خاویر کرمنت نویسنده کتاب بیشعوری 26 سال پیش نسبت به شخصیت دونالد ترامپ هشدار میدهد و به طور آشکار او را بیشعور میخواند. در جایی از کتاب بیشعوری به کتاب مقدس بیشعورهای تاجر به نام «هنر دزدی» اثر «دونالد کرامپ» اشاره میشود. که مقصود نویسنده کتاب «هنر معامله» نوشته «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور فعلی آمریکا، است. در کتاب می شنویم: «کتاب مقدس این نوع بیشعورها (بیشعورهای تاجر) کتابی است به نام هنر دزدی از دونالد کرامپ که مینویسد:«راستی و درستی، مهمل و بیمعنی اند. همیشه مفیدترین راهکارها در تجارت، مدیریت درستکاری عداد و ارقام است. چرا باید برای بهدست آوردن چیزی به سختی و با صداقت کار کرد وقتی میتوان آن را به راحتی دزدید؟» چارهای هم نیست وقتی یک نفر با کمبود لیاقت و توانایی اصرار داشته باشد که در جلسات، مذاکرات و محاسبات به هر نحوی کارش را پیش ببرد، باید کمبودهایش را با حقه بازی، حرافی و بلوف زدن جبران کند. بیشعورهای گندهگو از همینجا پیدا میشوند. او هنرنمایی یک گندهگو وقتی است که سرنخ کلام از دستش رفته باشد و نداند درباره چی حرف میزند. چنین بیشعوری خودش را در برانگیختن دیگران (چرندگویی)، خلاقیت(دزدیدن ایدههای دیگران)، تعامل (ارعاب دیگران) و مدیریت (سرپوش گذاشتن بر گندکاریهایش) خبره نشان میدهد. کتاب صوتی بیشعوری اثر خاویر کرمنت است. نویسنده ای که بیست سال آزگار با بیشعوری خود، خانواده و اطرافیانش را آزار داد. از دید او تقریبا همه افراد بیشعورند. اگر معتقدید که بهتر است کرمنت درمورد زندگی خودش نظر بدهد باید بگویم بی شعوری یک بیماری است که اغلب افراد مبتلا، از آن بی اطلاع هستند و معمولا در قبال این اتهام می گویند: من بيشعور نيستم، تو بیشعوري. بعضي خصوصيات مشترك بیشعورها از اين قرار است: خودپسندي فجيع، نفرت انگيزي بي حد، خيرخواهي متكبرانه، ضميرناخودآگاه غيرقابل نفوذ، كسب قدرت با خوار و ضعيف كردن ديگران، امتنا از صفات اصلي انساني و سوءاستفاده بي رحمانه از آدم های ساده. اگر هنوز هم فکر می کنید که تنها همسایه بی ملاحظه یا مدیر بی احساستان گرفتار بیشعوری هستند پیشنهاد می کنم این کتاب را گوش کنید تا با مثال های ملموس خاویر کرمنت مصداق های بارز بیشعوری را در خود و اطرافتان ببینید.
این کتاب در سال 1990 در امریکا منتشر شد و محمود فرجامی آن را اولین بار در سال 1390 به زبان فارسی ترجمه نمود. هرچند به دلیل نگرفتن مجوز چاپ آن را به صورت اینترنتی منتشر کرد تا بالاخره در سال 1394 به صورت چاپی در ویترین کتاب فروشی ها قرار گرفت. این کتاب در ایران از همان ابتدا با استقبال فراوانی مواجه شد که البته نثر روان و طنزآلود فرجامی در این محبوبیت بی تأثیر نبوده است.
بیشعوری نوعی اعتیاد است مثل اعتیاد به مواد مخدر یا الکل. فرد معتاد تمایل به تکرار کار خود دارد و این اعتیاد از فرد به جامعه سرایت می کند و محیطی آزاردهنده را به وجود می آورد. بیشعورها چندین دسته اند و ویژگی های مشخصی دارند. آن ها قانون های نانوشته ای دارند، مثلا: تمام قوانين براي اين به وجود آمدهاند كه نقض شوند، اما فقط تو، حق داري كه آن را زيرپا بگذاري نه ديگران و یا تمام مشكلات را ديگران به وجود آوردهاند. آن ها بر این باورند که علت اعتراض مهم نيست. مهم خود اعتراض كردن است كه به خاطر آن زندگي مي کنند و همواره معترضند.
کمترین بهره ای که پس از شنیدن کتاب می برید، این است که می توانید بیشعورها را بشناسید و از آن ها دوری کنید اما، شاید آنچه که در این کتاب صوتی شنونده را بیش از یک کتاب طنز و یا بیانگر واقعیت های تلخ اجتماعی با خود همراه می کند نشان دادن روش برخورد با بیشعورها و چگونگی درمان بیشعوری است. خاویر کرمنت انواع و اقسام مثال ها از انسان های بیشعور را با ذکر جزئی ترین رفتارها بیان می کند و چون این فضا قصه های واقعی از زندگی خود و نزدیکانش را به همراه دارد شیرینی دوچندانی به کتاب می بخشد.
هرکسی گفته هیچ بیشعوری در دنیا وجود ندارد، خودش هم بیشعور است. من سه تا بچه بیشعور دارم و هر روز دارم هر چهارتاشان را تحمل می کنم. آخر شوهرم هم بیشعور است. - خاویر کرمنت؛ بیشعوری
خیلی بد بود. ایده جالب بود. این دو ستاره را هم برای ایده دادم. شاید هم باید یکی می دادم.! از مقدمه کتاب که رد شدم و وارد متن اصلی کتاب شدم اولش باورم نمیشد کتاب همان ساختار و محتوای کتاب های روانشناسی زرد قورباغه ات رو قورت بده و این جور کتاب های روی اعصاب را دارد. تا اواسط کتاب امیدم را حفظ کردم که نویسنده جهت مزاح و طنز از این نوع ساختار تقلید کرده است. اگر هم قرار بوده کتاب طنز باشد، اتفاقا خیلی هم خوب در آمده. محتوای کتاب هم با این نگاه بامزه است. اما بعد از نیمه کتاب امیدم را از دست دادم کم کم و بعدش هم آمدم یک جستجویی درباره کتاب کردم که ببینم درباره کرمنت و سابقه اش چه چیزی وجود دارد که بفهمم منظورش از این کتاب دقیقا چی بوده که فهمیدم چیز قابل توجهی درباره نویسنده وجود ندارد و کلا چندان شناخته شده نیست. به نظرم خواندن این کتاب یک خطر دارد. تا وقتی دنبال ردپای بی شعوری در خودت بگردی خوب است. اما اگر شروع کنی به پیدا کردن بی شعورهای اطرافت و از کتاب برای دل خنک شدن استفاده کنی، اتفاق خوبی نیست. در اصل من این کار را نمی پسندم.
چگونه یک کتاب پرفروش بنویسیم /ترجمه کنیم؟ قدم اول قلم را در دست گرفته و فقط بنویسید و یادتان باشد اصلا مهم نیست چی می نویسید قدم دوم یک نام کنایه آمیز برای کتاب انتخاب کنید مثل : بی شعوری ، گوسفند نباش یا خیلی خری قدم سوم کتاب را چاپ و عرضه کنید ، نیازی به تبلیغ نیست ، مردم خودشان کتاب را خریده و با لبخند به همکاران و اقوام مورد علاقه شان هدیه می دهند
این کتاب هم از جمله اون کتاباییه که خیلیا وانمود میکنن خوندنش و چن تا عکس و کپشن ازش میذارن و حسِ شاخ بودن بهشون دست میده (واژه ی بهتری به ذهنم نرسید)
بیشعوری رو چن سال پیش خوندم (البته نه کامل) و چندان خوشم نیومد :| و تا اونجایی که خونده بودم نه تنها تمام اطرافیانم بیشعور بودن، خودم هم یک بیشعور محض بودم :)))
دوستانِ گرانقدر، این کتاب از 5 بخش و 25 فصل تشکیل شده است عالی بود و سفارش میکنم این کتاب را بخوانید در زیر به قسمتهایی از این کتاب اشاره میکنم، سپس بطورِ کامل دربارۀ «بیشعور» و «بیشعوری» برایِ شما دوستانِ گرامی و خردگرا، مینویسم ******************** بیشعورها قواعد نا نوشته ای دارند که بر طبق آن رفتار میکنند اول: تمام مشکلات را دیگران به وجود آورده اند دوم: اصلاً نیازی به ریشه یابی مشکلات نیست، فقط یکی را پیدا کن که تقصیر را گردنش بیندازی سوم: کم نیاور، تمام کاستی ها و خطاها را میتوان در پشت نقابی از وقاحت و گستاخی پنهان کرد چهارم: اگر از قانونی خسته شدی، مطابق نیازت یکی دیگر بساز، اما به محض آنکه به خواسته ات رسیدی آن را هم نقض کن **************** واقعیت تلخ آن است كه بوی گندِ بیشعوری از سراسر دنیایِ ما، به مشام میرسد و اگر برای زدودنِ آن كاری نكنیم، به فاجعه خواهد انجامید فاجعه آن وقتی است كه دیگر این بو را احساس نكنیم، به این دلیل كه شامه مان به آن عادت كرده باشد بویی حس نمی كنید؟؟ مطمئنم شما خردمندانِ ایرانی احساس میکنید --------------------------------------------- عزیزانم، کسی که می تواند به راحتی حقایق را از دیگران کتمان نماید بزرگترین مدرسِ «بیشعوری» در جهان است. لذا هیچ حکومتی بدونِ چنگالِ تیز جانورِ دروغ نمی تواند دوام یابد. و هیچ حاکمیتی بدونِ جانور «بیشعوری» قوام نمی گیرد اگر عقل و خرد در بسترِ «بیشعوری» سرگردان شود، دیگر نمیتواند مسیرِ درست را برایِ انسان بسازد... باید بدانیم که عقل مسیر ساز است، نه مسیر یاب... و مسیر سازی مستلزمِ شعور است... عزیزانِ من، «بیشعوری» در وجود هر انسانی راحت نفوذ میکند و بدانید که «بیشعوری» تنها جانوری است که هیبتِ معین و مشخصی ندارد موجودِ «بیشعور»، تصور میکند که خود، کامل ترین عنصر هستی میباشد. و این دیگران هستند که باید قربانیِ مقاصد او شوند... تقصیر از او نیست، «بیشعور» است و نادان... نمیفهمد گاهی انسانها، دانشی بسیار دارند، اما از نظرِ بینش، فوق العاده فقیر، و کم مایه هستند.... این وضعیت در «بیشعوران» کاملاً بارز و مشخص است... پس نورِ چشمانِ من، مراقب باشید، تا در دامِ «بیشعورهای» مدرک دار و عنوان گرفته و دانشگاه رفته، گرفتار نشوید، که شما را به خاکِ سیاه مینشانند.یقین کنید کسی که مدام، تعادلِ معنویّتِ جانِ قربانیِ خود را به هم میریزد، قطعاً موجودِ «بیشعوری» است داشتن منطقِ استدلالی، ابزاری است که «بیشعورانِ» تاریخ را رسوا می کند... پس مراقبِ سلامتِ خرد و عقل خود باشید، تا انگلِ «بیشعوری» را، مجالی برای بقا در بدنِ شما نماند؛ که انسان، جز خِرد و اندیشه، هیچ نیست بیشعوریِ توأم با جهالت را، درازایی به وسعتِ تاریخ است، آنان که تاریخ را از آخر میخوانند، از فهمِ خِردِ کلانِ معانیِ تاریخ، غفلت کرده اند عزیزانم، <بیشعوری> در هرکسی، منحصر به فرد و استثنائی است. <بیشعوری>، هیچ شناسنامه ای برای شناساییِ دقیق خویش ارائه نمیکند، مگر مدرکی که تو برای اثبات آن، در عجز بمانی. خطرِ بیشعورانی که خود را به مدارج عالیۀ علمی نیز مزیّن کرده اند، بسی کلانتر از حماقتِ عوام است، که بیشترِ این مدرک دارانِ بیشعور، همگان را، خرجِ مَدارج و القاب خود میکنند. در مبانیِ کتابِ بیشعوری، این خصوصیّاتِ شنیع را، در جانِ بیشعوران رسم کرده اند، و همۀ آنان که در جانشان، جانورِ <بیشعوری> سیر میکند، به صفاتِ زیر تجهیز شده اند ------------------------------------------------ خودپسندی فجیعی که در نهادِ جانشان پنهان کرده اند *********** متوسّل شدن به اموری که میتواند خِرد انسانی شما را فلج کند *********** مدّعی بودن به کشف رمز و راز هستی *********** نفرت انگیزیِ بی حد در مصادرۀ همۀ امور به نفع خویش *********** خیرخواهی متکبّرانه،که در قالب تقوا خودنمایی میکند *********** هوشیاری و زیرکیِ فوق العاده برایِ تحلیل امور، با متوسّل شدن به مغلطه و سفسطه، برای توجیه اَعمال خویش، برای نفوذ در محیط اطراف خود *********** مُلَبّس شدن به جامۀ خردمندان و متفکّران *********** فریب دادنِ جامعه و اذهان عمومی، برای جا انداختنِ هویّت خود، تحت عنوان اولیاء الهی *********** تلاشِ بی قید و شرط برای کسبِ موقعیّتهای اجتماعی ممتاز، با قربانی کردن اطرافیان *********** ضمیرِ ناخودآگاهِ غیرِ قابل نفوذ *********** تلاش برای کسبِ قدرت، با خوار و خفیف کردن دیگران. و امتناعِ وقیحانه از ابراز و بروز صفاتِ انسانی در هر شرایطی *********** سوء استفاده های بیرحمانه از انسانها، حتّی از نزدیکترینهایِ خود *********** بیتوجّهیِ مطلق به کرامتِ خلقتِ انسان و موجودات جهان ************ توجیه متبحّرانه در انسان زدائی، بر اساسِ مرام فکری خود، با طرحِ دروغها، و متشنّج کردن محیط اطراف خود برای بهره برداری ************ تبحّری باور نکردنی در ارائۀ دلایل، که قادر است ذهن نابالغ را کور کند ************ تقسیمِ حریم و منزلتِ انسانی انسانها، به خودی و ناخودی ************ فریبِ زیرکانۀ اذهان عموم، با متوسّل شدن به عناوین الهی و کتب به اصطلاح تقدّس یافته ************ ویرانگری و آزار رسانی به همنوع و همۀ پدیده های هستی، به اشکالِ مختلف، جزو لاینفک هویّتِ بیشعوران است ************ بیشعور، تنها موجودِ آفرینش است که همۀ امور را، به نفعِ خویش مصادره میکند ------------------------------------------------- امیدوارم، با نوشتنِ این ریویو، بتوانم کاری کنم تا جایی که ممکن است، فرزندانِ سرزمینم، فریبِ «بیشعوران» و عرب پرستانِ بیخرد را نخورند «پیروز باشید و ایرانی»
ّهمانطور که آدمی هر غذایی را نباید بخورد نباید هم هر کتابی را بخواند؛ کتاب بیشعوری از آن دسته از کتابهاست. کتابی که علیرغم تبلیغات زیادش در نمایشگاه کتاب و پیجهای مرتبط با کتاب و کتابخوانی به خواننده هیچ مطلب مهمی را نمیرساند، کتابی مملو از شوخیهای رکیک؛ لودهبازیهای گسترده که نویسنده به جای حل یا ارائه مشکلی دائم در حال بیشعور خواندن مردم، فعالان جامعه مدنی، فعالان اقتصادی، مقدس مآبان، عرفان بازان، دوستان، همکاران و حتی اعضای خانواده است. و دائم هم این سوال را مطرح میکند که آیا خود شما بیشعور نیستید؟!
برای خواندن کتاب به خودتان زحمت ندهید. واقعا همین کسانی که تا به حال خوانده اند، بلدند به اندازه ی مورد نیاز، قسمت های قابل خواندن کتاب را این جا و آن جا به اشتراک میگذارند. و باور کنید جز همان قسمت ها، کتاب چیز دیگری ندارد. 230 صفحه که پر است از جمله های تکراری و مفاهیمی که از بس تکرار می شوند، آدم دلش می خواهد زمین را گاز بگیرد. کاش وقتم را صرف کتاب دیگری میکردم.
ی کتابه ب شدت لوس و بی مزه ک ب خیال خودش خیییییلی بامزه و شاخه در صورتی ک زهی خیال باطل😐 ینی خییییییلی چرته ها اصن اصابم خورد شد بزار ی ستارش کنم دو ستاره زیاده😒
وقتی این کتاب رو میخونی، می فهمی که هم خودت بی شعوری و هم تمام اطرافیانت و مردم کوچه و بازار. از تک تک جملاتش لذت بردم ضمن اینکه حاشیه نویسی های بانمک محمود فرجامی هم خیلی خوب بودن
تصوّرم یهچیز خیلی وسیعتر و جامعتر بود. بیشعورها فقط کسایی نیستن که قشنگ قشنگ دروغ میگن، فکر منافع خودشونن، خودخواهن، بیقید و بندن، از هر راهی برای ترقّیشون استفاده میکنن و.. بیشعوری شکلهای دیگهای هم داره که من انتظار داشتم بهاونا هم پرداخته بشه. گرچه همینم خودش خیلی چیز خوبی بود. ولی یهجاهایی برای من باورپذیر نبود. ینی خیلی از آدمایی که میگفت رو من نه تنها ندیده بودم، بلکه حتّی برام خندهدار بود که چنین آدمهایی هم باشن. باعث شد دیدم نسبت بهآدما عوض بشه. ینی، بدتر بشه. نمیفهمم بالآخره باید بهبقیّه اعتماد کرد یا نه.
شیرینکاریاشم خوب بود. ولی کلاً با چیزی که انتظار داشتم، فاصله داشت. با اونهمه سر و صدایی که کرد، در عرض یهسال بهچاپّ نوزدهم رسید و.. بیشتر مثل یهکتاب بازاری بود انگاری.
تمام کتاب لحنی پر از انزجار و حرص داشت؛ دقیقا مثل وقتی که بخاطر یه دعوا با رانندههای دیگه عصبانی هستین و با حرص و ناراحتی و طعنه ماجرا رو برای دوستاتون تعریف میکنین. این کتاب ابدا پایه و اساس علمی یا روانشناسی نداره. فصلی به تعریف بیشعوری و تاریخچهی اون اختصاص داده شده اما حقیقتا چیزی به جز چرندیات محض در موردش ننوشته.
حس میکنم من هم میتونم کتابی با عنوان «عوضیها» یا «نفهم بودن» یا... بنویسم و تمام خصلتهایی که ازشون بدم میاد رو یه جا جمع کنم و هرچقدر دلم میخواد به همه توهین کنم. این کتاب به قدری به همه توهین کرده بود که بعضی قسمت ها دچار تناقض شده بود! یک قسمت از کتاب میگه از خصلتهای بیشعورها تملق و چاپلوسیه و قسمت دیگهای میگه اگه میخواین با بیشعورها رفتار مسالمت آمیزی داشته باشین و خودتون بیشعور نشین بهتره بهشون بها بدین و با کمی چاپلوسی برین جلو!!! نویسنده خیلی راحت بیان میکنه از نشونه های بیشعوری گوش دادن به آهنگ راک و یا شرکت در سمینارهای افزایش اعتماد به نفسه. فک نکنم کسی حق داشته باشه در مورد سلیقهی دیگران اظهار نظر کنه و یک سبک موسیقی یا استایل رو زیر سوال ببره. در ضمن، به نظر من اعتماد به نفس بالا در اکثر موارد موضوع پسندیده ایه. البته در بعضی موارد هم اعتماد به نفس بالا در فردی مثل خاویر کرمنت باعث میشه تا تحت تاثیر مواد مخدر چنین خزئبلاتی سر هم کنه :) لازمه اضافه کنم که در فصل «خواندن، نوشتن بیشعوری» نویسنده فکر میکنه کتابش باید به منابع درسی آموزش پرورش اضافه بشه!!!
نویسنده یه نژاد پرسته. در فصل بیشعور تجاری به شرقیها توهین میکنه و در فصل بیشعور مدنی به سیاه پوستا. اعتراضات مدنی رو نشانهی بیشعوری میدونه و میگه : «بعید است که طنزهای عاری از مسائل جنسی و قومی چندان خنده دار، یا حتی سالم تر از آنهایی که حاوی این مسائل اند باشند.» حتی اعتراضاتی برای حفظ محیط زیست رو نشونهی بیشعوری میدونه!!! از تناقضهای دیگهی کتاب اینه که در فصل «بیشعور در ظاهر مقدس» گفته شده بعضی از افراد مذهبی از این که تمام افراد رو گناهکار بدونن لذت میبرن و این نشونهی بیشعوریه. خب، صحیح. اما خود آقای کرمنت دوست داره تمام افراد رو بیشعور بدونه که این برای من خیلی جالب بود. بیشعور شاکی؛ نویسنده ادعا میکنه کسایی که علیه همسایه ها و یا پزشک ها و... شکایت میکنن اکثرا بیشعورن. در بخشی از کتاب گفته شده : « آدم بیشعور میتواند با یک شکایت درست و حسابی همسایه اش را مجبور کند پنجرهای که پارسال گذاشته بوده را مسدود کند.» اگه قانون از چنین شکایت هایی حمایت میکنه پس احتمالا درست و به جا هستن! در زمینهی ساخت و ساز خیلی پیش میاد که همسایهها در ابتدا حوصلهی شکایت رو نداشته باشن اما مدتی بعد به ستوه بیان و از یک پنجره که حریم شخصی اونا رو تحت تاثیر قرار داده شکایت کنن. در فصل بیشعور عرفانی نویسنده به اعتقادات عرفانی افراد توهین میکنه. گیاهخوارها رو بیشعور میدونه و به سمینارهای موفقیت و... توهین میکنه. من به شخصه این سمینارها رو کلاه برداری میدونم ولی فک میکنم افراد اجازه دارن خودشون تصمیم بگیرن که تو چنین سمینارهایی وقت و پولشون رو هزینه کنن یا نه. در فصل «زندگی با بیشعورها» راه و رسم این که “چطور زندگی و روابط ناسالم داشته باشیم” آموزش داده میشه و فصلهای راه نجات و مراحل درمان هم محتوای خاصی ندارن. در هر صفحه از کتاب چندین بار از واژهی بیشعور استفاده شده و واقعا از این همه تکرار خسته شدم. فکر میکنم کسایی از این کتاب خوششون میاد که به خودشون اجازه میدن در مورد هرچیزی و هرکسی اظهار نظر کنن و دوس دارن آدمها رو سیاه و سفید ببینن. با عمل کردن به این کتاب میتونین تمام افراد رو به دو دستهی باشعور و بیشعور دسته بندی کنین و بعد با خودتون فک کنین که چقد خفن هستین. برای حسن ختام لازمه بگم که نویسنده در صفحات پایانی کتاب ادعا میکنه که مدت هاس خصلت بیشعوری رو از وجود خودش پاک کرده :) قضاوت تمام آدم ها و تبرئه کردن خودت باید واقعا کار سختی باشه. ما حق نداریم افراد رو قضاوت کنیم. این کتاب حراف بودن یا دمدمی مزاج بودن رو از نشانههای بیشعوری میدونه. فک میکنم آدم ها تحت تاثیر شرایط و عوامل بیرونی ممکنه موقتا خصلتهایی رو از خودشون نشون بدن که همیشه نشونهی بد بودن نیس.
پیوست : من ترجمهی دکتر رویا امامی میبدی از انتشارات ایرمان رو خوندم. ویراستاری و ترجمهی خیلی بدی داشت.
خيلي قبل از تر انكه كتاب بيشعوري را بخوانم اعتقاد داشتم كه بزرگترين معضل و نا هنجاري يك جامعه بواسطه بيشعور بودن افراد ان جامعست و هميشه هم اذعان ميكردم كه شعور چيزيست كه ثروتمند و فقير،با سواد و بي سواد نميشناسد و هرمس از هر قشري ميتواند بيشعور باشد يا نباشد..اما كتاب بيشعوري با اينكه ايده بسيار جالبي دارد از اواسط كتاب خسته كننده،تكراري و بي رمق ميشود..از بس كه نويسنده يك جمله را چندين بار با حالات مختلف بيان ميكند..ضمن اينكه در سراسر كتاب سعي دارد به خواننده اثبات كند او هم بيشعور است..كرمنت خواننده هايي را هم كه كتاب را جدي بگيرند بيشعور مينامد..قسمتهاي جالبي از كتاب را طبق معمول مينويسم و باور كنيد همين ها را كه بخوانيد انگار كل ان وا خوانده ايد.. خصوصيات مشترك بيشعورها: خودپسندي فجيع،نفرت انگيزي بي حد،خيرخواهي متمبرانه،ضمير ناخود اگاه غير قابل نفوذ،كسب قدرت با خوار و خفيف كردن ديگران بدترين خصوصيت اين اعتياد(بيشعوري) انست كه بيشعورها ذره اي هم از بيشعوريشان اگاه نيستند. قواعد نانوشته ي بيشعورها: ١.تمام مشكلات را ديگران بوجود اورده اند ٢.يكي را پيدا كم كه تقصيرها را گردنش بيندازي ٣.كم نياور(هر چقدر جرمت بزرگتر است بايد پر رويي ات هم بيشتر باشد) ايا واقعاً بيشعوري مرض است؟بله.بيشعوري مرض وقاحت و سواستفاده از ديگران است. يك دليل ساده گرايش ادمها به بيشعوري اين است كه با بيشعوري زودتر ميتوان به هدف رسيد. سراسر زندگي ادم بيشعور،عشق ورزيدن است،منتها به خودش.. مقدس مابي اخرين دستاويز براي بيشعورهاست.بعضي معتقدند بيشعور مقدس ماب عصاره بيشعوري است. واقعا ادم به كشيش حسودي اش ميشود.هم خدا به كارش مي ايد هم شيطان.اين همه امكانات براي يك ادم خيلي زياد است.اين عادلانن نيست.. زمان بدرگترين سلاح بيشعورهاي پشت ميز نشين است.انها مقدار زيادي از اين سلاح را در اختيار دارند و شما هيچ. بيشعورهاي ديوانه ساز مهم ترين مهارتشان اينست كه هميشه گرفتار و مشغول به نظر بيايند در حالي كه تقريباً هيچ كاري انجام نميدهند. چرا اينقدر نهادهاي دولتي ناكار امدند و بيشتر مستعد بدتر كردن مشكلات اجتماعي اند تا بهتر كردن انها؟چون دولت در مردابي از بي صلاحيتي فاجعه بار،وقت كشي و تشريفات زايد اداري بي پايان فرو رفته است.در مورد دولت مار از بيشعوري گذشته است،صحبت از بيش بيشعوريست. بيشعوري قابل درمان نيست.چيزيست مثل چپ دست بودن. بيشعور تحت درمان خواهد دانست كه اشكالي ندارد اگر كه گاهي شكست بخورد.مي اموزد كه مشكلي بوجود نمي ايد اگر ديگران هم سهمي از قدرت داشته باشند و ميفهمد كه انجا�� دادن كارها بدوننقشه هاي پنهاني و استراتژي پيچيده چقدر لطيف است. اخرين و مهمترين نكته كتاب: واقعيت تلخ انست كه بوي گند بيشعوري از سراسر دنياي ما به مشام ميرسد و اگر براي زدودن ان كاري نكنيم به فاجعه خواهد انجاميد..فاجعه ان وقتيست كه اين بو را از فرط تكرار و عادت احساس نكنيم..بويي حس نميكنيد؟ در اخر اينكه كتاب بيشعوري بار ادبي ندارد..يك كتاب نيمه روانشناسي و نيمه طنز تكرار شونده است..تنها حسنش اين است كه ما گاهي فراموش ميكنيم بيشعوري را و از كنارش ميگذريم،ولي اين كتب دوباره يادمات مي اورد..حداقل براي مدتي..ضمن اينكه از نظر من بيشعوري درمان ندارد.بيشعور�� زاده ميشود،تربيت ميشود،جامعه ستيزي ميكند،تربيت ميكند و ميميرد..
این کتاب به یک رفتار رایج اجتماعی نگاه جدیدی دارد و آن را بی شعوری نامیده و در این دیدگاه بی شعور کسی است که رفتار وقیح و نفرت انگیزی را به صورت کاملاً عمدی و ارادی انجام می دهد و از اخلال ایجاد کردن در کار دیگران قلباٌ لذت می برد.نسل جدید ، بی شعور ها را موفق تر می بیند و با این دیدگاهِ احمقانه، خود را تحت تاثیر بی شعوری قرار می دهد . یک بی شعور سعی می کند با تسلط بر دیگران بر زندگی خودش مسلط باشد در ادامه نویسنده به بررسی بی شعورها در مشاغل و موقعیت های مختلف و راه های مدارا کردن با آن ها می پردازد نویسنده در این کتاب کمی اطناب و پر چانگی کرده و اگر تمامی این مطالب را در قالب یک مقاله ی 30-20 صفحه ای میاورد ،می توانست به همین اندازه به مخاطب اطلاعات بدهد در عوض او را کمتر خسته کند! بعضی مفاهیم و موضوعات به شیوه ی یکسانی بارها و بارها در متن تکرار شده و مطالعه ی کتاب را ملال آور می کند. .خواندن تمام کتاب توصیه نمی شود ...سر فصل ها و چند فصل انتخابی به اندازه ی کافی شما را مطلع می کند!!
یک عده میگن خود نویسنده یک بیشعور به تمام معناست!آره خب،خودش هم اینو گفته. +ترجمه ی خوب و روونی داشت، بعضی قسمت ها و مطالبش خسته کننده بود،پاورقی های زیادی داشت و برای من حوصله سربر بود، ولی یک قسمت هایی هم داشت که دلت میخواست داد بزنی و به همه بگی :آهای،ببینین اینجا چی نوشته! اینکه کلی جمله داشت که تو خیلی از موقعیت ها میشه ازش استفاده کنی و یکی از پرکاربردترینش برای من دانش آموز میتونه این جمله باشه :مدارس رو یک عده بیشعور اداره میکنند. از زمانی که شروع کردم به خوندن این کتاب خیلی بیشتر از کلمه ی "بی شعور"استفاده میکنم،چون متوجه شدم یک فحش نیس،گاهی وقتا اوج فاجعه درهمین یک کلمه نهفتس!البته میدونم که اون فرد بی شعور،این رو به عنوان یک فحش تلقی میکنه،ولی خب اگه اینو درک میکرد که دیگه بی شعور نبود :)) خیلی زیاد راضی بودم ازش و به شدت توصیه میشه خوندنش؛؛) ×خودکار بیشعوری هم حرکت جالب و دوست داشتنیی بود ^_^
واقعیت دردناک آنست که در طول تاریخ، مسببان بیشتر آسیبهایی که بشریت متحمل شدهاست، آدمهای بیشعور بودهاند و نه آدمهای نادان. جنایتکاران بزرگ تاریخ همگی آدمهایی باهوش و سختکوش بودهاند که حاصلضرب استعدادهای شخصی متعدد مثبت آنها با خودخواهی، تعرض به حقوق دیگران و رذالتهای منفیشان، از آنها بیشعورهای عظیم و مخوفی ساخته که دنیا را به آتش کشیدهاند. در دنیای مدرن و با بالاتر رفتن سطح آموزش، در سایهی این تفکر نادرست که سواد و آگاهی الزاما رفاه و فرهنگ عمومی را در پی خواهدداشت بیشعورهای بسیار بیشتری تولید و به بهرهبرداری رسیدهاند. تنها کافیست نگاهی گذرا به ایدئولوگها و نظریهپردازان و حتی آدمکشهایی که از بطن دانشگاههای معتبر جهان رشد یافتهاند و آمار قربانیان آنها نگاهی بیندازیم تا صدق این مدعا ثابت شود. بله... دنیا به کام بیشعورهاست و گویی سالهاست که بیشعورهای جهان متحد شدهاند.
نه به اندازهای که ازش تعریف شد ارزش داشت و نه به اون اندلزه که کوبیده شد، بی ارزش بود خیلی از گزینه ها و مواردی که کتاب سعی در شرح و معرفیشون داشت، درواقع چیزهای بهشدت واضحی بودن که متوجه شدن دور بودن شعور از این اعمال حیلی کار سختی نیست. راه حل های ارائه شده هم خیلی کاربردی نیستن
به نظرم بخش اعظم کتاب توضیح واضحات و تصویرسازی صدها آدمیست که اطراف خودمان میشناسیم ولی برای من به شخصه این حس را نداشت که وای چه خوب توضیح داده، بلکه بیشتر عصبی میشدم انگار از گستردگی دایرهی تعریف بیشعور و بیشعوری. در تمام طول کتاب میخواستم یقهی نویسنده را بگیرم و بگویم خب اینا رو که خودم میدونم، چیکارشون کنم حالا؟ بخش چهارم و پنجم اندکی میپردازد به این سوال ولی در کل تجربهی لذتبخش و به یادماندنیای نبود.
بعضی از قسمتاش که راجع به مذهبیان مقدس مآب و فساد اداری و دولتی بود قابل تحمل تر بود اما واقعا بهم ثابت شد که میزان فروش ومحبوبیت یک کتاب،نمیتونه واسه وقت گذاشتن وخوندن کافی باشه. یه سری مطالب کلیشه ای که خودمون بهتر از هر کسی می تونیم ساعت ها راجع بهش سخنرانی کنیم.
بیشتر ما ویژگی های افراد بیشعور رو میدونیم اما مهم این هست که ما با شناخت رفتار بیشعور ها سعی کنیم خودمون بیشعور نباشیم!و اینجاست که ما یه سری راه حل و راهکار نیاز داریم...(و متاسفانه این کتاب فاقد راه حل های سازنده بود).
این کتاب رو خوندم تا با توجه به تعاریفی که داره و راه حل هایی که پیشنهاد میده ،رفتار های اشتباهمو اصلاح کنم،اما متاسفانه یک کتاب فاقد ارزش و اطلاعات مفید و علمی بود،طبق گفته های نویسنده عملا همه بیشعور حساب میشن !و کتاب جوری نوشته شده که ناخوداگاه به همه به چشم یک بیشعور نگاه میکنی در صورتی که یک کتاب خوب باعث میشه ادم بیشتر روی خودش تمرکز کنه و خودش رو اصلاح کنه اما متاسفانه من توی این کتاب راه حل های خوبی برای اصلاح ندیدم🤷🏻♀️(بیشتر باعث میشد ادم بدبین بشه نسبت به همه اطرافیانش)بعضی از بخش های کتاب رو هم کامل نخوندم چون واقعا ارزش وقت گذاشتن نداشت...
در تاریخ ۲۰ بهمن سال ۱۳۹۷ این کتاب را نیمه تمام رها کردم. هیچ خوبی در این کتاب ندیدم. اصلا هدف نویسنده را متوجه نیستم. از طرفی میخواهد راه درمان بیشعوری را بدهد و از طرف دیگر نوشته است کسیکه این کتاب را جدی بگیرد بیشعور است. از تشبیه بیشعوری به چپ دست بودن افراد هم بگذریم. نمیفهمم چگونه راه درمان بیشعوری را به مقعد مردم ربط داده است. کتابی بیهدف و بیمحتوا که نه حرف درست و حسابی برای گفتن دارد و نه داستانهای کوتاهش از مثالهای بیشعوریش سر و ته دارد. به شدت از این کتاب دوری کنید.
کتابی ک یهو خیلی مشهور شد اونم فقط فک کنم برا اسم جالبش : / به نطر میاد خیلیام دوسش دارن o_ O تا نصفه خوندمش ولی تا ی کتاب دیگه خریدم گذاشتمش کنار ب این بهونه که بعدن میخونم ولی خوب این بعدنه خیلی طول کشید حس کردم هیپ وقت ادامش و نخونم برا همین گفتم بره تو قسمت read تنها جذابیتش ب نظرم خوندن کلمه بیشعور توی ی کتاب ه اونم چند بار تو ی صفحه : ) در هرصورت دوسش نداشتم :/
تعجب میکنم که چطور این کتاب به چاپ بیستم رسیده! که البته واضحه، مهمترین دلیلش اسمِ تازه و جالبِ کتابه. خیلی خسته کننده بود. ازش توقع طنز بودن داشتم ولی طنز نبود. یکی از همین کتابای روانشناسیِ مسخره بود که خوندنشون کار من نیست! خوشحالم که نخریدمش.
نه اونقدری که فروخت و سر و صدا به پا کرد کتاب خوبی بود و نه اونقدری که بعدش به عنوان کتاب زرد کوبیدنش کتاب بدیه! کتاب معمولی و بعضی نکاتی که میگه هم بد نیست تو زندگیمون رعایت کنیم.