کتاب برگزیده ی سال 1386 شرکت به نشر موسسه آستان قدس رضوی نویسنده: محمد میرکیانی تصویرگر: محمد حسین صلواتیان طراح جلد: کاظم طلائی گروه سنی: ج
بازنویسی مثل هایی چون: فن آخر نه باید این ور بام افتاد نه باید آن ور بام افتاد حالا که تاخت و تالانه، صد تومان هم لای پالانه پنبه را از گوش بیرون آورد جارو به پارو خورده بالا بالا ها می نشیند و بزرگ بزرگ حرف می زند این نیز بگذرد تون تابی که حمامی شود به منصب رسیده است فردا صدایش بلند می شود دم گربه نیم ذرع است بگو رفیقم هم سوخت هر رنگ می کنی این رنگ مکن استاد، عَلَم، این رنگ به عَلَم نیست صابونش به رخت ما خورده است پول دود کباب صدای سکه است یک بار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک، آخر نرستی ملخک فالوده اگر نگهدار بود خودش را نگه می داشت کلاهت را قاضی کن فوت کوزه گری قضاوت سلیمان بکوب بکوب همان است که دیده ای رنج هم درد که داند؟ هم درد؟
بازنویسی مثل هایی چون: فن آخر نه باید این ور بام افتاد نه باید آن ور بام افتاد حالا که تاخت و تالانه، صد تومان هم لای پالانه پنبه را از گوش بیرون آورد جارو به پارو خورده بالا بالا ها می نشیند و بزرگ بزرگ حرف می زند این نیز بگذرد تون تابی که حمامی شود به منصب رسیده است فردا صدایش بلند می شود دم گربه نیم ذرع است بگو رفیقم هم سوخت هر رنگ می کنی این رنگ مکن استاد، عَلَم، این رنگ به عَلَم نیست صابونش به رخت ما خورده است پول دود کباب صدای سکه است یک بار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک، آخر نرستی ملخک فالوده اگر نگهدار بود خودش را نگه می داشت کلاهت را قاضی کن فوت کوزه گری قضاوت سلیمان بکوب بکوب همان است که دیده ای رنج هم درد که داند؟ هم درد؟