What do you think?
Rate this book


193 pages, Unknown Binding
First published January 1, 1993

سپاس باد قدوسی را که اوئی هر که او را [او تواند] خواند حاصل [اوئی] از اوست و بُوَد هر چه شاید که بُوَد، از بودِ او بُوَد.
گفت بدانکه جبرئیل را دو پرست یکی راست و آن نور محض است از پر مجرد اضافت بوده است بحق؛ و پریست چپ پاره نشان تاریکی برو همچون کلفی بر روی ماه؛ همانا که بپای طاوس ماند و آن نشانه بود اوست که با جانب نابود دارد و چون نظر باضافت بود او کنی نابود حق صفت نا بود او دارد و چون نظر باستحقاق ذات او کنی استحقاق عدم دارد و آن لازم شاید بود است این معنی در مرتبت دو پرست اضافت بحق عینی و (اعتبار) و استحقاق [او] در نفس خود یساری؛ چنانکه حق [سبحانه] تعالی گفت و جاعل الملائكة رسلا اولى اجنحة مثنى وثلاثة و رباع و مثنی بدان در پیش داشت که نزدیکتر اعدادی بیکی، دو است پس سه پس چهار ،همانا آنچه او دو پر دارد و شریفتر از آنست که سه و چهار.