Hans Herlin (1925–December 20, 1994) was a German novelist. Born in Stadtlohn, North Rhine-Westphalia (Germany), he was drafted into the Luftwaffe in World War II and trained as a pilot. In 1944 he fled to Switzerland and lived in France from 1972. He started a writing career as a journalist and worked his way up to become managing editor of Molden, one of Germany's largest publishing houses. In 1961 he wrote a detailed account of the St Louis voyage with 900+ Jewish refugees from Hamburg to Cuba and on to Antwerp, called "Kein gelobtes Land". In 1972 he began writing books full time, and in 1975 published his best known novel Commemorations, about "Nazi skeletons in the national closet".Commemorations was published in the United States in 1975 by St. Martin's Press. His books have been published in more than 18 countries.
Herlin died of a heart attack at age 68, at his home in southern France on December 20, 1994.
خب من این کتاب طلسمشده رو بالاخره تموم کردم! چند ماه طول کشید نصفهی اولش رو بخونم و ۲۴ ساعت تا نصفه دوم رو :))
داستان از زبون هانس پیکولا، عکاس جنگ روایت میشه. هانس در خلال داستان عاشقانهی زندگیش از جنگ جهانی و رایش و اردوگاههای کار اجباری و... میگه.
کتاب تا صفحهی ۱۹۸ زجررررر بود ولی خب از اون به بعد واقعا جذاب بود! هی پشت کتاب و نظرات بزرگان ادبیات رو نگاه میکردم که با دکترژیواگو مقایسهاش کرده بودن، هی میگفتم نکنه واقعا جذابه و بدوقتی دارم میخونمش؟ ولی داستان باید از اطلاعات اولیه و خامیش درمیومد تا به جونم بشینه. جزو کتاباییه که خیلی کم دیدم (مثل دختری که رهایش کردی که اونم از جنگ میگه حدودا) توی اینستاگرام پر بشه که خب طبیعیه:))
جلوی خودم رو گرفتم اسپویلش نکنم:)) پیشنهاد میکنم بخونیدش.
سالها گذشته بودومن حتی یک عکس ازان روزهانداشتم.دران تابستان اتفاق چندانی نیفتاده بود....گلوله ای که قلبم راازکارانداخت بیست وپنج سال پیش به من اصابت کرد- درشبی که اودستم راگرفت وبه لبش فشردومن کاری نکردم)ا
گاهی جولیا و مادرش مثل آن دو قایق عین هم می شدند و من می ماندم که واقعا عاشق کدام یک از آن ها هستم. شاید فقط مادر بود که در وجود دختر می دیدمش، و حالا که قایق حرکت کرده بود خاطره ها یک دفعه قوی تر از واقعیت زمان حال شده بود. اما آیا می توانستم به خاطره ها اعتماد کنم؟ سال ها گذشته بود و من حتی یک عکس از آن روز ها نداشتم. در آن تابستان اتفاق چندانی نیفتاده بود، و در آن مهمانی تنها یک ویولن زن بود...
Initially i picked it up for aesthetic reason. (Honestly i never heard of this one)The narrator is a photographer cum writer and a lot more. The murder mystery and failed marriage are some issues i came across so far. Pikola is a great photographer who had controversial life with great models of the time. He had a daughter named Julia with the woman named Julia. The mystery of julia is yet to be uncovered. Christina is a super model who is a victim of brutal incidents occurred in war. She married rich and lives rich but yet came back to Pikola for a favour. Pikola accepts the offer of writing a commemorative volume for this rich family. The rich, the profit and the war.
آلبوم خاطرات نويسنده: هانس هرلين مترجم: عباس پژمان ناشر: افق گاهي جوليا و مادرش مثل آن دو قايق عين هم مي شدند و من مي ماندم كه واقعاً عاشق كدام يك از آنها هستم . شايد فقط مادر بود كه در وجود دختر مي ديدمش ، و حالا كه قايق حركت كرده بود خاطره ها يك دفعه قوي تر از واقعيت زمان حال شده بود . اما آيا مي توانستم به خاطره ها اعتماد كنم ؟ سال ها گذشته بود و من حتي يك عكس از آن روزها نداشتم . در آن تابستان اتفاق چنداني نيافتاده بود ، و در آن مهماني تنها يك ويولن زن بود ...
This is a title I've read four times in 30+ years and always enjoy. It's a moody, serious look at the obvious and less obvious victims Germany's post-WWII.