شاملو گفت یک یا دو بیت را نمیتوان مقیاسی گرفت برای تعیین حدود ذهنیت نابغهای چون حافظ که اینطور فکر میکرده یا چنین عقیدهای داشته است. آنچه در شناخت حافظ اهمیت دارد شناخت کاینات ذهنی اوست، تربیت فکریش، عبور از مراحل و در آخر رسیدن به آن عرصه که جز عشق هیچ پناهگاهی ندارد، چگونه میشود اعتراض او را که میگوید «که حرف عشق در دفتر نباشد» ندیده گرفت یا این بیت را دقیق و بجا نفهمید که گفته است:
«سوداییان عالم پندار را بگو سرمایه کم کنید که سود و زیان یکیست»
و باید دید سوداییان عالم پندار چه کسانند و غرض از سود و زیان این پنداربافان چه بوده است. وقتی شاملو در محفلی باشد اگر در باب شعر امروز هم سخنی به میان نیاید راجع به حافظ حتماً حرف زده خواهد شد. انس دایمی او و پژوهش دیرینۀ او در باب افکار حافظ، همواره موجب میشود که با ذکر نکتهای به بیتی، در دنیای حافظ برویم و سلسله را او میجنباند و به نهایت میرساند... آن روز صحبت به ایدئولوژی حافظ کشید. باور او چه بوده است؟ مفسر و شارح قرآن بوده؟ مرد دینداری به شمار میآمده؟ صوفی یا عارف یا ملامتی بوده؟ در آخر آیا شکاک خیامی یا ملحدی خاموش گشته؟ تفکر، دانش و سلوک مدام او به کجا راهبرش شده است... برگرفته از مفاهیم رند و رندی
Hāfez (حافظ) (Khwāja Shams-ud-Dīn Muḥammad Ḥāfeẓ-e Shīrāzī) was a Persian poet whose collected works (The Divan) are regarded as a pinnacle of Persian literature and are to be found in the homes of most people in Iran, who learn his poems by heart and still use them as proverbs and sayings.
His life and poems have been the subject of much analysis, commentary and interpretation, influencing post-14th century Persian writing more than any other author
Themes of his ghazals are the beloved, faith, and exposing hypocrisy. His influence in the lives of Persian speakers can be found in "Hafez readings" (fāl-e hāfez, Persian: فال حافظ) and the frequent use of his poems in Persian traditional music, visual art, and Persian calligraphy. His tomb is visited often. Adaptations, imitations and translations of his poems exist in all major languages.
Though Hafez is well known for his poetry, he is less commonly recognized for his intellectual and political contributions. A defining feature of Hafez' poetry is its ironic tone and the theme of hypocrisy, widely believed to be a critique of the religious and ruling establishments of the time. Persian satire developed during the 14th century, within the courts of the Mongol Period. In this period, Hafez and other notable early satirists, such as Ubayd Zakani, produced a body of work that has since become a template for the use of satire as a political device. Many of his critiques are believed to be targeted at the rule of Amir Mobarez Al-Din Mohammad, specifically, towards the disintegration of important public and private institutions. He was a Sufi Muslim.
His work, particularly his imaginative references to monasteries, convents, Shahneh, and muhtasib, ignored the religious taboos of his period, and he found humor in some of his society's religious doctrines. Employing humor polemically has since become a common practice in Iranian public discourse and persian satire is now perhaps the de facto language of Iranian social commentary.
شمس الدین محمد، حافظ شیرازی، ملقب به حافظ و لسان الغیب مشهورترین و محبوبترین شاعر تاریخ زبان فارسی و ادبیات ایران حوالی سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. علوم و فنون را در محفل درس برترین استادان زمان فراگرفت و در علوم ادبی عصر پایهای رفیع یافت. خاصه در علوم فقهی و الهی تأمل بسیار کرد و قرآن را با چهارده روایت مختلف از برداشت. پژوهشگران احتمال میدهند همین دلیل باعث شده لقب او حافظ شود. حافظ مسلمان و شیعه مذهب بود و در وادی سلوک و طریقت، عرفان خاص خود را داشت. دیوان اشعار او شامل غزلیات، چند قصیده، چند مثنوی، قطعات و رباعیات است. اما در شعر آنچه بیش از همه او را دست نیافتنی کرده است غزلهای حافظ است. حافظ در سال ۷۹۲ هجری قمری در شیراز درگذشت. آرامگاه او در حافظیهٔ شیراز زیارتگاه صاحبنظران و عاشقان شعر و ادب پارسی است. او همواره و همچنان برای ادبیات پس از خود الهامبخش و تاثیرگذار بوده است
شعرِ حافظ در زمان آدم اندر باغ خُلد دفترِ نسرین و گُل را زینتِ اوراق بود
دیوان حافظ، به تصحیح احمد شاملو، شاعر و نویسنده ی معروف.
نکات مثبت کتاب از دو لحاظ مهم است:
نخست، از لحاظ مقدمه ی شاملو که دیدگاه متفاوتی از حافظ ارائه می دهد و شخصیت حافظ را مشابه خیّام جلوه می دهد؛ به خلاف آن چه که مشهور است که حافظ را در زمره ی عُرفا به حساب می آورند. این مقدمه در نسخه ای که من خریدم، کلاً حذف شده بود و من از اینترنت گرفتمش.
دوم، از لحاظ خود غزل ها. شاملو در غزل ها - جدای از استفاده از علایم نقطه گذاری، همچون ویرگول، خط فاصله، و مخصوصاً گیومه که فهم خیلی از غزل ها را ساده تر می کند - ترتیب ابیات را نیز تغییر داده است. او در مقدمه ادعا کرده است که پراکندگی و بی ارتباطی ابیات یک غزل (که یکی از اشکالات اصلی وارد به حافظ است) ناشی از به هم خوردن نظم اصلی شعرها در طول سالیان است. این دست بردن در ترتیب ابیات - حتی اگر سلیقه ای باشد و هیچ دلیل علمی ای نداشته باشد - خیلی جاها واقعاً باعث معنا دار شدن و منظم شدن غزل می شود، هر چند بعضی جاها به نظر می رسد کار را خراب تر کرده است. همین طور تغییر بعضی کلمه ها - که نمی دانم با استناد به نسخه ای بوده، یا صرفاً سلیقه ای بوده - باعث شده بود که بیتی که در نسخه ی علامه قزوینی قابل فهم نیست، کاملاً معنادار بشود.
نکات منفی از مقدمه، بر می آمد که شاملو بیشتر از آن که ابزار تحقیق را برای رسیدن به نظر جامعی راجع به حافظ به کار ببرد، نتیجه را از اول گرفته است و به دنبال منظم کردن اشعار به نحوی است که به نتیجه ی مورد نظر برسد. مطالبی که در باب اندیشه های حافظ عنوان کرده بود، بیشتر از آن که با لحن محققانه باشند (و به دلیلی مستند باشند) با لحن شاعرانه و خطیبانه بودند: به جای دلیل علمی، عبارت پردازی کرده بود و به جای رد نظرات مخالفان، به تمسخر و نیش و کنایه اکتفا کرده بود.
پینوشت: جدای از مخالفت مرتضی مطهری به شاملو، به خاطر یکی داسنتن اندیشه های حافظ و خیّام، بهاء الدین خرمشاهی (حافظ شناس معروف) به خاطر غیرمحققانه بودن کار شاملو از او انتقاد کرده است.
از مقدمه کتاب: این نه دیوان کامل حافظ است نه منتخبات وی. و تهیه آن چنانکه مدعای مدعیان است نه از روی اصح نسخ صورت پذیرفته است ، نه از روی روی قدیمیترین نسخ موجود در جهان. ملاک کار نیز به جای این هر دو نخست با همی درستی و زیبایی بوده است و پس از آن اگر نیازی پیش آمده باشد اصالت! و من به دنبال درستتر و زیباتر هر مصرع و هر لغت را با مصاریع و لغات نسخ متعدد پر ادعایی سنجیده ام پس در حقیقت صحت و قدمت هر کلمه از این مجموعه بر اساس مقایسه ادعاهای اغلب پر از اشتباه همه مدعیان صورت گرفته است و بدینگونه نسخه ای بدست آمده می تواند احلی، اصلح و اقدم نسخ چاپی موجود به شمار آورد...
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش که ساز شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد
تركيب عجيبي از اعتماد به نفس، بي سوادي در زمينه ي متون كهن، وكج سليقگي در مورد غزل فارسي . شايد انتشار اين سند بزرگترين اشتباه ادبي اش بوده باشد. نقد خرمشاهي بر اين كتاب هرآنچه را كه مي خواهم بگويد، در بر دارد....
من بعد از خوندن مقدمه شاملو تازه فهمیدم چرا توی درک غزلهای حافظ مشکل داشتم من قضاوتی در مورد صحت و سقم این مقدمه ندارم ولی اینکه خیلی از ابیات پس و پیش هستند و یا اضافه شدند چیزیه که تو خیلی از غزلها مشهوده
اي كاش شاملو هيچ وقت وارد عرصه هايي كه بر آنها عالم نبود نمي شد و آن همه بزرگي را بازيچه ي بازيگوشي نمي نمود به راستي هر گاه شاملو وارد عرصه ي ادبيات كلاسيك مي شود اگر نگوييم فاجعه دست كم اشتباهي بزرگ مشاهده مي شود چه آن گاه كه مولوي مي خواند چه آن گاه كه حافظ تصحيح ميكند.به راستي غير علمي ترين تصحيحي است كه از حافظ خوانده ام.
بهترین تصحیح موجود از حافظ بدون شک همین تصحیح احمد شاملوست. اگر همچنان تصحیح قزوینی و خانلری را می ستایید باید عینکتان را عوض کنید. زمان این اشتباه بزرگ به سر خواهد رسید.
با این که حافظ برای من هم مثل بیشتر ایرانیان بخش لاینفکی از زندگی و فضای درونی و روانی من است اما هرگز دربند این نبوده ام که کدام نسخه بهتر و نزدیکتر یا دورتر است - این بحث ها بیشتر برای افرادی اهمیت دارد که خود اهل تحقیق و مطالعات خشک اکادمیک و تخصصی درباره حافظ باشند. دو نسخه از دیوان حافظ دارم و البته این نیز رخ داده که ناگهان غزلی مشهور از دیوانی که من در دست دارم حذف شده - یا صفحه بندی اشکال داشته البته این موارد مهم است اما درمجموع من همان حافظ به تصیح مرحوم غنی را خوب و کافی یافته ام . به نظرم اگر زیاد پایند کیش شخصیت نباشیم -دست کم در انتخاب دیوان شعرای برجسته ای مثل حافظ و مولانا مقدمه نویسی شخصیت ها یا حمله و رد آن ها هم نمی تواند چندان تاثیری بر انتخاب یا عدم انتخاب کتاب بگذارد. درمورد دیوان اشعار بزرگان اصل خود کتاب و دیوان شاعر و میزان درک و برداشت خواننده از اثر اوست. شخصا این قبیل بحث های فنی را به اهل فن و علاقمندان وا می گذارم . مگر درمورد کتاب های کاملا علمی و آکادمیک دررشته خودم که مقدمه یا ترجمه شخصیتی که از نظر دانش فنی و آکادمیک بدون هیچ بحث و تردیدی آرای ارزشمند و آثار درخور توجهی از خود برجای گذاشته باشد تظر علمی و تخصصی او بی شک درانتخاب کتاب موثراست.
دیوان حافظ فقط مخصوص سفرهی هفت سین نبوده در زندگی من. همیشه نسخههایی از آن همراه داشتهام و وقت و بیوقت به شعرهایش رجوع کردهام. غیر از این بسیار علاقه به فال گرفتن با این دیوان دارم.
لورکا برای من جالب بود، در مرحلۀ اول. اوایل مایاکوفسکی بهخاطر خشونتش و بعد الوار و لورکا. بعد از اینا - وقتی اینا بهکلّی فراموش شدن - حافظ جانشین همۀ اینها شد (شاملو، ۱۳۹۶: ۱۹). حافظ اولین و بزرگترین شاعرِ آتهایستِ دنیا (همان: ۱۵۹)، شاعرترینِ شاعرانِ جهان و شگفتانگیزترین نمونۀ خلاقیتِ ذهنِ آدمی است (همان: ۲۳۱). حافظ بهعقیدۀ من شاید هنوز هزارسال زود باشه که بشناسنش (همان: ۱۴). احمد شاملو در مقدمۀ «حافظ شیراز» مینویسد: حافظ راز عجیبی است! به راستی کیست این قلندرِ یکلا قبایِ کفرگو که در تاریکترین ادوارِ سلطۀ ریاکارانِ زهد فروش، یک تنه وعدۀ رستاخیز را انکار میکند، خدا را عشق و شیطان را عقل میخواند؟ به راستی کیست این مردِ عجیب که، با اینهمه، حتّی در خانۀ قشریترین مردمِ این دیار نیز کتابش را با قرآن و مثنوی در یک تاقچه مینهند، بیطهارت دست به سویش نمیبرند و چون به دست گرفتند همچون کتاب آسمانی میبوسند و به پیشانی میگذارند، سروش غیبش میدانند و سرنوشتِ اعمال و افعالِ خود را با اعتمادِ تمام بدو میسپارند؟ کیست این کافر که چنین به حرمت در صفِ پیغمبران و اولیاءاللهاش مینشانند (شاملو، ۱۳۵۴: ۲۵-۲۶)؟ پدرم روضۀ رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم (همان: ۳۸)
یکی از آثار جنجالی احمد شاملو، کتاب «حافظ شیراز» است. کتابی که اختلاف و آشفتگیهای متعددِ موجود در نسخههای دیوان حافظ، سبب شد تا شاملو تصحیحی جدید و تا حدودی ذوقی از اشعار حافظ منتشر کند و در آن جای بسیاری از مصرعها را تغییر دهد. این امر و خصوصاً مقدمۀ بیپردۀ او، که در چاپ اول و دوم آن در سال ۱۳۵۴ توسط انتشارات مروارید به طبع رسید و در چاپهای بعدی اجازۀ انتشار نیافت، نقدهای بسیاری را به دنبال داشت. شاملو معتقد است آنچه به نام دیوان حافظ در اختیار ماست، همۀ سرودههای حافظ نیست. آنچه مسلّم است این است که مهمترین و به اصطلاح خطرناکترین آثار او از یکسو و آخرین سرودههایش از سوی دیگر به قطع از میان رفته است (همان: ۴۹). و به احتمال بسیار راز موفقیت کاملاً استثنایی حافظ و خیام، که هردو معاد را انکار میکنند و با اینهمه محبوبیت آن دو در جامعهیی تا بدین پایه قشری بهحدّی است که بهخصوص حافظ را لسانالغیب میخوانند، در فلسفۀ خوشباشی حافظ و خیام نهفته است (همان: ۴۱-۴۲). منابع:
_ شاملو، احمد، ۱۳۵۴، حافظ شیراز، تهران، مروارید.
_ شاملو، آیدا، ۱۳۹۶، سندباد در سفر مرگ: مجموعه گفتوگوهای احمد شاملو، تهران، چشمه.
مقالهام با عنوان «شاملو روایتگر ذوقِ پنهان شاعرانه در غزلهای حافظ» که امروز (۲۹مهر۹۵) در ویژنامۀ حافظ مجلۀ «هفته» (شمارۀ ۴۱۱) مونترال کانادا چاپ شده است:
«شاملو روایتگر ذوقِ پنهان شاعرانه در غزلهای حافظ»
یکی از فعالیتهای ادبی احمد شاملو تصحیح متنهای کهن است و در این مسیر، «افسانههای هفت گنبد» از نظامی گنجوی، ترانههای«ابوسعید ابوالخیر، حکیم عمر خیام، باباطاهر» و «دیوان حافظ» را تصحیح کرده است. ازاینمیان، تصحیح دیوان حافظ وی دربین اهالی ادبیات چالش بسیاری برانگیخته است. بهطورکلی برای تصحیح متنهای کهن سه روشِ «علمیانتقادی»، «ذوقی» و «ترکیبی از دو روش قبلی» وجود دارد. روش شاملو در خوانش دیوان حافظ، ذوقی (نوع دوم) است. در روش ذوقی «مصحح منبع یا منابع مشخصی ندارد و یا اگر داشته باشد بهطور جدی به آنها تکیه نمیکند و یا بهمعرفی آنها نمیپردازد و بیشتر ذوق و سلیقۀ خود را در تصحیح متن دخالت می دهد» (شجاعی ادیب، ۱۳۸۰: چهلونه). درواقع همۀ کسانی که بهتصحیح دیوان حافظ دست زدهاند، دغدغۀ رسیدن به بهترین و پاکیزهترین نسخۀ حافظ را داشتهاند. شاملو هم با چنین نگرشی دیوان حافظ را تصحیح میکند. با این چشمانداز که: نسخههای تصحیحشدۀ موجود نامعتبراند. دلیل این امر این نکته است که در دورۀ اول(قرن هشتم تا ابتدای قرن سیزدهم. نک: همان: چهل وهفت)، انتشار نسخههای دیوان حافظ بهصورت نسخۀ خطی و دستنویس بوده است که نسخهنویسان آنها را انتشار میدادهاند. وضعیت اعتبارسنجی این نسخههای نخستین به این شکل است که فقط در «بعضی که از لحاظ قدمت تاریخی نزدیکتر به زمان حافظ میباشند دارای ارزش و اعتبارند... [اما] گروهی دیگر نیز بهدلیل «کمسوادی و یا کمدقتی کاتبان»، «دخل و تصرف بیشازحد آنان در اشعار حافظ»، «بدخطی و بدنویسی آنان»... از اعتبار کمتری برخوردارند» (همان: چهلوهفت و چهلوهشت)؛ همچنین در دور دوم (از اوایل قرن سیزدهم. نک: همان: چهل وهشت) که انتشار دیوان حافظ با صنعت چاپ انجام میشود، ازنظر اعتبارسنجی، نسخهها چندان معتبر نیستند: «تصحیح دیوان حافظ در این دوران بهمعنای امروزین، تصحیح دقیق، انتقادی و برمبنای اصول نقد ادبی استوار نبوده و بیشتر جنبۀ ذوقی داشته است» (همان: چهلوهشت). ازهمینرو شاملو درپی نسخهای است که ازنظر او کمترین تغییر را داشته است. درنتیجه با این رویکرد تصمیم خودش را مبنیبر خوانشش از دیوان حافظ پیمیریزد. بیشترین تاکید شاملو در خوانشاش از دیوان حافظ، اصرار بر ترتیب و چینشِ (توالی) صحیح و «ارضاکننده و منطقی» (شاملو، ۱۳۶۱: سیودو) بیتهای غزلهاست. ازنظر شاملو، بههمخوردگی ترتیب بیتها بیشترین لطمه را درشناخت دستگاه اندیشگانی حافظ میزند «بزرگترین لطمهای که به دیوان حافظ وارد آمده بههمخوردگی ترتیب و توالی ابیات غزلها است و نخستین و مهمترین گامی که میتواند در این راه برداشته شود همین بازآوردن ابیات هر غزل به توالی منطقی نخستین آن است» (همان: بیست وهشت). ازاینرو، شاملو به خوانش تازهای از چینش بیتهای غزل حافظ دست میزند؛ بهنحویکه هیچ غزلی، ازمنظر جابهجاییهای ابیات آن، از تیررسِ شاملو در امان نمیماند و ترتیب همۀ چهارصدوهشتادونه غزل تصحیحکردهاش را بههم میریزد تا به نخستین گفتۀ حافظ برسد. به گمان نگارنده، شاملو در این نوع خوانش به سیر طولی و نیز، سیر داستانی بیتها توجهای ویژه دارد و ازاینمنظر به ارتباط منطقی بیتها از نگاه نوع روایتگری میاندیشد تا آن غزل برایش ارضاکننده و منطقی شود. درواقع شاملو باتوجه به ذوق شاعرانهاش، در پشت هر غزل حافظ منطقی داستانی و شاعرانه میبیند و برایناساس خوانش خودش را عرضه میکند. مثلا به غزل شمارۀ ۱۳۲ «سحر بلبل حکایت با صبا کرد» داستانگونه مینگرد. درنتیجه مصرع دوم را طبق خوانش ذوقی خودش تغییر میدهد و با افزودن واژۀ «دیدی» به این مصرح، تأکید روایتوار غزل را بیشتر میکند: «سحر بلبل حکایت با صبا کرد؛ که عشق گل به ما «دیدی» چهها کرد؟!» و نیز بیتهای بعدی را با توجه به این نوع نگاهِ داستانی میچیند. از نظر او دو بیت بعد (دو و سه)، سخن شکایتآمیز بلبل است که از دست سختیهای عشقورزی به گل، مینالد. ازهمینرو این دو بیت در سیر داستانی باید بعد از دو بیت نخست بیایند تا حالوهوای پس از عاشقی را نشان دهد. درنتیجه بلبل در ادامه میگوید: «از آن رنگِ رخم خون در دل انداخت؛ وزآن گلشن به خارم مبتلا کرد/ من از بیگانگان دیگر ننالم؛ که با من هرچه کرد آن آشنا کرد» (شاملو، ۱۳۶۱: ۱۷۷).بهتعبیریواضحتر، باتوجه به سیر داستانی، از نظر شاملو راوی بیدرنگ وارد ماجرا میشود و از حسوحال بلبل میگوید. درواقع همچنان که در داستاننویسی به شیوۀ سوم شخص، «راویِ همهآگاه» برای باورپذیرکردن شخصیتهایش از حسوحال و ذهنیت آنها (شخصیتها) سخن میگوید، دراینغزل، شاملو راوی را وارد کموکیف روایت میکند و از وضعیت سرگردانی و شکست و هجران بلبل و بهرهمندی و کامیابی باد صبا سخن میگوید تا شخصیت بلبل برای خواننده باورپذیر شود. بنابراین راوی روایتگر حسوحال ناکامی بلبل و کامیابی باد صبا میشود: «به هرسو بلبل عاشق در افغان؛ تنعم زین میان، باد صبا کرد/ نقاب گل کشید و زلف سنبل؛ گرهبندِ قبای غنچه واکرد/ خوشش باد آن نسیم صبحگاهی؛ که درد شبنشینان را دوا کرد/ غلام همت آن نازنینم؛ که کار خیر بی روی و ریا کرد». شاملو برای حفظ ساختار و فاصلهگذاری و جداکر��ن بخشهای مختلف روایت غزلها، در میان هر بخشِ مستقل، از نشانِ □ استفاده میکند تا توجه خواننده را به تفاوت موضوع و درونمایۀ غزل، یا تغییر زاویۀ روایت غزل جلب کند و او را در سیر طولی محتوای غزل قرار دهد. این نوع نگرش ذوقی به پیوستگی بیتهای غزل حافظ، با مفهوم «شکل ذهنی» در شعر سپیدِ تخصص شاملو، بسیار مرتبط است. در این مفهوم، همۀ سطرهای شعر با یکدیگر مرتبط هستند و کلیت شعر درپیوند رساندن معناییاند که شاعر، شعرش را برای همینمنظور خلق میکند. ازاینرهگذر شاملو با تکیهبر شکل ذهنی، غزلهای حافظ را نَظّاره و تصحیح میکند و برای این هدف از هیچ تغییری پروایی ندارد. به جابهجایی بیتها دست میزند و واژهها را حذف و اضافه و جعل میکند تا روایت ارضاکننده و دلچسب خودش را از حافظ، نخست پیشِ روی خودش و سپس در مقابل خوانندگان قرار دهد.
مسعود هوشیار ۱۰مهر۱۳۹۵
منابع: پارسا، مانی، بهرام معصومی و لیلا سُلکی (۱۳۸۸)، آثارشناسی توصیفی احمد شاملو، به کوشش آیدا شاملو، تهران: نشر چشمه، چاپ اول؛ شاملو، احمد (۱۳۶۱)، حافظ شیراز، تهران: انتشارات مروارید، چاپ چهارم؛ شجاعی ادیب، شفیع (۱۳۸۱)، خاطر مجموع؛ دیوان جامع حافظ، تهران: انتشارات فاخر، چاپ دوم؛ قزوینی، محمد، قاسم غنی (۱۳۷۵)، دیوان حافظ،تهران: انتشارت یاسین، چاپ سوم
جالب نبود. برای اولین بار در طول زندگی از خواندن حافظ لذت نبردم. قطعا کتابی که خریدم را به کسی کادو خواهم داد که به شاملو علاقه داشته باشد، نه به حافظ.
سال 98 شمسی همسر زندهیاد شاملو نسخهی پیراستهای از حافظ شیراز، بر اساس آخرین تغییراتی که مد نظرِ خودِ شاملو بوده چاپ کردهاند. بخش هایی از چاپ تازه را با نسخه قدیمی مقایسه کردهام برخی اشتباهات فاحش نسخه اصلی نظیرِ مصرع ابتداییِ غزلِ «صلاحِ کار کجا و ...»، رفع شده است.