همواره صائقه، جرقه، ساختمانهایی که فرو میریزند، انسانهایی که میلغزند یا به پرواز درمیآیند، و خلاصه هرگونه جهش را دوست داشتهام. لحظات شیرینی که به ما میگویند دنیا به طور یقین قابل پیشبینی نیست و هنوز مکانهایی وجود دارد که در آنها واقعیت درها را برویمان نبسته و محبوسمان نکرده است. این حکایات کوتاه و داستانهای بیسروته که تحت عنوان «تئاتر بیحیوان» گردآوری شده است، تلاشی ناچیز است در هنر صاعقهزدگی، و بزرگداشتی است به تمام کسانی که با زندان عبوس معیارها و اعتدال در جنگند.
تأتر بی حیوان، نمایشنامه ای طنز و در عین حال سرشار از تفکر است. داستان های زیادی در آن وجود دارد اما در پسِ هر کدام از آنها بخش های نهانی از ذهنِ نویسنده دریافت میشود.
Noté lu à la place de "tout contre un petit bois" du même auteur, qui ne semble pas répertorié sur goodreads. Afin d'ajouter un livre à mon défi de l'année.
ساختن یک موقعیت نمایشی با دو کاراکتر بدون اینکه در کلیشهها گرفتار شوید مهارت زیادی میخواهد. بیشتر موقعیتهای نمایشی و تک پردههای کوتاه این نمایشنامه با دو کاراکتر شکل گرفته بود و طنز خاصی هم در کار جریان داشت که به گمانم ترجمه لطمهی زیادی به این طنز زده بود. ترجمه بد نبود ولی به جهت بیخبری از خیلی زمینههای اجتماعی و فرهنگی فرانسوی برای مخاطب ایرانی درک طنزش گاهی سخت میشود.
بیشتر چون باید میخوندم، خوندمش. موقعیتی که آدما رو توش قرار میده، قابل توجه. توجیهاتی که میارن یا انتظاراتی که از هم دارن... برام جالبه بدونم چرا کسی باید اینو برای اجرا انتخاب کنه. البته میتونه بگه دوست داشتم که خوب، اینم پاسخ قانع کنندهای محسوب میشه.