جناب آقای مهرداد اوستا با آوردن مثالهایی اسطوره ای از کشورهای دیگر به بررسی نمودهای میترایی و مزدیسنایی در شاهنامه میپردازد. میتراییسم در شاهنامه از کیومرث شروع میشود و کیخسرو که دست از حکومت میشورد، آخرین شاه میترایی در شاهنامه است. و از پادشاهی لهراسب و گشتاسب، بهمن و همای، که با پادشاهی هخامنشی و ساسانیان میخواند، مزدیسنایی است. نویسنده با بررسی میتراییسم در دیگر کشورها و ایران به آوردن نمونههایی چند در شاهنامه چون سوگند آتش سیاوش میپردازد. سپس در بخش آخر تغییراتی که در شاهنامه به وجود آمده (مثلا در شاهنامه امیربهادری در هنگام چاپ شاهنامه و ماندن صفحهای سفید و نوشتن شعر توسط شاعران آن دوره در آن یک صفحه) و تغییراتی که بخاطر مثبت ماندن کاراکترهایی چون رستم به وجود آمده یا تغییراتی که خود فردوسی نخواسته که ایجاد کند تا بر همان اصول خداینامهها بماند. رستم در شاهنامه نماینده آیین میترایی و اسفندیار نماینده آیین مزداییست. که هر دو بر حق هستند و هر دو از کاراکترهای محبوب در شاهنامه که پس از مرگ اسفندیار به آن شیوه با کمک گرفتن از سیمرغ " به مردی مرا پور دستان نکشت" مخاطبان از رستم دل چرکین میشوند. تا آنجا که به پادافره این جنگ ناعادلانه، هرچند که رستم تعادل را دگرباره به ایران بازگرداند، اما دچار بدفرجامی شد.