امروزه پژوهش دربارۀ مغز در مرحلۀ خرسندکنندهای از علم قرار دارد: مرحلۀ پرنعمت پدیدهشناسی. کشف حقایق مسحورکننده دربارۀ مغز، بیپایان است با این همه، راه درازی در پیش داریم تا بتوانیم معمّایی را که در کاسۀ سرمان نهفته است حل کنیم و از ذهن خود به عنوان ماحصل مغز، فهم درستی بهدست آوریم. صحبت از ذهن به عنوان عملکرد مغز، بیمقدار شمردن ذهن انسان نیست بلکه تکیه بر این واقعیّت است که ذهن، عالیترین محصول زیستشناحتیست که با آرایههای تکامل فرهنگی زینت یافته است.
یکی از کارهای سخت، متقاعد کردن یه داستان خوان به خوندن کتاب های غیرداستانیه. معمولاً داستان خوان ها تصورشون از کتاب های غیرداستانی، کتاب هایی خشک و سخت و حوصله سربری مثل کتاب های درسیه (جا داره همین جا خدمت مسئولین محترم سازمان تدوین و نشر کتب درسی یک فحش جاندار عرض کنم که همچین تصویر وحشتناکی از کتاب توی ذهن دانش آموزها ساختن) و باورشون نمیشه یه کتاب غیرداستانی بتونه یه کتاب مفرّح و هیجان انگیز و جذاب باشه، حتی جذاب تر از کتاب های داستانی.
من به داستان خوان هایی که تصور مشابهی از کتاب های غیرداستانی دارن، پیشنهاد می کنم این کتاب رو بخونن. هر چند بعضی بخش هاش جذاب نبود و پیشروی کتاب کند می شد، اما در مقابل پر از بخش هایی بود که باعث می شد مثل بچه ها، به معنای واقعی کلمه بالا و پایین بپرم و بدوم برای هر کس که حاضر بود بشنوه با هیجان از آزمایش ها و کشفیات عجیب و غریب مربوط به مغز بگم.
خواستم چندتا از اون قسمت ها رو مثال بزنم، ولی گفتم شاید از لذت خوندنش کم بشه. ضمناً این رو هم بگم که کتاب پر از تصاویر و توضیحات جانبیه که خوندنش رو حتی بیشتر مفرّح می کنه. وقتی تموم شد، خوشحال بودم که خریدمش و کتاب امانی نیست که لازم باشه به کتابخونه برگردونمش.
فصل اول و آخر رو بیشتر از باقی دوست داشتم و به طور کلی خیلی کتاب جالب و مغزپرکنی بود. عکسهای کتاب هم باعث رغبت بیشتر میشد، حتی یکی از دخترهای کتابخونه رو وادار کرد ازم بپرسه چه کتابی رو دارم میخونم چون نقاشی داوینچی چشمش رو گرفته بود. بلکه اطلاعات این کتاب باعث بشه کارکردهای مختلف مغز با سایر اعضای بدن رو از این به بعد بیشتر ارج و قربت بدم و حواسم به ریز جزئیات سیستمی که تو سرم برقراره باشه.
کتاب خیلی خوبی است. به چند دلیل ساده. اول اینکه از نظر پایه علمی جای سفت و محکمی دارد. دوم اینکه از نظر پراکندگی مطلب، منسجم و مرتب است. فصل هایش مشخص و گام به گام جلو می رود. سوم اینکه نه تنها در عوالمِ علم سِیر نمی کند بلکه تماماً تکیه بر روانشناسی (که قاعدتاً باید داشته باشد) و فلسفه ذهن دارد. اما، این کتاب اول راه است. این کتاب جامع است اما کامل نیست. فکر کنید اگر بخواهد کامل باشد چقدر اندازه اش خواهد شد. بنابراین در هر شاخه منابع بی شماری منتظر خواننده ی جذب شده هستند.
تصاویر کتاب به همراه زیرنویس هایی که داشت به درک کلی مطلب کمک کرده بود ولی کاش مطالب کتاب اینقدر خلاصه نبود.
هم اکنون تکنولوژی موجود که در کشورهای پیشرفته زندگی روزمره بر شالوده آن قرار گرفته به قدری پیچیده شده است که هیچ ذهنی به تنهایی قادر به درک آن نیست.ممکن است چنین رخ ندهد که انسان در اثر انفجاری که خود خلق کرده است از صفحه روزگار محو شود . نیز ممکن است چنین پیش نیاید که در نتیجه تباه ساختن منابع انرژی زمین نژاد خود را از سرما منجمد گرداند.ولی ممکن است انسان خود را در چنان سیلابی از اطلاعات غرق کند که جامعه دیگر نتواند میراث فرهنگی خود را درک کند.
بعد خوندن پنجاه و اندی صفحه، گذاشتمش کنار. همچنین تصمیم گرفتم چند کتاب دیگر از این مجموعه را هم که برگزیده بودم، نخوانم. کتاب زبان ساده ای دارد و مطالب علمی آن هم با راندمان بالایی عرضه می شوند. اما یک مشکل اساسی که با کتاب داشتم این بود که به شدت قدیمی است. در واقع کتاب های این مجموعه همگی قدیمی هستند. حدود سی سال پیش نوشته شده است که به عنوان یک متن علمی، اعتبارش را به خودی خود از دست می دهد. مثلا تحقیق ها و پژوهش هایی که در زمینه ی خواب در کتاب نمونه آورده شده اند (مربوط به تحقیقی در ۱۹۲۰!)، امروزه بسیار دقیق تر و بهتر انجام شده اند. یا ربات ها و هوش مصنوعی توضیح داده شده در کتاب بسیار متحجر هستند. کتاب های درسی خودمان هم مثل گایتون، از ویرایش ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ تغییر معناداری می یابند. و حساسیت من به تر و تازگی کتاب، شاید به خاطر این پس زمینه ی دانشگاهی باشد. قبول ندارم که کتاب را علی رغم قدیمی بودن همچنان باید خواند. درست است که بعضی مفاهیم پایه ای ظاهرا لایتغیرند و هنوز بدرد بخور، اما باید این را مدنظر داشته باشیم که شاید خیلی از این اطلاعات امروزه «رَد» شده باشند، و یا دیگر اطلاعات ضروری علمی نباشند. معتقدم نباید به خاطر کمبود منابع علمی فارسی به همچو کتاب هایی قناعت کرد. به نظرم وقت گذاشتن برای خواندن یک مقاله ی به روز چند صفحه ای در مجلات علمی جهان، می تواند بیشتر کمکمان کند.
کتاب هم علمی و بود و هم جذاب، هم خوب نوشته شده بود و هم ترجمه خوبی داشت. وایراستاری و صفحه آرایی و تصاویر هم عالی بود. فقط متاسفانه کتاب اصلی حدود 1980 چاپ شده و چاپ نخست ترجمه شده اش 2012 منتشر شده که با توجه به پیشرفت های اخیر این چهل سال، داغ قدیمی بودن کتاب بیشتر به دل می مونه.
کتاب سخنرانی بوده توی رادیو بی بی سی و بعد میان تبدیل به کتابش میکنن و کتابش سالها بعد به فارسی ترجمه میشه...
کتاب دربارهی موضوعات گستردهای حرف میزنه که شاید هر کدوم چندین کتاب نیاز داشته باشه مثل خواب و هوشیاری، حافظه، زبان و اخلاق. ولی در هر موضوع چندتا آزمایشهای اصلی که تا اواسط دهه 70 (تاریخ نوشتن کتاب) انجام شده رو خوب و خلاصه پوشش میده که یه درک کلی و مختصر راجع به هر موضوع میده.
While this book is relatively dated and may not provide information about the most recent advances in neuroscience, it exceeded my expectations.
The book is full of lots of thought-provoking aspects of understanding the mind, and doesn't shy away from jumping between fields like psychology, linguistics, biology, or whatever else is relevant to the topics being discussed.
There are no equivocal answers to how the mind works (or very few) so far, but seeing the journey taken in what humans used to think of the mind, and how many false starts there have been clarifies just how difficult an undertaking this really is. I'd say this book is more a tour on the history of neuroscience and its context than one that dives into the nitty gritty details of the brain itself.
Also, the illustrations are incredibly well chosen, and added a lot of valuable context (and made the book an absolute joy).
آخرین باری که این کتاب رو میخوندم، یادمه که ایرادی توش ندیدم ولی حمید هی بهم میگفتش که کتاب چرتیه و نخونش. سر همین هم من کم کم سرد شدم و گذاشتمش کنار، الان که نیگا میکنم چیزی از مطالبش یادم نمونده غیر از یه صحبتی که راجع به دو نفر که رفته بود�� توی غار و راجع به ساعت بدن تحقیق میکردن زده بود، کلا به نظر کتابی هست که حرف های چرتی نزده ولی شاید خیلی هم نتونه روی زندگی تاثیرگذار باشه.
به نظرم اگه کتاب مهمتری دارید، برید سراغ اون و مطالعه ی این رو فعلا نگه دارید برای بعدا :))
آسیب هایی که به پشت ناحیه ی بساوشی، در قطعه ی آهیانه ای، وارد می شوند باعث اختلالات بسیار شگفتی در روابط بین بدن و ذهن می گردند. طرف مقابل بدن، یعنی طرف مقابل نیم کره ای که آسیب دیده، به کلی از آگاهی صاحب آن محو می شود. این نیمه ی بدن، همچون انگلی ناخواسته، خود را به خویشتنِ فرضیِ شخص تحمیل می کند. بیمارانی که دچار چنین اختلالی می شوند فقط یک طرف صورت خود را می تراشند، فقط نیمی از موی سرشان را شانه می زنند، و اعتراض می کنند به اینکه با دست و پایی که به نظر آنها متعلق به شخص دیگری است باید در یک تختخواب بخوابند
This book opens a world to you !! The afforts of brain to know the brain. Every one shoul read this!! It makes you think and quetion every information that was given to you before.