This study, beginning with the rise of the Safavid dynasty in 1501 and tracing the transformation of Iran's social structure, offers an interpretive synthesis of Iranian history.
John Foran (born 1955) is an American sociologist with research interests in global climate justice; radical social movements, revolutions, and radical social change; Third World cultural studies; and Latin American and Middle Eastern studies. He has a PhD from the University of California, Berkeley and is a professor of Sociology at the University of California, Santa Barbara.
Selected publications
On the Edges of Development: Cultural Interventions (coeditor, Routledge, 2009)
Revolution in the Making of the Modern World: Social Identities, Globalization, and Modernity (coeditor, Routledge, 2008)
Taking Power: On the Origins of Third World Revolutions (Cambridge University Press, 2005)
Feminist Futures: Re-imagining Women, Culture and Development (coeditor, Zed Press, 2003);
The Future of Revolutions: Re-thinking Radical Change in the Age of Globalization (ed., Zed Press, 2003);
Theorizing Revolutions (ed., Routledge, 1997);
Fragile Resistance: Social Transformation in Iran From 1500 to the Revolution (Westview Press, 1993).
76 بحث و منازعه های زیادی در این باره درگرفته است که آیا این یک انقلاب "اسلامی" بود یا "اجتماعی" و "تا چه حد"؟ آیا فقط حکومت گران عوض شدند؟ علاوه بر اینها، ماهیت نقش انجام شده کارگران، محرومان شهری، دانشجویان و روحانیان، طبقه های متوسط نو و کهنه بازار، و صاحبان مشاغل رده های بالا و روستاییانی که از فقر و محرومیتی دیرپا رنج می بردند، چگونه بود. تاثیری که باید برای عوامل خارجی و از جمله جنبه های وابستگی مناسبات ایران با غرب قائل شد ... درک رویدادها و پیشبرد مباحثی که به آنها دست یازیده اند در بهترین حالت خود از تحلیل دقیق موارد قبلی تحول اجتماعی از قرن شانزدهم به بعد جدا نبوده است. دلیلش این است که درک کامل نیروهای اجتماعی ای که برای راه انداختن انقلاب پدید آمدند و نیز درک فرهنگ های متنوع دینی و سیاسی نگاه دارنده آنها بدون معرفت گسترده تاریخی و جامعه شناختی الگوبندی دگرگونی اجتماعی، که بارها در ایران روی داده امکان پذیر نخواهد بود
31 در واقع همان چیزی که قوت و توان انقلاب ها را سبب شده، شکست آنها را هم به دنبال داشته است... انقلابهایی از نوع انقلاب مشروطیت ایران یا ملی کردن صنعت نفت به خاطر چند طبقه ای بودن و شرکت همه مردم در آنها ابتدا به ثمر رسیدند اما سرانجام در نیل به هدفها عقیم ماندند و مالا به شکست منتهی شدند. زیرا همه طبقه بندی های شرکت کننده در انقلاب تا آخر با آن همراهی نکردند و در نیمه راه یکی یکی جدا شدند و انقلاب شکست خورد. علاوه بر این، ایران از زمان قاجاریه به بعد در موقعیت وابستگی به نظام جهانی قرار داشته و همین وابستگی باعث میشده که اگر انقلابی هم در حال جاافتادن و به ثمر نشستن بوده با مداخله بیگانگان ناکام بماند
اغلب تاریخنگاران مارکسیست به سادگی ایران ماقبل سرمایهداری را «فئودالیسم» و گاه «فئودالیسم خاص ایران» و «فئودالیسم آسیایی» یا «صورتبندی فئودالی-شبانی» نامیدهاند. این دیدگاه با درنظر گرفتن اهمیت بخش قبیلهای و تولید صنایع دستی شهری تقویت میشده است، در حالی که حتی در بخش کشاورزی اقتصاد، به ندرت میتوان مشخصههای فئودالی یافت، یعنی اشرافیت موروثی به شکل حقوقی و قانونی وجود نداشته و بیگاری در حد بسیار کم بوده و از نظام ارباب رعیتی هم خبری نبوده است. در واکنش به این اشکالات چندین محقق مارکسیست نظام تولید آسیایی را به عنوان یک گزینه پیشنهاد دادهاند. تولید آسیایی در صورتی بهتر از فئودالیسم بود که در ایران تنها یک شیوه تولید وجود میداشت. اما میبینیم که بخش وسیعی از جامعه را شبانکاران چادرنشین تشکیل میدادند و بخش شهری خارج از کنترل دولت نیز کاملا بیرون از این الگو قرار میگرفت در حالی که در اقتصاد زراعی هم مالکیتهای خصوصی فردی، املاک وقفی و کشاورزان در کنار املاک خاصه سلطنتی حضور داشتهاند.
ترکیه با سرعت بیشتری به سمت مدرنیته حرکت کرد و توفیقات فراوانی کسب نمود. هرچند ایران عصر رضاشاه در مقایسه با دوران قاجاریه به پیشرفتهای بزرگی نایل آمد اما باز از سایر کشورهای خاورمیانه نظیر ترکیه و مصر در سراسر دهه 1930م/1310ش بسیار عقب بود.
روشنفکران با دولت رضاخان، از حالت نخبگانی در آمده و فرآیند اصلی حرکت جامعه به سمت آینده را شکل دادند. این فرآیند عبارتند از ترکیبی از نیروهای اجتماعی داخلی و خارجی که رضاخان را در دستیابی به قدرت یاری دادند، مهارت او در استفاده بهجا از این گروهها – حزب محافظهکاران و روحانیان، دموکراتهای تحصیلکرده غرب و لیبرال، تجددخواهان ملیگرا و طرفدار حاکمیت قدرت، حزبهای سوسیالیست و کمونیست و جنبش اتحادیههای کارگری – بود که بعدها در زمان سلطنت خویش به حساب یکایک این گروهها رسید.
چند ماه بعد (از مخالفت مجلس با ریاست جمهوری رضاخان) به دنبال کشته شدن رابرت ایمبری کنسول ایالات متحده آمریکا در ایران، رضاخان با حضور در مراسم و صحنهسازی سیاسی، سعی کرد حداکثر بهرهبرداری را برای تقویت خویش و تضعیف روحانیت به عمل آورد. با آن که قراین حاکی از دخالت ارتش در قتل ایمبری بود اما رضاخان با این دستاویز اعلام حکومت نظامی کرد، مخالفان سیاسی را بازداشت نمود و مطبوعات و روحانیت را در موضع دفاعی قرار داد. با این ترتیب با توجه به حکومت ناتوان قاجار، رضاخان برای مردم ایران و دولتهای خارجی، خاصه بریتانیا و آمریکا به صورت یک گزینه مرجح در برابر جناح چپ و دموکرات یا جناح سیاسی به رهبری روحانیت درآمد.
سرمایهداران ایران به تجارت بیش از صنعت علاقهمند بودند و بنابراین دولت ناچار بود خود در زمینه صنایع بزرگ سرمایهگذاری کند. این نکته درستی است. اما یک مطلب دیگر نیز درست است: در سال 1941م/1320ش اکثر کارخانهها و شرکتهای صنعتی ایران به بخش خصوصی تعلق داشت. چنین به نظر میرسد که بزرگترین کارخانهداران کشور از میان بازرگانان عمده، بلندپایگان دولتی و شاید بعضی از خانوادههای زمیندار برخاستند.
طبقههای تشکیلدهنده بدنه جنبشهای تودهای نیز دارای دیدگاههای ارزشی پیچیده و بعضا متناقض به شرح زیر بودند: تعهد پیشهوران به اسلام و در عین حال به نظم اجتماعی برابریخواهانه و اشتراکی، همچنین دیدگاه مختلط کارگران که آمیزهای از اسلام، سندیکالیسم و ناسیونالیسم بود. و سرانجام وفاداری مختلط عشایر و ایلات به اسلام، سلطنت و برابریخواهی غریزی. در مقابل همه اینها، نظام ارزشی نخبگان زمیندار، دیوانسالاری، ایلخانها و سران عشایر و خود دودمان قاجار قرار میگرفت که بر رابطه سلسله مراتبی و سلطه بنا شده بود.
آخرین علل شایان ذکر در این فرآیند عبارتند از ترکیبی از نیروهای اجتماعی داخلی و خارجی که رضاخان را در دستیابی به قدرت یاری دادند، مهارت او در استفاده به جا از این گروهها – حزب محافظهکاران و روحانیان، دموکراتهای تحصیلکرده غرب و لیبرال، تجددخواهان ملیگرا و طرفدار حاکمیت قدرت، حزبهای سوسیالیست و کمونیست و جنبش اتحادیههای کارگری – بود که بعدها در زمان سلطنت خویش به حساب یکایک این گروهها رسید. او که به اصلاحات اجتماعی علاقه چندانی نداشت توجه خود را به سرعت بر تقویت و تمرکز نهادهای کلیدی و تأمین هزینههای ارتش معطوف کرد. با پیشنهاد میلسپو در برقراری مالیاتهای غیرمستقیم بر توتون و تنباکو و کبریت و انحصار دولتی بر چای و قند و شکر موافقت و از آن پشتیبانی کرد. اینها درآمد کافی برای دولت به وجود میآورد و (به زیان تهیدستان شهری و سایر مصرفکنندگان این اقلام) بودجه متوازن میشد.
پس از روی کار آمدن رضاخان، یک رشته حقوق دیگر خارجیان در ایران ملغی گردید. از آن جمله حق خارجیان به تملک زمین در ایران، راهاندازی مدرسه، زناشویی با ایرانیان، تصدی مقامهای دولتی در نظام اداری ایران و حتی مسافرت آزادانه از آنها سلب شد.
اصلاح بنیادین رضاشاه، ایجاد ارتشی قدرتمند بود که قدرت دولت را در همه جا به اجرا در میآورد. آپتن میگوید: بیشتر اصلاحات دیگر رضاشاهی از کوچک تا بزرگ در محدوده همین اقدام قرار میگیرد که به نحوی ارتش در آن نقش داشته است... شاید بتوانیم نام این اقدامها را «تجددخواهی نظامی به رهبری دولت» بگذاریم.
با در دست گرفتن زمام امور اداری در زمان تسلط بر کابینه دولت، او اصلاحاتی را آغاز کرد که ماهیت دولت را به کلی دگرگون کرد. به جای چهار ایالت، یازده استان به وجود آمد و استان نیز به شهر و بخشهای کوچکتر تقسیم شد. استانها و شهرستانها آزادی عمل چندانی نداشتند چون وزیر کشور در تهران، شهرداران و مقامهای شهری را تعیین میکرد هرچند به موجب قانون سال 1930م/1309ش شهرداریها میتوانستند درآمدهای محلی را در همانجا هزینه کنند.
آن قدر که کشف حجاب در بر هم زدن زندگی مردم اهمیت داشت، در بی دین کردن جوانان موثر نبود. این اقدامات در این موارد کلی خلاصه نمیشود بلکه جزئیات بسیار زیادی را شامل میشود که از معماری شهری تا مناسبات کاری و اجتماعی میان مردم را در بر میگیرد. مبارزه با طب سنتی، تغییر لباس و کشف حجاب، تغییر ساخت شهر تهران و تخریب مناسبات محلی برای شهرسازی جدید، نابودی مکتبخانهها، محجور ساختن امازادهها، مبارزه با عزاداری و اقدامات بسیار زیاد دیگر همه در راستای بر هم زدن نظم عمومی انجام گرفته است. خلاصه آن که دولت او نظم موجود در جامعه را فرای حوزه اقتدار روحانیت بر هم زده است؛ به عنوان مثال در دهه 1920م/1300ش کانون لوطیها را در مناطق اطراف تهران در هم ریخته است.
یکی از کتاب های خوب تاریخی تحلیلی که به بررسی ایران معاصر بعد از صفویه می پردازد. ساختار کتاب از سه بخش تشکیل شده است: 1- شرح تاریخ و توصیف وقایع، بررسی ساختار اجتماعی و طبقات تشکیل دهنده جامعه 2- بررسی نقش ایران در جهان و ارتباط کشورهای دیگر با ایران از نظر تجاری، سیاسی و نظامی 3- بررسی تحولات مهم اجتماعی مقاطع تاریخی نظیر انقلاب مشروطه، کودتای 32 و انقلاب اسلامی و بیان نقش طبقات مختلف، ساختار اجتماعی، دولت، نخبگان و البته کشورهای خارجی در این وقایع
نویسنده معتقد است که تحولات اجتماعی ایران به عنوان یک کشور وابسته که در حاشیه نظام سرمایه داری قرار دارد، علاوه بر نیروهای داخلی، همیشه وابسته به دخالت و نقش خارجی بوده است. حال این نقش می تواند گاه تسریع کننده و یا متوقف کننده باشد.
در ادامه مطالعات تاریخی من کتابی بسیار مفید بود که از منظری دیگر به تاریخ معاصر ایران می نگرد.
اين كتاب با نام فارسي "مقاومت شكننده: تاريخ تحولات اجتماعي ايران از صفويه تا پس از انقلاب" در بازار ايران موجود هستش كه به ترجمه احمد تدين و به وسيله انتشارات رسا چاپ شده اين كتاب تحولات ساختاري اجتماعي ايران رو از صفويه تا انقلاب اسلامي مورد بررسي قرار ميدهو ارزيابي جديدي از رويرويي ايران با غرب به نمايش ميذاره با خوندن اين كتاب ميتونيد خيلي از مشكلات كنوني ايران رو ريشه يابي كنيد طوري كه بتونيد بهشون راه حل هم بدين
Dr. Foran’s book, unlike many others on this subject, contains a scientifically-developed analysis of sociopolitical changes in Iran. The recent historical changes have been described adequately using delicately-chosen literature, such as the “fragile popular coalition” phrase by which the author explains the nature and source of social movements of Iran over the past centuries. Moreover, regarding world systemic relations, political culture, and modes of production within the society, Dr. Foran has succeeded in establishing a comprehensive framework for future studies. Although the study’s quality subsides significantly in the 1979-revolution era, I believe this book is one of the best resources for understanding the dynamics of Iranian social movements.
مقاومت شکننده تحلیل جامعهشناختی تاریخ ایران در دورهی مدرنه، از آغاز صفویه تا انقلاب اسلامی. به من پیشنهاد شده بود تاریخ معاصر ایران رو از این کتاب شروع کنم، که پیشنهاد بدی نبود ولی خیلی هم خوب نبود؛ اگر درک پیشینی بهتر و دقیقتری از موضوع بحث داشتم احتمالاً کتاب برام مفیدتر میبود. با این وجود همین طوری هم یه عالمه یاد گرفتم. کتاب تلاش میکنه تاریخ رو به عنوان نتیجهی تعامل و برهمکنش عوامل مختلف توضیح بده و وقایع مختلف رو به جای این که مستقیم به ساختار اجتماعی، عاملیت افراد خاص و مداخلهی خارجی ربط بده، همهی اینها رو در کنار هم و در حال تاثیر و تاثر درک کنه. در دو سه روز آینده تلاش میکنم مهمترین/جالبترین نکتههای بخشهای مختلف کتاب رو خلاصه کنم و اینجا بذارم.
این کتاب بسیار ارزشمند و قابل تامل است اين كتاب ،تخولات ساختار اجتماعي ايران را از روي كار آمدن خاندان صفويه در ١۵٠١م/٨٨٠ش تا جنبشھاي اجتماعي قرن بیستم رديابي مي كند و با توجه به مباحث جاري جامعه شناسي توسعه، ارز يابي جديدي از رويارويي ايران با غرب در پرتو طیفي از نظريه ھاي علوم اجتماعي و از جمله نظام ھاي جھاني،وابستگي و فرھنگ سیاسي ارائه مي نمايد. جان فوران استاد يار جامعه شناسي دانشگاه كالیفرنیادر سانتا باربارا با عرضه ي تلفیق تاريخ ايران ، مي گويد ساختار اجتماعي ايران حاصل تازيخي پويشھاي داخلي و خارجي است و روابط نظامي، تجاري و سیاسي با غرب به گونه اي به ترتیبات اجتماعي شكل داده كه رشته نھضتھاي مقاومت ((مردمي))را به نمايش گذارده است.فوران معتقد است كه اين مقاومت ھا بدان دلیل موفقیت نسبي داشته كه بر زير بناھاي اجتماعي شكنندھاي استوار شده و قدرتھاي خارجي مدام در امور داخلي مداخله كرده اند.فوران میگويد انقلاب ١٣۵٧ ايران تنھا در پرتو مطالعه تاريخ ايران قابل درك خواھد بود.
In this study, John Foran tried to manifest the transformation of Iran’s social structure form the rise of the Safavid dynasty in 1501 to the dramatic social movements of 20th century. The book has used five basic approaches to understand the social dynamics of Iran through this period—the dependency paradigm, world-system theory, modes of production analysis, the nature of the state, and political cultures of opposition and legitimation.
By employing these analytical tools then, Foran concludes that Iranian social structure is the historical product of both internal and external dynamics and that commercial, political, and military relations with the West shaped social arrangements in ways that activated a series of "populist" movements of resistance. He maintains that these movements have been only partially successful because they rested on fragile social bases and because foreign powers have continued to intervene in the country's affairs. In other word, Iranian history has been described as a sequence or series of fragile attempts at social change repeated mass movements which have ended either in foreign intervention, or, in the case of the 1978 revolution, in foreign war and internal repression.
Since the book has been established on a through scientific foundations, the critical analysis of its content requires enough sociological background which is beyond my knowledge. However, only to make some brainstorming, I have to mention that the concept of “depended development” was not clear enough. Especially, if you read the book from the perspective of modern economic development theories, you feel the ambiguity of the writer’s reference to role Iran’s trade with the West in the development process and despite his account of the existence of monopoly and the absolutist governance, it’s hard to find the illuminating mechanism through which these factors contribute to Iran’s underdevelopment. To sum it up, as a student of economics I was personally skeptic regarding the dependency paradigm and World-System Theory by Wallerstein which has been used by Foran in order to explain Iran’s development process and its relation with the West between 1500 till 1988.
Notwithstanding, I should praise the writer for his attempt to conduct a formal research with great historical information on societal structure of Iran. Surely, reading the “Fragile Resistance” would deepen one’s knowledge about Iran’s history and also, provide profound insights regarding the social factors that shape the history of this great country.
این کتاب بسیار خواندنی است. پر است از آمار و ارقام و تحلیلهای مختلف درباره تحولات تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران. بخشهایی از کتاب دیدگاههای رایج و باورهای من را در خصوص وقایع تاریخی ایران دگرگون کرد. در مجموع کتاب بهگونهای تحلیل و تطبیق نظریات اندیشمندان گوناگون در خصوص تحولات ایران است و به نظرم نویسنده در این جمعآوری موفق بوده است.
از جمله آثاریه که بهنحو مفصلی تاریخ معاصر ایران رو بررسی کرده. البته با برخی تحلیلهاش موافق نیستم اما از دید من کاملترین کتاب راجع به دورهٔ صفویه تا پیروزی انقلاب ۵۷ئه.
it was great for me as a person who didn't know anything about modern history of Iran. actually Mrs.naghshband ,our social sience's teacher in 9th grade refered this book to me. i get bored at the end of it and i didn't read the last 50 pages of it.i think they were most important ones:))) i learned that relagion is one thing for power and money not anything else and also i learned that our relagious's leaders were normal people and a little more than a little cruel and dumb and ... now i know that in my country's history was many modern and good events.i mean we didn't have just backward for example Mashroote revolution was great our women's exercises.