و در آب غرق ساخت. شتر با خود گفت: رفاقت با خر نادان، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشید!
Profile Image for Mona Mohamadnejad.
4 reviews
May 17, 2021
این کتاب به شدت نیاز به بازبینی و تصحیح دارد و باید تکلمه‌ای به آن افزوده شود تا به‌روزرسانی شده و همچنان به عنوان بهترین و جامع‌ترین کتاب در زمینه امثال و حکم مورد ارجاع واقع شود
699 reviews29 followers
May 12, 2021
مرد خسیسی، خربزه‌ای خرید تا به خانه برای زنِ خود بِبَرد. در راه به وسوسه افتاد که قدری از آن بخورد، ولی شرم داشت که دست خالی به خانه رود ...
عاقبت فریب نَفس، بر وی چیره شد و با خود گفت، قاچی از خربزه را به رسم خانزاده‌ها می‌خورم و باقی را در راه می‌گذارم، تا عابران گمان کنند که خانی از اینجا گذشته است و چنین کرد ...
البته به این اندک، آتش آزِ او فرو ننشست و گفت گوشت خربزه را نیز می‌خورم تا گویند خان را چاکرانی نیز در مُلازِمت بوده است و باقی خربزه را چاکران خورده‌اند ...
سپس آهنگ خوردن پوست آن را کرد و گفت : این نیز می‌خورم تا گویند خان اسبی نیز داشته است ...
و در آخر تُخم خربزه و هر آن چیز که مانده بود را یکجا بلعید و گفت : " اکنون نَه خانی آمده و نَه خانی رفت است! "
Profile Image for Fereshte M.
43 reviews
Read
June 15, 2012
کتاب دو جلدی اش که توسط شریفی گلپایگانی جمع آوری شده را خواندم
Displaying 1 - 4 of 4 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.