سلام خواننده مجموعه داستانه درست تا این جا کوتاهه همش جملات نطق قلمبه سلمبه داره درست شاید تکرار بعضیاش باشه اما بخون بعضی چیزا رو باید چن بار خوند بذاری جلو خودت مث چی مث بی شعوری مث 4 اثر اسکاول شین مث قران ک خودم شرمندشم از داستان میدونی چیش خوشم میاد ک خدای لایتناهی ما قرانو داستان گون کرد داستان رمان هرچی ادمو فک ذهن عمل زندگی هر چقدم سخت باشه دید دیییید دید ب زندگی رو روون تر میکنه تو رو با کنار اومدن با هرچی چرب تر میکنه انقد داستانای قشنگگگگگگگگ داره ک نمیدونم کدومشو بگم مثلا بخش انتهایی گذاشته خنده ظنز ک بطور شافل جمله ای گفته ان چ در مردم تورا ب خنده میاندازد نخست در خودت ان را ببین و بخند داستان کوتاهی بطور خلاصه بگم
گل سرخی در درون مردی ک گل سرخی کاشت و ب پرورش دادنش ادامه داد و دید غنچه در بدو شکوفایی چ تیغ های خُوفی دید و دس کشید و از گل زیبا دل کند نتیجشو خودت فک کن
یکیش میشه گف روح در جسم خویش یام روح در جسم بقیه یام عشق مگ دو تا فرد تمام کمال کاملن ... یام در اعماق روح خود جست وجو کنید شگفتی های حیرت انگیـــــــزی در آن نهفته است :)
داستان های این کتاب تکراری ست و تقریبا میشه گفت تمام داستان ها رو قبلا در کتاب های دیگر مثل" تو تویی" و در وبلاگ ها و فضاهای مجازی خوندیم.داستان هاهیچ تازگی نداره اما شاید بتونه برای کودکان و نوجوانان مفید باشه.
مینیمال و قشنگ و ساده و لطیف ، فقط داستان های تکراری زیاد داشت ،فکر میکنم برای نوجوون ها و کسایی که تازه کتاب خوانی رو شروع می کنن انتخاب خوبی باشه ، داستان های نمادین جالبی داشت ،مرسی از عزیزی که پیشنهاد کرد این کتابو🤍
زمانی که اوج استرس بودم یک دوست عزیزم این کتابو بهم هدیه داد کتابی که داستان های امید بخش خوبی داره از جملات جالب کتاب: این آدم های خوشبخت هستند که درد را حس میکند و می نالند و شکوه می کنند، چون کسی که خوشبختی را حس نکرده از بدبختی شکوه ای ندارد
کتاب بسیار جالب و جذابی بود و خواننده را یه هیچ وجه خسته نمیکرد.خواننده بعد از خواندن هر داستان ترغیب میشد که به ادامه ی کتاب بپردازد. اینقدر نکات جالب کتاب زیاد بود که نمیتوتنم همه ی ان ها را در زیل بیاورم پس در مورد این کتاب از این کار صرف نظر میکنم.
کتابی با داستان های خیلی کوتاه که فضای خیلی مثبتی داره. شاید خیلی از داستانهای این کتاب رو شنیده باشید یا این ور اونور خونده باشید. البته بگیم مجموعه حکایت شاید بهتر باشه!
خدایا چرا من! “آرتور اش”، قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون، به خاطر خون آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 دریافت کرد به بیماری ایدز مبتلا شد و به بستر مرگ افتاد. او از سراسر دنیا نامه هایی محبت آمیز دریافت کرد. یکی از آن ها نوشته بود: چرا خداوند تو را برای چنین بیماری دردناکی انتخاب کرد؟ آرتور در پاسخش نوشت: “در سراسر دنیا بیش از پنجاه میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند. حدود پنج میلیون از آن ها یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند. از آن میان قریب پانصد هزار نفر، تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند، و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند، و پنج هزار نفر سرشناس می شوند. پنجاه نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدا می کنند، چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی می رسند و دو نفر به فینال... آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم خدایا چرا من؟ و امروز هم که از این بیماری رنج می کشم، هرگز نمی توانم بگویم خدایا چرا من؟”