این کتاب مجموعهٔ کامل اشعار فارسی نیمایوشیج -پدر شعر نو فارسی- است، که به یاری خداوند بزرگ در طول سالیان متمادی گردآوری، نسخه برداری، تدوین و آماده شده است. شعرهای فارسی به پیشنهاد روانشاد عالیه خانم جهانگیر (یوشیج) و زنده یاد جلال آلاحمد و موافقت استاد بزرگ محمدمعین، وصیّ نیما، و لطف آقای شراگیم یوشیج، به تدریج از سال ۱۳۴۰ به بعد تفکیک، نسخه برداری و تدوین بدست آقای سیروس طاهباز منتشر شده.
علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج شاعر معاصر ایرانی و ملقب به پدر شعر نوی فارسی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است. نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه، که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی بهپا کرد…
علی اسفندیاری یا علی نوری مشهور به نیما یوشیج (زاده ۲۱ آبان ۱۲۷۴ خورشيدی در دهکده یوش استان مازندران - درگذشت ۱۳ دی ۱۳۳۸ خورشیدی در شمیران شهر تهران) شاعر معاصر ایرانی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است.
نیما پوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیاد ها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود.
تمام جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که نیما مبدع آن بود.
دوستانِ گرانقدر، این کتاب مجموعه ای از اشعارِ زنده یاد « نیما یوشیج» است و شاملِ اشعاری از دفاترِ: فریادهایِ دیگر، ناقوس، عنکبوت رنگ، شهرِ شب، شعرِ من، قلم انداز و ماخ اولا، میباشد ابیاتی از این کتاب را به انتخاب، در زیر برایِ شما بزرگواران مینویسم ------------------------------------------------------------------------------ هنوز از شب دمی باقیست، می خواند در او شبگیر و شب تاب، از نهانجایش، به ساحل میزند سوسو به مانندِ چراغِ من که سوسو میزند در پنجرۀ من به مانندِ دلِ من که هنوز از حوصله وز صبرِ من باقیست در او به مانندِ خیالِ عشقِ تلخِ من که می خواند ------------------------------------------------------------------------------ فریاد میزنم من چهره ام گرفته من قایقم نشسته به خشکی مقصودِ من از حرفم معلوم بر شماست یک دست بی صداست من، دستِ من کمک زِ دستِ شما میکند طلب ------------------------------------------------------------------------------ یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان ای آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید ------------------------------------------------------------------------------ خانه ام ابریست اما ابرِ بارانش گرفته ست ------------------------------------------------------------------------------ آتشی را روی پوشیده به خاکستر چه بسا خاکستر او را گشته بستر هیچکس پایانِ این روزان نمی داند بُرد پرواز کدامین بال، تا سویِ کجا باشد؟ کَس نمی بیند ------------------------------------------------------------------------------ دیریست که در زمانۀ دون از دیده، همیشه اشکبارم عمری به کدورت و الم رفت !تا باقی عمر چون سپارم ------------------------------------------------------------------------------ !زبانِ آنکه با دردِ کسان پیوند دارد بادگویا !باد آمین !و هر آن اندیشه، در ما مُردگی آموز، ویران !آمین! آمین ------------------------------------------------------------------------------ نیما خطاب به یک دوست، نوشته: عزیزِ من! باز میگویم ادبیاتِ ما باید از هر حیث عوض شود. موضوعِ تازه کافی نیست و نه این کافی است که مضمونی را بسط داده و به طرزِ تازه بیان کنیم. نه این کافی است که با پس و پیش آوردنِ قافیه و افزایش و کاهشِ مصراع ها یا وسایلِ دیگر، دست به فرمِ تازه زده باشیم. عمده این است که طرزِ کار عوض شود و مدلِ وصفی و روایی که در دنیایِ با شعورِ آدمهاست، به شعر بدهیم... تا این کار نشود، هیچ اصلاحی صورت پیدا نمیکند، هیچ میدانِ وسیعی در پیش نیست ------------------------------------------------------------------------------ فکرِ من در پیرامونِ آن چیزی است که مانندِ میراثی از من، ممکن است برایِ دیگران باقی بماند امیدوارم این انتخاب ها را پسندیده باشید «پیروز باشید و ایرانی»
شعرهای نیما پر است از اشاره های فراوان به دوران تلخ سیاسی و اجتماعی زمانش. برای همین فهم اشعار بسیار برام سخت بود.
خشک آمد کشتگاه من در جوارکشت همسایه. گرچه می گویند:« می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران» قاصد روزان ابری داروگ ! کی می رسد باران؟
بربساطی که بساطی نیست در درون کومه ی تاریک من که ذرّه ای با آن نشاطی نیست و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد - چون دل یاران که در هجران یاران- قاصد روزان ابری داروگ ! کی می رسد باران ؟
وصیت نامۀ نیما یوشیج شب دوشنبه 28 خرداد 1335 امشب داشتم فکر میکردم با این گذران کثیف که من داشته ام بزرگی که فقیر و ذلیل میشود حقیقتاً جای تحسر است. فکر میکردم برای دکتر حسین مفتاح چیزی بنویسم که وصیت نامۀ من باشد با این نحو که بعد از من هیچکس حق دست زدن به آثار مرا ندارد. بجز دکتر محمد معین، اگرچه او مخالف ذوق من باشد. دکتر محمد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند ضمناً دکتر ابوالقاسم جنتی عطایی و آل احمد با او باشند بشرطی که هردو با هم باشند. ولی هیچیک از کسانی که به پیروی از من شعر صادر فرموده اند در کار نباشند، دکتر محمد معین مثل صحیح علم و دانش است، کاغذ پاره های مرا باز کنید، دکتر محمد معین که هنوز او را ندیده ام مثل کسی است که او را دیده ام اگر شرعاً می توانم قیم برای ولد خود داشته باشم، دکتر محمد معین قیم است ولو اینکه او شعر مرا دوست نداشته باشد. اما ما در زمانی هستیم که ممکن است همۀ این اشخاص نامبرده از هم بدشان بیاید و چقدر بیچاره است انسان....
خاقانی به شاعر صبح معروفه به خاطر توصیفاتش از صبح، نیما هم برای من مصداقی از شاعر شبه! در سکوت شب، وقتی جز صدای شباهنگ و جیرجیرک یا سگ ها صدایی شنیده نمیشه، نیما رو باز میکنم:
قبلا گزیده اشعار نیما رو خونده بودم و تا حدی متوجه میشدم اما این کتاب تجربه خیلی سختی بود اکثر شعرهاش رو نفهمیدم و خوب تلاش هم نکردم برای فهمیدنشون
در نخستین ساعت شب در اطاق چوبیش تنها زن چینی در سرش اندیشه های هولناکی دور می گیرد می اندیشد بردگان ناتوانایی که می سازند دیوار بزرگ شهر را هر یکی زانان که در زیر آوار زخمه های آتش شلاق داده جان مرده اش در لای دیوار است پنهان آنی از این دلگزا اندیشه ها راه خلاصی را نمی داند زن چینی او روانش خسته و رنجور مانده است با روان خسته اش رنجور می خواند زن چینی در نخستین ساعت شب در نخستین ساعت شب هر کس از بالای ایوانش چراغ اوست آویزان همسر هر کس به خانه بازگردیده است الا همسر من که ز من دور است و در کار است زیر دیوار بزرگ شهر ...
اولین بار نبود که نیما میخواندم اما این دفعه، به قصد درک سیر تکوین نیما، از ابتدا تا انتهای کتاب را به کندی و آهستگی مطالعه کردم. گاهی چند شعر به عقب بازگشتم و از نو شروع کردم تا بالاخره تمام شد. نیما هنوز هم خیلی نیماست.
متاسفانه در شناخت و نقد فلسفه شعرهای نیما اجحاف و کم لطفی شده است و نسل معاصر جای بنیانگذار شعر نو مدام به شاملو پرداخته و با آن مانور روشنفکری می دهد.
nemidoonam mitunam khundane she'r haye nima ro be hame pishnahad bedam ya na .... vali age harkodoom az she'r hasho mikhunin hatman chand bar tekrar konid..... hatman chand bar bekhunid man ke asheghe shere (( AFSANEH )) hastam
این مجموعه که به کوشش سیروس طاهباز سال ها پیش چاپ شده مورد توجه قرار گرفته و به چاپ چهارم رسیده است. در ابتدا یادداشت هایی از محمد معین، جلال آل احمد ... آمده و سپس اشعار نیما از ابتدای قرن حاضر شمسی تا مرگش آمده است که شامل دو بیتی ها و غزل ها و قصیده های نیما هم می شود.
نیما شاعر فوق العاده ای است به دوستداران نیما پیشنهاد می کنم حتماً از زادگاه و آرامگاه نیما که در خونه اجدادیش در یوش هست دیدن کنند فوق العاده است از همه نظر بی نظیره