Jump to ratings and reviews
Rate this book

Homens e Caranguejos

Rate this book
Castro, Josue De

177 pages, Unknown Binding

First published January 1, 1967

13 people are currently reading
314 people want to read

About the author

Josué de Castro

26 books19 followers
Josué de Castro was a Brazilian geographer, physician, writer and activist against world hunger.
Josué Apolonio de Castro was the author of many books, including detailed surveys about the phenomena of hunger in Brazil and 1951 Geopolítica da Fome "Geopolitics of Hunger ", which has been translated from Portuguese into many other languages. He always denounced hunger as a man-made thing. He worked for the United Nations Food and Agriculture Organization (FAO) in different positions. In 1954, Josué de Castro received the International Peace Prize. The Josuè de Castro Foundacion is a Recife, Pernambuco/ Brazilian. Geographer , friend for Bertrand, write: “It was neither at Sorbonne, nor at any other else wise university that I was introduced to the hunger phenomenon. The hunger revealed itself spontaneously to my eyes in the mangroves of Capibaribe, in the miserable neighborhoods of Recife - Afogados, Pina, Santo Amaro, Ilha do Leite. That was my Sorbonne".

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
78 (34%)
4 stars
83 (36%)
3 stars
48 (20%)
2 stars
13 (5%)
1 star
7 (3%)
Displaying 1 - 30 of 34 reviews
Profile Image for Agir(آگِر).
437 reviews702 followers
June 12, 2017
فئودور داستایوفسکی: تو میدانی که قرنها خواهد گذشت و بشریت با دهان علم و دانش خود اعلام خواهد کرد که جنایت وجود ندارد و لاجرم گناه نیز، آنچه هست فقط گرسنگی است

description

آدم و خرچنگ ها داستانی در مورد فقر و بدبختی است، دردی که انسان های زیادی آن را لمس کرده اند و می کنند. آدم را یاد خوزستان و رنج مردمش از بی آبی و گرد و غبار می اندازد، یاد کودکان کار، یاد دختر بچه ای که "احمد کایا" برایش شعر سرود که همراه با صدایش، لرزش دستانی کوچک را حس کردیم و سرشار از درد شدیم

Bir Minik Kız Cocuğu
یک دختر بچه ی کوچک


description

یک دختر بچه ی کوچک
هر روز به او برمی خوردم؛
در آخر یک صف
.پول مینی بوس را محکم کف دستش داشت
هنوز خواب آلود بود پلک زدن چشماش
.تا جایی که فهمیدم پدر و مادرش مرده بودند

خواهر بزرگش از درس خواندن جدا کرده بودش
...و فرستاده بودش سر کار
چه رویاهایی می دید در طول مسیر
چه کسی می داند؟
همیشه بر صورتش لبخندی ظاهر می شد
ناگهان که از رویا در می اومد
یک دختر بچه ي کوچک؛ موهاش پخش و پلا
پا برهنه بر راهها، لرزان لرزان
...از سرما می لرزید دستاش

نگرانش شدم وقتی چند روز
در ایستگاه ندیدمش
:آشنایان گفتند، اما اول باورم نمی شد
یه روز که در رویای روپوش آبی مدرسه فرو رفته بود
گویی در کارخانه نبود
،در باغچه دبستان بود
درست در آن لحظه چرخ دنده ها ربوده بود هر دو دستش را
این چنین پرداخته بود کودکم قیمت رویایش را
تبسم یخ زده در کنار لبانش مانده بود
دختر بچه پژمرده شده
.حالا که ابتدای بهار عمرش بود

یک دختر بچه ي کوچک؛
قلب یک پرنده کوچک
در آغوش مرگ
لرزان لرزان از سرما می لرزید دستاش


:لینک دانلود ترانه
http://s3.picofile.com/file/822270279...

:خوزستان و بی آبی
در قسمتی از این کتاب، پسر بچه ای در مرداب می شاشد و کمی آن طرف تر دست و صورتش را در همان آب می شوید. چند سال پیش ویدئویی را در اینترنت دیدم که توسط یکی از شبکه های سیما تهیه شده ولی هیچوقت در شبکه ای پخش نشده بود. جایی در خوزستان را نشان می داد که مردمش مجبور بودند در چنین مردابی هم آب بنوشند و هم استحمام کنند و بغیر از آنان، حیوانات هم از همان آب استفاده می کنند

description

قسمتی از گفتگوی نویسنده و محمد قاضی(مترجم) در تالار موزه ایران باستان در تهران

خوزوئه دوکاسترو: انگیزه شما برای ترجمه این کتاب چه بود؟

محمد قاضی: ما اینجا نمی توانیم از بدبختی و بی عدالتی های رایج در کشورمان مستقیم سخن بگوییم، چون سروکارمان با ساواک و با زندان و زجر و شکنجه خواهد بود. ولی اگر نویسنده ای - مثلا شما- دردها و بدبختی های مردم ستمکش کشورش را در کتابی عرضه کرده باشد و ما حس کنیم که آنچه بر سر مردم کشور ما می آید عینا یا تقریبا همان است که در آن کتاب تشریح و توصیف شده است، به ترجمه آن همت می گماریم تا تسکینی به درد دل خود بدهیم. و اگر مورد اعتراض و تعقیب دستگاه سانسور هم قرار گرفتیم می گوییم اینها مربوط به فلان کشور است و ربطی به کشور ما ندارد... به عبارت دیگر، ما در پناه نام شما حرف های خودمان را می زنیم و در پناه نام شما هم از تعقیب آزار مصونیم، هرچند به حکم ضرب المثل معروف فارسی «به در می گویم، دیوار، تو گوش کن» منظورمان نشان دادن حال و روز خودمان است

خوزوئه دوکاسترو: شما خودتان کتاب نمی نویسید؟

محمد قاضی: تا بتوان از زبان شما و امثال شما حرف زد چه لزومی دارد که از زبان خودمان بگوییم و برای خود دردسر درست بکنیم؟ آنچه می توانیم با واسطه از زبان شما بگوییم نمی توانیم از زبان خودمان بگوییم، و شاید این خود یکی از دلایل موجهی باشد که ما نویسندگان در سبک و سیاق نو به خوبی نویسندگان شما نداریم

«برگرفته از کتاب «خاطرات یک مترجم


:در مورد نویسنده

خوزوئه دوکاسترو که خوداز نزدیک طعم فقر را کشیده است. وی در این کتاب زندگی مردم فقیر برزیل را نشان داده که چگونه بمانند
..خرچنگ ها مجبورند تمام عمر خود را در مرداب ها بخزند

من به شما خواهم گفت که چگونه گرسنگی را در باتلاقهای رسیف، در میان غرق شدگان آن دریا کشف کرده ام. من در دانشگاه سورن یا دانشگاه دیگری با هیولای گرسنگی آشنا نشده ام بلکه گرسنگی ، خود در مردابهای کاپی باریپ و در محلات حرمان زده رسیف یعنی در آفوگادوس و پینا و سوانتوآمارو و جزیره لیت به چشم من جلوه گر شده است

دانشگاه سوربن من گل و لای مردابهای رسیف بوده است که در آن خرچنگها وول می زنند و انسان هایی در حول و حوش آن ساکنند که از گوشت خرچنگ بوجود آمده اند و مثل خرچنگ فکر می کنند و حس می کنند، موجوداتی ذوحیاتین که هم در خشکی بسر می برند و هم در آب، نیمی انسانند و نیمی حیوان، و در کودکی با آبگوشت خرچنگ، که شیر گل و لای است تغذیه شده اند، یعنی موجوداتی که با خرچنگها برادر همشیرند و راه رفتن را پا به پای خرچنگ ها یاد گرفته اند، و اینک بعد از آنکه در بچگی اغلب اوقات، خود را به لجن مرداب ها آلوده و بوی خاک پوسیده و آب گندیده گرفته اند دیگر نمی توانند خود را از این جرم گل و لای، که ایشان را عینا به صورت برادرانشان یعنی خرچنگ ها در آورده است، برهانند

به همین جهت ساکنان مردابها همینکه از آغاز تولد در لجن چسبناک درختان کرنا غوطه خوردند دیگر بسیار به زحمت می توانند از حلقه خرچنگ ها بدر آیند، و فقط مرگ یا...قادر به نجات ایشان خواهد بود

من خیلی زود به این استعداد عجیب تقلید در انسان پی بردم که می تواند خودش را از هر جهت به خرچنگ ها شبیه کند، یعنی برای زنده ماندن مثل خرچنگ می خزد و در کنار آب ماندگار شده است و مثل خرچنگ پس پس می رود...همچنین احساس کردم که ساکنان مردابها، یعنی آدمها و خرچنگها، که در کنار آب به دنیا می آمدند هرچه بزرگتر می شدند بیشتر در لجن فرو می رفتند



ابتدا تصور کردم گرسنگی امتیاز شومی است منحصر به همین منطقه مردابها که من در آن می زیستم.. من بزرگ شدم، به هر سوی دنیا سفر کردم، با مناظر دیگری آشنا شدم و با تعجب دیدم که آنچه قبلا یک پدیده محلی و یک فاجعه مختص به منطقه خود می دانستم در واقع فاجعه تمام دنیا بود

اگر باران نبارد و قحطی بشود فقرا هستند که از گرسنگی می میرند. اگر زیاد ببارد و سیل راه بیافتد باز خانه فقرا است که زیر آب می رود و خراب می شود. چرا توفان به سراغ اغنیا نمی آید و ایشان را که در ناز و نعمت بسر می برند، خوش می گذرانند، بر گرده بینوایان سوارند و پرمی خورند غرق نمی کند؟ این چه عدل الهی است که بدبختی ما را می بیند و چشم برهم می گذارد؟ به همین ماجرایی که بر سر من بیچاره آمده است بیندیشید من همیشه مثل یک آدم پاک باخته کار کرده ام، در عمرم آزارم حتی به مگس هم نرسیده است و در عوض از رماتیسم ناقص کننده از پا افتاده ام


:جملات کتاب

،در زمین های پست و زرد رنگ ساحل دریا
بیست سال از عمر بر سر این زمین گذشت
،در پی لقمه نانی که به دست نیامدنی بود
بیست سالی که فقط وعده دادند
..و همیشه همان بیل را دست داشتیم


«آلفونسو رومانو دوسانتانا»


آدمهایی را دیده ام که در تمام دوران زندگی خود فقط به یک چیز مشخص می اندیشیدند و حتی در زبانشان نیز تقریبا جز به همان چیز مشخص اشاره ای نبود.زبان عامیانه این مردم پر از کلماتی بود که از همه آنها بوی یک چیز می آمد: غذا

در خانه سیاستمداران اغلب سور و مهمانی براه است ولی در محله های پست و فقیر باید شکم کودکان از گرسنگی باد کند

با قدم های محکم راه می پیماید، سر بزیر انداخته است و سرش از افکاری چنان سنگین دوران دارد که گویی قادر نیست آن را بر گردن لاغر و باریک خود نگاه دارد. چشمانش را خیره به زمین دوخته است، گویی دنیای اطراف او ارزش یک نگاه هم ندارد
خوائو پائولو از آن همه فقر ، رنج و بدبختی در محیط خود و از اینکه کاری از دستش بر نمی آید متاثر است...خوائو پائولو خاموش می ماند... سعی در فهماندن افکار خود به دیگران چه سودی دارد؟


مادر خوائو پائولو: خیال نکنید که تغییری حاصل خواهد شد. شما هرکس را در کاخ بنشانید مثل آنهای دیگر نفرت انگیز خواهد شد. پایین آوردن کسانی که به شاخه قدرت می آویزند مشکل است. مبارزه سخت خواهد بود و وقت و صبر بسیار می خواهد
Profile Image for sAmAnE.
1,368 reviews153 followers
September 29, 2023
زیبا، تکان‌دهنده و غمگین.
داستان مردمی فقیر در منطقه‌ای فرسوده در برزیل، فقر وحشتناک مالی و اجتماعی و فرهنگی...
خوردن خرچنگ‌ها...
در ۱۹۴۷ که یک‌دفعه ورق بر می‌گردد و همه چیز رو به تباهی می‌رود. خشکسالی چنان وحشتناک که امکان خلاصی از آن نبود. نویسنده تمام این فقر و گرسنگی را درک کرده است.
Profile Image for Peiman E iran.
1,436 reviews1,095 followers
April 14, 2016
دوستانِ گرانقدر و مهربان، این کتاب از 188 صفحه و 14 بخش تشکیل شده و خط به خط آن از بدبختی و گرسنگی و تشنگیِ انسان ها یا همان همنوعانِ ما سخن میگوید... بسیار ناراحت کننده بود...داستانِ قربانی شدنِ کودکانِ بی گناه در جنگِ قدرت.... حالم را خراب کرد... شاید اگر غرورِ مردانگی مانع نمیشد، برایِ بدبختی و گرسنگیِ این مردم اشک می ریختم... و البته جز همدردی چه کاری از من ساخته است؟؟ تُف به وجودِ آن حرام زاده هایی که سود و منفعتشان در گرسنکی و تشنگیِ انسانهایِ بی آزار و مظلوم، تعریف شده است
کودکی در این کتاب از او سخن رفته، کودکی به نامِ « ژوآئو-پلو»....کودکی که در منطقه ای فقیر نشین و مردابی در « برزیل» زندگی میکند، جایی که ساکنانِ آن همینکه از آغازِ تولد در لجنزارِ چسبناکِ درختانِ «کرنا» دست و پا میزنند، به زحمت می توانند از حلقۀ خرچنگ ها بیرون روند... و فقط مرگ یا... قادر به نجاتِ آنهاست... « ژوآئو-پلو» کودکی که گناهی ندارد و تنها دلخوشی اش بازی با خرچنگ هاست، و میخواهد بزرگ شود و تبدیل شود به یکی از قهرمانانِ داستانهایی که دوستش « ��وسم» برایش تعریف کرده ... قربانیِ مسلسل هایِ آشوب طلبان و گرسنگان میشود
کودک صدایِ طوفان و رعد و برق را میشنود و به دنبالِ صدا میرود، اما این صدا، صدایِ طوفان نیست، صدایِ مسلسل است. مسلسلِ کسانی که در آب و در زیر پل قرار گرفته اند... « ژوآئو-پلو» کودکانه و کنجکاوانه به سمتشان میرود، اما............ جسدِ « ژوآئو-پلو» در آب هرگز پیدا نشد، گوشت هایِ بدنش که در حالِ تجزیه و فاسد شدن است، گل و لای از بدنش تغزیه میکند، و این گل و لای را خرچنگ ها تغزیه میکنند و مردمِ مرداب نشین نیز از گوشتِ همین خرچنگ ها تغزیه میکنند
یکی از بخش هایِ آزار دهنده در این کتاب، شرحِ مهاجرت از « سرتاو» توسطِ « مانکا» بود، که حالِ هر انسان و انسان دوستی را دگرگون میکند، در صفحۀ 94 به بعد نوشته شده: قبل از ترکِ « سرتاو» زمین را حفر میکردم و ریشه هایِ گیاهان را میخوردم، حاظر بودم کثافت ها را بخورم، اما سرزمینم را ترک نکنم، ولی تشنگی بیش از گرسنگی مرا از « سرتاو» بیرون راند
در بسیاری از اوقات، وقتی فراری ها به دریا میرسیدند گلویشان از تشنگی گرفته بود و از گرد و خاک راهِ نفس هایشان تنگ شده بود، بر اثرِ خوراک هایِ کثیف و وحشی که واردِ معده هایشان کرده بودند، روده هایشان گندیده بود... اما هیچ چیز بدتر از اسهال نبود که این مردم را رنج میداد: اسهالِ گرسنگی
برخی که در حالِ بیهوشی و احتضار بودند در حالِ اسهال کردن، همانجا از حال میرفتند و بدن منقبضشان در نجاست غوطه ور میشد. با همان حال بلند میشدند و به مهاجرت ادامه میدادند

داستایوسکی مینویسد: تو میدانی که قرن ها سپری خواهند شد و بشریت از زبانِ علم و دانشِ خود اعلام خواهد کرد که جنایت وجود ندارد، بنابراین گناه نیز وجود ندارد. و آنچه هست و موجود است تنها «گرسنگی» است

امیدوارم با خواندنِ این کتاب کمی باندیشیم
«پیروز باشید و ایرانی»
Profile Image for پیمان عَلُو.
346 reviews291 followers
July 8, 2023
چه دردناک است آه و ناله محتضرانی که می‌بینند زندگی‌شان به آخر رسیده است و هنوز«دوکاسترو»نخوانده‌اند.
Profile Image for Moshtagh hosein.
469 reviews34 followers
October 7, 2024
همون سال ۹۰ شمسی باید این کتاب رو می‌یافتم و می‌خواندم الان که سیلی واقعیت به صورتم خورده ،چنین داستانی برام چندان جذابیت نداشت.
Profile Image for Vasta gorgij.
95 reviews181 followers
March 6, 2022

خیال نکنید که تغییری حاصل خواهد شد. شما هرکسی را در کاخ بنشانید مثل آن‌های دیگر نفرت‌انگیز خواهد شد. پایین آوردن کسانی که به شاخه‌‌ی قدرت می‌آویزند مشکل است! مبارزه سخت خواهد بود و وقت و صبر بسیار می‌خواهد…

ماجرای این کتاب، داستان پسربچه‌ایه که در رسیف، یکی از فقیر‌نشین‌ترین مناطق برزیل زندگی میکنه، هرچند ماجرا محدود به زندگی پسربچه نمی‌شه و در هرفصل به ماجرای زندگی هرکدوم از ساکنین رسیف می‌پردازه، اینکه چی شد که به رسیف مهاجرت کردن…

سراسر این کتاب فقر و فلاکت و بدبختی بود، شرح حال مردم بیچاره‌ای که تنها ماده‌ی خوراکی محل زندگانیشون خرچنگها‌ هستند، خرچنگهایی که وقتی کسی از اهالی آبادی می‌میره، از جنازه‌ش تغذیه می‌کنن و این چرخه‌ باعث شده شیره‌ی جان انسانها و خرچنگهای رسیف یکی باشه…

این کتاب سراسر درد و درماندگیه، درماندگی مردمی که روی حاصلخیز‌ترین خاک زندگی می‌کنن اما به علت اختلافات طبقاتی بسیار زیاد برزیل، نظام فئودالی و انحصار کشاورزی اربابها، با گرسنگی دست‌وپنجه نرم می‌کنن و بخاطر گرسنگی بیمار میشن و جونشون رو از دست میدن.
دوکاسترو، نویسنده کتاب،در همین منطقه زاده شده، متخصص علم تغذیه و فعال اجتماعی مبارزه با گرسنگیه، جایی در مقدمه کتاب نوشته: من در دانشگاه سوربن با هیولای گرسنگی آشنا نشدم، بلکه گرسنگی خود در مردابهای حرمان‌زده‌ی رسیف به چشم من جلوه‌گر‌ شد. دوکاسترو فقر رو لمس کرده و در این کتاب خواننده رو با عمق این فاجعه روبرو می‌کنه. از زاویه‌ای به این موضوع می‌پردازه، که من تا امروز باهاش مواجه نشده بودم.

کتاب نثر روانی داره، داستانش سبک و خوش‌خوانه و به نظرم برای شناخت فقر، گرسنگی و همچنین آشنایی با برزیل گزینه‌ی مناسبیه، کشوری که جنس اعتراضاتش، کمی با باقی مردم امریکای لاتین متفاوته ولی منشاء واحدی داره، بی‌کفایتی حاکمان!

توصیه می‌کنم بخونی؟ به صورت کلی کتاب ارزشمندیه و من هم دوستش داشتم، اما طوری نیست که اگه نخونیش چیز خاصی رو از دست دادی
Profile Image for Dawn's book diary.
112 reviews14 followers
May 9, 2024
راستش این کتاب دو سه سال پیش خیلی در جمع کتابخوانان مجازی گل کرده بود و همه برداشت‌های بسیار عمیقی ازش کرده بودن. منم همون موقع‌ها سعی کردم بخونمش ولی به خاطر فارسیِ نچسبِ محمد قاضی، بیشتر از چند صفحه پیش نرفتم.
این دفعه تمام سعیمو کردم و داستان رو تا آخر خوندم، ولی راستش خوشم نیومد. داستان‌های دیگه‌ای درباره‌ی فقر و گرسنگی و ظلم حکومت به ملت خونده‌م که به نظرم بهتر از این بودن. شایدم -شاید نه؛ حتماً - من آدم عمیقی نیستم و کلاً برداشت‌های من از آثار داستانی با برداشت‌های بقیه فرق داره.
پ.ن: ولی جداً ای کاش ترجمه رو ویرایش می‌کردن و بعضی کلمه‌ها رو -مثل ذوالحیاتین یا مثلاً نباتات- رو با کلمات دیگه‌ای عوض می‌کردن.
Profile Image for Sadaf.
12 reviews3 followers
August 4, 2025
حرف اضافه نمی‌زنم اگر می‌خواهید از مطالعه و ادبیات لذت ببرید این کتاب را بخوانید.
Profile Image for امیرمحمد حیدری.
Author 1 book73 followers
September 13, 2021
عنوان مقدمه‌ی کتاب چه برازنده‌ست: مقدمه‌ای چرب برای داستانی بی‌رمق. برزیل کشوری‌ست که درمیان کشورهایی که در جست و‌خیزهای مطالعه‌ام در آن‌ها سرک کشیده‌ام، کم‌تر بدان برخورده‌ام. این داستان نیز در برزیل رخ می‌دهد.
داستان در مخلص کلام، گرسنگی و گرسنه‌خویی‌ست. استعاره‌ی خرچنگ‌ها و باتلاق نیز اشاره به همین موضوع، و نوع دیکتاتوری نظام سرمایه‌داری یا فئودالی ارضی‌ای‌ست که بر زندگی نویسنده سایه افکنده.
بله، داستان بی‌رمق بود، همچون بی‌رمقیِ یک گرسنه‌ی در حال نوشتن.
Profile Image for Eng. Mohamed  ali.
1,531 reviews148 followers
January 31, 2017
عرض حالة الفقر والجوع بأسلوب صعب ...الجوع هو الجوع سواء فى مصر مع البساطى او فى البرازيل ...اتذكر مقولة عمر بن الخطاب ...لو كان الفقر رجلا لقتلته
Profile Image for الناز ی.
156 reviews63 followers
August 25, 2018
بیان داستان گرسنگی که سرار زشت و زننده است.
Profile Image for Maryam.
70 reviews10 followers
June 28, 2025
تکان‌دهنده، تأمل برانگیز و همراه با مقدار زیادی غم ناشی از پی‌بردن به حقایق تلخ و واقعیت‌های این روزگار.
Profile Image for Thiago Abercio.
73 reviews2 followers
February 19, 2024
Homens e caranguejos, Josué de Castro • 1967

1 Ed., Civilização Brasileira • 2001

nota 10/10

___

«Homens e Caranguejos» é o único romance do renomado cientista e geógrafo brasileiro Josué de Castro. Na obra, a personagem principal é o drama da «fome» que, junto ao sofrimento, deixa suas marcas na vida (e na pele) de diversas pessoas que lidam com a miséria.

O livro tem um tom ficcional mas ao mesmo tempo autobiográfico. Josué de Castro coloca em palavras memórias de sua infância no Recife, lembranças das margens dos mangues, quando descobriu o mar de miséria que tanta gente está submetida.

O geógrafo mesmo diz em seu prefácio que não foi na Universidade de Sorbonne, nem em qualquer outra universidade, querele travou conhecimento com o fenômeno da fome. Esse fenômeno se revelou espontaneamente no chão dos bairros pobres do Recife, naqueles lugares em que os homens e os caranguejos parecem passar pelos mesmos ciclos de vida, tornando-se quase que inconfundíveis. A lama do mangue se funde à lama social que o Recife geral em suas contradições.

O romance é uma síntese do pensamento de Josué de Castro, pois a cada capítulo fica ainda mais claro o pensamento pioneiro do escritor: a fome não é fenômeno natural atrelado à causas ambientais. A fome a miséria são fenômenos sociais e são gerados por escolhas políticas. É criação do homem e força social.

É narrando a história de vida de um menino pobre, o João Paulo, que logo nos deparamos com essa realidade. Como morador do Recife e, especificamente, de um dos bairros que o escritor cita em seu livro, fiquei extremamente comovido por lembrar que a história do drama da fome narrado no livro me é contada quase todos os dias pelo meu próprio olhar. A fome, em seus mais numerosos disfarces.

Recomendo demais este livro!
Profile Image for Haman.
270 reviews70 followers
March 13, 2020
داستان خواننده را به یکی از مناطق غربی اطراف برزیل می برد. این منطقه فقیر نشین در مردابهای شهر بزرگ رسیف به مدد ریشه دواندن درختانی کوچک به نام سرنا بوجود می آید و جزایری مملو از گل ولای را تشکیل می دهد که برای عده ای قحطی زده، بیکار و فراریان مزارع پنبه و نیشکر حکم سرزمین را می یابد. ساکنان روبه تزاید این سرزمین همگی از یک چیز واحد رنج می برند و آن گرسنگی است.

داستان از زبان کودکی به نام زائو پائولو روایت می شود که با کنجکاوی زوایای مختلف این سرزمین مطرود را می کاود و با بیان روحیات یکایک ساکنین آن ابعاد مختلف آن مکان را به تصویر می کشد. همسایگانی که پیوندشان به یکدیگر بیش از هر چیز، مرهون گرسنگی و درد و رنج و مطرود بودن از جامعه است. در مقابل این کمبودها هر یک از این افراد تجربه ای منحصر به فرد از زندگی در میان ظلم و جنایت و حیله ها و نیرنگ ها وحق کشی ها دارد.

دراین میان، وجود مردی روشنفکر همچون "کوم" افلیج که از نگاهی ورای دیگرن رنج اطرافیانش را می بیند و بیان می دارد و با آینه ای کوچک همسایگانش را روانکاوی می کند سمبل ��گاهی و نیروی عقلانی پویایی است که همچنان به بالندگی و رشد ادامه می دهد.
Profile Image for Omid Hajavi.
14 reviews5 followers
February 4, 2022
شاید باورتان نشود یکی از بهترین رمان هایی است که در عمرم خوانده ام، به راستی که ما ایرانی ها با ادبیات اجتماعی، بیگانه ایم. منظور ادبیاتی که حول محور یک اجتماع باشد نه صرفا یک فرد ، لازم به گفتن نیست که فرد گرایی هم در فرهنگ و هم در ادبیات ما سایه سنگینی دارد‌.
Profile Image for Keyvan Rezaei.
33 reviews2 followers
February 16, 2022
فقر و تنزل مقام انسانى به پايين ترين درجه
و چه زيبا اين تنزل را ژوزوئه دوكاسترو به قلم آورده است،
هر چند از پسا محتواى كتاب يك ذهنيت كمونيستى استنباط مى شود، ولى اين از ارزش اين كتاب كم نمى كند

حتماً توصيه مطالعه اين كتاب رو دارم
🙏🙏
Profile Image for Abeer Al-Gailani.
116 reviews52 followers
June 29, 2016
اجمل ما فيها حديثهُ عن الطبيعة و وصفه للمعيشه في الجزُر .
Profile Image for Soheila Salemi.
10 reviews1 follower
December 10, 2018
دنيايي كه ما آدمها براي خودمون و بقيه موجودات ساختيم نكبت باره و آدم با خوندن و تصور كردن شرايط سختي مثل شرايط توصيف شده در اين كتاب احساس مذلت ميكند
29 reviews1 follower
December 18, 2022
کتاب خوب و عین حال تلخی هست
Profile Image for Myth Liberated.
309 reviews9 followers
October 10, 2017
از سانسور کردن تا حد چی بگم متنفر شدم ؟ انگار نه انگار ما هم انسانی هستیم بالغ ودارای شعور همان سانسورچی ها
شاید اینکار برای افراد نابالغ یا افرادی که توانایی درک و تجزیه وتحلیل مطالب رو نداشته باشند خوب باشه که اون رو هم فقط تو بعضی موارد خوب وجایز میدونم ولی دیگه برای کل جامعه یه خورده توهین آمیز وزیرسوال برنده میشه.
کتاب می گیری دستت 150 صفحه بعد چاپ اول رو میبینی 180 صفحه و نسخه اصلی رو میبینی 190 صفحه، بعد به شعور خودت شک میکنی

داشتن انسجام و تفکر درباره نوشته را به نظر من ندارد شاید به خاطر موقعیت مکانی و فضای داستان و اسامی تقریبا ناآشنا هست ؛هربار که میخوام متمرکز بشم روی داستان ، اسم یا موقعیتی رو داستان میگه که سعی میکنم به یاد بیارم تو داستان چه نقشی رو داشته یا با چی ارتباط داشتهکه اون موقع کل داستان و منظور رو پاک فراموش میکنم و آنقدر روی روایت داستانی و بیان فلسفه ای دلیل نوشتن کتاب جابجا میشه که آدم فراموش میکنه داره یه داستان میخونه یا یه کتاب که فلسفی
ولی خوب کلا کتابهای مفید ،اخرش باید گفت جالب هست و مفید
در عالم گرسنگی من خودم فرمانده هستم
دو سه فصل انتهی کتاب فوق العاده بود
Profile Image for Mercedé Khodadadi.
254 reviews18 followers
March 18, 2020
Sad and beautiful. About a group of people living in a shabby district of Brazil, having nothing to eat, so poor that they can only hunt and eat crabs. The author was born and raised in such area of Brazil and experienced hunger and because of that, he decided to fight hunger and he was also working in FAO for a while. I'm gonna read this book again.

Profile Image for John.
66 reviews9 followers
February 9, 2008
I have to admit I picked this book out of a collection I bought simply because it had crabs on the cover, but I was pleasantly surprised to find a moderately affecting call to arms for the hungry Brazilian working class wrapped in a pastoral account of a young boy's life and death. The crab metaphor is a nice one, with the people surviving, like the crabs they chase, by turning the waste of their environment into sustenance - plenty of characters abound, including a paralytic leader who observes the world through a mirror from his room, a leper who only goes out at night scavenging his only friend the river, and an old lady who obsessively feeds her pig day and night in hopes of selling it to pay for her grandson's confirmation jacket.
Profile Image for Cecília Nunes.
67 reviews
February 16, 2024
This book tells the story of the people living in the Brazilian mangues, the mangroves. It shows how these people are often overlooked and opressed by the government, and how even though they live in areas surrounded by vegetation, they still suffer from famine, malnutrition and dehydration. This book calls them the crab-people: seen as almost inhuman by other, living off the mangues, suffering with droughts, floods and pollution. The crabs are their brothers. They understand them better than other people.
The only thing that bugs me a little about this book is how it doesn't seem to be very historically accurate - as in it the setting tries to pull from things that are characteristic of different periods of Brazilian history??? Which is mostly fine if you don't care about that, but it did make me a little bit confused while reading.
Either way, I wish this book was more popular! This is not a perspective commonly shown in books, even in Brazilian literature. I don't think I've ever read or even seen another book about the people of the mangues.
Profile Image for مهشید.
567 reviews29 followers
January 24, 2025
کتاب روایت فقر و گرسنگیه. فقری که مردم رو محبور به فنا کرده. نویسنده با لحنی شاعرانه و تلخ، از جزئیات بدبختی مردمی میگه که مجبور شدن کنار باتلاق زندگی کنن و با صید خرچنگ، روزگار بگذرونن. کتاب داستان بسیار تلخ و پایان‌بندی تلخ‌تری داره. بیشتر داستان، توصیف بدبختی مردم با جزئیاتیه که حال آدم رو بد میکنه. برای همین کتاب رو تنها به کسانی پیشنهاد میدم که به ادبیات علاقه دارن و این بیان‌ جزئیات زیاد روشون تاثیر منفی نمیذاره.
Profile Image for Omr Otify.
2 reviews
November 29, 2024
واحدة من الروايات التي تجمع بين الأدب والتحليل الاجتماعي. تتناول الرواية الحياة في مستنقعات مدينة ريو دي جانيرو بالبرازيل خلال بدايات القرن العشرين، حيث تصف كيف يتعايش سكان هذه المناطق الفقيرة مع بيئتهم القاسية وظروفهم المعيشية الصعبة.

Profile Image for Mohammadreza Alavi.
6 reviews
August 11, 2025
شروع بسیار بد و پایان خوبی داشت. ایرادش برای من اون حالت توصیف گونه ایش بود. مثلا روز رو می خواست بگه، مینوشت آنگاه که خورشید پرتو گرمش را بر فراز ....
من حوصله این سبک رو ندارم خیلی
6 reviews
January 15, 2023
Keşke tekrar basımları olsa ve herkese ulaşsa... Yayınevleri beni duyar mı acaba? Çok başarılı bir Latin Amerika öyküsü. Yengeçle beslenip yengeçlere yem olan yaşlılar, düşkünler, çocuklar. Çok etkileyiciydi.
Profile Image for Hivana.
17 reviews
December 10, 2024
🥲🥺به انتخاب رفیق شفیقم.... مسئول کتابخونه دانشکده مدیریت خواندم:)
توصیف صحنه‌هایی که گرسنگی عامل اصلی شکل‌دهی آن‌ها بود، به حدی حالم رو بد کرده که هنوز حافظه ماهی من اون ها رو به یاد میاره و عجیب با ذهنم عجین شده.
پایان داستان هم که تیر خلاصی بود برای تبدیل کردن این کتاب به یک اثر خاص در نوع خودش....
Displaying 1 - 30 of 34 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.