Jump to ratings and reviews
Rate this book

تنگسیر

Rate this book
تنگسیر نخستین رمان صادق چوبک است که در سال ۱۳۴۲ شمسی منتشر شده‌است. ماجرای رمان در تنگستان، دواس و بوشهر می‌گذرد. این رمان بر اساس واقعیت نوشته شده‌است؛ اسامی افراد نیز واقعی هستند.

قهرمان داستان زارمحمد دلاور و جوانمرد تنگسیری است. او مردی است ساده و پاک و خانواده دوست، ولی برخی از شهرنشینان بندری سرمایه و دارایی وی را به امانت گرفته و خرج کرده‌اند. زارمحمد بر آن می‌شود تا از آنان انتقام سختی بگیرد. پس با زن و دو فرزندش وداع می‌گوید تا برای نگاهبانی از درستکاری و آبرو و مردانگی خود آخرین راه چاره را در پیش گیرد.

359 pages, Paperback

First published April 1, 1963

62 people are currently reading
1636 people want to read

About the author

Sadegh Chubak

17 books263 followers
صادق چوبک زاده تیرماه ۱۲۹۵ در بوشهرنویسنده ایرانی است.وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود ورمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.اکثرداستان‌های وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و مذهب و نادانی خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده می شد سراغ شخصیت ها وماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می دادند و به شدّت ره به تاریکی میبردند. او یک رئالیست تمام عیاربود که با منعکس کردن چرک ها و و زخمهای طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت.به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه های مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی دهد. از این منظر طبقه ی فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرو می رود.جسد وی به درخواست او بعد از مرگ سوزانده شد و خاکستر آن به بادهای اقیانوس سپرده شد

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
638 (27%)
4 stars
974 (42%)
3 stars
539 (23%)
2 stars
143 (6%)
1 star
21 (<1%)
Displaying 1 - 30 of 317 reviews
Profile Image for Mohadese.
422 reviews1,133 followers
October 21, 2023
به نام خدا
اولین ریویو ۲۰۱۹
این‌جانب من، داستان کلی کتاب و قلم نویسنده رو بسی دوست داشتم‌.
به نظرم داستان تلخ کتاب به شیرینی نگاشته شده بود، از ویژگی‌های خوب کتاب می‌تونم به این موارد اشاره کنم:
متن ساده و روانی داشت
حال و هوای گرم و شیرین جنوبی با تیکه کلام‌های خاص و دوست داشتنی‌شون!
فضاسازی و توصیفات به درستی و دقیق بود، به طوری که وقتی در ابتدای کتاب از "گرما" صحبت میکنه جملات کوتاه و تکه تکه میشن، مثل آدمی که تو گرما به نفس نفس افتاده! و این که توصیف و فضاسازی در خود نوع نگارش دیده میشه واقعن جذابه.
میگن تنگسیر شاهکار صادق چوبکه، به نظرم نمیشه بهش گفت شاهکار اما دوست‌داشتنیه!


بعدن نوشت (۲۰۲۳)
خدایی اعتماد به نفسم رو دوست داشتم :)) با ۲۰ سال سن به یه شاهکار گفتم شاهکار نیست 😂🤝
Profile Image for HAMiD.
518 reviews
March 13, 2019
تنگسير به گمان من از ارجمندترين و تكنيكي ترين داستانهاي بلند پارسي ست. مهندسي بسيار دقيقي دارد و چوبك، چوبكِ بي همتا چنان فضاسازي ي دقيقي در داستان انجام داده كه نمي شود هنگام خواندنِ ماجرا بيرون بود و خواننده به اندكي در دلِ ماجرا فرو مي رود و همراه مي شود با محمد تنگسير. سياقِ چوبك در تنگسير به شدت سينمايي هم هست. پلان به پلان و سكانس به سكانس با ضرباهنگي كاملن در خورِ هر سكانس و البته تدوين تمام عياري كه در داستان انجام داده است. تنگسير يك ريتم هم هست يك تكاپو و البته با حوصله و دقت. توصيف ها و شخصيت پردازي ها و فضاسازي ها همه نشان مي دهند كه نويسنده چقدر به محيط داستان كه محيط نمو او بوده است آشنايي و تسلط دارد و اگر خواننده اي باشي كه بوشهر را حتا نديده باشي مي تواني همراه زار ممد همان مسيرها را طي كني و واي كه اگر بوشهر را ديده باشي از نزديك و در محله هايش هم گشتي زده باشي و آن وقت تنگسير چند برابر برايت جان مي گيرد
اگر آنان كه حالا دست بر آتش دارند و از قضا آب بر اين آتش مي ريزند را دانشي بود و قصدي براي بهسازي بي ترديد تنگسير يكي از مواردي بود كه بايد در مدرسه ها به بچه ها درس داده مي شد. چه بسيار داريم كتاب هايي كه در ادبيات داستاني بزرگترين آموزش ها و البته مفيدترينِ آنها را در خود دارند بايد به جاي لاطائلاتي كه حالا در مغز بچه ها فرو مي كنند جايگزين شوند. تنگسير تنها شرح يك انتقام جويي نيست. اعتراض به شرايط خود است. كشتن و فرار كردن نيست كه رويارويي با خود است. طغيان بر خويش است و اين همه گلوله و ناآدم كه بر خاك مي افتند تنها براي صحنه آرايي ي يادآروي ي اين موضوع هستند كه تنگسير درونِ تو بايد براي نبرد با خودت هوشيار باشد و تو ابتدا حق ات را از خودت بستاني. خودت را به ضرب گلوله از پا دربياوري تا بتواني جانِ دوباره بگيري و از نو آغاز كني
باري تنگسير يك هويت كاملن دست يافتني ست و اين است كه داستان را برايم ابعاد چندگانه اي مي دهد كه بسيار هم دوستش داشته باشم و از خواندن چند باره اش كيف كنم و صحنه ها را در ذهنم بچينم و با زار ممد قدم به قدم در كوچه هاي بوشهر به كشف و شهودي از نو بيايم. تنگسير معيار گرانقدري ست براي نوشتن و فارغ از تمام آنچه كه در داستان دارد يك كلاس درس براي نويسندگي هم هست. چقدر اجزاي آن دقيق و درستند و چقدر صداها در داستان درست شنيده مي شوند. ماجرا هيچ گاه به پايان نمي رسد و اين است كه تنگسير كتابِ زمانه است فارغ از هر شرايط و هر مكان و هر دوره اي
1397/01/09
Profile Image for Dream.M.
1,038 reviews650 followers
October 16, 2024
«تنگسیر» نوشتهٔ صادق چوبک، داستانی ست از بی عدالتی ، ظلم و ستمی که بر مردم فرودست و زحمتکش جنوب ایران روا داشته می‌شود. این رمان که یکی از آثار برجسته ادبیات معاصر ایران به شمار میرود، در عین اینکه به خوبی زوایای مختلف زندگی و فرهنگ مردم جنوب ایران را به تصویر می‌کشد؛ به‌ طور ویژه راوی مقاومت و ایستادگی فردی به نام زائر محمد، قهرمانی است که در برابر بی‌عدالتی‌ها به پا می‌خیزد.
این داستان روایتگر زندگی این مرد ساده و صبور از تنگسیر (منطقه‌ای در بوشهر) است که پس از سال‌ها کار و زحمت، شاهد چپاول دارایی‌های خود توسط افراد متنفذ روستا می‌شود. او به دنبال بازپس‌گیری حق خود، از میان دهلیزهای تاریک ظلم و ستم، همچون موجی آشفته و شوریده از دریای بیکران جنوب سر بر می‌آورد و با تصمیم به انتقام، دست به عملی شجاعانه می‌زند. او همچون قهرمانی ازلی‌ـ‌ابدی، که هم در خواب و هم در بیداری سرگردان است، در جستجوی عدالتی که در هر بارقه‌ای از امید به سراب بدل می‌شود، شجاعانه تصمیم می‌گیرد دست به اقدامی بزند که باعث تبدیل شدن وی به چهره‌ای اسطوره‌ای در میان مردم جنوب، و نمادی از شورش و اعتراض علیه ظلم و بی‌عدالتی می‌شود.
چوبک در این رمان با قلمی که گویی از خشم خاک تشنه و اشک‌های بی‌صدا سرشته شده، و با توصیف دقیق از محیط، رفتارها و باورهای مردم بومی جنوب ایران، خواننده را به دل فضای گرم و شرجی تنگسیر می‌برد. زبان و توصیف‌های دقیق او، فقر، ستم و نابرابری را به شکلی ملموس به تصویر می‌کشد.
قهرمان داستان ، زار ممد، تجسمی از شورش خاموش زمین است؛ زمینی که رگ‌هایش از خشکی ترک خورده، و آسمانی که در آن صدای فریاد انسان‌ها چونان طوفانی شوریده به هر سو می‌وزد. او، گویی همان اسطوره‌ای است که در هر نسل، در هر زمان، از دل تاریکی بیرون می‌آید تا ظلمت را به مبارزه بطلبد. اما این نبرد، نبردی است در آینه‌های شکستهٔ زمان؛ جایی که هر حرکت، هر ضربه، انعکاسی است از تلاطم درونی انسان در طول تاریخ.
«تنگسیر» سرود آزادی و انسانیت است؛ داستانی از جنس خشم و عشق که تا عمق جان نفوذ می‌کند و هر دل عدالت‌خواهی را به لرزه درمی‌آورد.به همین دلیل، «تنگسیر» نه تنها یک داستان از یک شخصیت خاص است، بلکه تبدیل می‌شود به نمادی از مبارزه تمام مردمی که در برابر ظلم، چه کوچک و چه بزرگ، می‌ایستند. صادق چوبک در این اثر، دست بر ریشه‌های عمیق انسانیت گذاشته و صدای بلند کسانی را که همیشه در سکوت زیسته‌اند، به گوش جهانیان می‌رساند.
......
رمان «تنگسیر» در ادبیات معاصر ایران و در تاریخ ادبیات داستانی کشور جایگاهی ویژه داشته و به دلایل مختلف و از جنبه‌های متعدد فرهنگی، اجتماعی و هنری در عرصه ادبیات مورد توجه قرار گرفته و حائز اهمیت است. از آن جمله:

«پیشگام در ادبیات اجتماعی و واقع‌گرایانه»
«تنگسیر» یکی از آثار پیشرو در ادبیات واقع‌گرایانه ایران است که به‌طور مستقیم به مسائل اجتماعی، ستم و نابرابری‌های طبقاتی پرداخته است. این اثر با روایت ظلمی که بر مردم ساده‌دل و زحمتکش می‌رود و قیام فردی علیه این بی‌عدالتی، نمادی از مبارزات اجتماعی مردم در دوره‌های مختلف تاریخ ایران است. چوبک در این کتاب، واقعیت‌های تلخ جامعه را بدون روتوش و با تمام خشونت و سختی‌های آن به تصویر می‌کشد.

«نقد ساختار قدرت و فساد»
«تنگسیر» ساختارهای ظالمانه قدرت را نقد می‌کند؛ و شخصیت زائر محمد را به‌عنوان نماد مقاومت فردی در برابر یک سیستم فاسد و ستمگر قرار می دهد. این مضامین اجتماعی و سیاسی سبب شده که این رمان از سوی منتقدان به‌عنوان اثری مهم در نقد قدرت و ساختارهای نابرابر جامعه شناخته شود. در این اثر، چوبک نه تنها فرد را قربانی نظام می‌داند، بلکه او را قهرمانی معرفی می‌کند که برای بازپس‌گیری حقش باید مبارزه کند.

«تصویرگر فرهنگ و زندگی مردم جنوب ایران»
یکی از نقاط قوت «تنگسیر»، نشان دادن دقیق و پرجزئیات از فرهنگ، زندگی، و باورهای مردم جنوب ایران است. چوبک با توصیف دقیق از محیط طبیعی، گویش محلی، آداب و رسوم و مناسبات اجتماعی، توانسته این منطقه در بوشهر را به عنوان یکی از موضوعات اصلی ادبیات ایران مطرح و برجسته کند. «تنگسیر» به خوانندگان این فرصت را می‌دهد که با زندگی و چالش‌های مردمی از منطقه‌ای کمتر شناخته‌شده آشنا شوند.

«تأثیرگذاری بر نویسندگان بعد از خود»
«تنگسیر» یکی از آثاری است که راه را برای نویسندگان پس از خود باز کرد. روایت واقع‌گرایانه و انتقادی چوبک از جامعه، الگویی برای نویسندگان بعدی شد که به دنبال طرح مسائلی چون عدالت اجتماعی، فقر و ستم بودند. از این رو، جایگاه این رمان را می‌توان به‌عنوان یکی از آثار پیشرو در زمینه ادبیات متعهد و اجتماعی ایران, برجسته و مهم دانست.

«استفاده از زبان و نثر بومی»
چوبک در «تنگسیر» از زبانی ساده، اما قدرتمند و نزدیک به زبان محاوره‌ای مردم جنوب استفاده کرده که این امر به اثر فضایی بومی و محلی داده و به برجسته شدن زبان بومی در ادبیات فارسی کمک کرده است. انتخاب این نوع زبان و نثر باعث می‌شود که داستان واقعی‌تر به نظر برسد و مخاطب بیشتر با آن همذات‌پنداری کند.

«اقتباس سینمایی موفق»
یکی دیگر از ابعاد مهم جایگاه «تنگسیر» در ادبیات ایران، تأثیر آن بر هنرهای دیگر، به‌ویژه سینما می‌باشد. اقتباس سینمایی از این رمان که توسط امیر نادری در سال ۱۳۵۲ ساخته شد، نشان‌دهندهٔ تأثیرگذاری وسیع این اثر در جامعه ایران است. این فیلم به یکی از آثار ماندگار سینمای ایران تبدیل شد و به گسترش مخاطبان رمان کمک شایانی کرد.

چوبک با زبان ساده و روان اما عمیق و تاثیر گذار، توانسته است داستانی پرتنش و هیجان‌انگیز خلق کند. او با پرداخت دقیق شخصیت‌ها، به‌ویژه زائر محمد، موفق شده تا یکی از محبوب ترین، تاثیرگذارترین و ماندگار ترین شخصیت‌های ادبیات ایران را بسازد. او در این اثر نه تنها یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی ایران را خلق کرده بلکه می توان او را آفریننده آشناترین نماد مقاومت و شجاعت در برابر بی‌عدالتی‌ها در ادبیات معاصر ایران دانست.
.........
{این نوشته اگرچه در انتهای این مرور آمده است، اما از نظر من مهمترین بخش آن بوده و حتی میتوانمم ادعا کنم هدف نهایی از نوشتن کل متن می باشد. }
در جایی که همه نام قهرمان مرد شجاع و آشنای داستان، زائر محمد را تکرار میکنند، من میخواهم از قهرمان غیور دیگری نیز نام برده و او را ستایش کنم. کسی که اگرچه ممکن است در میان هیاهوی مردانه داستان از چشم پنهان بماند، اما نقشی کلیدی در شکل‌گیری، رشد و روند داستان و از آن مهمتر در شخصیت زائر محمد دارد.
«شهرو»، همسر زار ممد، دیگر شخصیت‌ محوری و تاثیرگذار در «تنگسیر» می باشد که با ویژگی‌های خاص خود، نمادی از مبارزه، مقاومت و در عین حال بی‌پناهی انسان در برابر ظلم و ستم است.
شهرو در کنار زائر محمد به عنوان همسر و همراه، به نوعی نماد دوستی، اعتماد و حمایت در برابر سختی‌ها نیز هست، زنی غیرتمند که در جستجوی عدالت و انتقام از ظلم، نقشی حمایتی و همدلانه دارد. او زنی ست با شخصیت پیچیده و چند بعدی که با روحی حساس و در عین حال مقاوم، در تلاش است تا در شرایط سخت زندگی و زیر سلطه مردان و در دل جامعه‌ای پر از ظلم و فساد، جایگاه و کرامت انسانی خود را حفظ کند. او با شجاعت و جسارت خود تلاش دارد تا در برابر ظلم‌هایی که به وی و اطرافیانش می‌شود، بایستد و از ارزش‌های انسانی خود دفاع کند. او در مواجهه با شرایط سخت و ستم‌های اجتماعی که زنان به ویژه در جامعه آن دوران با آن مواجه بودند، شانه به شانه زائر محمد به نوعی نماد مبارزه برای حق و پایداری در برابر ظلم است.
در کنار شجاعت و قدرت مقاومت، شهرو همچنین مظلومیت زن ایرانی را دارد. او در درون خود با تنهایی، ترس و دردهای عمیقی مواجه است که نشان‌دهنده‌ شکنندگی انسان‌ها در مواجهه با شرایط اجتماعی و فردی اند. شهرو با دردهایی درونی و روانی دست و پنجه نرم می‌کند که از جمله آن‌ها می‌توان به سختی‌های زندگی خانوادگی، احساس خیانت و تضادهای درونی اشاره کرد. او همواره در تلاش است تا زندگی بهتر و امن تری برای خانواده‌اش فراهم کند، به‌ویژه در مواجهه با مشکلات اقتصادی و اجتماعی که بر آنها تحمیل شده است. در این مسیر، او به عنوان مادری فداکار و همسری وفادار شناخته می‌شود که حاضر است برای رفاه و سلامت خانواده‌اش از خودگذشتگی و ایثار کند.
شهرو به نوعی نماد بی‌پناهی و آسیب‌پذیری زنان در جامعه‌ای است که تحت سلطه مردان و ساختارهای اجتماعی ظالمانه قرار دارد. در بسیاری از مواقع، او احساس می‌کند که در مقابل این سیستم‌ و قوانین ناعادلانه، هیچ‌گونه توانایی و اختیاری ندارد. این بی‌پناهی، بخشی از درد و رنج انسانی است که در رمان «تنگسیر» به تصویر کشیده شده است.
او اگرچه دست به اسلحه نمی‌برد و خون ظالم را نمی ریزد، اما با ازجان‌گذشتگی و حمایتگری هایش، زنانه پای ارزش های مشترک خود و زائر محمد می ایستد، او را در تصمیم اش یاری داده، اجازه نمی‌دهد خدشه ای به نام و آبروی او وارد شود ، و اینگونه در این حق طلبی کنار او جای می‌گیرد.
......
خودمونی:
صادق چوبک به‌عنوان یکی از پیشگامان ادبیات مدرن ایران، تأثیر عمیقی بر نسل‌های بعدی نویسندگان گذاشته. آثار این نویسنده به‌ویژه در زمینهٔ داستان‌نویسی کوتاه و رمان‌نویسی، تحولات زیادی در ادبیات فارسی ایجاد کرد. ویژگی بارز چوبک، زبان منحصر به فرد، توصیفات دقیق، و پرداخت به شخصیت‌های پیچیده و آسیب‌پذیره. چوبک در آثارش دست به بررسی عمیق‌تری از روان‌شناسی فردی و اجتماعی در ادبیات فارسی زد و راه رو برای نویسندگان بعدی در این حوزه هموار کرد. به همین خاطر خوندن کتاب هاش نه تنها پیشنهاد بلکه توصیه میشه. و اگر از من سوال بشه که تنها یک کتاب از صادق چوبک رو برای مطالعه معرفی کنم، شخصا همین کتاب رو اسم میبرم.
در آخر از دوستان درجه یک «گروه همخوانی کتابهای بد» تشکر ویژه میکنم که کتاب رو معرفی کردن، فایل ها رو در اختیارمون قرار دادن و با بحث و گفتگو باعث شدن مطالعه این کتاب هم مثل کتابهای قبلی تبدیل به تجربه ای شیرین و مفید بشه. به امید خوندن کتابهای بد، رو به جلو😎
Profile Image for Ali Karimnejad.
347 reviews227 followers
August 18, 2021
4.5

"تو زندگی هیچی نیست که قد شرف و حیثیت آدم برابر باشه؛ حتی جون آدم. حتی زن و بچه آدم. درسه که چشمشون به دست ماس و باید به فکرشون باشیم و زیر پر و بالمون بزرگشون کنیم. اما نه با بی‌آبرویی. این خوبه که فردا که بچه‌هامون بزرگ شدن مردم بهشون بگن باباتون نامرد بود و زیر بار زور رفت؟ این خوبه یا خوبه بشون بگن باباتون رفت حقش بگیره کشتنش؟!"


من قصد ندارم راجع به خود کتاب و داستان چیزی بگم چون کلا قلم صادق چوبک من رو خیلی میگیره و از نظر من خیلی خوب بود. حرفم راجع به چیز دیگست. سر حرفی رو می‌خوام باز کنم که بنظرم جاش توی ریویوها خالی مونده. راجع به کاری که زائرمحمد انجام می‌ده.

1-
اگر قرار باشه هر کسی یک تنفگ دست بگیره و خودش بیوفته دنبال حقش، دیگه سنگ رو سنگ بند نمی‌شه!ا

این رو خیلی می‌شنویم. تک و توک توی ریویوها و بعضی کامنت‌ها هم دیدم که حرفشون همین بود. از منظر اجرای عدالت اگر نگاه کنیم، این حرف کاملا درسته. مسلما اونچه که زائرمحمد انجام می‌ده عدالت نیست. چون اقدامش متناسب با عمل طرف مقابل نیست. اصولا در مورد عدالت همیشه 2 سوال اساسی وجود داره: یکی تشخیص صحیح کار عادلانه، دوم اجرای صحیح و موثر اون.

در جوامع مدرن و امروزی، وظیفه اجرای عدالت بر عهده قانون و دستگاه حاکم گذاشته شده و در عوض از "شهروند" خواسته می‌شه که در برابر قانون مطیع و فرمان‌بردار باشه. لذا اونچه که امروز نقل همه محافله، "قانون‌مداری" و "آداب شهروندی" هستش و دیگه کمتر از شرف و حیثیت چیزی می‌شنویم. در واقع اجرای فردی عدالت امروز دیگه عملی مذموم و منسوخ شده است و فقط توی فیلم‌های وسترن و فیلم‌‌های فارسی میشه پیداشون کرد.

با این همه سوالی که پیش میاد، اینه که اگر قانونی برای تشخیص و اجرای درست عدالت وجود نداشت چی؟ یا از اون بدتر، اگر قانون به فساد کشیده بشه و نظامی بوروکراتیک از ظلم و فساد بر شما حاکم بشه به طوری که احقاق حق میسر نباشه چی؟

درسته که کار زائرمحمد قصه ما عادلانه نیست، اما با توجه به اینکه در داستان نهادی نیست که بتونه عدالت رو برقرار کنه، جهت اجرای عدالت، سه راه بنظرم میاد که اقدام متناسب‌تری از طرف زائرمحمد بود:

‣ می‌تونست به ضرب زور و تهدید، تلاش کنه پولش رو پس بگیره
‣ می‌شد بره از اونایی که پولشو خوردن دزدی کنه تا پولشو پس بگیره
‣ یه راهم این بود که حوالشون کنه به عدالت خدا و شمشیر حضرت عباس(!)ا

تفسیر هر کدوم از این سه راه با خودتون، اما زائرمحمد هیچ کدوم این راهها رو انتخاب نمی‌کنه. چون دردش چیز دیگست. میگه شرفش لکه‌دار شده

2-
شرافت، یگانه قانون انسان در جامعه بدوی؟
اصلا شرف چیه؟ زائرمحمد تفنگش رو با این نیت پر می‌کنه که احتمال زیاد تو این ماجرا کشته می‌شه. لذا در وهله اول برای کشتن نمیره. برای مردن میره. این قسمت آخرش هستش که درکش دشواره. شرف هر چیزی که هست، ارزشش از جان انسان بالاتره و به همین خاطره که از نگاه جوامع مدرن، بدوی و خطرناک تلقی می‌شه چون می‌تونه بالقوه به رفتارهای رادیکال منجر بشه.

خوب یا بد، اونچه که شرافت‌مداری با خودش به همراه داره، نوعی تهور و جسارته. در حقیقت همین تهور و جسارت هستش که در تضاد با گردن نهادن مقابل قانون و قانون‌مداری قرار می‌گیره. اتفاقا حکومت‌های توتالیتر یا حکومت‌های فاسد، با سوء استفاده از همین ادبیات قانون‌مداری، جسارت و شجاعت رو در مردم میکشن و مردم رو بخاطر نقض قوانینی که خودشون در انتخابش نقشی نداشتن سرکوب و مجازات می‌کنن.
از این منظر بنظر من، در جایی که قانون نیست یا قانون از اساس باطل و فاسده، فقط بازگشت به همون ارزش‌های بدویه که می‌تونه جامعه رو نجات بده. (البته جا داره اینجا یک پرانتز بزرگ بازم کنم ولی مجالش نیست). با این همه پس چطوریه که دیگه امروز کمتر چنین رفتارهایی رو شاهد هستیم؟

3-
"آیا شرف داشتن واقعا در حال منسوخ شدنه یا "آیا ما بی‌شرف شده‌ایم؟!ا
شاید. یک دلیلش خوب همون آموزشی هست که در جامعه به ما داده می‌شه. ما آموزش داده می‌شیم که همیشه قوانین رو رعایت کنیم و به طور ضمنی اینکه همیشه قانون به مشکلات رسیدگی خواهد کرد و حق رو به حق دار خواهد رسوند. لذا ما نسبت به مردمان گذشته، مردمانی مطیع‌تر هستیم. ما تسلیم انحصاراتی نظیر حق قضاوت، حق مداخله و حق اعمال خشونتی هستیم که در جوامع مدرن، مردم به حکومتشون می‌دن.

اما یک دلیل دیگه‌اش هم اینه که چون امید به زندگی در جهان بالاتر رفته. امروز خیلی از ما با دیدن ظلم و دستگاه پر زور، به فکر مهاجرت می‌افتیم. بنظر خیلی از ما زندگی با ارزش‌تر از اونیه که بخوایم زندگیمون رو برای این چیزا به خطر بندازیم. با سواد شدن و رشد آگاهی ما، اگرچه کلا نکته مثبتیه اما باعث رشد نوعی از انعطاف‌پذیری در ما هم می‌شه که هرچند به ما امکان بررسی راههای دیگه سعادتمندی رو نشون می‌ده اما واقعیتش اینه که از نگاه ناظر بیرونی چندان خوشایند نیست. این حقیقته که انسان‌های شجاع بیشتر از طبقه‌های انسان‌های کمتر تحصیل کرده ظهور می‌کنن.

لذا هر چند همچنان هستن انسان‌های فوق‌العاده‌ای که در کمال آگاهی شجاعانه می‌ایستند در مقابل ظلم و جونشون رو هم فدا می‌کنن اما به طور کلی بنظرم می‌رسه که رابطه‌ای هست بین فلاکت و درماندگی و شرف آدمی‌زاد.

عمده رفتارهای غیورانه مردمان گذشته یا همین داستان زائرمحمد رو که بررسی کنیم، متوجه می‌شیم این رفتارها عمدتا سنتز خاصی از کمال‌گرایی و فلاکت و درماندگی هستن. یعنی زمانی که انسان وقتی دیگه راهی جلوی پاش نمی‌بینه، دست به رفتارهای متهورانه می‌زنه. من فکر می‌کنم درک این مطلب خیلی مهمه.
چه بسا ما منورالفکرانی(!) داریم که چپ و راست به این مردم بی‌نوا فحش و ناسزا می‌گن که "چقدر ما بی‌غیرتیم" یا "هرچی سرمون میاد حقمونه وقتی صدامون در نمیاد" غافل از اینکه این تحقیرها نه تنها مردم رو به رفتار غیورانه سوق نمی‌ده، بلکه تحقیر مستمر باعث نابودی اون کمال‌گرایی می‌شه که در سنتز با فلاکت و درماندگی می‌تونه منجر به تولد زائرمحمدها بشه.
Profile Image for Mahdi Rahimi.
18 reviews19 followers
Read
December 31, 2017
«آخه این چه شهریه، حاکمش دزده، وکیلش دزده، سیدش دزده، پ مو حقمو از کی بگیرم؟»
Profile Image for Armin Ahmadianzadeh.
97 reviews52 followers
October 15, 2024
خب خب خب
اولین تجربه مواجهه با صادق چوبک، به‌نظرم مواجهه جالبی بود، به‌چند دلیل.

اولا که این کتاب اولین کتابی بود که با گروه هم‌خوانی کتاب‌های بد خوندم، ممنون از رویا بابت گروه و ممنونم از همه دوستان بابت بودن‌شون و اینکه خیلی چیزا ازشون یاد گرفتم این مدت کوتاه، امیدوارم بیشتر بتونم در کنارشون باشم.(گول اسم گروه رو نخورید)

دوما این کتاب اولین کتابی بود که به‌صورت پی‌دی‌اف خوندم، و انقدر دوس داشتم آخراش کتاب رو سفارش دادم که بیاد برسه دستم، و وقتی دارم این‌ ریویو رو می‌نویسم هنوز نرسیده دستم.

چند کلامی در باب قلم چوبک و داستان:
قلم چوبک در این اثر به‌خصوص به‌شدت واقع‌گرایانه و کتاب هم در ژانر ادبیات رئالیستی قرار می‌گیره. قلم چوبک به‌شدت ساده، جذاب، دوس‌داشتنی و گیرا هستش. اصلا پیش نیومد که خسته بشم ازش. توصیف جزئیات خیلی زیبا و به‌جا بودن. وقتی داشتم می‌خوندم انگار که فیلم می‌دیدم. استفاده از لحن و کلمات مردم جنوب طوری نبود که زده کنه خواننده رو. فقط ای‌کاش لغت‌نامه کتاب به‌جای آخر کتاب، تو پانوشت‌ میومد و لغت هر صفحه تو همون صفحه پانوشت می‌شد.

داستان در زمان قاجار و دورانی که جنوب ایران تحت استعمار انگلیس هست روایت میشه و گاها یادی از رئیس علی‌دلواری میشه. شخصیت اصلی داستان محمد هستش که چند نفر پولش رو به‌ناحق خوردن و پس نمیدن، محمد هم سعی می‌کنه پس بگیره و ...

یه‌چیز جالبی که بود برام واقع‌بینی چوبک بود، اینکه بی‌خودی تعصب ایران و ایرانی بودن رو نداشت. با اینکه انگلیسی‌ها استعمارگری کرده بودن ولی حقوق و مزایای محمد رو کامل پرداخته بودن و کسایی که پول محمد رو خورده بودن همگی ایرانی بودن.

یه‌نکته دیگه هم که برام جالب بود و سارا تو هم چنلش پست کرده بود، باور و اعتقاد مردم جنوب به‌چیز‌های ماوراءالطبیعه مثل اجنه و پری و ... هستش.

در کل لذت بردم از داستان و این تجربه.🤍🌱
امتیاز من ۴.۵ از ۵
133 reviews76 followers
March 12, 2019
زائر محمد، اولین قهرمان ِ ایرانی که به خاطر ِ پول قیام کرد

اولین رمانی که از صادق چوبک میخوندم، خیلی دلچسب از آب درومد. روند و پیکره‌بندی ِ داستان خیلی خوب بود، و از اواسطش به بعد، زمین گذاشتن ِ کتاب سخت می‌شد.

تنگسیر، داستان ِ مردی به نام زائرمحمده، که چند نفر از اهالی ِ بوشهر پولش رو بالا کشیدن، و بعد از یک سال تلاش ِ مسالمت‌آمیز، تصمیم می‌گیره از راه تفنگ، حقش رو بگیره.

این کتاب، از معدود داستان‌های فارسیه که قهرمانش، برای چیزی به جز معنویات یا منافع ِ مردم، و بلکه برای پول و حفظ ِ حیثیت ِ خودش، قیام می‌کنه. از نظر من، این نقطه‌ی عطف و مهمی برای هم ادبیات و هم فرهنگ ِ ایرانه؛ اگر داستان واقعی نبود، می‌تونستیم بگیم که چوبک بالاخره یک قهرمان ِ "واقعی" و از جنس ِمردم و با دغدغه‌های روتین ِ مردم، خلق کرده.

کتاب کاملا از رئالیسم پیروی می‌کنه، و به قول برخی، رئالیسم ِ افراطی داره؛ گرچه که زائر محمد، جزو معدود کاراکترهای چوبکه که سرنوشتش رو نمی‌پذیره و با وجود ِ متدین بودن، علیه شیخ ِ بوشهر، به پا می‌خیزه.

نقش ِ زن در ادبیات و فرهنگ جنوب، نسبت به زمانه‌اش، نقش پررنگیه، و البته رابطه‌ی زن و مرد در ادبیات ِ صد سال ِ پیش ِ جنوب، رابطه‌ی عاشقانه‌تریه. انگار همه‌چیز گرمای بیشتری داره. این رو در همین کتاب هم می‌شه دید.

در نهایت، میشه ساعت‌ها در مورد ِ اخلاقی بودن یا نبودن ِ تصمیم ِ زائر محمد هم صحبت کرد، که این نکته، کتاب رو به یک گزینه‌ی خوب برای جمع‌-خوانی‌هاتون تبدیل می‌کنه.

تنها چیزی از کتاب که اذیتم کرد، و البته همزمان نقطه‌ی قوتش هم بود، این بود که برای منی که در مشهد بزرگ شدم و زندگی کردم، بعضی از جمله‌بندی‌ها و توصیفات ِ بوشهری ِ کتاب، بسیار سخت-خوان می‌شد، که البته باید به صادق چوبک برای تلاشش در حفظ ِ زبان و لهجه‌ی بوشهر آفرین گفت.

چاپ ِ بعد از انقلاب ِ کتاب، متاسفانه ‌مقادیری سانسور هم داره.‌

تنگسیر، جزو رمان‌های خوب ِ ادبیات ِ ایرانه، و من خوندنش رو به همه توصیه می‌کنم.
Profile Image for Peiman.
652 reviews201 followers
March 25, 2023
زائر محمد از دلیران تنگسیر و تنگستان، با زن و دو تا بچه‌ش زندگی آروم خودش رو داره و از کمک به کسی دریغ نمیکنه و همه روش حساب میکنند اما چند نفر دست به یکی کردن و سرمایه‌ی زندگیش رو گرفتن و نه تنها که بهش پس نمیدن، سرکارش میذارن و مسخره‌ش میکنن، تا اینکه تصمیم میگیره دست از پول و جونش بکشه و انتقامش رو بگیره تا حداقل آبرو براش بمونه و این کتاب داستان چگونگی این ماجراست. ایراد خاصی نمیتونم بگیرم از کتاب.ه
Profile Image for Sajede.
103 reviews8 followers
August 29, 2025
باورم نمیشه که کاملا شانسی انتخابش کردم و انقدر لذت بردم.
با اینکه ناخواسته تهش رو فهمیده بودم و کلی توصیف ریز و درشت داشت نمی‌تونستم کنارش بذارم و یه روزه تمام شد‌.
Profile Image for Ali Np.
44 reviews12 followers
October 16, 2024
«تو که انقده بزدل نبودی… آخه مگه تو تنگسیر نیسّی؟»

اولین تجربه‌ی خواندن از صادق چوبک و دومین کتاب خوبی که با گروه «همخوانی کتاب‌های بد» خواندم.

اصلاً تصور نمی‌کردم با همچین اثری روبرو باشم.
همه چی داشت و هیچی کم نداشت.

شخصیتِ «محمد تنگسیر» انقدر خوب پرداخت شده بود که هرچقدر در طول داستان همه ازش تعریف و تمجید می‌کردن، حالت تصنعی و اغراق‌گونه پیدا نمی‌کرد و گویی که ما محمد رو از نزدیک می‌شناختیم و با خودمون می‌گفتیم: آره آره دقیقاً همچین آدمیه بازم ازش تعریف کن!

فضاسازی و توصیفِ حال و هوای بندر و تنگستان از نظر من، خیلی جاها، بسیار شبیه به حال و هوای درونیِ خودِ محمد بود. مثل شبی که به ستاره‌های هفت برادرون نگاه می‌کرد و می‌دید که همیشه با هم‌اند و از هم جدا نمی‌شن و خودش هم کنار شهرو و بچه‌ها بود و می‌خواست از اون‌ها جدا بشه.
یک جورهایی محمد خودِ تنگستان بود. تنگستانِ زخم‌خورده‌ی خشمگین از تجاوز نااهلان.

اینکه راوی داستان خیلی سرزده و کوتاه در داستان ظاهر شد جالب و غیرمنتظره بود.

از یه جایی داستان، کشش زیادی در من ایجاد کرد و باعث شد نتونم بزارمش زمین و اصلاً انتظار نداشتم.
پایان‌بندی رو هم خیلی دوست داشتم :)
و اینکه یک حس غرور و میهن‌پرستی‌ای نیز در مخاطب برمی‌انگیخت.

خلاصه که دم همه‌ی برو‌بچ تنگستان و رئیس علی دلواری و صادق چوبک و بچه‌های گروه هم‌خوانی کتاب‌های بد گرم!
Profile Image for Maede.
493 reviews728 followers
May 28, 2021

صادق چوبک در تنگسیر از همان کلمات اول من رو از خنکای فروردین تهران برداشت و در گرمای کشنده ی بوشهر رها کرد. کنار زائر محمدی که خسته و عرق ریزان زیر درختی نشسته و نقشه انتقام رو در ذهنش بال و پر میده. انتقام از کسانی که مالش رو خوردند و آبرویش رو بردند. زار محمد تصمیم به اجرای عدالت به دستان خودش می گیره، عدالتی که حاضره به خاطرش جون خودش رو هم به خطر بندازه و دست به قتل بزنه

تمام مدت کتاب جدای روایت فوق‌العاده داستان و فرم نمایشنامه ای که از فضایی به فضای دیگر منتقل می شد و محیط رو به وضوح به تصویر می کشید، درگیر احساسات ضد و نقیضم به زار محمد بودم. وقتی اسلحه به دست کوچه به کوچه و خانه به خانه حرکت می کرد و خون به پا می کرد، تمام مدت فکر می کردم که چرا من که مخالف خشونت و ویجیلانتیسم هستم، اینطور دل نگرانشم و امیدوارم از این ماجرا جان سالم به در ببره. در واقع این داستان باعث شد که مجبور بشم ریشه های بعضی از اعتقاداتم رو دوباره بررسی کنم و این فقط نشان دهنده هنر و قدرت قلم صادق چوبکه

نوشته شدن داستان بر پایه ی یک شخصیت واقعی البته بی اهمیت نیست و تاثیرگذاری اش رو بالا می بره. کتاب صوتی و اجرای بی نظیرش با موزیک و لهجه ها این تجربه رو برام بهتر هم کرد. در نهایت من ماندم و این سوال که آیا وقتی قانون بارها و بارها دست رد به سینه ی حق میزنه، مسئولیت برقراری عدالت به عهده ی افراد هست یا نه؟
این سؤالی بود که در گذشته جوابش برام روشن بود، ولی حالا گاهی نمی دونم جواب درست چیه


١۴٠٠/٣/٧

Profile Image for Niloo N.
266 reviews480 followers
July 18, 2017
خيلى وقت بود كه ميخواستم بخونمش و خيلى وقت هم بود كه شروع كرده بودم و تمومش نميكردم.
واقعا بعضى كتابا رو ميخونم و با خودم فكر ميكنم چقدر كامل، چقدر بى نقص. هم داستان داشت، هم توصيفاى فوق العاده، هم جمله هاى قشنگ و هم پر از درس زندگى بود.
لحن جنوبى متن رو خيلى دوست داشتم. حتى خود متن داستان هم -جدا از مكالمات- با اصطلاحات جنوبى بود (و چقدر هم كلمات و اصطلاحاتشون شبيه ما شمالياس :)) جالب بود برام كه تقريبا ميفهميدم!)
Profile Image for Sara.
1,789 reviews558 followers
October 18, 2024
قلم چوبک برام خیلی عجیب و تازه‌است.
با اینکه از اصطلاحات عامیانه و محلی استفاده کرده بود اما به اندازه ازشون استفاده کرده بود و اذیت‌کننده نمیشد. همین استفاده از لهجه و عباراتش باعث میشد بهتر حس کنی تو چه فضایی هستی و برخوردها چه مدلیه. در عین سادگی نوشتارش بسیار گیرا بود. توصیفاتش خیلی دقیق و کافی بودند.

چوبک تو کتابش یه گوشه‌ای از فرهنگ و مشکلات اون زمان رو به تصویر کشیده و میخواست نشون بده یه جا بالاخره یکی علیه ظلم پامیشه و رفتارها و تفکر آدم‌های اطرافشون رو راجع به این قضیه نشون میداد.
با اینکه یه سری وقایع داستان انگار واقعی بودند اما با مدل پرداخت داستانیش، زار محمد عملا نماد کسایی بود که زیر فشار اجتماعی و اقتصادی از پا درنیومدند و باشجاعت سر باورهاشون در مقابل ستمگر، هرکسی که میخواد باشه با هر جایگاهی، قد علم کردند. به قول خودش «زیر بار زور نمی‌رفت»ـند.

وقتی تفنگ تو دستت باشه، وقتی آدم کشته باشی و قبح یه سری چیزا ریخته باشه، وقتی تو فرهنگی باشی که یه سری ارزش‌ها و تعاریف پرقدرت جمعی دارند، وقتی شرافت برات مفهومی داشته باشه که بگی
«تو زندگی هیچی نیست که قد شرف و حیثیت آدم برابر باشه؛ حتی جون آدم؛ حتی زن و بچه آدم. درسّه که چشمشون به دست ماس و باید به فکرشون باشیم و زیر پر و بالمون بزرگشون کنیم، اما نه با بی‌آبرویی. این خوبه که فردا که بچه‌هامون بزرگ شدن مردم بهشون بگن باباتون نامرد بود و زیر بار زور ��فت؟ این خوبه یا خوبه بشون بگن باباتون رفت حقشو بگیره کشتنش؟»

و وقتی کسی که باید عدالت رو اجرا کنه خودش بی‌عدالتی رو ایجاد کرده، با یه سری زمینه ها ممکنه دچار گادز کامپلکس بشی و خودت دست به رفتارهایی بزنی و کارایی کنی که منطقا نباید.
اگه صاف و صادق نبودیم که بندریا غارتمون نمیکردن وختی ما میبینیم یه آدمی با ریش و پشم و محرر و قرآن پهلوی دستش تو خونش نشسته میگه من جانشین پیغمبرم ما هم زودی ازش قبول می کنیم. اما بندریا چون همشون تو دروغ و دغل بزرگ شدن به این زودی گول نمی خورن.


بعد از چند روز اومدم راجع به این کتاب بنویسم دیدم گ��تنی‌هارو بچه‌ها خیلی قشنگ گفتند. به ریویوشون ارجاعتون میدم. کتاب با هم‌خوانی کتاب‌های بد خونده شد و فوق‌العاده خوب بود.

یه سری چیز جذاب هم اون وسط یاد گرفتم، مثلا فهمیدم منگک و پرپین چین‌. یا فهمیدم املای ایاغ به این صورته. یه قسمتی از شروه‌خوانی بوشهری‌ها داشت.

این دو قسمت از کتاب هم اینجا بمونه:
«قاسم بدبخت زود مرد. تازه این زن را گرفته بود که مرد و از دس این مردم راحت شد. فلک کجا از این حرفا سرش میشه. داسش دور سرش میچرخونه، به هرکی خورد شل و پلش میکنه. اگه منم بمیرم شهرو مث این زنگ برام شیون میکنه. چه فایده داره؟ اما شاید من اصلا گور نداشته باشم. گور میخوام چه کنم. زندگی آخرش همینه از دس آدم چه کاری بر می‌آد؟»


آقا! حرف دهنت بفهم. برای چه به من می‌گی مردکه دبنگ؟ برو خدا را شکر کن که جای پیغمبر تکیه زدی. می‌خوام بفهمم پیغمبر اسلام هم وختی امر و نهی می‌کرد، به مردم بد و بیراه می‌گفت؟
شیخ ابوتراب آتشی شد و داد زد: چه گُه‌های زیادتر از دهنش می‌خوره! پاشو برو گورت گم کن. هزار تا کار داریم. اگه دیگه این طرفا پیدات بشه، می‌دم بندازنت زیر شلاق تا کمرت له کنن.
Profile Image for Ali.Deris.
91 reviews60 followers
May 25, 2022
✔ داستان حق جویی زار محمد تنگسیری . مردی با ایمان و محبوب مردم . بر خلاف داستان های دیگه که حق جو کشته میشه توو این داستان زار محمد به زندگی ش ادامه میده 👍

✔ شخصیت پردازی چوبک در این کتاب عالی بود . نمونه ش زن شیر محمد .

✔ اینقدر خوب نوشته شده کتاب که یه جاهایی کاملا ذهنم با زار محمد همراه میشد و دوست داشتم نفر مقصر بعدی رو بکشه 🤭 تمایلِ مردم به گرفتن حق کاملا در کتاب مشهوده و بعد از کشتن نفر اول باهاش مخالف که نبودن هیچ موافق هم بودن .

✔ اینکه آخوند و سید همدست دزدان باشن و شریک در پایمال کردن حقوق زار محمد خیلی جای دقت و تامل داره !!!

📖 بریده ای از کتاب :
تو زندگی هیچی نیست که قد شرف و حیثیت آدم برابر باشه؛ حتى جون آدم. حتی زن و بچه آدم. درسه که چشمشون به دست ماس و باید به فکرشون باشیم و زیر پر و بالمون بزرگشون کنیم. اما نه با بی آبرویی. این خوبه که فردا که بچه هامون بزرگ شدن مردم بهشون بگن باباتون نامرد بود و زیر بار زور رفت؟ این خوبه یا خوبه بشون بگن باباتون رفت حقش بگیره کشتنش؟!"
Profile Image for سـارا.
294 reviews229 followers
April 6, 2020
داستان به حدی شفاف، روون و شیرین روایت شده که تک تک صحنه ها پیش چشم خواننده نقش می‌بنده و عمیقاً در فضای داستان غرق میشه. من یه قانونی دارم که اگر از کتابی یه تصویر واضح و منحصر به فرد تو ذهنم بمونه و هر وقت اسم اون کتاب میاد تصویر ناخودآگاه بیاد جلو چشمام، قطعا کتاب فوق العاده ای برام بوده و تنگسیر یه تصویر بی نهایت دوست داشتنی و سفید تو ذهنم به جا گذاشت.
Profile Image for محمد شکری.
171 reviews178 followers
August 15, 2020

[متن زیر داستان را فاش می‌کند]

داستان زارمحمد برای ما غریب است. مگر می‌شود زن و دو کودکت را رها کنی برای پولی که از تو خورده‌اند؟ مگر ممکن است زندگی شرافت‌مندانه و محبوبیتی که بین مردم محل داری را نبینی و از ترس اینکه تو را «بی‌غیرت» بخوانند به این سادگی دست از زندگی بشویی و «یاغی» شوی؟

ولی دو راه ساده وجود دارد که بفهمیم می‌شود، که بدانیم ممکن است. راه اول ساده است: داستان زارمحمد واقعی است. روزنامه «استخر» شیراز که خردادماه ۱۳۰۲ پس از واقعه منتشر شده‌، می‌نویسد: ر
در روز 5 شوال زائرمحمد ریشهری خانه[ای] از میرزا عبدالکریم بزاز به چهارصد تومان رهن کرده بوده. شخص بزار یا برای خوردن مال مردم [به دروغ می‌گوید که ورشکست شده] یا واقعا ورشکست می کند، محمد به عدلیه متظلم می شود. عدلیه به محضر آقا شیخ ابوتراب رجوع می‌نماید. دو نفر وکیل مدتی برای طرفین مرافعه می‌کنند. اخیرا محمد از حق خود محروم می‌شود و خساراتی هم ضمنا متحمل می‌گردد. این شخص مثل یک آدم دیوانه یا از جان گذشته مصصم به قتل بدهکار و قاضی و هر دو وکیل می‌شود و در روز مزبور 3 ساعت قبل از ظهر، خود را به تفنگ و ده تیر و تبرزین مسلح می‌نماید
در دکان نان و مسقطی می گیرد و می‌خورد و قدری هم همراه برمی دارد و می آید درِ دکان بدهکار [و] پس از اتمام حجت او را می‌کشد. از آنجا می آید در خانه شیخ بیچاره او را هم پس از قدری عتاب و خطاب مقتول می‌کند. مادر و دختر شیخ می‌خواهند او را بگیرند. دختر را با تیر و مادر را با تبرزین مقتول و مجروح می‌نماید. از آنجا مثل قابض الارواح، رو به خانه دو نفر وکیل روانه می‌شود. اول کربلایی محمد معروف به گند رجب، دویم آقا علی عبدالنبی که در بستر ناخوشی بوده هر دو را پس از شمردن تقصیر آنها مقتول می سازد. از آنجا یک دو کوچه می پیچد و مفقود می شود و از قرار مسموع گویا برای یک دو نفر دیگر هم خیال داشته ولی آنها را پیدا نمی‌کند
[۱]
لحن این گزارش و آنچه از نارضایتی مردم نقل می‌کند با آنچه چوبک آورده فرق دارد، ولی این چیزی از اصل ماجرا کم نمی‌کند که آنکه به او ظلم شده و مظلومیت او مورد طعن و تحقیر قرار می‌گیرد، کسی که از همه جا رانده شده و هیچ مرجع قدرتی او را به رسمیت نمی‌شناسد، چگونه می‌تواند از زار و زندگی خود بگذرد و تنها برای اعاده شرافتش اینچنین قیام کند

راه دوم از اولی هم ساده‌تر است: کافی است بجای روزنامه‌های خرداد ۱۳۰۲، سایت‌های خبری را در دی‌ماه ۱۳۹۶ بگردیم. کافی است به همین آبان ۱۳۹۸ برگردیم. زایرمحمدها، خوب یا بد، مبارز یا اغتشاش‌گر، شجاع یا قانون‌شکن، همین مردم کوچه و بازارند. همین‌ها که چرخ بی‌عدالتی روی گرده آنهاست. همین‌ها که هر کجا می‌روند کسی نمی‌گویدشان خرت به چند؟ همین‌ها که همیشه می‌گویند «دست همه‌شان در یک کاسه است» اما دست و کاسه خودشان خالی است. همان‌هایی که درددل‌های بغض‌آمیز و خشم‌آلودشان با زارمحمد یکی است: ر
تو زندگی هیچ چیز نیست که به قد شرف و حیثیت آدم برابر باشه؛ حتی جون آدم. حتی زن و بچه آدم. درُسه که چشمشون به دس ماس و باید به فکرشون باشیم و زیر پر و بال خودمون بزرگشون کنیم، اما نه با بی‌آبرویی. این خوبه که فردا که بچه‌هامون بزرگ شدن مردم بشون بگن باباتون نامرد بود و زیر بار زور رفت؟ این خوبه که بگن چندتا پاچه ورمالیده دار و ندارشو بالا کشیدن و مسخرش کِردن و اونم رفت ... زیر چادر نِنت کِر شد؟ این خوبه یا خوبه بشون بگن باباتون رفت حقش بگیره کشتنش؟


[۱] به نقل از خبرگزاری خلیج فارس
Profile Image for Daniel T.
156 reviews42 followers
October 15, 2024
در سرای بازار مردی آراسته با لباسی سفید ایستاده که از شانه وی، کمربند گلوله‌ای به مانند معشوقه‌ای تا پهلوی او، مرد قوی هیکل را به آغوش کشیده است.

دنیای جای عجیبی است، سال های سال جان بکنی کارگری کنی، پول و پله‌ای جمع کنی تا برای همسر و فرزندانت آینده‌ای دست و پا کنی و ناگاه، بی همه چیزانی آن چس مثقال را از چنگت درآورده و زحمات سالیانه تو را، عرق تنت را به راحتی از گلوی خود به پایین می‌سرانند.

محکم قدم برداشته و به سوی دکان مشخصی روانه می‌شود، وارد میشود و تقاضای پول خود را می‌کند، مرد با ترشرویی پاسخ وی را می‌دهد، محمد دستان خود را بر روی تفنگ سفت می‌کند و به چابکی آن را به زیر بغل مرد می‌چسباند و خون مانند چشمه‌ای آب زلال که راهی برای بیرون زدن از دل زمین پیدا کرده، روی زمین روان می‌شود. با چشمانی خشمگین به سوی اهداف بعدی خود حرکت می‌کند ...

ظلم هم حدی دارد دگر، مگر نه ؟ وقتی حکومت در دستان بی‌لیاقتان و استبدادگران باشد که پشیزی به مردم اهمیت ندهد، کشوری که راهزنانش در در جامه روحانیت و کاسبان دست در جیب مردمان ساده دلی چون محمد می‌کنند و به سادگی زحمات تمام عمر وی را میبلعند، چاره ای جز دست به کار شدن و انتقام گرفتن مگر می‌ماند؟

زایر محمد تنگسیری داستانی واقعی از شیر مردی است که در پی ناعدالتی هایی که بر وی توسط مرد شده بود و سال ها با خواهش و تمنا نتوانست به حق خود برسد تا در نتیجه مجبور شد تا در پی این عمل خون به پا کند، توسط صادق چوبک به ظرافت و قلمی شیوا و جذاب نگاشته شده است.
زایر محمد جنگجوی نترس و چابکی که در کنار رئیسعلی دلواری در مقابل انگلیسی ها مقاومت کرده بود و چندی از این متجاوزان به وطن را به هلاکت رسانده بود.

چوبک در کنار داستانی جذاب، همزمان اعتراض هایی نیز به حکوما وارد کرده و با زبانی شیرین و قلمی قدرتمند ما را به گوشه و کنار تنگسیر و دواس می‌برد.

در خصوص توانا بودن نویسنده هر چی نوشته شود کم است، با توجه به حجم کم کتاب ، چوبک به ظرافت از سنت ها و فرهنگ مردمام، همچنین پوشش و باور های مردم سخن به میان آورده و خواننده را در میان مردمان جنوب از این پستو به پستویی دیگر و کوچه به کوچه می‌چرخاند.

تنگسیر رمانی است قهرمانانه، قهرمانی که بین مرگ و زندگی، راه مرگ را بر‌میگزیند، راهی که ممکن است آخرین روز های زندگی او را به ارمغان بیاورد، و با آگاهی بر تمام این مسائل، وی علیه ظلم ایستادگی می‌کند، در قبال ناحقی و جفا سکوت نمی‌کند، حتی اگر منجر به مرگ پایان او شود، نام زایر محمد را بعد از آن ماجرا شیر محمد می‌خوانند و دیگر کسی حداقل تا مدت ها جرات نکرد حق دیگران را پایمال کند.

از نوشته ها و واپسین روز های صادق چوبک می‌توان وطن پرستی و میل شدید آن به وطن را متوجه شد، اما روزگار پست تر از آن بود که او را در آغوش مادرمان ایران به کام مرگ فرا بخواند.


صادق چوبک ۱۳ تیر ۱۳۷۷ شمسی در شهر بروکلی آمریکا درگذشت.
«منیرو روانی‌پور» در سوگ او می‌نویسد :« در شهر سیاتل آمریکا، یک نوع ماهی غریبی هست به نام سالمن که اندک زمانی بعد از تولد، به اقیانوس برمی‌گردد تا همان جا که بدنیا آمده بود، بمیرد. حالا می‌توانم بگویم که صادق چوبک در آخرین لحظات زندگی، چطور با بهت و حیرت نگاه کرده و پیش از این که خورشید زادگاهش را ببیند، از نفس افتاده. به یاد جم��ه‌ی آخر او می‌افتم؛ در ثانیه های آخر زندگی‌اش:
«تو فکر می‌کنی من اینجا می‌میرم؟ این جا توی غربت ...؟»

حالا صادق چوبک هم نیست، او می‌گفت: «وقتی به مرگ فکر می‌کنم خوابم نمی‌برد. هرشب منتظرم که صبح شود و خورشید را دوباره ببینم. صدای قدسی (همسر صادق چوبک) را دوباره بشنوم. گاهی با خودم حرف می‌زنم؛ یعنی من اینجا می‌میرم؟ ماهی سالمن نمی‌خواهد در اقیانوس بمیرد. رودخانه‌ی خودش را می‌خواهد، زادگاه خودش را. اما دلم می‌خواهد قبل از مرگ، یک بار هم که شده، توی آن گرما و شرجی بوشهر، تکیه بدم به نخلی و یک کاسه‌ی آب خنک بخورم ... دختر هر وقت رفتی ولایت، هرجا نشستی، یاد من کن ... یاد من باش.» و بعد بیتی از فایز را می‌خواند:

اگر شاهی بمیرد از وطن دور
به‌خواری می‌برندش سر گور

راستی چرا چوبک وصیت کرد که جسدش را بسوزانند و خاکسترش را به آب دهند. من می‌دانم. او نمی‌خواست مرده‌اش در غربتی که او را پیش از مرگ کشته بود، به خاک سپرده شود. اقیانوس های جهان با هم مرتبط هستند. شاید اندیشیده بود که آب، ذره‌ای از خاکسترش را به سواحل خلیج فارس می‌رساند تا آخرین بوسه‌ی او بر خاک وطنش باشد.
Profile Image for Vahid.
357 reviews31 followers
February 26, 2022
تنگسیر را باید خواند. داستان چارچوبی محکم جاندار و استوار دارد.
قلم چوبک را بسیار دوست داشتم.
چون دوستان توضیحات کاملی داده‌اند فقط به این دو سه جمله بسنده می‌کنم که مقدمه، نقل پرویزی درباره این ماجرا، لهجه و بیان مردم تنگستان که به خوبی در متن به کار گرفته شده بود و معنی بعضی از لغات و اصطلاحات که در آخر متن آورده شده بود روزم را ساخت!
Profile Image for Fahim.
276 reviews117 followers
May 4, 2022
چقدر دلچسب تر شد برام خواندن این کتاب، و چقدررر دلم خنک شد وقتی که فهمیدم بر اساس یک رخداد واقعی نگاشته شده...
تنگسیر رو اگر هنوز نخوندید، همین الان به لیست وانت تو رید خود بیفزایید ❤️
Profile Image for Tara.
89 reviews89 followers
November 10, 2018
داستان روون و ساده ای بود و خوندنش خیلی لذتبخش بود . . توصیف های چوبک مثل همیشه فوق العاده قشنگ و با جزئیات و پر از احساس هستن .
شخصیت "محمد" توی داستان کاملا یک مرد آزاده و جوون مرده که برای گرفتن حق خودش از چند نفر دست به قتلشون میزنه ، با خوندن این کتاب به این فکر میکردم که کاش امروز هم شیرمحمد هایی باشن که گرفتن حقشون براشون مهم باشه . به قول اون : اگه همه بیان ببینن اونایی که حق مردمو میخورن به این روز افتادن ،دیگه کسی جرأت نمیکنه ازین کارا کنه ...
ولی توی داستان نشون داده میشه که مردم همه پشت محمد بودن .. و تنگسیرها همه هوای هم رو داشتن .
آیا الان مردم همینجوری هستن؟ کسی پشت کسی وایمیسته؟ یا فقط میخوان که دنبال منفعت خودشون باشن ؟ بعید میدونم این روزا کسی هوای کسی غیر خودش رو داشته باشه .. و خوندنش حتی توی داستان میتونه واسه آدم لذت بخش باشه .
Profile Image for Hassan Rezaei.
12 reviews18 followers
July 22, 2016

محمد گفت:"
شهرو جونم، ما تنگسیرا مردم بدبختی هسّیم. همش ظلم، همش حرف زکر. بالأخره نباید کسی پیدا بشه و ریشه این ظلم را بکنه؟ تو نباید فکر کنی که بچه هات بی بوا میشن. اگه من نباشم، تموم تنگسیرا برای بچه هات بوا هسّن. ببین، من با بوات حرف زدم. او خودش سایه بالای سرتونه. من مثِ حسین بن علی برای گرفتن حقم می رم. خونم که از خون او رنگین تر نیس.
شهرو گفت:
بوا شوور نمیشه. تو همه کس من بودی. هم بوام بودی، هم شوورم بودی و هم برادرم بودی. من دیگه به غیر از تو، تو این دنیا هیچکه را ندارم. اگه تو نباشی "منم می میرم
نثر چوبک مثل پولک های ماهی روی ذهن من لیز خورد و جلو رفت. کتاب لذتبخشی بود.
Profile Image for Zahra Naderi.
230 reviews42 followers
July 6, 2024
محمد دیدی وقتی حاصل چندین سال زحمتتو بالا می‌کشن، آدم چیجوری نابود می‌شه؟ محمد دیدی وقتی کمر آدم می‌شکنه، چطور می‌شه؟ محمد مردم تنگسیر به شجاعت تو افتخار می‌کردن، ولی دنیای واقعی این شکلی نیست محمد، بقیه توی ظلمی که بهت می‌شه شریک می‌شن، یا سکوت می‌کنن، یا عینک روشن فکری به چشم می‌زنن و قضاوتت می‌کنن چرا از چرک کف دست نمی‌گذری. ولی اون چرک کف دست نیست محمد، اون حاصل یه عالمه سال خون جگر خوردنه محمد.
Profile Image for Saied Davoodi.
83 reviews35 followers
July 4, 2019
وقتی جامعه‌ای دچار یک یأس عمومی باشد، زندگی روزمره، هیجانات همیشگی و لذت‌های سادۀ آدم‌های آن تهدید می‌شود و جامعه به دنبال جستجوی هویت و امنیت خویش برمی‌آید. در این زمان است که قهرمان‌ها متولد می‌شوند. قهرما‌ن‌ ادامۀ مسیر زندگی را قابل‌تحمل‌تر و دل‌نشین‌تر می‌کند. مهم‌ترین مشخصه‌های یک قهرمان تسلیم‌ناپذیری، کم نیاوردن زیر فشارهای داخلی و خارجی و تن ندادن به خواسته‌های ناحق است. وقتی قهرمانی در دل جامعه متولد می‌شود، چشم همۀ مردم جامعه به اوست تا این هویت و امنیت اجتماعی ازدست‌رفته را باز پس گیرد.
محمد، قهرمان تنگسیر
«محمد تنگسیر» از همین جنس است. مردی که از دل دوواس و بوشهر سربلند می‌کند تا حق مردم جامعه‌اش را بگیرد. جامعه‌ای که برای سرخوردگی دلایل زیادی دارد. از اوضاع سیاسی حاکم گرفته تا اشغال سرزمینش به دست استعمار. از شهادت رئیس‌علی دلواری در جنگ تنگک که با خیانت نیروهای خودی و از پشت سر رقم خورد وگرنه که استعمار انگلیس سال‌ها از روبرو حریف سردار دلوار نبود. تا فساد حاکمان بندر.
محمد تنگسیر اسیر همین فساد بود. مهم‌ترین مشخصۀ یک قهرمان تنهایی است و از همین جهت محمد تنهاست. او به همه پناه می‌برد. شکایتش را پیش همه بازگو می‌کند و از همه طرف جامعۀ سرخورده‌اش پس زده می‌شود. او از همه طلب کمک می‌کند و تنها جوابی که می‌گیرد این است که: «واگذارشون کن به حضرت عباس.»
محمد اما تصمیم دارد حقش را خودش پس بگیرد. این ویژگی تنگسیرها است. تنگسیرهایی که نسل به نسل جنگیدن و مقاومت کردن را از پدران خود به ارث برده‌اند. «زار محمد تنگسیر» قبل از اینکه بشود «شیرمحمد» داستان، سربازی بوده که در سپاه رئیس‌علی دلواری تفنگ به دست گرفته، در جنگ تنگک دوش‌به‌دوش رئیس دلوار جنگیده و مرگ او را به چشم دیده است. محمد ذاتاً قهرمان است. این را از همان شروع داستان هم می‌شود فهمید.
صحنۀ درگیری محمد با ورزای سکینه و زمین زدن غول بی شاخ و دم بحرینی که همۀ دوواس را به هم ریخته و یکی از جوان‌ها را زخمی کرده، همان داستان قهرمانی محمد است که به صورت نمادین در صفحه‌های اول کتاب تصویر می‌شود.
در بند کردن ورزای بحرینی
داستان با به بند کشیدن ورزای سکینه شروع می‌شود. ورزایی که اصالتی بحرینی دارد. غولی است بی شاخ و دم که دیوانه شده و هیچ‌کس در دوواس جرئت نزدیک شدن به او را ندارد. انگار که گاو نمادی است از استعمار خارجی و حکومت ظالم و فاسد شدۀ او. ورزایی که افتاده است به جان مردم و کسی را قدرت ایستادگی در برابر او نیست. خبر به زار محمد می‌رسد. محمد تنگسیر که از همان اول آمده تا قهرمان باشد، مغازه‌اش را و در حقیقت زندگی‌اش را تعطیل می‌کند. با اینکه روزه‌دار است پیاده به راه می‌افتد. با پای پیاده خودش را از بوشهر به دوواس می‌رساند و با دستان خالی و طنابی روبروی گاو بحرینی قرار می‌گیرد.
عجیب اینکه محمد برای این گاو دیوانه‌شده هم دل می‌سوزاند و دوست ندارد زخمی به گاو برساند. محمد بدون اینکه خودش حتی زخمی کوچک بردارد، رستم گونه گاو را به بند می‌کشد. وظیفۀ تیمارش را به عهده می‌گیرد و به او زندگی دوباره می‌بخشد .
خرده روایت‌ها و کلان روایت‌ داستان
فصل‌بندی تنگسیر قواعد مشخصی دارد. فصل با معرفی زارمحمد شروع می‌شود. با داستان به بند کشیدن ورزای سکینه با شخصیت زارمحمد آشنا می‌شویم. اگر قرار باشد خرده روایت‌های داستان و کلان روایت آن را جداگانه بررسی کنیم، به نظر می‌رسد که کلان روایت داستان در فصل‌های اول کتاب ماجرای در بند کردن گاو بحرینی باشد. در فصل‌های بعد اما کلان روایت اصلی زندگی خود محمد است. خرده روایت‌ها اگر آورده می‌شوند هم هدفی جز روایت زندگی محمد و آشنایی خواننده با شخصیت محمد ندارند. خرده روایت‌ها آورده می‌شوند تا در خدمت کلان روایت اصلی قرار بگیرند.
روایت داستان و استفاده صحیح از تعلیق
رفت‌وبرگشت‌های داستان بین بوشهر و دوواس به‌موقع اتفاق می‌افتد و داستان را با تعلیق و درست مثل یک اثر سینمایی پیش می‌برد. نقطۀ اوج و فرود داستان کاملاً به‌جاست. در شروع داستان ماه رمضان است و وقتی محمد برای آخرین بار به بوشهر می‌رود، متوجه می‌شویم که چند ماهی از ماجرای ابتدای داستان گذشته است.
نقطۀ اوج این موضوع وقتی است که محمد، که حالا شیرمحمد است، قصد فرار از بندر را دارد و در ساحل با چند سرباز درگیر می‌شود. صدای شلیک کلمات داستان را در هم می‌پاشد، محمد به دریا می‌افتد و خواننده وسط انبوهی از کلمات معلق می‌ماند. نمی‌فهمد چه بلایی بر سر قهرمانش آمده. نمی‌داند این شیرمحمد بوده که تیر خورده یا سربازهای ساحلی. فصل تمام می‌شود و دوربین نویسنده از دریای جنوب پرواز می‌کند و داستان از جلوی خانۀ شیرمحمد در دوواس پی گرفته می‌شود.
اسطوره‌ در تنگسیر
حسین پاینده در نقد تنگسیر می‌نویسد: در تنگسیر با یک واقعۀ تاریخی روبرو هستیم. زائرمحمد از نظر پاینده با شخصیت میر مُهنّای بندر ریگی مرتبط است. گره خوردن شخصیت میرمهنّا با شیرمحمد، که در ابتدای داستان زیر «درختِ کُنارِ میرمهنا» استراحت می‌کند، یک بینامَتنیّت ایجاد می‌کند؛ که به او شخصیتی اسطوره‌ای می‌بخشد.
میر مُهَنّا یک شخصیت تاریخی واقعی و عدالت‌خواه بوده است. او آزادی‌خواه و ضد استعمار بوده و به همین خاطر تمام بار معنایی این شخصیت در رمان، روی شخصیت زائر محمد قرار می‌گیرد.
داستان شیرمحمد، روایتی است از یک اتفاق تاریخی که در جنوب دهان به دهان ‌چرخیده و شکل اسطوره‌ای به خود گرفته است. خود نویسنده هم ظاهراً در کودکی، وقتی‌که در کوچه مشغول بازی بوده، شیرمحمد را یک نظر دیده. او شیرمحمد را دیده که تفنگ به دست از کوچۀ آن‌ها عبور ‌کرده و به کوچۀ دیگری رفته است.
ادبیات دور از مرکز
اگر جمالزاده، صادق هدایت و بزرگ علوی را آغازگر داستان کوتاه و شروع جریانی تازه در ادبیات ایران بدانیم، مهم‌ترین مشخصه‌ای که برای هر سه نفر می‌توان برشمرد این نزدیکی به مرکز و ادبیات مرکز است. چوبک اما فضای متفاوتی را در داستان‌ها و به‌خصوص در دو رمان خود به تصویر می‌کشد. فضایی که می‌توان آن را ادبیات دور از مرکز نامید.
مهم‌ترین ویژگی داستان‌های چوبک شخصیت‌های آن‌ است. شخصیت‌هایی که از دل مردم فرودست جامعه انتخاب می‌شوند و به همان شکلی تصویر می‌شوند که زندگی‌شان جریان دارد. زبان شخصیت‌ها همان ‌زبان خود آن‌هاست.
در تنگسیر لحن شخصیت‌ها، کلمه‌ها و نثر داستان خاص جنوب و بندر بوشهر است. نثر چوبک نثری توصیف‌گرا بوده و به زبان داستانی امروز نزدیک‌تر است. داستان به‌قدری برای خواننده زنده و جذاب است که انگار نشسته باشد جلوی تلویزیون و فیلمی را از ابتدا تا انتها ببیند. هرچقدر در داستان‌های هدایت و حتی علوی خود محتواست که اهمیت دارد، در داستان‌های چوبک ساختار و فرم داستانی است که اهمیت پیدا می‌کند. برای همین است که اعتراض به مسائل اجتماعی، مبارزه با خرافه گرایی دینی و مسائل سیاسی که موضوع اغلب داستان‌های هدایت و علوی است، در داستان‌های چوبک بیشتر در زیر لایه‌ دیده می‌شود.
پایان متفاوت تنگسیر
اغلب منتقدان چوبک را پیروی مکتب ناتورالیسم می‌نامند. ناتورالیسم مکتبی است ادبی که از بطن رئالیسم پدید آمده و تا حد زیادی به این مکتب شباهت دارد. با این تفاوت که به زبان ساده ناتورالیسم‌ها شرم و حیا را کنار گذاشته، زبان مؤدبانه دیگر مکتب‌های ادبی را دور ریخته و به تصویر کردن روایت واقعیت‌ها می‌پردازند.
یکی از ویژگی‌های اصلی این مکتب توصیف بی‌پردۀ صحنه‌های زشت، برهنه و چندش‌آور است. تنگسیر هم از این صحنه‌ها کم ندارد. اگرچه این صحنه‌ها نسبت به زانوی شکستۀ اسب داستان «عدل» یا صحنۀ کشتار مرغ و خروس‌ها در داستان «قفس» کم‌رنگ‌تر است.
پایان بیشتر داستان‌های چوبک هم به فراخور همین موضوع اغلب پر از صحنه‌های غم‌انگیز، مرگ و بیچارگی است. مرگ و مرگ طلبی بخش عمده‌ای از پایان‌های داستانی چوبک را تشکیل می‌دهد. ولی در تنگسیر وضع کاملاً متفاوت است. محمد تنگسیر از همان ابتدای داستان آمده تا یگانه قهرمان داستان باشد. چیزی شبیه به شخصیت قیصر در فیلم مسعود کیمیایی. برای همین است که قهرمان مبارز از همان صحنۀ اول، که درگیری‌اش با ورزای بحرینی را می‌بینیم، پیروز میدان است.
اگر صحنۀ اول کتاب را خرده روایتی برای نشان دادن کلان روایت داستان در نظر بگیریم، می‌شود این‌طور گفت که کشته شدن یا موفق نشدن شیرمحمد در انتهای کلان روایت داستان ضربه زننده به داستانی است که در فصل‌های اول گفته می‌شود. به همین خاطر است که از پایان متفاوت داستان تنگسیر نباید زیاد هم دچار بهت‌زدگی شد.
Profile Image for Ardavan Bayat.
367 reviews64 followers
August 28, 2025
1401.05.28
سه‌دیگر راه بی‌برگشت، بی‌فرجام.
نمره 9 / 10


گمان نکنم به جز پانویس سوم، چیزی لو رفته‌باشد ولی باز هم بخشی از دیدگاه را پنهان می‌کنم:

تنگسیر داستانی واقعی[1] ست که زبانزد مردم بوشهر به‌ویژه تنگستان و دلوار است. شش سال پیش از چوبک، در سال 1336 رسول پرویزی، زندگی‌اش را در داستان کوتاه «شیرمحمد» (کتاب شلوارهای وصله‌دار) نوشت که چندان چنگی به دل نمی‌زند. به جرات می‌توان گفت اگر چوبک این داستان را ننوشته‌بود، «تنگسیر» فیلم نمی‌شد و کسی داستانش را نمی‌شنید و به آن دل نمی‌داد.

دروغ نگفته‌ام اگر بگویم لای تک‌تک برگ‌های فایل پی‌دی‌افِ کتاب هم خورشیدِ بوشهر می‌تابید و بادهای گرم می‌آمد! این بشر (چوبک) چنان گرما را به نگارش درآورده که می‌توان گفت گرمایَش تنها با سرمای نگارشیِ رمان سمفونی مردگان «پاک‌پوک [بی‌حساب]» می‌شود! این گرما را در دو کتاب احمد محمود [همسایه‌ها (اهواز) و داستان یک شهر (بندر لنگه)] هم به‌تازگی چشیده‌ام. بدچیزی ست. مطمئنم اگر تابستان نبود هم باز شُرشُر عرق می‌ریختم از خواندنش. خواندن که نه... انگار کسی در سرم به گویش بوشهری داستان را می‌خواند.



زارُممد آدمی ست پایبند به شریعت و نشانه‌های پایبندی‌اش را بارها در داستان می‌بینیم. از پیشوند «زائر/زار» نامش تا احترام به «سیدها»! از حلال‌کردن دستمزدی که از انگلیسی‌ها گرفته تا رام‌کردن ورزا (گاو نرِ)یِ سکینه با زبان روزه! ولی با این همه

او از نظام اداری هم ناامید است. «باور کن احمدشاه اصلا نمی‌دونه بوشهر مال ایرانه یا مال عربسّون!».

اصلی‌ترین دلیل خشم زارممد، آبرو ست: «تو زندگی هیچ چی نیس که به قدّ شرف و حیثیت آدم برابر باشه؛ حتا جون آدم. حتا زن و بچه‌ی آدم. دُرُسّه که [...] ما باید [...] بزرگشون کنیم اما نه با بی‌آبرویی. این خوبه که فردا که بچه‌هامون بزرگ شدن مردم بشون بگن، باباتون نامرد بود و زیر بار زور رفت؟ [...] یا خوبه بشون بگن باباتون رفت حقّش بگیره، کشتنش؟» «همین چل چل‌وپنج سال زندگی آبرومند بهتر از صد سال زندگی با ننگ و سربه‌زیریه.»

اما آیا اجرای عدالتِ به سبک تنگسیر و قیصر، در زمانه‌ی امروز که جامعه –خواه‌ناخواه- برقراری عدالت را به قانونِ دولت‌ها سپرده، می‌تواند دادگرانه باشد؟ آیا تنگسیر می‌توانست کار بهتری انجام دهد؟ آیا می‌شد بدون اینکه خون چند بی‌گناه را بریزد، حقش را بگیرد؟

به نظر من زارممد در زمانه‌ی خودش بهترین کار را کرده. گاهی نمی‌توان میان دو چیز ماند، بس که مرز میانشان لغزنده و باریک است. آدمی که در برزخِ میانِ سرافکندگی و سرافرازی قرار گرفته، نمی‌تواند همواره میان‌مانده باشد. اگر بخواهد آبرومندانه زندگی کند باید راهی را که به سرافرازی می‌انجامد، پیش گیرد حتا اگر


‌پا را فراتر بگذاریم. در زمانه‌ی امروز هم اگر دستگاه دولت نخواهد عدالت را برقرار کند (که دست‌کم در ایران خیلی پیش می‌آید) ما نمی‌توانیم داوری درستی درباره‌ی این مسئله داشته‌باشیم که حق با عدالت شخصی ست یا بردباری و تیغ حضرت عباس. دست‌کم من نمی‌توانم حکم کنم. ولی می‌دانم که عدالت شخصی نمی‌تواند عدالتی باشد که در درازمدت کمکی به جامعه کند چون چرخه‌ای را راه می‌اندازد که ایستانیدَنَش کار هر کسی نیست و باید به چیزی مانند پایان «برادرکشی»[2] ایرج قادری برسیم که البته واقعیت خیلی پیچیده‌تر از این داستان‌ها ست.

جدا از همه‌ی اینها می‌توان گفت که درگیری قهرمان داستان با گاو نرِ (وَرزایِ) مهارگُسیخته و بَندَکِ (اره‌ماهی یا کوسه) سِمجی که چوبک به داستان آورده بار حماسی باورپذیری به داستان داده‌است و ارزش بررسی نمادشناختی هم دارد. برای نمونه گاو نر در آیین مهرپرستی جایگاه ویژه‌ای داشته که در سنگ‌نگاره‌های برجای‌مانده، پیامبر مهر معمولا به قربانی‌کردن گاو نر می‌پردازد. [لو رفتن داستان در پانویس 3]

همه‌ی چیزهایی که در بالا آمد نشان می‌دهد که این داستان و فیلم اقتباسی آن، هنوز هم خواندنی و دیدنی ست. نمره‌ی من به این داستان بلند 9 از 10 است.

پانویس:
[1] در جایی چوبک داستان را از زبان کودکی شش‌ساله می‌گوید که با زائرمحمد چشم‌توچشم شده‌است. گویی همین نشانه را برای واقعی‌بودن داستان به‌کار گرفته تا خواننده بداند که این داستان یک داستان واقعی ست.

[2] نام دو فیلم قیصر (1348-مسعود کیمیایی) و برادرکشی (1357-ایرج قادری) را از این رو آورده‌ام که هم‌دوره‌ی فیلم تنگسیر (1352-امیر نادری) هستند و دلیل دیگری ندارد.

[3، لو رفتن داستان]
Profile Image for Mohy_p.
274 reviews120 followers
October 18, 2021
اینقدر کتاب ریویو های خوبی داره که چیزی نمینویسم
مخصوصا ارجاعاتون میدم به ریویو maede و ali kermannejad

و اینکه «تنگسیر» رو بخونید🙏🏻
Profile Image for Mehrdad.
55 reviews24 followers
October 17, 2024
یه کتاب خوب دیگه از گروه همخوانی کتاب‌های بد
خلاصه‌ی داستان و یه سری موارد مرتبط بهش رو با یه سرچ و خوندن ریویوهای بچه‌ها میتونین متوجه بشین، خیلی کامل‌تر و دقیق‌تر از من.
حالا ممکنه بپرسین که پس تو چرا داری می‌نویسی؟
به چند دلیل
یک اینکه مدتی هست از نوشتن راجع به کتابایی که خوندم، دور شدم و این شدیداً اذیت می‌کنه. نمی‌دونمم چرا و به نظرم این کتاب خیلی قابلیت داشت که منو ملزم به نوشتن بکنه.

دو اینکه اگه راجع به احساساتی که موقع خوندنش داشتم، ننویسم، به نوعی خودمو مدیون کتاب و نویسنده‌اش می‌دونم.

راجع به زار ممد همه‌جا میگن و البته به حق هم میگن و هرچقدرم بگن کمه و حق مطلب ادا نمیشه ولی بیاین توجهتونو ببرم سمت چندتا شخصیت که خیلی کمتر ازشون صحبت میشه.

شهرو، آساتور

شهرو رو خیلی دوست دارم، از شخصیت‌های زن داستان‌های ایرانی تا قبل تنگسیر برام زری سووشون و هستی جزیره سرگردانی جزء بهترین‌ها بودن و هنوزم هستن ولی شهرو تو ذهن من جای اونارو گرفت. شهرو خیلی با اونا فرق داشت، به اندازه‌ی اونا درس نخونده بود ولی بیشتر از اونا آسیب و سختی دید. در ظاهر ( اسپویل سووشون ) زری شوهرشو از دست داد ولی اون انتظار یک‌روزه‌ی شهرو برای محمد .....
هیچی به نظرم نمی‌تونه اون سختی و فشاری که شهرو متحمل شد رو توضیح بده. واقعا مرسی از رویا که اواسط خوندن کتاب، توجه منو به اون سمت برد. طوری بود که در هر قسمت داستان، حواسم کاملاً سمت شهرو و بچه‌ها بود.
نمی‌دونم تونستم احساسمو راجع به این شخصیت بگم یا نه ولی نهایت تلاشمو کردم.

آساتور...
یه شیر مرد دیگه که ازش کم صحبت میشه در حالیکه کاملاً میتونست کمک نکنه و خطر رو به جونش نخره و محمد رو لو بده ولی اینکارو نکرد. حتی پیش‌زمینه‌ی ذهنی محمد هم این بود که طرف ارمنیه، دین و ایمون درستی نداره و ممکنه منو لو بده ولی نداد....

راجع به نثر کتاب هم اگه بخوام بگم که همیشه برام تو خوب بودن یه اثر حائز اهمیته، نثر به‌شدت دلنشین و درسته. لهجه خیلی خوب منتقل شده و از پنجاه صفحه به بعد دیگه حتی قسمتایی که لهجه ندارن رو هم با لهجه خوندم.
تنها ایراد خیلی خیلی خیلی کوچیکی که میشه گرفت، واژه‌نامه‌اش بود که آخر کتاب اومده بود و اگه تو پاورقی‌ هر صفحه ذکر می‌شد، خیلی بهتر بود ولی فدای سر آقای چوبک و شهرو و زار ممد.
فکر کنم از پراکنده‌ترین نوشته‌هامه ولی کاملاً دلی بود.
راستی یه اقتباس سینمایی خوبم داره با بازی بهروز وثوقی
حتما بخونین و ببینین.
Profile Image for Firooze.
68 reviews5 followers
September 11, 2025
امروز کتاب تنگسیر از صادق چوبک رو تمام کردم.
«تنگسیر» فقط داستان انتقام محمد نیست؛ حماسه‌ای‌ست از ریشه‌های این سرزمین. محمد، نماد مقاومت و عدالت‌خواهی مردمان جنوب؛ و زنش، تصویر شیرزن ایرانی که با صلابت و شجاعت، دوشادوش او برای آزادگی ایستاد.
چوبک در این روایت نشان داد که ظلم ماندنی نیست، اما غیرت و آزادگی جاودانه است.

این اولین کتابی بود که از صادق چوبک خواندم و خیلی با قلمش ارتباط گرفتم و لذت بردم. پیشنهاد می‌کنم شما هم بخوانید و از این روایت حماسی و ماندگار لذت ببرید.
Profile Image for Shima.
1,139 reviews362 followers
August 20, 2015
اگه بخوام کاملا صادق باشم باید بگم که این کتاب را خواندم تا کسی را تحت تاثیر قرار بدم!‌همه ی ما در زندگی چنین لحظه ای را تجربه کرده ایم، الکی قیافه نگیرید

ولی چیزی که سورپرایزم کرد این بود که واقعا از کتاب خوشم اومد. قبلا داستان کوتاه های چوبک را خونده بودم و شکی در این نیست که نویسنده ی توانگریه. توانگر در برانگیختن حالت انزجار! ولی این کتاب چیز دیگری بود. هنوز می شد فهمید کار چوبک است - چه نویسنده ی دیگری آنقدر علاقه به استفاده از مف دارد؟- ولی این بار انزجار و نفرت تنها احساسی نبود که در من برانگیخته شد و تقریبا نقشی در داستان نداشت شاید چون چوبک در جوانی و وقتی این را نوشته که هنوز رونقه ای از امید در جهان می دیده

محمد قهرمان خارق العاده ای بود. نثر راحت و روان و اتفاق ها بی اندازه جذاب بودند. شخصیت های کناری هر کدام به درخشانی محمد بودند. از شهروی شیر زن گرفته تا اسماعیل جوونک شجاع٬ حتی سهراب با دو دیالوگی که در کل کتاب داشت هم در ذهن می اید

البته حالا که کتاب را تمام کردم وقتش است که ببینم تاثیرش روی شخص مورد نظر چه قدر است -التماس دعا!- ولی حتی اگر هیج تاثیری نداشته باشد هنوز هم بی اندازه از خواندن کتاب خوشحالم
Profile Image for Mahdi.
223 reviews45 followers
December 12, 2021
رمان خوبی بود اما خیلی جاها من رو اذیت می‌کرد. مثلا شخصیت فوق‌العاده سفید زارمحمد که بعضی جاها بیش از حد تو ذوق می‌زد. نکته‌ی جالبی دیگه‌ی رمان این بود که هم نشونه‌هایی از رمان‌های رئالیستی داشت و هم نشونه‌هایی از رمان ناتورالیست (که البته دومی تخصص چوبک هم هست). از ارکان متحد رمان که بگذریم چیز قشنگی که برام داشت لحن صادق چوبک بود که انقدر روون و زیبا روایت می‌کرد که انگار یه نفر نشسته داره برات خاطره تعریف می‌کنه و این به نظرم یه نکته خیلی مثبت در این سبک رمان‌هاست.
Profile Image for M&A Ed.
407 reviews62 followers
July 15, 2019
متفاوت ترین کتاب چوبک بود! سبکی که در سنگ صبور یا داستان هایی چون انتری که لوطیش مرده بود، پیراهن زرشکی، عدل و... داشت در این داستان وجود نداشت؛ چوبک در این اثر به دنبال قهرمان پروری بود برعکس سایر داستان هایش که شخصیت قهرمان نداشت...
Displaying 1 - 30 of 317 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.