داستانهای مجموعهی رؤیای آدم مضحک به دورههای مختلفی از فعالیت ادبی داستایفسکی تعلق دارند. داستانهای «آقای پروخارچین» و «پولزونکوف» تلاش نویسنده را برای ایجاز در بیان نشان میدهد. در «دزد شرافتمند» برای نخستینبار با ایدهای روبهرو میشویم که بعداً در جنایت و مکافات پرورش مییابد. «درخت کریسمس و ازدواج» شاید از لحاظ هنری کاملترین داستان داستایفسکی در دورهی اول نویسندگیاش باشد. «ماری دهقان» شرحی واقعی از زندگی داستایفسکی در زندان است. داستایفسکی در پوشش طنزِ داستان «کروکودیل» به جریانهای غربگرا و علمپرستان حمله میکند. در داستان «رؤیای آدم مضحک» با داوری نهایی داستایفسکی دربارهی انسان روبهرو میشویم. چاپ ادل پایبز ۱۳۸۶
Works, such as the novels Crime and Punishment (1866), The Idiot (1869), and The Brothers Karamazov (1880), of Russian writer Feodor Mikhailovich Dostoyevsky or Dostoevski combine religious mysticism with profound psychological insight.
Fyodor Mikhailovich Dostoevsky composed short stories, essays, and journals. His literature explores humans in the troubled political, social, and spiritual atmospheres of 19th-century and engages with a variety of philosophies and themes. People most acclaimed his Demons(1872) .
Many literary critics rate him among the greatest authors of world literature and consider multiple books written by him to be highly influential masterpieces. They consider his Notes from Underground of the first existentialist literature. He is also well regarded as a philosopher and theologian.
داستایفسکی، آن تنها روانشناسی که، باری، من از او چیزی آموختهام: آشنایی با او نیک بختیِ بزرگِ زندگی من بود، بزرگتر از کشفِ استاندال نیز. این مرد ژرف، که آلمانیهای بی مایه را چیزی به حساب نمیآورد، و هزار بار هم حق با او بود. بندیان تبعیدگاه سیبری را، که دیرزمانی در میانشان زیسته بود، تبهکارانی سخت جان یافت که راه بازگشت به جامعه به رویِ شان بسته است؛ و آنان را چیزی بسیار جز آن یافت که خود چشم نداشت_وجودشان را تراشیده از بهترین و سخترین و گرانبهاترین چوبهایی یافت که هرگز از خاک روسیه بر میروید.
غروببتها-نیچه-داریوش آشوری
کمتر کسی هست که ندونه چقدر از داستایفسکی نفرت دارم ،درست مثل نابا،درست مثل خورخه… اما هرچقدر سعی کردم از “رؤیای آدم مضحک” بدم بیاد ،نیومد.نیومد که هیچ حتی شیفتهی داستانکوتاه سرایی داستایفسکی شدم…
مضحک داستان انسانیست رو به زوال از آنها که با صادق هدایت بارها و بارها او را شناختهایم ،انسانی که به ته خط رسیده و چارهی کار را در خریدن یک طپانچه میبیند،اسلحه را در کشوی میز میگذارد ، در انتظار زمان مناسب که به آن «صفر» میگوید. در راه بازگشت به خانه به آسمان نگاه میکند ستارهای چشمک میزند و زمان مناسب را همین امشب در نظر میگیرد … در راه خانه دختر بچهای گدا پیله میشود و از او پول میخواهد ، بر سر دخترک فریاد میزند و به خانه میرود اما دیگر نمیتواند خودش را بکشد… داستایفسکی در جایی از داستان میگوید: “واقعا خودم را میکشتم اگر آن دخترک نبود.” بعد از خواندن این قسمت یاد ایزومی افتادم به قول بانوی بزرگ شعر ، ایزومی شیکیبو : به راحتی میتوان بیزار شد از این هستی ملال آور اما چگونه میتوان از آن دل کند وقتی که کودکی بر آن راه میرود…
اين اعتقاد داشت در من تقويت مي شد كه هيچ چيز در دنيا فرقي نميكند . مدت ها بود حس ميكردم اين اعتقاد دارد در من جا مي افتد ، اما فقط پارسال بود كه اعتقادم كاملِ كامل شد . آن هم مي شود گفت ناگهاني ! يكباره حس كردم كه برايم هيچ فرقي نميكند كه اصلا دنيايي وجود داشته باشد يا نه. ، يا اصلا چيزي در جايي وجود داشته باشد يا نه . رفته رفته با تمام وجود فهميدم كه از وقتي كه من بوده ام چيزي وجود ندارد. اول نميتوانستم جلوي اين احساسم را بگيرم كه به هر حال در گذشته خيلي چيزها وجود داشته ، اما بعد به اين نتيجه رسيدم كه حتي در گذشته هم چيزي وجود نداشته بلكه فقط به نظر ميرسد كه وجود داشته . ص ٢١٥ . . . قبلاً يه جا خونده بودم كه ما، چيزيو بيشتر دوست داريم و با چيزي بيشتر ارتباط برقرار ميكنيم كه بتونيم خودمون رو توش پيدا كنيم و ببينيم . وقتي به كتاب ها يا موسيقي اي كه دوستش دارم فكر ميكنم بيشتر به اين حرف ميرسم . چون دقيقا با نگاه كردن بهشون ميتونم حداقل يه حرف، يه شخصيت ، يه اتفاق يا هرچيزي مشابه با خودمو پيدا كنم و باهاش همذات پنداري كنم . شايد دليلش اينه كه آدم كمتر احساس تنهايي ميكنه و به اين نتيجه ميرسه كه نه، خوبه فقط من نيستم . اين كتاب ، روياي مرد مضحك، از اون دسته كتاب هاست كه آدم توش حل ميشه . موقع خوندنش نميتونستم به وجد نيام . فوق العاده بود. شخصيت پردازي داستايوفسكي توي داستان آقاي پروخارچين عالي بود و به قول خود مترجم ، در اين جور شخصيت پردازي ها تار و پود زندگي مورد ترديد قرار ميگيرد . داستان كوتاه سوم اين كتاب ، دزد شرافتمند، باعث ميشه كه آدم قلبش مچاله بشه . يلميان نماد آدم هاييست كه شر را تشخيص ميدهند ولي نميتوانند در برابر مقاومت كنند. كه البته همين كاراكتر و ايده در سال هاي بعد در جنايت و مكافات پرورش پيدا ميكند «نزديك شدن مكافات سبب توبه ي مجرم مي شود و گاه در سنگ ترين دل ها نوعي احساس ندامت واقعي بر مي انگيزد ... ميگويند علتش ترس است». . داستان درخت كريسمس و ازدواج ظاهري طنز آلود دارد .. كه به گفته ي مترجم همين كتاب (رضا رضايي ) يكي از تلخ ترين داوري هاي داستايوفسكي درباره ي معيار "موفقيت" در نظام هاي اجتماعي مبتني بر مالكيت غاصبانه است . . اما درباره ي "ماريِ دهقان" :) ... چقد دلم ميخواست يكي مثل ماري رو ميشناختم . و اينكه چقدر نبودن همچين آدمي حس ميشه . . و آخرين داستان ، روياي آدم مضحك ..داستان مورد علاقم از اين كتاب . در اين داستان با داوري نهايي داستايوفسكي درباره ي انسان رو به رو ميشويم ، شايد اين داوري در مجموع منفي بنمايد اما او هرگز از انسان نا اميد نشد . "عصر طلايي" شايد رويايي بيش نباشد ، اما همين روياست كه به زندگي ارزش زيستن مي دهد . شايد اصلا به علت تحقق ناپذيري روياي عصر طلايي است كه زيستن ارزش مي يابد .
اکثر نویسندهها هم داستانهای بلند دارند و هم کوتاه اما مسئله اینه که هرکدومشون توی یکی بهتر از دیگریان. برای مثال داستایفسکی عزیز زیاد در داستانهای کوتاه وارد نیست...این کتاب شامل هفت داستان کوتاه از این نویسندهست و اینطور نیست که به طور پیوسته نوشته شده باشن و در سالهای متفاوتی منتشر شدهاند، برای همین به راحتی میتونیم پیشرفت نویسنده رو ببینیم. داستانها عبارتند از : آقای پروخارچین، پولزونکوف، دزد شرافتمند، درخت کریسمس و ازدواج، ماری دهقان، کروکودیل و رؤیای آدم مضحک. اگه کلی حساب کنم و همه رو در نظر بگیرم سه ستارهای میدم و احتمال میدم نظرم رو دربارهی هر کدوم در زیر داستان مربوطه در گودریدز بنویسم.
مجموعه هفت داستان کوتاه مثلا کمدی هر هفت تا داستان در مفلوک ترین و بدترین حالتی هستن که عالیجناب میتونسته نوشته باشه. بنظرم وقتتون رو پای خوندن این داستان ها تلف نکنین. عالیجناب نشون داد که نه در کوتاه نویسی تخصص داره نه در طنز نویسی. چون کمدی زندگی نکرده. اما عوضش در غم خوب زندگی کرده و غم رو میفهمه.
میخواستم اینجارو بدم بهت خودت یهچیزی یادگاری بنویسی، اما فرصت نشد. یک ساعت از وقتمون رو صرف آواز خوندن کردیم؛ آوا بهمون خوندن سگ لنگ رو یاد داد. یک ساعت بعدی هم درمورد هنرستان، مونولوگهای بداههی زیادی گفتیم. اونقدر زیاد گریه کردیم که نزدیک بود آب کارگاه هفتوهشت رو باخودش ببره.
ذهنم پر از تصاویریه که میتونم ازشون بگم، اما کلمات نمیتونن هرگز عمق این ارزش رو برسونن. کاشکی مجبور نبودیم به این زودی از هنرستان بریم. *بهارون میگه ما آواز میخونیم که کیفیت لحظات رو عوض کنیم و بهتر بهیادشون بیاریم.
به پایان آمد این دفتر، حکایت داستایفسکی همچنان باقیست. هفت داستان کوتاه با موضوعاتی جدا. 1. حرص و آز "آقای پروخارچین" و تنهایی ملال آورش. 2. یک شوخی ساده و بی هنگام چه بر سر زندگی و آیندهی "پولزونکوف" آورد. باشد تا همه این نکته را دریابیم. 3. حتی یک "دزد" هم میتواند "شرافتمند" باشد و چه بسا با مالباخته زندگی کند! دستکم آزاده بود که سرانجام راستش را گفت. 4. آن همه حساب و کتاب در کنار فرومایگی در یک انسان بالغ، و البته پست، یک جا جمع شدند تا داستان "درخت کریسمس و ازدواج" آفریده شود. داستانی هولناک، حال به هم زن و نفرت انگیز (به معنای مثبت آن و البته نه در حق داستان). برنامهریزی برای انجام کاری سرشار از کثافت. دلیل کثافت بودنش در پایان داستان نمود پیدا میکند؛ رخدادی که هر از گاهی در کشور خودمان نیز به آن پرداخته میشود. کاش مانند دزد شرافتمند، شرف داشتی! 5. نام داستان "ماری دهقان" است ولی زندگینامهی کوتاهی از خود داستایفسکی است. 6. طنز زیبای "کروکودیل" و در کنار آن بحث دربارهی سرمایهداری و ارزش جان یک انسان به دل مینشیند. 7. و سرانجام "رؤیای آدم مضحک". رؤیایی که به دل من بسی نشست. رؤیایی که به واقعیت میمانست. از آن دست داستانها و سبکهایی که بسیار دوست دارم. داستانی دربارهی خیر و شر. اینکه انسان حتی میتواند آن دنیا را هم به فساد بکشاند؛ حتی در رؤیا! آدم حتی با زندگی در زمین هم میتواند خوشبخت و زیبا باشد. دو سه صفحه پایان کتاب زیبایی این داستان را دوچندان کرده بود. داستانی که با خواندنش باید به خود بیاییم. تنها کافی است هر کس، دخترک را جلو راه خود ببیند و بی آنکه او را از سر خود رها کند، به راهش ادامه دهد. آری، همه ما به آن دخترک نیاز داریم تا به زندگی و رؤیای خود برسیم.
بسیار ضعیف، مبتدی و فاقد محتوا !!! داستایفسکی یکی از نویسندگان محبوب من است، اما از خواندن این کتاب نه تنها لذت نبردم، بلکه از خریدش احساس پشیمانی هم میکنم. بله، داستایفسکی مبتدی بود اما در نخستین داستانی که در جوانی نوشت(بیچارگان) هم به این اندازه ضعیف نبود! و این مایهی تعجب من بود، البته دو داستان آخر کتاب، چند سر و گردن بالاتر از پنج داستان نخست بودند اما آنها هم توجه من را جلب نکردند.
معرفی نامه رویای آدم مضحک، عنوان یک مجموعهی داستان کوتاه متشکل از هفت داستان به نامهای «آقای پروخارچین»، «پولزونکوف»، «دزد شرافتمند»، «درخت کریسمس و ازدواج»، «ماری دهقان»، «کروکودیل» و «رؤیای آدم مضحک» به قلم داستایسفکیست.
نقلقول نامه "به محض اینکه حقیقت را شناخته و دیده باشید، میدانید که عین حقیقت است و هیچ حقیقتِ دیگری در کار نیست، چه خواب باشید چه بیدار."
کارنامه در آخر به مانند روال گذشته در خصوص امتیازدهی به کتابهای مجموعهی داستان، به هر یک از داستانها به شرح زیر نمرهی جداگانه دادهام: آقای پروخارچین ۱ستاره٬ پولزونکوف ۱ستاره٬ دزد شرافتمند ۲ستاره٬ درخت کریسمس و ازدواج ۲ستاره٬ ماری دهقان ۲ستاره٬ کروکودیل ۳ستاره و رؤیای آدم مضحک ۳ستاره، نهایتا ۱۴ ستاره برای ۷ داستانِ کوتاه که معدل ۲ستاره برای این مجموعه داستان منظور مینمایم.
این کتاب از ۷ داستان کوتاه تشکیل شده هست . نکته ی قابل توجه برای کسانی که نمیدونن این هست که داستان ها در یه بازه زمانی مشخص نوشته نشدن ؛ بلکه در طول زندگی داستایفسکی نوشته و منتشر شدن. همین موضوع باعث میشه تا متوجه تغییر جریان فکری نویسنده و اعتقاداتش در طول زندگیش بشیم . به طور مثال در آخرین داستان این کتاب که رویای ادم مضحک هست، شاهد اعتقادات جدید نویسنده در سال های اخر عمرش هستیم . باور به عالم ذر که موضوع جذابی برام بود و این باور در یکی از شاهکارهای نویسنده (برادران کارامازوف )هم دیده میشه.
داستان های کتاب به ترتیب 1. اقای پروخارچین 2. پولزونکوف 3. دزد شرافتمند 4. درخت کریسمس و ازدواج 5. ماری دهقان 6. کروکودیل 7. رویای ادم مضحک هستن.
!!مورد دیگه ای که موقع خوندن این کتاب باید بهش توجه کنین این هست که اول مقدمه رو نخونین؛ چون داستان ها براتون لو میرن و ترجیحا بعد از اتمام کتاب بخونین.در مقدمه اشاراتی به شخصیت ها،الهامات نویسنده ،طرز تفکرش و .. میشه که به عنوان تحلیل و نقد بعد از اتمام کتاب میتونه مفید باشه!!
○درباره ی ترجمه:
این ترجمه از متن انگلیسی هست . به همین خاطر احتمالش زیاد هست که بعضی از اصطلاحات و واژه ها ، در ترجمه تغییر زیادی داشته باشن و حتی منظور نویسنده به خوبی انتقال داده نشه. همون طور هم که میدونین زبان اصلی کتاب روسی هست و در جریان ترجمه انتظار میره که اون زیبایی نوشتار کمرنگ شده باشه.
○نگاهی جزئی تر به داستان ها(نظر شخصی):
آقای پروخارچین و پولزونکوف به ترتیب در سال های ۱۸۴۶و ۱۸۴۷ منتشر شدن .در داستان اول ، تردید و قضاوت درباره ظاهر و باطن ادمی به خوبی دیده میشد و در داستان پولزونکوف طنزی نهفته بود که نتونستم درکش کنم.بطور مثال در جاهایی که شخصیت جوک میگفت و مردم میخندیدند، من بدون هیچ حالتی فقط به متن زل میزدم و میگفتم کجاش خنده دار بود!در کل داستان دوم رو به این علت کمتر دوست داشتم.
در داستان دزد شرافتمند که در سال ۱۸۴۸ منتشر شد، خواننده به تشخیص شر پی می بره و همین طور متوجه میشه که شخصیت در برابر این موضوع مقاومت میکنه.مثال شفاف تر از این موضوع در شاهکار نویسنده به نام جنایت و مکافات، به وضوح دیده میشه .
در داستان درخت کریسمس و ازدواج که مثل داستان قبل در سال ۱۸۴۸ منتشر شد، به معیار و ملاک موفقیت در نظام اجتماعی اون زمان پرداخته میشه.ارزش هایی که به نظرم در زمانه ی ما هم وجود دارن و منقرض نشدن.
در داستان ماری دهقان ،ردپای زندگی واقعی نویسنده دیده میشه.بنابراین برای کسی که زندگی داستایفسکی رو خونده ، خوندن این داستان هم میتونه براش جذاب باشه.
در کروکودیل(۱۸۶۵) ، شاهد طنزپردازی نویسنده هستیم.ماجرایی که به نقد از پیشرفت صنعتی،عقاید و افکار علم پرستان و جریان های غرب گرا می پردازه.
در داستان اخر که رویای آدم مضحک (۱۸۷۷) و نام کتاب هم هست ، به موضوعی پرداخته میشه که برای من به شدت جذاب بود .عالم ذر که در قرآن هم بهش اشاره شده. عالمی که انسان ها معصوم بودند.به دور از اندوه و رنج و دغدغه های این جهانی . این داستان از نظر من نسبت به داستان های قبلی یک شاهکار محسوب میشه. احساساتم موقع خوندنش با بغض همراه بود و به قدری پختگی متن در سال های اخر زندگی نویسنده در این داستان دیده میشد که دوست داشتم بارها بخونمش و لذت ببرم.
○ از زیبایی های کتاب :
"سرانجام این مردم از تلاش های بیهوده خسته شدند و آثار رنج در چهرهٔ شان پیدا شد ، و گفتند که رنج عین زیبایی است زیرا فقط در رنج است که اندیشه وجود دارد . در آوازهای شان رنج را تقدیس کردند . من در میان شان راه می رفتم،دست هایم را به هم می ساییدم و به حالشان می گریستم،اما شاید آن ها را بیش از آن زمانی دوست داشتم که نشانه ای از رنج در چهرهٔ شان نبود و معصوم بودند... و آه، آنقدر زیبا!آن زمینی را که آلوده اش کرده بودند،بیش از زمانی که زمینشان بهشت بود دوست داشتم، آن هم فقط به این علت که رنج بر آن پدیدار شده بود."
پی نوشت : اولین ریویوی من در گودریدز ، امیدوارم براتون مفید باشه .
مثل باقی آثار داستایفسکی که فرصت کردم بخونم عمیق بود برام ، همون درد خاص رو هم مثل باقی آثارش داشت ولی چیزی که برام جالب بود رد پای گوگول در داستانهای کوتاه نویسنده بود ، انگار شروع ایده از داستانی از گوگول بوده و بعد توسط داستایفسکی شاخ و برگ گرفته و به اوج خودش رسیده ، به جایی میرسه که فقط خود نویسنده هست ، بدون هیچ برداشت ، خالص خالص...
"اگر به خاطر خودکشی بی معنایم میخواهی با نحسی ها و مسخره بازی های زندگی پس از مرگ از من انتقام بگیری، بدان که هر شکنجه ای که بکنی به پای این خواری و خفتی نمیرسد که من دارم در این سکوت احساس میکنم، ولو زجر و شکنجه ام تا ابد ادامه پیدا کند"
7 قصه کوتاه که بدون تعارف میشه پیشرفت قلم داستایوفسکی رو نسبت به دوران پختگیش توش دید داستان های این مجموعه در سالهای ابتدایی نویسندگی داستایوفسکی نوشته شده ولی این چیزی از اهمیت و کیفیت کتاب کم نمیکنه
دوتا داستان ماری دهقان که کلید توجه عمیق داستایوفسکی به درون انسانها بود و کروکودیل که طعنه تند و تیزی به غرب زدگی و خودبدبخت پنداری وحقارت روس ها(و ایرانی ها)در مقابل اروپایی هاست واقعا خوندنیه
داستان آخر که هم اسم کتاب هم هست فوق العاده درخشان و بدیع بود.
مجموعه داستان جالبیه و جدا از این هیچوقت از داستایفسکی نمیشه گذشت. اما همهی داستانها به یک کیفیت نیستن و البته ممکنه علاقهی من به چندتاییشون صرفاً سلیقهای باشه. لیست داستانها و ستارهای که من بهشون میدم به ترتیب به این صورته:
آقای پروخارچین ۲ پولزونکوف ۳ دزد شرافتمند ۴ درخت کریسمس و ازدواج ۳ مارِی دهقان ۴ کروکودیل ۴ رؤیای آدم مضحک ۳
این کتاب از ۷ داستان کوتاه داستایفسکی تشکیل شده که سیر تفکر و تغییرات دیدگاه نویسنده رو در دوران عمرش به خوبی نشون میده و این خیلی جالبه. همه داستانهاش قشنگ و خوندنی بود و تقریبا هر کدوم درونمایه متفاوتی داشت. داستانها رو با نمرهای که از ۵ بهشون دادم در زیر لیست کردم: آقای پروخارچین (۵) پولزونکوف (۴) دزد شرافتمند (۵) درخت کریسمس و ازدواج (۳) مارِی دهقان (۴) کروکودیل (۵) رویای آدم مضحک (۵)
اقای پروخارچین همچو مجسمه نا تمام و سردرگمی ست که متحمل ایده داستایفسکی است اما پرداخت او را ندارد..
پولزنوکوف اما داستان کوتاه شگفت انگیزی ست..نقد و کنایه ای جدی بر انسان آن روزهای روسیه..
دزد شرافتمند: در داستان های کوتاه داستایفسکی میتوان ورژن های کوچک و مینیات��ری تیپ ها و شخصیت های داستایفسکی را یافت..تیپ هایی که بعد ها در شاهکار هایش نقشی ماندگار خواهند داشت.. درخت کریسمس:طنز تلخ وگزنده داستایفسکی
داستان ماری تنها چند پاراگراف است..خاطرات سپر محافظ انسان در حبس اند..چه در حبسی جسمانی و چه در حبس روح.. کروکودیل: شمه از طنز سیاسی قوی داستایفسکی..داستان کروکودیل نبوغ داستایفسکی را در تقد جامعه روسیه و سودا های اقتصادی و غرب گرایی نشان می دهد
رویای ادم مضحک خود بهترین اینمجموعه داستان هاست..ایده داستانش شاید چندان جدید نباشد اما پرداخت کنایه وارش هر خواننده ای را محظوظ می سازد..
قسمتی از متن کتاب: ....در یک روز در یک ساعت همه چیز ممکن است درست شود. نکته اصلی این است که دیگران را مثل خودتان دوست بدارید این نکته اصلی است همه چیز است به هیچ چیز دیگری احتیاج نیست..... .....اگر همه ما می خواستیم همه چیز را میشد بلافاصله درست کرد....
اینم تموم شد. مجموعه داستان های کوتاه داستایوفسکی با ترجمه خیلی خوب رضا رضایی. در مورد داستان های کوتاه دیگه تو آپدیت ها نوشتم ولی اینجا میخوام در مورد داستان اصلی یعنی رویای آدم مضحک صحبت کنم.
اول از همه باید بگم که دوران تبعیدی داستایوفسکی در سیبری واقعا یه معجزه بوده. نمیدونم فرشته ای بهش وحی شده یا تونسته عالم ماورالطبیعه رو ببینه. مگه میشه این همه خوب نوشت. آثاز قبل تبعیدی و بعد تبعیدی به خوبی مشخص هست. جهان بینی داستایوفسکی و نحوه نوشتارش و حتی موضوعی که بهش پرداخته. اصلا نمیدونستم خوندن انجیل بتونه چنین تاثیری رو آدم بزاره. دو داستان کروکودیل و رویای آدم مضحک برا سال های بعد تبعیدی هست و داستان های کوتاه دیگه این کتاب برا قبل این دوران.
رویای آدم مضحک: شاهکاری که بنظرم همون کوتاه بودنش این رو خاص کرده. یعنی اگه تبدیل به رمان میشد یا داستان بلند تر از اون فرم شگفت انگیز خودش درمیومد. داستایوفسکی تو رویای آدم مضحک تصویر نهایی انسان رو به خواننده نشون میده. فردی که دچار بی اعتنایی به همه چیز شده خواستار خودکشی هست. روزی که تصمیم به خودکشی داشت، دختری رو وسط خیابون میبینه که فریاد میزده مامان مامان! ولی مرد به اون توجهی نمیکنه. به خونه که میرسه ذهنش کلا درگیر اون بوده . بعد از یکسال نخوابیدن، ناگهان خودش رو توی رویایی میبینه.
در واقعیت قصد داشت که با تپانچه به سرش شلیک کنه ولی رویاش اینطور شروع میشه که خودکشی رو انجام میده ولی به قلبش شلیک میکنه. با توجه به اتفاقاتی که تو داستان میوفته، داستایوفسکی نشون داده که قلب و مغز بدون همدیگه هیچ هستند و تنهایی قادر به انجام کاری نیستند. و خب ادامه ماجرا که بی نهایت جذابه و دیگه ادامه نمیدم تا خودتون بخونید. فقط مطمعن باشید پشیمون نمیشد. داستانی که بعد جنایت و مکافات و قبل برادران کارامازوف نوشته باشه، چطور میتونه آدم رو پشیمون کنه؟
امتیاز من به هر کدام از داستان های این کتاب:
آقای پروخارچین: 3 از 5 پولزونکوف: 2 از 5 دزد شرافتمند: 3 از 5 درخت کریسمس و ازدواج: 2 از 5 ماری دهقان: 2 از 5 کروکودیل : 4 از 5 رویای آدم مضحک: 5 از 5( ای کاش میتونستم 10 از 5 بدم)
در کل کتاب عالی بود. نوشته هایی که در طول زندگی داستایوفسکی نوشته شده و روند تغییر جریان فکری او برام جالب بود. به داستان هایی که 2 و 3 نمره دادم عیب و ایرادی نمی دیدم. صرفا از روی میزان علاقه هست این نمرات. البته که به نظر هرکسی باید تو زندگیش حداقل یکبار رویای آدم مضحک رو بخونه. واقعا شاهکاره
بخش اول: آقای پروخارچین چنین برداشت می کنم که در شاهکار آقای پروخارچین، داستایفسکی بزرگ کوشش می کند خصوصیات و رفتار رهبران و تئوریسین های نظام های سرمایه داری جهان را در قالب شخصیت نه چندان مثبت سمیون ایوانوویچ پروخارچین در ذهن خوانندگان مجسم نماید که این ایده با گفته مترجم در مقدمه کتاب - مبنی بر نفرت داستایفسکی نسبت به پیشرفت صنعتی و لیبرالیسم - قابل تعمیم است و می توان گفت که احتمالا این حس انزجار پس از سفر داستایفسکی در سال1862 به لندن در درون وی نهادینه شده است. داستایفسکی به خوبی در ابتدای داستان تلاش می کند که خصوصیت مظلوم نمایی وعوام فریبی نظام سرمایه داری را روشن کرده و در پایان داستان به روشنگری و نقاب برداری از چهره واقعی این نظام سیاسی می پردازد و وجه پپولیستی و محافظه کارانه آن را نمایان می سازد. این درحالی است که اگر از قاب حس هم نوع دوستی به این شاهکار بنگریم، پروخارچین کوچکترین توجهی به دوستان واطرافیان خود ندارد و بسیار خودخواه جلوه میکند در حالیکه در قبال خود، جز ضرر رساندن کار دیگری انجام نمی دهد. داستایفسکی شخصیت سمیون ایوانوییچ را مرموز، کدر و غیر مفید و حتی مضر، نه نتها برای جامعه بلکه برای خود جلوه می دهد که با عوام فریبی و مثبت نمایی خود عملا هدف خاصی را دنبال نمی کند و تنها به فکر انباشته کردن بیش از حد ثروت به امید آینده است، آینده ای که در داستان عملا به وقوع نمی پیوندد و به دلیل نگرانی و با بدبینی های بیش از حد نسبت به آینده نه تنها بنیان خود را سست می کند، بلکه نظم اجتماع را نیز به هم می ریزد. اشاره داستایفسکی به شراب ننوشیدن سمیون ایوانوویچ احتمالا بیانگر این نگرش باشد که سرمایه داری به دنبال پیشبرد اهداف خویش از طریق عقلی و علمی است در حالیکه با مد تظر قرار دادن این اهداف تلاش های پروخارچین نه تنها به هیچ می گراید بلکه به خود و دوستان خود منفعتی نمی رساندو آنها را به مشقت بیشتر می اندازد. سمیون ایوانوویچ پروخارچین، شخصی که سایر افراد را کوچک می شمارد و آنان را به توطئه جهت پی بردن به اسرار و زندگی شخصی خود متهم میکند و افراد را همه وقت در تلاش برای دزدیدن اموالش می پندارد شاید بیانگر شکاکی خارج از حد این شخصیت نسبت به موارد بسیار بی ارزش و عملا تخیلی باشد. وی درحالیکه ثروت هنگفتی را جمع آوری کرده است در واقع از تمام جهان پیرامون خود تنها تعدادی لباس کهنه و تکه تکه دارد که رو شدن محتویات چمدان پروخارچین می تواند بیانگر این موضوع باشد و این یعنی سمیون ایوانوویچ عملا فقیر محسوب می شود. بلوکه شدن دارایی های پروخارچین توسط پلیس بیانگر بی ثمر واقع شدن تلاش های وی در کل حیاتش می باشد و شخصیت سمیون ایوانوویچ با افتادن جنازه وی از روی تخت - که نشانه دهنده سقوط او می باشد - و گم شدن شناسنامه اش - که بیانگر گم شدن هویت انسانی وی است - عملا هیچ چیز با خود ندارد و وضع او به حدی اسفناک جلوه می کند که اطرافیان بدبخت و بیچاره اش به حال وی دلسوزی می کنند و سمیون ایوانوویچ بدون کوچکترین دارایی و با بی هویتی درحالیکه زندگی خود را باخته است طبق گفته داستایفسکی به سرای نامعلوم می شتابد اما حرف هایی که از لب های جنازه او در آخر داستان خوانده می شود شاید بیانگر باقی ماندن وی بر عقاید پیشین خویش باشد که به معنای سنگدلی و جهل مرکب اوست و یا شاید ابراز محبت او به اوستینیا فیودوروونا بیانگر احساس حسرت و اندوه بی پایان وی باشد که او قلب خود را هنوز نکشته است. اگر چه از تحلیل بسیاری از دیگر شخصیت های داستان مانند مستاجر ها و مرد مست و ... صرف نظر شد اما من به خواندن شش داستان دیگر ادامه می دهم و نقد های خود را منتشر خواهم ساخت.
داستانهای این مجموعه برای من وجه دیگری از داستایفسکی را روشن کردند، آنجا که طنازانه در "کروکودیل"مینویسد و یا فیلسوفانه در "رویای آدم مضحک". هرچند داستایفسکی روانشناس جنایت و مکافات را بیشتر دوست دارم.
در یک روز،دریک ساعت،همه چیز ممکن است درست شود!نکته اصلی این است که دیگران را مثل خودتان دوست بدارید...این نکته اصلی است،همه چیز است،به هیچ چیز دیگری احتیاج نیست. آن وقت بلافاصله خواهید فهمید که چطور می شود همه چیز را درست کرد.این حقیقتی است قدیمی،حقیقتی که بارها و بارها گفته شده ولی باز هم بین انسانها ریشه ندوانده!...اگر همه ما میخواستیم همه چیز را میشد بلافاصله درست کرد. . در میان رمانهای معروف داستایفسکی داستان کوتاه های چشم گیری وجود دارد که کم از رمانهایش ندارند. کتاب رویای آدم مضحک که شامل هفت داستان کوتاه است.این مجموعه به داستانهای کوتاه داستایوفسکی در سالهای مختلف می پردازد. و هر کدام پایه گذار شخصیتهای رمانهای بعدی نویسنده بوده اند.به گفته مترجم کتاب داستانهای «آقای پروخارچین» و «پولزونکوف» تلاش نویسنده را برای ایجاز در بیان نشان میدهدو با سایر آثار او متفاوت است.در «دزد شرافتمند» برای نخستینبار با ایدهای روبهرو میشویم که بعداً در جنایت و مکافات پرورش مییابد و شخصیت یملیان داستان مشابه شخصیت راسکولنیکف جنایات و مکافات است.. «درخت کریسمس و ازدواج» شاید از لحاظ هنری کاملترین داستان داستایفسکی در دورهی اول نویسندگیاش باشد. «ماری دهقان» شرحی واقعی از زندگی داستایفسکی در زمان کودکی است که در زندان آن را نوشته است. داستایفسکی در پوشش طنز داستان «کروکودیل» به جریانهای غربگرا و علمپرستان حمله میکند. در داستان «رؤیای آدم مضحک» با داوری نهایی داستایفسکی دربارهی انسان روبهرو میشویم.رویای آدم یک اثر بی نظیر از وی است فردی نا امید از دنیا قصد خودکشی دارد.در یکی از شبها او رویایی میبیند یک رویای ناب یک رویای یک آرمانشهر زندگی مردم روی زمینی عاری از هرگونه گناه ،دروغ و فساد.انسانهایی که فقط عاشق هم هستند و بهم محبت می کنند اما به مرور...
خواندن رمان ها و داستان های روسی همیشه برایم همراه با سختی بوده. اینکه به خاطر بسپارم سمیونیچ، ماتوئیچ، ایوانوویچ، پروکوفیویچ و یا ماکسیمیچ هر کدام که بودند و چه کارهایی کردند خواندنم را کند می کرده. به علاوه ی اینکه روایت های داستایفسکی خودشان به اندازه ی کافی کشدار و آهسته اند. به همه ی اینها اضافه کنید توصیفات طولانی ای که در داستان های روسی آن دوره مرسوم بوده و اینکه داستایفسکی از بالزاک فرانسوی هم تاثیر گرفته و بالزاک هم نمونه ی بارزی از نویسندگانی است که حجم زیادی از نوشته هایش صرف توصیف می شود. نکته ی دیگری که در این کتاب اذیتم میکند این است بارها به عنوان خواننده مخاطب قرار می گیرم و راوی اصرار دارد داستان را برای من تعریف کند!!! اینکه بخواهیم رویای آدم مضحک را یک مجموعه ی داستان کوتاه بدانیم کاملا درست نیست. البته بیشتر بخش های این مجموعه داستان های کوتاه هستند. اما در میان آن ها "ماری دهقان" روایتی واقعی از دوران کودکی و خاطرات تبعید و زندان خود داستایفسکی است. "رویای آدم مضحک" هم بیشتر از آن که بخواهد یک داستان کوتاه باشد، یادآور مقاله هایی است که جان درایدن، جاناتان سوئیفت، الکساندر پوپ و سموئل جانسون در قرن ۱۸ انگلیس می نوشتند و در آن در مورد خوبی عدالت و انسانیت و بدی ظلم و بی عدالتی داد سخن می دادند. تقریبا در تمام داستان های این مجموعه فاصله ی بین فقیر و غنی و رد پای تفکرات سوسیالیستی داستایفسکی دیده می شود. البته تمام این هایی که گفتم به این معنی نیست که رویای آدم مضک مجموعه ی بدی است.به هر حال تجربه ی روسیه ی قرن ۱۹ تجربه ی دلپذیری خواهد بود. به نظرم داستان "کروکدیل" یکی از بهترین داستان های این مجموعه است که با طنزی تلخ و در موقعیتی ابسورد همان دیدگاههای انتقادی داستایفسکی و نقدهای اجتماعی و سیاسی اش را این بار به شکلی متفاوت بیان می کند.(گرچه این داستان هم توصیفات زیادی دارد) اما شاید یکی از دلایلی باشد که به خاطرش رویای آدم مضحک ارزش خواندن دارد.
به غیر از داستان اول که یکم سخت جلو میرفت و باعث وقفه شده بود، بقیه رو دوست داشتم، دو داستان رو هم از قبل خونده بودم. و در کل کتاب خوبی بود و انتخاب داستانها هم خوب بود به نظرم… سخن مترجم رو هم خیلی دوست داشتم و از خوندنش لذت بردم. پیشنهادش میکنم :) مخصوصا داستان آخر «رویای یک آدم مضحک» فوقالعاده بود.
مجموعه ای متشکل از ۷ داستان کوتاه که به انتخاب مترجم صورت گرفته و هرچه پیشتر میرویم داستان ها بهتر و حرفه ای تر میشوند ، به گونه ای که داستان های آقای پروخارچین و پولزونکوف را میتوان به نسبت بقیه داستان ها معمولی در نظر گرفت ، اما درخت کریسمس و ازدواج به همراه کروکودیل سطح بالاتری از داستایفسکی رمان نویس را نمایان میکند که این بار سمت داستان کوتاه امده است ، و در نهایت این کتاب ۲۵۰ صفحه ای با شاهکاری به نام رؤیای آدم مضحک به پایان میرسد ، و دنیای ذهنی داستایفسکی را خلق میکند و از رنجی میگوید که داستایفسکی همیشه آن را دوست میدارد و آن رنج زندگی کردن است ، رنجی که برای ادامه دادن امید میدهد و معنا میبخشد و نجات بخش است . این داستان با اختلاف به نسبت بقیه داستان ها سطحی بالاتر و البته هنرمندانه تر را از داستایفسکیِ کبیر نشان میدهد و باید خواند و باید خواند و باید خواند... 😊. ✍️به تاریخ ۱۴ خردادماه ۱۴۰۰
در یک روز، در یک ساعت، همه چیز ممکن است درست شود! نکته اصلی این است که دیگران را مثل خودتان دوست بدارید. این نکته ی اصلی است، همه چیز است. به هیچ چیز دیگری احتیاج نیست. آن وقت بلافاصله خواهید فهمید که چطور می شود همه چیز را درست کرد. این حقیقتی است قدیمی. حقیقتی که بارها و بارها گفته شده، ولی باز هم بین انسان ها ریشه ندوانده! آگاهی بر زندگی برتر از خود زندگی است، شناخت قوانین خوشبختی برتر از خوشبختی است. این است چیزی که باید با آن بجنگیم! و من خواهم جنگید، علیه آن خواهم جنگید! اگر همه ی ما می خواستیم، همه چیز را می شد بلافاصله درست کرد...!