Jump to ratings and reviews
Rate this book

مقالات شمس

Rate this book
کتاب مقالات شمس گردآوری گفته ها و سخنان و حکایاتی است که از مجالس شمس تبریزی در دوره اقامتش در قونیه در قره هفتم هجری و پس از او توسط مریدان و رهروان مولوی در قالب یادداشت هایی پراکنده حاصل شده است . اینکه تا چه حد میان این سخنان و مثنوی معنوی مولوی ارتباط وجود دارد را میتوان در صحبت بدیع الزمان فروزان فر یافت :بسیاری از امثال و قصص مقالات در مثنوی نیز درج شده است.
علاوه بر این از گسستگی و انقطاع مطالب و حتی عبارات در مقالات شمس میتوان این نتیجه را گرفت که خود شمس این کتاب را تالیف نکرده است.خود شمس ننوشتن خودش را بدین شکل توضیح داده است: «من عادت نبشتن نداشته ام هرگز؛ سخن را چون نمی نویسم در من می ماند و هر لحظه مرا روی دگر می دهد.»

311 pages, Paperback

First published January 1, 1248

86 people are currently reading
886 people want to read

About the author

Shams Tabrizi

20 books454 followers
Shams-i-Tabrīzī (Persian: شمس تبریزی‎‎) or 'Shams al-Din Mohammad' (1185–1248) was a Persian poet and is credited as the spiritual instructor of Mewlānā Jalāl ad-Dīn Muhammad Balkhi, also known as Rumi and is referenced with great reverence in Rumi’s poetic collection, in particular Diwan-i Shams-i Tabrīzī (The Works of Shams of Tabriz). Tradition holds that Shams taught Rumi in seclusion in Konya for a period of forty days, before fleeing for Damascus. The tomb of Shams-i Tabrīzī was recently nominated to be a UNESCO World Heritage Site.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
188 (60%)
4 stars
69 (22%)
3 stars
38 (12%)
2 stars
8 (2%)
1 star
9 (2%)
Displaying 1 - 28 of 28 reviews
Profile Image for فرشاد.
166 reviews366 followers
March 28, 2018
حکایت این کتاب به ایستگاه مترو دروازه دولت که زشت‌ترین و عاشقانه‌ترین ایستگاه مترو دنیاست گره خورده است. جایی که مسافران همه با عجله مشغول فرار بودند، در میانه‌ی یک راهروی بی‌انتها، تنها ایستاده بودم‫.

مقالات شمس را همان روز [؟] از دستفروشی در مترو خریدم که کیف کوچکی از کتاب به همراه داشت. در ایستگاه دروازه دولت، که زیباترین ایستگاه مترو دنیاست کتاب از دستم افتاد و صفحاتش زیر پای مسافران شکست. درست مثل ..‫.

مقالات شمس کتابی عاشقانه است که نمی‌توانم درباره‌اش چیزی بنویسم. برای نوشتن باید با کلمات آشنا بود. و اگر نتوانی چیزی را که در ذهن داری بگویی، آن‌وقت هر چه بگویی بی‌معنا می‌شود. مخصوصا درباره‌ی عشق آدم باید همیشه حواسش را جمع کند. باید بتواند به زبان ورتر جوان صحبت کند‫.

گوته، کتابی در باره‌ی عشق نوشته است. بنام رنج‌های ورتر. این کتاب مشابهت فراوانی با اشعار حافظ دارد. از غیاب می‌گوید. از فاصله، از هدیه‌ی عاشقانه، از ادای جمله‌ی دوستت دارم، و شنیدن پاسخ ناامید کننده‌ی "من هم." از تمنای عشق، از همذات پنداری عاشق با تمام عاشقان دنیا. از روزهای خاص دیدار با معشوقه [روزهای جشن]، از مقصر بودن عاشق [هر عاشقی خیال می‌کند که در حق معشوقه کوتاهی کرده و از این رو احساس گناه می‌کند]، از تبعید شدن از معشوقه، از آرامش آغوش معشوق، از عشقی که به بیان در نمی‌آید. از وابستگی، از متن‌هایی که عاشق برای معشوقه اش می‌نویسد [وبلاگ، نامه؟] ، از هدیه‌ دادن، از تن معشوقه، [که تمام احساس و علاقه‌ی عاشق از آن تن می‌آید]، از وقتی که انگشت‌ها به طور اتفاقی با تن معشوق تماس پیدا می‌کند، از انتظار، از فاجعه‫.

شمس در مقالات، می‌خواهد رنج‌های عشق را توصیف کند. در مقالات، شمس هم ابژه‌ی یک رابطه‌ی عاشقانه است و هم راوی آن. زبانی رازآلود دارد و کتابی‌ست که باید در وقت خودش خوانده شود‫.




Profile Image for Mahi.
11 reviews1 follower
October 29, 2018
ای کاش یک تَن بودی که با او چنان سخن گفتمی که با خود
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
December 8, 2013
در اين عالم كاري ندارم الا ديدار .

آن دم كه با خداي برآرند ، دمي بود باقي.

اسرار مي گويم كلام نمي گويم.

هر مشكل كه شود ، از خود گله كن

هر كه شكايت كرد ، بد اوست گلويش را بفشار.

هر كه فاضل تر ، دورتر از مقصود.

همه رنج ها از اين شد كه ورق خود مي خوانيد ، ورق يار نمي خوانيد.

همه فداي آدمي اند و آدمي فداي خويش.

يك پول پيش دنياپرست يك قبله است.

انصاف بده تا انصاف تو را به جايي برساند.

اين عوام كه پنج نماز كنند از عذاب خلاص يابند.

بد مكن كه بد افتي، چه مكن كه خود افتي.

درويش را درويشي و خاموشي.

دنيا گنج است و مار است، قومي با گنج بازي مي كنند و قومي با مار

سخن در اندرون من است

سخن پيش سخندانان گفتن بي ادبي است مگر بر طريق عرضه كردن.

شيطان را هيچ نسوزد، الا آتش عشق مرد خدا.

عشق را با دي و امروز و فردا چكار.

عقل تا درگاه ره مي برد.

عقل در بيان محبوب سرگشته مي شود.

عيب بر خود نه ، بر روي آينه عيب منه.

عقل سست پاي است از او چيزي نيايد، اما او را بي نصيب هم نگذاشته اند.

كافران را دوست دارم ، از اينكه دعوي دوستي نمي كنند.

كسي كه ما را ديد يا مسلمان مسلمان شود يا ملحد ملحد.

كسي را خواستم از جنس خود كه او را قبله سازم و روي بدو آرم.

گفت تو نيز رقصي بكن به خدا برسي.

مرا با رنج نسبتي نيست.

مرا به نظر مجنون نگر.

مرا حالي است گرم، كس هيچ طاقت حال من ندارد.

من هرگز بد نينديشم.

مولانا مي فرمايد تا با تو آشنه شده ام اين كتابها در نظرم بي دوق شده است.

ميان ناس و تنها، در خلوت مباش و فرد باش.

من خوي دارم كه جهودان را دعا كنم.

نهايت نياز چيست، يافتن بي نياز.

و چون خود را نفي كردي او اثبات شد.

وقت ها باشد كه بگذرم ياران را سلام نكنم نه از آزار.

و هر اعتقاد كه تو را سرد كند، از آن دور باش.

هر روز جوانتر باشيد.

هر كس را غذايي است.

هر كه او را به صورت نگرد به معني ننگرد.

هر كه اهل ، اخلاص او بيشتر.

صحبت با دزدان خوش است، صحبت بي خبران سخت مضر است، صحبت نادان حرام است.

بدانكه تعلم نيز حجاب بزرگ است.

اغلب اين شيوخ راهزنان دين محمد بودند.

اول رسول خدا از خلق سخت پرهيز مي كرد، از غابت انس با حق.

اشتر را زانو ببند و توكل كن

من چون شاد باشم هرگز اگر همه عالم غمگين باشند در من اثر نكند و اگر هم غمگين باشم نگذارم غم كس در من سرايت كند.

هر فسادي كه در عالم افتاد از اين بود كه يكي يكي را معتقد شد به تقليد، يا منكر شد به تقليد.

هزار بار گفتم هر كه را دوست داريم با او جفا كنيم.

هر اسراري كه مي آموزي شكر آنرا به جاي آر

اگر دشنام من به كافر صد ساله رسد، مؤمن شود، اگر به مؤمن رسد ولي شود، به بهشت رود عاقبت.

همه عالم در يك كس است، چون خود را دانست ، همه را دانست.

هر كه تمام عالم شد، از خدا تمام محروم شد و از خود تمام پر شد.

مرا از اين حديث عجيب آيد: الدنيا سجن المؤمن(دنيا زندان مؤمن است)كه من هيچ سجن نديدم، همه خوشي ديدم، همه عزت ديدم،همه دولت ديدم.

مي گويد تو به رقص به خدا رسيده اي، گفت تو نيز رقصي بكن به خدا برسي.

هر كجا جنگي ديدي از متابعت هوا باشد.

دل من خزينه كسي نيست، خزينه حق است.

گفتم باري پيش من ان شاء الله نيست، مرا ديري است كه تمام معلوم شده است، واز معلوم گذشته است و حال شده است.

سخن با خود توانم گفتن، يا هر كه خود را در او ديدم، در او با او سخن توانم گفتن.

اين خانه عالم نمودار تن آدمي است و تن آدمي نمودار عالم ديگر.

يكي هزار جهد مي كند كه از خود چيزي بنمايد.
Profile Image for Mohammad Ranjbari.
267 reviews169 followers
April 12, 2019
از زبان شمس:
1- در محضر طاعنان در کلام افتاده تا یکی را درگیرد و مرا از مولانا بازشناسد. برای این اثباتی نیست که من چه دانم و او چه گوید. همه کوششم این بود که مرا شناسند تا مولانا را شناسند، لیک خود در سر آن کار شد...
2- من در این مقالات کفر و دین پویان، آن راهی را می جویم که در اعتدال نیست اما خود عین اعتدال است. از تبریز و بعلبک تا آقسرا و دمشق، این بارِ تفکر و خارِ در روح را با خود کشیدم مگر صاحبدلی روزی به رحمت...
3- من از عارف بودن خودم مطمئن نیستم، زیرا بدان دلخوش نمی باشم، اما از زبان ورز و زبان شناس بودن خودم چرا! همه چیز در این خلاصه می شود، از فلسفه ای که از یونان شروع شد و من اغلب به آن هجوم می برم تا زبان شعر و نثر صوفیه و دراویش خانقاهی، همه در این حقیقت خلاصه می شوند. تا قرن های آینده عرفان در چنبرۀ زبان خواهد بود و اوج آن در اوج زبان ورزی آن است. مولانا هم همینطور، او وقتی تولد خواهد یافت که بتواند زبان را به زیبایی و معما بودن گره بزند و آن را همراه با اندیشه ای متعالی به شعر درآورد.

چیزی که من از مقالات شمس با هر بار مراجعه پی می برم، قدرت زبان اوست، معانی و عقیده، یک کاتالیزور و یک چیز کاملا قراردادی ست برای برقراری زبان.

از متن:
مرا در این عالم با عوام کاری نیست. برای ایشان نیامده ام. این کسانی که رهنمای عالمند به حق، انگشت بر رگ ایشان می نهم. اگر سخن من چنان خواهد استماع کردن به طریق مناظره و بحث از کلام مشایخ یا حدیث یا قرآن، نه او سخن تواند شنیدن، نه از من برخوردار شود. و اگر به طریق نیاز و استفادت خواهد آمدن و شنیدن -که سرمایه نیاز است- او را فایده باشد. و اگرنه، یک روز نه و ده روز نه، بل که صد سال، او می گوید، ما دست در زیر زنخ نهیم، می شنویم. ص 147


1398/01/23

Profile Image for Mahdi Lotfi.
447 reviews134 followers
December 19, 2017
مقالات شمس تبریزی، مجموعه‌ای از سخنان و حکایات نغز و دلپذیر است که در دوران اقامت شمس تبریزی در قونیه (از سال ۶۴۲ تا ۶۴۳ و پس از غیبتی کوتاه از سال ۶۴۴ تا ۶۴۵ قمری) بر زبان وی جاری شده، و پس از او توسط مریدان مولانا جلال‌الدین محمد بلخی به‌صورت یادداشت‌هایی پراکنده جمع‌آوری گردیده‌است. از گسیختگی و بریدگی عبارات و مطالب پیداست که این کتاب را شمس‌الدین خود تألیف نکرده بلکه همان یادداشت‌های روزانهٔ مریدان است که با کمال بی‌ترتیبی فراهم نموده‌اند.
به نوشتهٔ بدیع‌الزمان فروزانفر: «میان مقالات شمس با مثنوی مولوی ارتباطی قوی موجود است و مولانا بسیاری از امثال و قصص و مطالب مقالات را در مثنوی خود مندرج ساخته‌است.» محمد خدادادی کتابی با عنوان «بازتاب اندیشه‌های شمس تبریزی در مثنوی مولوی» نگاشته‌اند و نتیجه گرفته‌اند که بسیاری از گفته‌ها و اندیشه‌های مولوی در مثنوی معنوی، انعکاس سخنان و اندیشه‌های شمس تبریزی در مقالات اوست.
Profile Image for Ali.
163 reviews23 followers
May 12, 2016
در یک جمله بگم : بی نظیره . وقتی نوجوون بودم اصلا طالب خوندن کتب و متون عرفانی نبودم . بیشتر وقتم صرف مطالعه ی فلسفه و رمان شاید بتونم بگم که اون دوره یکم ماتریالیست بودم . یکی از دوستان گفت و اصرار کرد اینو بخون،حتما نظرت عوض میشه و ابتدای کتاب رو با بی میلی شروع به خوندن کردم ولی سر آخر به حدی شیفته ش شدم که چند بار خوندمش و حتی بعضی بندهاش رو هنوز از حفظم .
کلا مقالات شمس شرح مکتوب کلاس های درس شمس تبریزیه. برای خیلی از ماها خیلی جاهاش خصوصا قسمت های فقهیش کمی تا قسمتی تندروانه و نازیبا به نظر میاد ، اما قسمتهای دیگر کتاب شاهکاره و بهطور کلی می تونه خواننده رو توجیه کنه که چرا کسی مثل مولوی تا اون حد شیفته ی شمس شد که بگه :شمس من و خدای من!
Profile Image for Peiman E iran.
1,436 reviews1,095 followers
Read
April 14, 2016
دوستانِ گرانقدر و خردگرا، چنانچه نسبت به دین و مذهب و نام های برخی از شاعران و نویسندگان و مذهبِ آنها تعصب کورکورانه و احمقانه نداشته باشیم و همچون یک عرب پرستِ تک کتابی نباشیم... باید بگویم این مقالات سرتاسر خزعبلات و چرت و پرت بود و بس... مقاله نبود، تنها نوشته های عرب پرستانه و ابلهانۀ یک موجود بیخرد بود
مدام از اخلاق و آدابِ عرب هایی سخن گفته که تاریخ نشان داده خالی از ادب و از خرد و دانش پوچ بوده اند... در کل این کتاب برایِ یک ایرانی فهمیده و خردگرا، کتابی بی ارزش است... به یک مورد از خزعبلات این کتاب اشاره میکنم
در صفحۀ 291 نوشته: انبیاء اختلاط کم کرده اند، ایشان به حق تعلق دارند، اگرچه به ظاهر خلق گردِ ایشان درآمده اند.سخنِ انبیاء را تأویلی هست، باشد که گویند برو، آن برو، مرو باشد
شما دقت کنید ببینید این عرب پرستهای مغلطه گر چگونه با جملات بازی میکنند و سعی دارند از پیشوایان و ائمۀ عربِ خود موجوداتی ارزشمند و با شعور بسازند.. در صورتیکه واقعیت چیز دیگری بوده... کافیست تاریخ را بدون تعصب مطالعه کنید
کسی که انقدر نادان است که در مورد کور کردن چشم شیطان توسط عمر خطاب نوشته.. چه میتوان در مورد مقاله های بی معنا و پوچ او نوشت؟ 380 صفحه چرت و پرت برایِ انسانهای ساده و بیچاره نوشته ... که مانند انگل به جان انسان وارد میشود.. انگل خطرناکی به نام دین
امیدوارم نسبت به این ریویو با تعصب واکنش نشان ندهید... چون در هر صورت این حقیقت است و حقیقت تغییر نمیکند
«پیروز باشید و ایرانی»
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
July 26, 2008
اولين نسخه از گفتارهاي حضرت شمس‌الدين محمدبن علي بن ملك داد تبريزي را آقاي محمد علي موحد در دهه 50 روانه بازار كتاب كردند. كتابي كه مشاهده مي‌فرماييد به نسبت نسخه‌ي استاد موحد به مراتب شسته رفته‌تر و خوشخوان‌تر از كار درآمد. آقاي مدرس صادقي سلسله‌ كتاب‌هايي را در نشر مركز به چاپ رساندند به نام بازخواني متون كه مقالات شمس يكي از آن عنوان‌هاست. در اين كتاب خواننده به حيرت چهره‌ي شمس‌الدين تبريز را در كلمات او مي‌بيند و از وسعت انديشه و همت ايشان در تعجب
Profile Image for Sarvenaz Taridashti.
153 reviews155 followers
March 1, 2020
گفتن جان کندن است و شنیدن جان پروریدن است.
Profile Image for Bita.
24 reviews4 followers
September 29, 2021
کسی میخواستم از جنس خودم که او را قبله سازم و روی بدو آرم که از خود ملول بودم! تا تو چه فهم کنی از این سخن که می گویم که از خود ملول شده بودم؟ اکنون چون قبله ساختم انچه می گویم فهم کند و دریابد.

آبی بودم و بر خود می جوشیدم و می پیچیدم و بو می گرفتم تا وجود مولانا بر من زد.
دلا می جوش همچون موج دریا
که چون دریا بیارامد بگندد
Profile Image for Mostafa Omanian.
7 reviews4 followers
May 13, 2017
اين قدر عمر که تو را هست در تفحص حال خود خرج کن. در تفحص عالم چه خرج کنی؟
شناخت خدا عميق است؟
ای احمق! عميق تويی. اگر عمقی هست آن تويی
Profile Image for Ehsan.
134 reviews28 followers
January 22, 2014
اينطور كه باب شده مقالات شمس رو بطور مستقيم به خود شمس الدين محمد نسبت ميدهند و عقيده دارند كه اثر خود اوست! كه اينطور نيست. مقالات شمس نه يك كتاب معمول از يك انديشمند، كه بيشتر تحرير تقريرات اوست. بخاطر همين اسمش رو مقالات شمس گذاشتند... اينطور كه خواندم اولين بار مرحوم فروزانفر در زندگي نامه مولانا اشاره به اين مجموعه مقالات كردند.
درهرحال كتابي است بسيار سنگين و فهم اشارات شمس الدين حتي با داشتن اگهي و پيش مطالعه در اين باب، كاري است صعب و لامحاله دشوار... خود شمس الدين اصرار داشته موجز و مرموز سخن بگويد و سر اشكار نكند.
اما وزن و فحوايي دارد كه خواندنش را شيرين ميسازد و لذت بخش.
Profile Image for Sadeghُ.
3 reviews
February 11, 2008
شمس گفته که من همین هستم که هستم و گفته که هر کس که میخواهد مرا بشناسد باید خودم را ببیند واین کتاب هم مجموعی از سخنران های اوست که توسط دیگران نوشته شده اند.
Profile Image for ع.
57 reviews
Read
November 14, 2018

شمس تبریزی تو خورشیدی چه گویم وصف تو"
"صد زبان دارم چو تیغ اما به وصفت الکن است
مولوی-
"این [شمس] خمی بود از شراب ربانی، سر بر گل گرفته. هیچکس را بر آن وقوفی نه. این خنب به سبب مولانا سرباز شد. هر که را از این فایده رسد به سبب
".مولانا بوده باشد
شمس، ص 285 مقالات-


پیشنهاد میکنم پیش از خواندن مقالات، کتاب آشنایی با علوم اسلامی رضا برنجکار، وپس از خواندن مقالات، کتاب خط سوم ناصرالدین صاحب الزمانی را مطالعه بفرمایید
Profile Image for Mohammad mahdi Rahimi.
31 reviews7 followers
April 10, 2020
کتاب کتابهاست.عربی خوب و آشنایی یا قرآن لازمه فهمیدنشه اما باز هم تضمینی نیست.
113 reviews16 followers
November 30, 2017
روی آفتاب با مولانا است زیرا روی مولانا به آفتاب است
Profile Image for میثم موسوی نسیم‌آبادی.
495 reviews1 follower
Read
February 22, 2025


گفتند: ما را تفسیر قرآن بساز، گفتم: تفسیر ما چنان است که می‌دانید: نی از محمد و نی از خدا. این من نیز منکر می‌شود مرا... چنانکه آن خطاط سه گون خط نبشتی، یکی او خواندی لا غیر، یکی هم او خواندی هم غیر، یکی نه او خواندی نه غیر او؛ آن منم (شمس تبریزی، ۱۳۹۱: ۲۷۲). روان انبیا در آرزوی آن است کاشکی در زمان او بودیمی، تا در صحبت او بودیمی، و سخن او بشنیدیمی. اکنون شما باری ضایع مکنید، و بدین نظر منگرید، بدان نظر بنگرید که روان انبیا می‌نگرد: بدریغ و حسرت (همان: ۱۰۵).

کتاب «مقالاتِ شمس تبریزی» مجموعه سخنان شمس‌الدین محمد تبریزی در قونیه است که پس از آشنایی او با مولوی صورت گرفته است. اثری که شمس گردآورندۀ آن نبود و پس از مدّتی به همّت مریدان وی جمع‌آوری گردید و به ‌شکل یادداشت‌هایی مفصّل انتشار یافت (همان: ذیل «پیشگفتار مصحح» ۱۸).
آنچه از مجموع مقالات شمس تبریزی به دست می‌آید، شریعتمداری، نقد فیلسوفان و شطحیاتی صوفیانه از جانب شمس تبریزی است. شمس پس از تمجیدات متعدد از ابوبکر و عُمَر (همان: ۶۹۵) و یاد کردن از خلیفۀ دوم با عنوان امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله عنه که خدا او را به سبب متابعت از محمّد عزیز کرد (همان: ۲۰۹-۲۳۲)، متذکّر می‌شود:

منصور را هنوز روح تمام جمال ننموده بود، و اگرنه أنا الحق چگونه گوید؟ حق کجا و أنا کجا (همان: ۲۸۰)؟ خیام در شعر گفته است که کسی به سِر عشق نرسید و آن کسی که رسید سرگردان است... او سرگردان بود، باری بر فلک می‌نهد تهمت را، باری بر روزگار، باری بر بخت، باری به حضرت حق، باری نفی می‌کند و انکار می‌کند، باری اثبات می‌کند، باری «اگر» می‌گوید. سخن‌هایی درهم و بی‌اندازه و تاریک می‌گوید. مؤمن سرگردان نیست (همان: ۳۰۱).
شمس تبریزی در ادامه پس از ستایش از احمد غزالی و محمد غزالی (همان: ۳۲۰)، در نفی چلّه‌نشینی و بزرگ شمردن سماع می‌گوید:

هرچه از او [شیخ احمد غزالی] از این ریاضت‌های آشکار نقل کنند همه دروغ است. او از این چلّه‌ها هیچ ننشست که این بدعت است در دین محمد. هرگز محمد چلّه ننشست. آن در قصۀ موسی است؛ و اذ واعدنا موسی برخوان. این کوران نمی‌بینند که موسی با آن عظمت، رب اجعلنی من امة محمد می‌زند (۳۲۳). حاصل، این احمد غزالی در دفع آن حجاب می‌کوشید. او را آوازی آمد، یا در دل او الهامی آمد، که این حجاب تو پیش خواجۀ سَنگان حل شود. برخاست و برفت. همان روز که در رفت خواجه را سماعی بود. در آن سماع آن مشکل حل شد (همان: ۳۲۴).
شمس با وجود مخالفت با افکار فخر رازی، در کلماتی رکیک در هجو سیف زنگانی اذعان می‌کند: سیف زنگانی او چه باشد که فخر رازی را بد گوید؟ که او از کون تیزی دهد همچو او صد هست شوند و نیست شوند. من در آن گورِ او و دهانِ او حدث کنم. همشهری من؟ چه همشهری! خاک بر سرش (همان: ۶۴۱)! چنان‌که جدای از همۀ مهر و صفایی که برای پسر مولوی، سلطان ولد، قائل بود او را سه وصیّت می‌کند: یکی دروغ نگویی، دوم گیاه [حشیش] می‌خورد... اما نخوری. سوم با یاران اختلاط کم کنی. اما دروغ بترین گناهست (همان: ۱۰۲). و در جایی دیگر گله می‌کند که بها [سلطان ولد] دروغ زیاد می‌گوید و حال آن‌که پیش من از حشیش و دروغ توبه کرده بود (همان: ۷۲۷).

این عارف و صوفی تبریزی معتقد است عقل تا درگاه ره می‌برد، اما اندرون خانه ره نمی‌برد (همان: ۱۸۰). و ضمن کوچک شمردن دختر پیامبر اسلام: «فاطمه رضی‌الله عنها عارفه نبود، زاهده بود پیوسته از پیغمبر حکایت دوزخ پرسیدی (همان: ۱۴۲)»، در سخنانی سخیف زنان را موظّف به سکوت کردن و در کنج خانه نشستن دانسته و می‌گوید:

اگر فاطمه یا عایشه شیخی کردندی، من از رسول علیه‌السلام بی‌اعتقاد شدمی. الا نکردند. اگر خدا تعالی زنی را در بگشاید، همچنان خاموش و مستور بود. زن را همان پسِ کار و دوکِ خود (همان: ۱۵۷-۱۵۸-۶۶۸)! رسول الله می‌فرماید که با ایشان مشورت کنید هرچه گویند ضدّ آن بکنید (همان: ۲۸۷).

منبع:

_ شمس تبریزی، شمس‌الدین محمد، ۱۳۹۱، مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمدعلی موحد، تهران، خوارزمی.
Profile Image for Sadegh Yazdani.
94 reviews4 followers
May 29, 2022
کتاب مقالات از آن دسته از کتابهاست که باید بارها خواند و بارها تامل کرد.سبک مقالات را بسیار دوست میداشتم اما کوشش جناب اقای موحد بسیار برای مخاطب الان قابل درک و ارزنده بود.درباره شمس در کتابها و مقالات دیگر خوانده بودم.رویارویی با این شخصیت سترگ بس شهامت میخواهد.شمس این شخصیت ناشناخته ،گفتاری نافذ و ویرانگر.شمس را باید از پندارهای موهوم بیرون کشید.شمس فیلسوفترین فیلسوفهاست .شمس را باید بسبار بیشتر شناخت،بسی بیشتر از پیشترها
Profile Image for Karim Omar.
51 reviews
April 3, 2019
هذا الكتاب أعاد لمعشوقي الاول "شمس" صورته البشرية، لم أعد أراه كياناً يتجلى من فوق السحابات.
Profile Image for Mhmd Mosawi.
74 reviews9 followers
January 1, 2020
" خلل از این است که خدا را به نظر محبت نمی نگرند؛ به نظر علم می نگرند و به نظر معرفت و به نظر فلسفه. "
1 review
January 14, 2020
It is a good bog.
This entire review has been hidden because of spoilers.
1 review
Read
May 23, 2025
همه‌ی عالم در یک کس است؛ چون خود را دانست، همه را دانست.
Profile Image for Yazdanpanah Askari.
219 reviews4 followers
September 23, 2021
شمس‌الدین محمد بن علىّ بن ملك‏ داد تبریزی
Šams-e Tabrīzī
منامِ بندگان خدا خواب نباشد ، بلکه عین واقعۀ بیداری باشد
زیرا چیزها باشد که در بیداری برو عرضه نکنند، از نازکی و ضعف او، در خواب ببیند تا طاقت دارد
Profile Image for Mmmahdavi.
3 reviews
April 5, 2017
هوالحق
.
چه کنیم؟
پیغمبر را شرم بود که بگوید: من عرف نفسی فقد عرف ربی
از این رو من عرف نفسه ( هر کسی که نفس خود را بشناسد )
عقلا با خود میگفتند که این نفسک پلید تاریک درنده را بشناسیم؟
ازین معرفت خدا حاصل شود؟
اصحاب سر دانستند پیغمبر چه گفت
.
.
.
حرفي در مورد جهت گيري هاي مختلفي كه در مورد شمس و... ميشه ندارم
واقعيت امر رو الله اعلم
اما
در حرفها و نوشته هاي شخص شمس حكمت هايي ناب رو ميشه درك كرد
و درك كرد كه به جان شخص نشسته
هر چه از دل برآيد اونم دل پاك بر دل هم ميشينه....
Displaying 1 - 28 of 28 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.