چهار مقالهاى که در این کتاب مىخوانید هریک بهنوعى مشکلات تاریخى توسعهٔ اقتصادى و سیاسى ایران را بررسى مىکند. فقدان امنیت براى مالکیت خصوصى و در نتیجه عدم انباشت سرمایه در دست بخش خصوصى، انحصار ثروت و قدرت اقتصادى در دست حکومتها که خود به انحصار قدرت سیاسى مىانجامید و سرعت و شدت تحولات سیاسى و اجتماعى که جامعه را از چهارچوب قانونى باثبات که لازمهٔ رشد و توسعهٔ اقتصادى است محروم مىکرد، در دو مقاله اول بررسى مىشود. تلاش براى استقرار قانون و نظم قانونى که به انقلاب مشروطه انجامید و علل ناکامىها و کمبودهاى این جنبش مضمون مقالهٔ سوم است و در مقالهٔ چهارم که به معنایى دنبالهٔ مقاله سوم است شرحى از زندگى و آثار ملکالشعراى بهار مىخوانیم که از کوشندگان راه مشروطه بود و انسانى فرهیخته و آزادیخواه و متجدد که مىکوشید در فضاى بسته و خطرخیز دیکتاتورى در عین وفادارماندن به آرمانهاى خود از تندروىهاى ویرانگر بپرهیزد و در محیطى که کمتر کسى هوادار اعتدال و خرد بود به اعتدالى خردمندانه برسد.
کتاب ایران جامعه کوتاه مدت چهار مقاله از دکتر کاتوزیان را شامل می شود که تقریبا به یک موضوع اشاره می کنند و همه از آن نشات می گیرند. در حقیقت کتاب بیشتر دوران مشروطه را بررسی می کند ، حوادث بسیار عظیمی که قطعا در قالب مقاله نمی گنجند و هر کدام را باید جداگانه و با صبر و حوصله فراوان مطالعه کرد . کاتوزیان با برشمردن دلایلی به این نتیجه می رسد که علیرغم تاریخ کهن آن ، ایران بدل به جامعه کوتاه مدت شده و تاریخ آن چیزی جز دوره های کوتاه مدت به هم پیوسته نیست . مقاله دوم در مورد مشروعیت و جانشینی در تاریخ می باشد که در حقیقت خود ناشی از کوتاه مدت بودن جامعه ایران است . نویسنده نگاهی گذرا به همین موضوع در اروپا انداخته و تفاوتهای آن را با ایران بررسی کرده است . مقاله سوم انقلاب برای قانون کاتوزیان نگاهی بسیار کوتاه به انقلاب مشروطه ایران انداخته و تفاوت آن را با انقلابهای اروپا برای خواننده توضیح داده است ، دلایلی که شاید به نوعی در فصلهای گذشته هم آنها را خوانده باشیم ، مانند فرق بین حکومت استبدادی و مطلقه . مقاله آخر هم در مورد محمد تقی بهار یا همان ملک الشعرا معروف ، شاعر ، سیاستمدارو روزنامه نگار عصر مشروطه و نگاهی کوتاه به مواضع ایشان در زمان مشروطه و پس از آن بوده و کتاب با اشاره ای بسیار مختصر به احوال بهار در اواخر عمر پایان می پذیرد . شاید در بهترین حالت کتاب را بتوان به عنوان مقدمه ای بر کتابهای ما چگونه ما شدیم و غرب چگونه غرب شد از صادق زیبا کلام و یا کتاب چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد از دکتر کاظم علمداری دانست . کتاب موضوع های بسیار مهمی را مطرح کرده و نگاهی بسیار کوتاه به آنها انداخته است . کتاب پاسخی برای سوالاتی که به ذهن خواننده ممکن است متبادر شود ندارد و مطالب آن اندکی پس از مطالعه تکراری و خسته کننده می شود .
جالب است که دکتر کاتوزیان با مدارک تاریخی نشان داده ما مردمانی هستیم که نمیتوانیم برای بلند مدت برنامه ریزی کنیم!!! با خواندن این کتاب ذهنیت بهتری نسبت به لزوم ثبات حکومت و جلوگیری از تغییر دم به دم آن پیدا کردم این کتاب حاوی چهار مقاله مهم و آموزنده است که نوعی نگاه جدید نسبت به تاریخ پرهیاهوی ایران به شما میدهد
کتاب یک نکتهی منفی و یک نکتهی نیمهمنفینیمهمثبت داشت. منفی اینکه بعضی مطالبش تکرار مکررات مقالهی قبلی بود، نیمهمنفینیمهمثبت اینکه به صورت مقالهای بود. و حالا دلم میخواد بازم از تحلیلهای آقای کاتوزیان بخونم. البته هنوز برای شکلدادن به عنوان کتاب و رسیدن به مفهوم «جامعهی کوتاهمدت» باید توضیحات بیشتری بده. چون با توجه به توضیحات ایشون، جامعه ایرانی کوتاهمدت نبوده، این حکومتها بودند که کوتاهمدت بودند.
یه سری مواردی هم از رضا شاه توی فصل آخر مطرح کرد، که ذهنیتم رو تغییر داد. فکر میکردم ایشون با تمام مثبتبودنهاش نقاط سیاهی هم داشته اما الان چیز جنبهی منفی هم بهش میدم.
خب، اولین روزی که این کتاب رو شروع کردم، میدونستم که قراره ۴ مقاله از دکتر کاتوزیان بخونم. چهار مقالهای که با نظریه کوتاه مدت بودن جامعه ایران شروع شد و با تاثیر ملکالشعرای بهار در انقلاب مشروطه و سرنوشت ایران به پایان رسید. مقالهها از نظر زمانی باهم ارتباط داشتند و حتی تاریخی بودند(به ویژه مقاله سوم تحت عنوان "انقلاب برای قانون" که من شخصا خیلی دوستش داشتم.) به عنوان شخصی که تصمیم گرفته درمورد کشورش بیشتر بفهمه، این کتاب رو بعد از" سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی" پیشنهاد میکنم؛ چون، نسبت به باقی کتابها، کتاب سبکتر و آسانخوانتری برای شروعه و به جای اینکه دلزدهتون کنه و یا از واژههای تخصصی زیاد استفاده کنه، علاقهمندتون میکنه که بیشتر بخونید. فهرست منابع قویای هم داره که نشون میده مقالات اعتبار خوبی دارند. در کل، متوجه شدم که چقدر از کشورم نمیدونم که خب خیلی بده و امیدوارم بتونم اونقدری درموردش اطلاعات بهدست بیارم که هر چیزی رو باور نکنم:)
شايد بهتر بود اين مقالات به صورت كتاب و با اين عنوان منتشر نميشد ، به اين دليل كه هر كدوم از مقالات پيام مشتركى دارند و خواندن پشت سر هم آن ها باعث تكرار شدن بعضى از مفاهيم و وقايع تاريخى مى شوند كه ممكنه است براى خواننده خسته كننده باشد. اما نكته ى مثبت اينجاست كه اين ٤ مقاله تماما بى طرف و براساس وقايع مستند نوشته شده است ، خصوصا انتخاب ملك الشعراى بهار و شرح وقايع مشروطه از نقطه نظر شعرهاى ايشون ، بسيار ايده خوب و بى نقصيست.
اما نكته ى جالب توجه در انتخاب اسم اين كتاب اينه كه در هيچ كجاى اين مقالات اشاره اى به عنوان كتاب نميكنه و سعى نميكنه از انتخاب اين عبارت طرفدارى كنه ، بلكه اين خواننده اس كه با خواندن اين ٤ مقاله كم و بيش به درك اين مفهوم ميرسه.
کتاب خیلی خوب و روشنگرانه ای بود همیشه برام علت عقب موندگی ایران بعد از اون پیشینه درخشان تاریخی سوال بوده و هست این کتاب هم از منظری به این موضوع پرداخته که به نظرم خیلی قابل قبول هم بحث کرده
همین اول بگم که اگر به دنبال یک پژوهش جامع هستید این کتاب نیازتون رو رفع نمیکنه. «ایران؛ جامعهی کوتاه مدت» بیشتر شبیه یک مقدمه است. چهار مقاله است موضوع تقریبا مشابه. در واقع مقالهی اول و دوم تکرار همدیگه هستند و کل کتاب بررسی جامعهشناسانهی تاریخ ایران با تکیه بر نظریهی کوتاه مدت بودن جامعه است. تو این کتاب اومده نظریهی جامعهی کوتاه مدت رو به عنوان عاملی برای پیشرفت اروپا نسبت به ایران در نظر گرفته و اساس فرض هم این بوده که در ایران هرگز تصمیمات بلند مدت گرفته نمیشده. مثلا در مسالهی جانشینی در ایران، قانونی مثل جانشینی پسر ارشد وجود نداشته و شاه میتونسته هرکدوم از فرزندان یا حتی یک بیگانه (مثلا جانشینی لهراسب در دوران کیانیان) رو انتخاب کنه. همین باعث میشده که جنگهای جانشینی در ایران رخ بدن. (البته من با این نظر خیلی موافق نیستم. ما جنگهای جانشینی رو در اروپا هم داریم. ضمن این که انتخاب فرد شایسته به جای فرزند ارشد میتونسته جلوی خیلی از مشکلات بعدی رو بگیره.). یکی از مشکلاتی که من با کتاب دارم مطرح کردن گزارههای کلیه (همهی ایرانیها اینطور هستند و...). شاید اگر کتاب به صورت مقاله چاپ نمیشد و نویسنده فرصت توضیح بیشتر داشت این مشکل رفع میشد ولی در حالت فعلی باید بدونیم که وقتی از ایران صحبت میکنیم منظورمون اجتماعی از چندین قوم و آیین و زبانه که هزاران سال پیوستگی جغرافیایی و فرهنگی داشتند و نمیشه به سادگی گفت که همهی این اجتماع یک جور هستند.
«ایران، جامعهی کوتاه مدت» کتابی نیست که خواندنش رو پیشنهاد کنم چون برای طیف گستردهای یا نامفهمومه یا زیادی کوتاهه و یا حوصلهسربر اما اگر دوست دارید یک مقدمه در زمینهی جامعهشناسی تاریخ ایران بخونید و بعد برید سراغ منابع بهتر میتونه براتون مناسب باشه.
وقتی داریم کتاب رو میخونیم یا در موردش صحبت میکنیم باید یادمون باشه که این کتاب چهار "مقاله" است که کنار هم چاپ شدند پس طبیعیه عمق مطالب و بررسی ها از اون چیزی که از یه کتاب انتظار داریم کمتر باشه، مقاله ی اول و دوم مستقیم تر به مشکلات جامعه ی ایران پرداخته بود تا مقاله های سوم و چهارم که بیشتر شبیه گزارش تاریخی بودند.مقاله اول و دوم به نوع حکومت و مشروعیت و جانشینی و در نتیجه کوتاه مدت جامعه در ایران پرداخته که هر دو مقاله بیشتر مطالب مقاله ی دیگر رو پوشش میدن طوری که دومی برخی مباحث اولی رو با جزییات بیشتر بیان کرده و آوردن این دو کنار هم به نظرم کار جالبی نبود و هنگام خوندن کمی خسته کنندست،کاش مترجم عزیز یکی از این دو را انتخاب میکردند.
*فقط مقالهی «ایران، جامعهی کوتاهمدت» را خواندم*
کاتوزیان، به عنوان پژوهشگر، آدم میانمایهایست. رگههای ایدئولوژیک سوسیالیستیاش هم باعث میشود خوانندههای جدی کمتر بهش بها بدهند. ولی خب در مواردی حرفهای قابل اعتنایی هم زده. یکیش همین استفاده از تعبیر «خانهی کلنگی» برای توصیف تاریخ ایران است که اتفاقن چیزهای زیادی را میشود باهاش توضیح داد. مشکل اینجاست که کاتوزیان این ایدهها را از منابع غربی میگیرد (هر چی نباشد حین کار کردن برای دانشگاهی طراز اول مجبور بوده با منابع و اسناد دستاولِ زیادی وقت بگذراند و میشود حدس زد که همین ایدهی «خانهی کلنگی» را هم از کجا برداشته) منتها نه آنقدر بر تاریخ ا��ران تسلط دارد و نه قدرت استدلالورزیاش در حدیست که بتواند به خوبی این ایدهها را بر تاریخ ایران سوار و خواننده را مجاب کند .................
تصویر خیابانی در شهر آکسفورد انگلستان که نشاندهندهی تداوم تاریخی این پادشاهی بزرگ است ............... تأسی ما به تُرک غلط است. ملت آریایی یک خاصیت دارد که ملت ترک ندارد؛ ملت آریایی ترقی را در بنایِ فوقِ بنایِ سلف میداند و مَثَل اعلای آن ملت انگلیس است. ولی ملت ترک همیشه اصلاح را با خراب کردن و ویران کردن بنای پیشین شروع میکند.
برای من که تاریخ معاصر نخوندم و زیاد ازش نمیدونم، اطلاعات خوبی داشت و منسجم نوشته شده بود. مقاله ی اول «ایران، جامعهی کوتاه مدت» و آخر «ملکالشعرا بهار در دوران مشروطه» رو بیشتر دوست داشتم. یکم بعضی جاها خسته کننده میشد که به نظرم خاصیت بارز تاریخ معاصره و ربطی به قلم نویسنده نداشته. در کل راضیام از خوندنش.
مجموعه مقالات آقای کاتوزیان درباره ی نوع نگرش و برنامه ریزیهای سلاطین و دولت ها از قدیم تا به امروز.لب کلام آقای کاتوزیان اینه که در ایران اساسا برنامه ریزی بلند مدتی برای اداره مملکت وجود نداشته ونداره . بعد به مسئله ی چگونگی انتخاب حاکم و تعیین جانشین در طول تاریخ ایران اشاره می کنه . ایشون با استدلال بر اینکه در سه بخش اسطوره ای ، پهلوانی و تاریخی چیزی که تعیین کننده ی پادشاهی بوده رو فر یا فره پادشاهی می دونن ، بر این عقیده هستند که هیچ قاعده مرسومی مثل رسوم اروپایی در بین فئودال ها که انتخاب پسر ارشد به ولایت عهدی بوده و یا رای و آرا در ایرتن حاکم نبوده ، و این اضل در حقیقت باعث بسیاری برادر و پدر و پسرکشی های شاهان در ایران شده.در این بین او به بهمن اسفندیار اشاره می کنه و بسیاری از پادشاهلن قجری که به این صورت به سلطنت رسیده ان.ح
تصور ميكنم كليه ي مواردي كه كاتوزيان به عنوان پيش زمينه ي تئوري خودش مطرح ميكنه رو بتوان ذيل مسئله ي انباشت سرمايه خلاصه كرد. ايران همواره كشور فقيري بوده و اين فقر مانع از شكل گيري نهادهاي قدرت وابسته به ثروت شده. وراي همه ي اينها، صرف اينكه جامعه شناسان به ارائه ي تئوري هاي آكادميك در رابطه با ايران بپردازند، ارزشمند است.
بسیار کتاب خوبی بود. و امیدوارم در آینده باز هم وقت کنم و این کتاب را بخوانم. اگر از آن دسته افرادی هستید که همچنان وضعیت ایران برایشان مبهم است و چراییهای گوناگونی در ذهن دارند، این کتاب به صورت خیلی خلاصه دلیل آن را میگوید و دلایل خود را نقد میکند و استناد تاریخی میدهد. البته ترجمهی عبدالله کوثری هم به خوب بودن این کتاب افزودهاست.
هرچند تعریفایی که شنیدم بیشتر از مقاله اولشه ولی مقاله سوم و چهارمش بیشتر از بقیه چشمم رو گرفت. خیلی جاها میشه اسم اشخاص رو با فعالین سیاسی زمان خودمون جا به جا کنیم و به نسخه مشابهی از جو حال حاضر برسیم. حالا اون موقع دخالت روسیه و بریتانیا رو داشتیم، الان روسیه و چین و امریکا. خیلی سخته که درمورد ایده آل گرایی مشروطه خواهان، تضادهای درون حزبی و اعمال خشونتهای بدبازده از سمت مشروطهخواهها نخونیم و یسری پست هایی که توی تایملاین توییتر میخونیم یادمون نیاد. اشتباهات فعالین سیاسی طرفدار مشروطه پتانسیلش رو دارند که دوباره خودشون رو توی تاریخ هنوز نوشته نشدهی ایران نشون بدند، مثل اقدامتی که به توپ بسته شدن مجلس به دست محمد علی شاه ختم شد، رشتههای رسیدهشدهی مشروطه خواهان رو پنبه کرد و مقدمات به تخت نشستن پهلوی رو فراهم کرد.
.کتابِ ایران، جامعه کوتاهمدت نوشته دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان اقتصاددان، تاریخپژوه و محقق علوم سیاسی و منتقد ایرانی ساکن لندن است و اکنون در آکسفورد تدریس میکند. کاتوزیان سالهای طولانی کاوشهای عمیقی بر روی جامعه ایرانی، جنبش ملی شدن صنعت نفت و تاریخ معاصر ایران انجام داد که شاید یکی از روشنترین حاصلهای آن نظریه «جامعه کوتاه مدت» است. کاتوزیان در چهار مقاله حاضر در این کتاب، دردِ دیرینِ جامعه ما یعنی بحران کوتاه مدت بودن و قانون نامَداری می پردازد. خلاصه و مستدل و مستند!دو مقاله اول و و مقاله دوم را اگر با هم بخوانید ذهن را روشنتر می کند.البته چهار مقاله از کل به جز به خاصیت جامعه کوتاه مدت و بی قانونی جامعه ما می پردازد. انسجام این کتاب بسیار بسیار زیاد مدیون هوش و فراست مترجمی چون عبدالله کوثری است که مقالاتِ متناسبی را انتخاب کرده.
بهشخصه قبول تحلیلهای اشخاصی نظیر کاتوزیان یا آجودانی را دشوار میبینم. وقتی از ایران سخن میگوییم، منظورمان جامعهی وسیعی متشکل از اقوام، نژادها و خردهفرهنگهای گوناگون، با تاریخی پر فراز و نشیب و تحولات اقتصادی-سیاسی است. تفسیر دگرگونیهای ایران با تک پارامترهای ذاتگرایانه (مانند: «ایرانیان اینطور هستند.» و «ایران از ازل چنین بوده.») را نمیتوان بهسادگی پذیرفت. کاتوزیان از شواهد تاریخی بهصورت هموار بهره نمیگیرد و با بررسی وجوه بسیار محدودی از کلیت تاریخ ایران، نتایج صلب و قاطعی را بر پایان تحلیل، مُهر میکند. البته همانطور که مطالعهی تاریخ ایران و فریاد «اورهکا اورهکا» برآوردن کار سختی نبوده، بروز آن در قامت نویسندهای مشهور با تحصیلات و جایگاه آکادمیک در این زمینه نیز چیز عجیب و تازهای نیست. در این راستا، پیشنهاد من مطالعهی یک یا دو مقالهی چاپشده از نویسنده، پیش از آغاز کتاب اوست. قدرت استدلال نویسنده را میتوان سادهتر و سریعتر در مقالات چاپشدهاش محک زد. پ.ن: نویسندگان خوب زیادی در زمینهی تحولات ایران قلم زدهاند که میتوان از این جمله به ژانت آفاری، جان فوران، استفانی کرونین، ونسا مارتین و ... اشاره کرد.
به نظرم کتاب به نکات جالب توجهی اشاره کرده بود و برای من که این قبیل کتاب هارو نخوندم متن روانی داشت. کتاب در مقاله اول که اسم کتاب هم هست بررسی می کنه که چرا تغییراتی که در ایران شکل گرفته از گذشته همگی عمر کوتاهی داشته و به تعبیر دیگر به شکل جامعه ای کوتاه مدت تبدیل گشته. این عوامل به اختصار ۳ مورد هستند: ۱. عدم وجود قانون و رسم ثابت برای جایگزینی قدرت بعد از سقوط یک شاه که موجب هرج و مرج و کشتار بعد از آن و عدم ثبات جایگاه قدرت جدید می گردد (بر خلاف اروپا که در همه اوقات به جز موارد معدودی پسر ارشد شاه بعد از مرگ شاه به قدرت می رسیده) ۲. بی اعتبار بودن جان و مال مردم و این که این ویژگی ها امتیازی بوده از جانب شاه نه حق طبیعی مردم ۳. مشکلات انباشت و توسعه که به نحوی نتیجه ی مورد دوم است کتاب در مقاله های دوم نیز کم و بیش به همین مسائل می پردازد و در مقاله سوم و چهارم دوران قاجار و مشروطه را با نگاه کوتاه مدت بودن بررسی می کند.
کتاب حاوی ۴ مقاله از جناب کاتوزیان در مورد ایران و تاریخ و سیاست اون هست. مقاله اول و دوم ۷۰-۸۰ درصد مباحثش مشترکه و جفتشون هم به شدت پخته و آموزنده هستن. موضوعشون مقایسه سیاست ایران و کشورهای اروپایی در صدههای اخیر و دلایل عقبماندگی ایرانه. مقاله سوم راجع به انقلاب مشروطه بود که اون هم واقعا خوندنی و جذاب بود. مقاله آخر در مورد محمدتقی (ملکالشعرا) بهاره و اطلاعات جالبی در مورد دیدگاه سیاسی بهار و تاثیراتش بر وقایع دوران زندگیش ارائه میده.
در کل دید کلی از سیاست و تاریخ سیاسی ایران میشه ازش به دست آورد. خیلی به جزئیات نمیپردازه و کلیدواژههایی در اختیار میذاره که میشه به فراخور علاقه و نیاز به اونها مراجعه کرد و بیشتر خوند.
این اولین تجربه من از آقای کاتوزیانه با توجه به اینکه ایشون استاد آکسفورد هستند و تخصصشون هم تاریخ معاصره انتظارم بیشتر از این کتاب بود ولی ... این کتاب شمای کلی از مرام سیاسی دولت وملت ایران بعد از اسلام و بالاخص عصر قاجار بدست میده که بعضا نکات شاذی به چشم میخوره کتاب از دو بخش تشکیل شده تاریخ ایران از ورود اسلام تا عصر قاجار و عصر قاجار نظر من اینه که نویسنده خواسته یک جورایی کوتاه مدت بودن انباشت سرمایه و قدرت و تداوم این دو رکن جامعه ایران توجیهی قرار بده برای اینکه به خواننده تحمیل کنه علت ضعف ایران در عصر قاجار گذشته نه چندان جالب ایرانه البته ضعف کتاب در دو چیزه اول اینکه به عصر پهلوی و بعد از انقلاب ابداً اشاره ای نمیکنه دوم اینکه بی هیچ دلیلی عصر گذار قاجار به پهلوی را همراه با زندگی نامه ملک الشعرا بهار توصیف میکنه انگار نه انگار افرادی مثل فروغی مصدق رضا خان و.... هم بوده اند نقطه قوت کتاب هم دو چیزه اول اینکه حجم بسیار کم و ترجمه فوق العاده روانه دوم اینکه اصلا به حاشیه نرفته و کاملا همون مسائلی که در عنوان کتاب خواننده انتظار خواندش داره شرح میده و بسیار هم جالب شرح داده شده واجب شد کتاب ایرانیان ایشون رو بخونم
ایران، جامعۀ کوتاهمدت و سه مقالۀ دیگر در حقیقت یک مقاله است که دو بار تکرار شده است، بهعلاوۀ یک مقالۀ دیگر دربارۀ زندگیِ سیاسیِ ملکالشعرای بهار. مقالۀ نخست نسخۀ فشردۀ دو مقالۀ دیگر است و علت تکرارِ آن دو مقاله توضیحات بیشتر دربارۀ طرح و فکر اصلی نویسنده در مقالۀ اول است: ایران جامعهایست کوتاهمدت و همین است سبب توسعهنیافتگیِ آن. هیچچیز در این آبوخاک بهشکل بلندمدت شکل نمیگیرد، همهچیز آنیست و فوری و موقوف به مدتی مشخص و کوتاه. مقالۀ پایانی کتاب هم به فرازوفرودهای زندگیِ سیاسی بهار پرداخته است و چیز نویی برای کسی ندارد که اندکی دربارۀ سالهای مشروطه میداند و آن دوران پرقیلوقال و چگونگی قدرت گرفتن رضاخان و سودای جمهوریای که بدل به خودکامگی شد . شاید از برای تکرار مفید بیفتد.
نویسنده در همان مقالۀ نخست بسیار روشن و ذکاوتمندانه و مختصر ساختار سیاسی و حکمرانی این کشور را پیش (بیشتر به شاهنامه و بخشِ تاریخیِ آن رجوع میکند) و پس از اسلام بررسی میکند. تفاوتهایی که نویسنده دربارۀ ساختار حکمرانی در اروپا و تفاوتهای حکومتِ استبدادی -اغلب در ایران اتفاق میافتد- و حکومت مطلقه -در اروپا وجود داشته- به آنها اشاره میکند، به شیواترین شکل خواننده را شیرفهم میکند که شکافها کجاست و کانون تفاوت کجا. علتهای عمده که هر یک میتوانند معلول و علتِ دیگری باشند از این قرارند: 1- مشکل مشروعیت و جانشینی و قربانی شدن بسیاری از فروانروایان، سایر اعضای خاندان سلطنتی و نیز وزرا و فرماندهان نظامی در پای این مشکل. 2- بیاعتبار بودن مال و جان. و من با همین زندگیِ اندک و عقلی نیمبند و مشاهداتی چند، سالهاست دریافتهام که در درجۀ اول، بهشکلی بنیادین، آنچه هرگز در این کشور محلی از توجه نداشته جانِ آدم است. و نکتۀ حیرتآورتر اینکه در سنت و فرهنگ و مذهب این کشور به حفظِ جانِ آدمی و کرامت و شیرینیاش بسیار تاکید شده است و شگفتا که گویی چنین آموزهای بر جناحِ چپِ مردمان و شاهان و حاکمان سوار بوده است. 3- مشکلات انباشت و توسعه.
در باب توضیح و تشریح مشکل سوم از کتاب an inquiry into the nature and causes of the wealth of nation یا همان ثروت ملل (1776) از آدام اسمیت، فیلسوف اسکاتلندی و پدر علم اقتصادِ مدرن، نقل میکند: «عامل اصلی افزایش سرمایه قناعت است نه صنعت. صنعت چیزی را فراهم میکند که قناعت انباشت کرده است. اما صنعت به هرچیز که دست یابد، اگر قناعت سبب پسانداز و انباشت نشود، سرمایه افزایش نخواهد یافت.» اندکی بعد میآورد: «اگر اسراف بعضی مردم با قناعت بعضی دیگر جبران نمیشد، روش مسرفان نهتنها به افلاس خودشان که نیز به فقر جامعهشان میانجامید... بنابراین هر مسرفی دشمن مردم است و هر قناعتپیشهای ولینعمت ایشان.»
حال بماند که خود نویسنده نیز اذعان میکند که این نظر اسمیت را بعدها بسیاری از اقتصاددانها نقد کردند. البته روشن است که باید هم نقد شود و نمیشود با رسالۀ سیصد سال پیش به پیشبرد وضعیت اکنون سوخت رساند. اما فقدان همین عقیده را در این آبوخاک بهخوبی رصد میکند. شگفت نیست؟ ما تمام این آموزهها را به شکل پندواندرز و غیره در کتب بیشماری در تاریخ خود سراغ داریم. اما چه میشود که این آموزهها در کتابخانهها مقیم میماند تا کسانی بخوانند و بگویند ببینید ما همهچیز داشتهایم. اما اکنون چه؟ کدام یک از آنها راه به توسعه و رشدِ این مملکت برده است؟ حتی من میگویم توسعۀ ممکلت و رشدِ کشور بماند برای حاکمان و نخبگانِ همیشه قمصورمان! ما مردمان عادی هم از گوش سپردن و عملی کردنِ همین آموزههای ساده –گمان نمیکنم آن نقلِ کتابِ اسمیت چندان پیچیده باشد-، عاجزیم و همیشۀ خدا هشتمان گرو نهمان است. چرا؟
ترجمه ترجمۀ معمولی و خوب کوثری چندان به چشم نمیآید که ناویراستگی و افتادگیِ واژههای این کتاب. گویا قرار است تا زمانی که نفس میکشم از این همه کجسلیقگی و بیذوقی و کارنابلدیِ ناشران ایرانی حیرت کنم. تعداد کلماتی که افتادگی حرف دارند و حین چاپ جاماندهاند و هویداست که دستِ هیچ ویراستاری هم به متن نرسیده، در این کتاب فراتر از تصور من بود. یک مورد و دو مورد نیست، برای کتابی صدوچهلصفحهای، به خیال من اگر این اشکال بیش از دو بار تکرار شود، فاجعه است. و این کتاب در چاپ فاجعه است و نشر نی باری دیگر به معنای حقیقی گند زده است.
نویسنده در دو مقاله مشابه اول، صرفنظر از نظریهای که داده، مثالهای تاریخی بسیار جالبی آورده که عمق چیپ بودن و ناسیاستمدار بودن تاریخی حکمرانان ایران را آشکار میکند. امیدوارم کاتوزیان نظریه مطرح شده در این سری مقالات را در جایی خوب توضیح داده باشد و دلیل عقب ماندگی ایران را باز کرده باشد تا مردم مجبور نباشند انقدر ما چگونه ما شدیم بخوانند، چون به صورتی که هست فقط یه ایده بسط نیافته است. مثلا مراجعه به شاهنامه برای توضیح مهم شدن فره ایزدی کافی نیست؛ تاریخ افسانهای تحت تاثیر فرهنگ زمان خودش نوشته میشود و در واقع اهمیت فره ایزدی به عنوان «شرط کافی پادشاهی» معلول شرایط فرهنگی و اجتماعی ایران است، نه دلیلش. شاید قصد عبدالله کوثری از ترجمه چند مقاله شبیه به هم کاتوزیان تولید کتاب آسانخوان بود که محتوا هم داشته باشد. مقاله سوم خلاصه خوبی است از حوادث جنبش مشروطه تا برکناری محمدعلی شاه، (همان که هفته پیش تقاضای نوشتنش را کرده بودم فقط من مطلبی کمی مفصلتر مد نظرم بود؛ مرسی!) البته برای مخاطب فرنگی نوشته شده و مرتب با انقلابهای فرانسه و انگلیس مقایسه میشود تا نشان دهد با آنها اساسا فرق دارد. این هم خودش خوب است. مقاله آخر درباره ملک الشعرای بهار دیدی مثبت و تایید کننده به این شاعر و سیاستمدار دارد. ولی من با خواندنش به این نتیجه رسیدم که بهار نه تنها از مرحله سیاست پرت بود بلکه جسارت موضعگیری سیاسی هم نداشت. اما همین سیاستمدار نیمبند هم آن قدر برای سردمداران خطرناک بود که به زندان افتاد و نزدیک بود ترور شود! مملکت قحط الرجال ما تافتهای است از فرهنگ دروغ مصلحتی و با همه ساختن و موضع روشن نگرفتن
کتاب متشکل از چهار مقاله مجزا بود اما اون چیزی که مقاله ها رو به هم مربوط میکرد نظریهی کوتاه مدت بودن ایران و نظریهی خانهی کلنگی کاتوزیان بود. به صورت کلی از نگاه کاتوزیان سه ویژگی اصلی با این کوتاه مدت بودن عجین هستند. یکی مشکل مشروعیت و عدم وجود قانون ثابت هست. یکی مشکل عدم انباشت سرمایه برای رسیدن به توسعه هست و سرآخر مشکل بیارزش بودن جان و مال مردم هست. نکتهی مهم دیگری که توی مقالهی سوم بهش اشاره می کنه اینه که انقلاب مشرو��ه برای آزادی به معنای لیبرالیسم غربی پا نگرفت. برای شکل گیری قانون بود که هدایت شد. مقاله ی چهارم رو که خوندم به این نتیجه رسیدم که یک باید خیلی بزرگ وجود داره برام که بیشتر تاریخ بخونم. خصوصا تاریخ معاصر. اون هم نه از منابع رایج. از اونایی که کمتر صداشون شنیده شده وطور دیگه ای تاریخ رو روایت میکنن.
توی این کتاب نظریه ی جامعه ی کوتاه مطرح میشه برای توضیح تفاوت پیشرفت میان اروپا و ایران. در سه زمینه کوتاه مدت بودن جامعه خودش رو نمودار میکنه. اول عدم وجود ثبات سیاسی به دلیل بحران مشروعیت دوم عدم اطمینان از جان و مال و سوم عدم امکان انباشت سرمایه که مانع از رشد فناوری میشه در نهایت. به نظرم کوتاه مدت بودن جامعه میان ایران و اروپا تا حداقل پایان امپراطوری رم یکسانه. بعد کوتاه بودن خودش معلوله نه علت. البته نویسنده خودش از این موضوع آگاه هست و در انتهای مقاله بهش اشاره میکنه ولی علت رو عدم وجود ثبات ساختار سیاسی میدونه که البته علت همین موضوع هم مشخص نیست.
به صورت کلی نوشته های کاتوزیان بزرگ رو خیلی دوست دارم. خیلی به نظرم قابل استناد و قابل لمس هست اش انقدر ساده گاهی که اگر در کتاب خونه محل هم دنبالش بگردی سر نخ هایی پیدا میکنی اما منسجم کردنش خب فقط کار ایشونه اگر چه مقالات پیوستگی نداشت اما برای من جذاب بود. چون تنها و تنها برای ما ایرانی هاست مایی که توی چرخه بی پایان تاریخی گیر کردیم. چرخه ای که هر لحظه ممکنه از کار بیفته اما ما با تمام قوا، و تا آخرین نفس موارد رو تکرار میکنیم