کتاب مناجات شامل مناجاتهای ادبی سید مهدی شجاعی است که قبلاً به صورت پراکنده در ماهنامهٔ نیستان به چاپ رسیده است. زبان مناجات لحنی است دو گونه، هم فضای عرفانی مناجات را دارد و هم با ادبیات معاصر سازگار است. هر فصل از این مناجاتها با نگاه به حس و حال زمانی خاص نگاشته شده، به عنوان مثال مناجاتهایی که حال و هوای عاشورایی دارد، یا در زمان حج نگاشته شده، یا غدیر و یا با نگاه به مقولات اجتماعی، مانند آفات دنیادوستی و یا طمع و … در این کتاب میخوانیم: ای خدا! من از شراب چشم تو گر مست میشدم فارغ از این جهان و هرچه در او هست میشدمای خدا! بیآب و نان و اگر بتوان زنده ماند، بیعشق جانان نمیتوان! از این نعمت ناب زندگی محروممان مکن. ای خدا! من به سجود مستمر امواج، بر ساحل عبودیتت رشک میبرم. مقام انسان را کهتر از آب و خاک مخواه.
سیدمهدی شجاعی در شهریور ماه سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۶ پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشکده هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیک به ادامه تحصیل پرداخت. همزمان، به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرک کارشناسی، آنرا رها کرد و بهطور جدی کار نوشتن را در قالبهای مختلف ادبی ادامه داد.
حوالی سالهای ۵۸ و ۵۹ یعنی حدود ۲۰ سالگی، اولین آثار او چه در مطبوعات و چه در قالب کتاب منتشر شدند.
حدود هشت سال مسؤولیت صفحههای فرهنگی و هنری روزنامه جمهوری اسلامی و سردبیری ماهنامه صحیفه را به عهده داشت. سالهای متمادی مسؤولیت سردبیری مجله رشد جوان را برعهده داشت و همزمان در سمت مدیر انتشارات برگ به انتشار حدود ۳۰۰ کتاب از نویسندگان و هنرمندان و محققان کشور همت گماشت.
شجاعی سردبیر و مدیر مسوول ماهنامهٔ نیستان بود. که از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۷ منتشر شد. داستان کوتاهی که با عنوان «پارک دانشجو» در شمارهٔ ۱۲ مجلهٔ نیستان به چاپ رساند، مشکلات قانونیای از سوی دانشگاه آزاد اسلامی برای وی و مجلهاش بوجود آورد. همچنین پس از چاپ سلسله مطالبی طنز در نقد مکاتب فمنیستی، علی رغم شکایت دادستان وقت (اقای رازینی) و تبرئه ایشان، در اعتراض به شرایط موجود، خود از انتشار نیستان خودداری کرد.
مسؤولیت داوری چند دوره از جشنواره فیلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان و جشنواره مطبوعات از فعالیتهای هنری و فرهنگی او طی سالهای ۶۵ تا ۷۵ بهشمار میروند.
اگرچه رشته تحصیلیاش ادبیات نمایشی بوده و چند نمایشنامه هم به دست چاپ سپرده، اما بیشتر بر روی داستاننویسی متمرکز شده و مجموعههایی از داستانهای کوتاه و بلند مانند «سانتاماریا» و «غیر قابل چاپ» را منتشر کرده است.
از دیگر آثار هنری سید مهدی شجاعی، قطعههای ادبی اوست که در قالب چند کتاب به بازار نشر روانه شدهاند.
فیلمنامههای «بدوک»، «دیروز بارانی» و «پدر» کارهای سینمایی مشترک او با مجید مجیدی هستند و فیلمنامه «چشم خفاش» و «قلعه دبا» کارهای سینمایی مشترک او با بهزاد بهزادپور. از دیگر فیلمنامههای سیدمهدی شجاعی، میتوان به «کمین» و «آخرین آبادی» اشاره کرد که توسط کانون پرورش فکری کودکان ساخته شدهاند.
همچنین کتابهای «کشتی پهلو گرفته»، «پدر، عشق و پسر»، «آفتاب در حجاب»، «از دیار حبیب»، «شکوای سبز»، «خدا کند تو بیایی» و «دست دعا، چشم امید» حاصل تجربههای او در زمینه ادبیات مذهبی هستند.
به صورت جدی و مستمر نیز به ادبیات کودک و نوجوان اشتغل دارد.
کتاب مناجات خوبیه. انتظار یه کتاب تکراری داشتم که جملات تکراری مناجاتی اورده باشه اما بعضا جملات ناب و زیبایی داره. کتاب مناجاتی با دغدغه های روز هم میتونه محسوب بشه.
خداوندا! معانی از واژه های خود دور افتاده اند و واژه ها معانی واژگون یافته اند. معانی را به واژگان برگردان!
ای محبوب جاودانی! اگر نبود عطر حضور تو،در تعفن این لاشه های مردار چگونه تاب می آوردیم و اگر نبود گرمای دستهای تو،در این سرمای بی کسی چگونه سر می کردیم.؟! ای معبود دوست داشتنی! از میان ظلمتی که بر درون و بیرونمان سایه گسترده،روزنی رو به روشنایی مهدوی بگشا تا بهانه ای برای زنده ماندن پدید بیاید --- خداوندا! به صاحبان مناصب چهرۀ واقعی دنیا را نشان بده تا تمام هستی خود را یکجا به داو نیاورند و تمام ایمان خویش را به کابین نبرند. خداوندا! به ما آن چنان ایمانی عنایت کن که خود را اسلام نشمریم و دین معنا نکنیم و نفسانیت خود را با رضایت تو اشتباه نگیریم. خداوندا! معانی از واژه های خود دور افتاده اند و واژه هامعانی واژگون یافته اند. معانی را به واژگان برگردان! ---- خدایا! اگر عظمت حقّ الناس را در نگاه تو در می یافتیم ، به یقین چنین بی مُحابا بر کشتگاه حقوق مردم نمی تاختیم. نگاه خودت را در همین جهان ، عیان کن. خدایا! مردم را از این "معیشت ضَنک" برهان که نتیجۀ اعراض از ذکر توست ویاد خودت را علی الدوام د ردلهای ما زنده بدار. خدایا! سکۀ رایج حرام را از اعتباربیندازو بهره های شیطان را روز افزون مپسند. ---- خدایا ! در آشوب و فتنه و بلا، عده ای تو را گم می کنند و عده ای تو ر ا پیدا می کنند . ما را از بندگان یابنده خودت قرار ده ! خدایا ! در طوفانهای سنگین و بنیان کن ،بعضی تو را از دست می دهند و برخی تو را به دست می آورند. دست ما را از دست خودت در نیاور و دست و دلمان را از خودت خالی نکن! خدایا ! در هجوم بی امان شدائد و سختی ها ، گروهی به دامن تو می آویزند و گروهی از دامن تو می گریزند. مامن و گریزگاه ما را آغوش مهربان خودت قرار ده . خدایا ! آنان که حقیقت را به مسلخ مصلحت می برند، آ نان که دین می فروشند و دنیا می خرند ،آنان که در مرتع حقوق مردم می چرند ،به کفر از ایمان نزدیکترند.نقاب ایمان را از چهره شان بستان. خدایا ! به اسیران ستمدیده ، عزت و پایمردی و مقاومت و به خاندانشان ،شکیب و وقار و شوکت ببخش ! ای خدا ! ای خدایی که اسم و رسمت رحمت است .از آنان که رسم تورا با اسم تو سر می برند، رحمتت را دریغ کن ! خدایا ! به آنان که د رخیام تو ، خیال خام خیانت می پزند ، خفت و خواری هر دو جهان را بچشان. ای خدا ! مگر نه توحید اولین و برترین نعمت و موهبت به خلایق است !؟ مگر نه اینکه تو خود به رسم بنده نوازی ، خلایقت را در کوره های بلا می گدازی ، تا با الفبای توحید ، آشنایشان سازی ؟! اگر ره آورد امواج بی امان بلا ، توحید توست ، هزار خیر مقدم به هرچه درد و داغ و بلاست. ای خدا ! اگر که طوفان فتنه ، فرو فرستاده توست تا علفهای هرز سرگشتگی را از خاک وجودمان بکند و غبار شرک را از کنام اتکایمان بپراکند ، اینک ، این جان ما و هجمه طوفان شما. خدایا ! در هجوم بی امان حوادث آخرالزمان ، عده ای امان را در آستان بندگان می جویند و خانه سامانشان را برسست ترین گمان بنیان می نهند. عد ای ویران و ویلان می شوند و برخی پریشان و سرگردان می گردند. و این همه در جستجوی امان به دامان این و آن می آویزند. در این فتنه ها ی گران اما تنها مومنان اند که نشانی دارالامان را می دانند و در حریم امن و آغوش گرم تو جاودان می مانند. ما را همواره از مومنان خودت قرار ده .
خدایا ! هنگام ، هنگامه سرنوشت ساز انتخاب است . عده ای هر چه جز تورا انتخاب می کنند. و بی تردید به سراب می رسند .
عده ای تو را و غیر تورا انتخاب می کنند . و چون تو از شرک و شراکت بیزاری یقینا به منجلاب می رسند .
و عده ای فقط تو را انتخاب می کنند . و فقط این گروهند که به زلال حیات بخش آب می رسند.
خدایا ! ما فقط تو را می خواهیم ، بی هیچ کم و بیش .
بی هیچ کم .چون کمتر از تو هیچ نیست که اقناعمان کند .
ای خداوند مجیب! کدام دوست، هرگاه که بخواهیم، حاضر است؟ کدام محبوب، هرگاه که بخواهیم پاسخگوست؟ اگر تو هیچ نگفته بودی جز همین کلام که: "اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ: هرگاه مرا بخوانند، پاسخ میگویم."، برای آتش زدن به جان عاشقانت کفایت میکرد. تو عین اجابتی! به ما خواندن بیاموز.
پر از مناجات های کوتاه، لذت بخش و پرمغز حتی مناجات هاشون با اینکه با کلمات ساده و جکلات کوتاه عنوان شده بود ولی به شدت تفکر برانگیز بود و نمیشد ساده از کنارشون گذشت از آقای شجاعی متشکرم برای فرصت خوندن یک سری مناجات های عارفانه عاشقانه فوق العاده زیبا