Jump to ratings and reviews
Rate this book

اقلیم حضور: یادنامه شاهرخ مسکوب

Rate this book
یادنامه ای درباره شاهرخ مسکوب با یادداشت هایی از نویسندگان و دوستان و آشنایان مسکوب، به علاوه چند گفت و گو با او، تعدادی نقد بر آثارش،‌ بخشی از نامه های او و تکه هایی از نوشته ها و عکس هایش در این مجموعه قطور آمده است.

675 pages, Unknown Binding

First published January 1, 1390

1 person is currently reading
59 people want to read

About the author

علی دهباشی

98 books31 followers
Ali Dahbashi

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
4 (25%)
4 stars
4 (25%)
3 stars
7 (43%)
2 stars
1 (6%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 3 of 3 reviews
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
April 12, 2016
روزی پنج تومان کرایه اتاق می‌دادیم و روزی چهار پنج تومان هم خورد و خوراک‌مان می‌شد و این کمرشکن بود. پس راه افتادیم در کوچه‌های اطراف‌ دانشگاه به دنبال یک اتاق و پس از مدتی سرگردانی سرانجام در منزل یک مادام‌ آشوری، به ماهی پنجاه تومان کرایه، رحل اقامت افکندیم.

رختخواب و مختصر اثاثیه‌ای از اصفهان با خود برده بودیم، رختخواب‌ها را کف اتاق گوش تا گوش‌ پهن کردیم و در یک سال و چند ماهی که آن‌جا بودیم این‌ها هم‌چنان کف اتاق‌ گسترده بود! اتاق، میز و صندلی نداشت، روی دوشک‌ها تکیه به دیوار می‌نشستیم و می‌خواندیم و احیاناً می‌نوشتیم.

مادام صاحب‌خانه خود در طبقه‌ی بالا می‌زیست. در کنار اتاق ما خانواده‌ای ارمنی، مادر و پسر و دختری، به سر می‌بردند. این دو اتاق را، که گویا مهمانخانه و ناهارخوری خانه بود، دری‌ سرتاسری با پنجره‌های شیشه‌ای و پرده‌ِی توری از هم جدا می‌کرد.

دختر همسایه‌ هم‌سن و سال ما اما بی‌بهره از وجاهت بود، هر چند در چشم ما حوری بهشتی می‌نمود. گرامافونی داشت با سه تا صفحه: لکومپارسیتا، لمنتوگیتانو و نینا. نام‌ دخترک همسایه از قضا، نینا بود. دختر وقت و بی‌وقت این سه صفحه را می‌نواخت.

به محض آن‌که صدای نغمه‌ی نینا برمی‌خاست شاهرخ مثل فنر از جا می‌جست، شق‌ورق می‌ایستاد، دو دستش را بالا می‌آورد، ژست‌«دانس‌» به‌ خودش می‌گرفت و در طول و عرض اتاق شلنگ برمی‌داشت و ضمن ترقّص با وجناتی مضحک هم‌نوای صفحه‌ی گرامافون بلند بلند می‌خواند نینا!... نینا! و گاه هم مرا به زور بلند می‌کرد، دست در کمرم می‌انداخت و با قیافه‌ی جدی به‌ رقص می‌پرداخت.

سال‌ها بعد در یک مجلس مهمانی خانم میانه‌سالی سراغ من آمد، سلام‌ کرد و گفت مرا می‌شناسید؟ نمی‌شناختم. گفت من نینا هستم. معلوم شد در تمام آن روز و شب‌ها، دختر گوشه‌ی پرده‌ی توری را کنار می‌زده و رقص و دلقکی‌ شاهرخ را تماشا می‌کرده، گفت من عاشق دوست‌تان هستم، او حالا کجاست؟ گفتم‌ خانم دیگر نجیب و سربه‌زیر شده، به درد نمی‌خورد.
Profile Image for Hadi Babaei.
4 reviews
July 21, 2018
مثل همیشه سبک کننده روح. هر کتابی از مسکوب دوا است
Profile Image for Ali.
163 reviews22 followers
May 29, 2015
کتاب عالیه ! دهباشی با رندی خاص خودش تونسته حرف های مسکوب رو که به علت ممیزی نمی تونه از زبان خودش باشه ، از زبان دیگران و افراد برجسته ای مث شایگان و دیگران بیان کنه ، یاد مسکوب همیشه جاودان ، امیدوارم در آینده آثارش و خصوصا خاطراتش که خیلی مشتاقشم از زیر بار ممنوعیت درآد و منتشر شه؛کمی بعیده البته با این نگاه احمقانه ی دولتی - حکومتی
Displaying 1 - 3 of 3 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.