A thoughtful, deeply honest look at the transforming experience of parenthood and how our children can lead us to a more profound understnading of ourselves. 'Live with children long enough and beauty, love, innocence, play, pain, and death, everything appears in a new light...' they have the ability to turn our lives upside down, to disrupt our plans and our sleep, to try our patience, and to elicit our most ferocious love. But children also have the power to teach us the greatest lessons we'll ever learn. Now Piero Ferrucci, a noted psychologist, author, and the father of two young sons, reveals how the journey of parenthood can be a learning path, a succession of experiences that can enrich and transform us like no religious retreat or course of psychotherapy ever could. Not obsessed with the usual equation of what we must teach our children, Ferrucci rather looks into the mirror our children hold up to adult behaviour and tries to integrate the spontaneity, originality and ethical awareness that he finds in his sons into his own attitudes and conduct. WHAT OUR CHILDREN TEACH US is a charming book, full of delightful wit as well as seriousness of purpose. Through lively, moving and charmingly candid anecdotes that will strike a chord with every parent, Piero Ferrucci shows us the myriad ways in which our children can help us rediscover wonder, cultivate joy and patience, and open ourselves to a richer and more vital world.
این کتاب رو خیلی دوست داشتم. تفاوت این کتاب با کتابهای مشابه اینه که یک پدر از تجربیات فرزندپروری و چالشهاش در دوران نوازدی بچههاش و حتی بارداری همسرش نوشته و این پدر خودش رواندرمانگر هستش، یعنی درگیر شعارزدگیهای الکی نمیشه و از طرف دیگه مثل بقیه کتابها تمام تمرکزش روی مسئولیتهای مادر و سختیهای اون نیست. اینا باعث میشه که با بخش بخش کتاب بتونم ارتباط بگیرم و تمام دغدغهها و نگرانیهایی رو که یک پدر میتونه باهاش روبهرو بشه و نتونه باهاشون با کسی غیر از روانکاوش راحت صحبت کنه رو روی کاغذ میاره. نویسنده به قول خودش با کلی تجربه و ادعا از توانایی تربیت کودک، بعضی جاها پیش بچههاش به زانو درمیاد و میپذیره که ازشون چقدر درس میگیره و باید یه جاهایی سبک زندگیش رو عوض کنه. تازه اون موقع هست که زندگی براش رنگ و بوی جدیدی پیدا میکنه با خوندن کتاب متوجه میشیم که چه نکات ریز و کماهمیتی (از نظر ما) میتونن توی چالشها با کودکان به ما کمک کنه و اینکه ریشهی تعداد زیادی از رفتارها و اخلاقیات کودکان رو باید در رفتار خودمون با اونها یا خودمون با همسرمون پیدا کنیم
مهسا ملک مرزبان توی مقدمه نوشته بود کتاب حتی برای آن ها که بچه هم ندارند هم جذاب خواهد بود. راستش خواندنی بود. ولی خب... دوستی صاحب قلم و تحصیلکرده دارم که چند وقت پیش بچه دار شد. گفت می خواهم تجربیات پدر شدن و بزرگ کردن بچه را مکتوب کنم. درست و درمان هم مکتوب کنم نه این که عکس بگذارم توی اینستاگرام و لایک بخرم. چند ماه گذشته است. ولی بعید می دانم مشغله ها اجازه ی این کار را به او داده باشند. حس می کنم هر پدر و مادری که دستی بر قلم داشته باشد دوست داشته باشد که از تجربه ی پدر شدن از تجربه ی مادر شدن بنویسد. ولی نمی رسد و نمی شود. پیرو فروچی توانست... از این تجربه نوشت. بد هم ننوشته. ولی می توانم بگویم نصف کتاب در مورد نظریه های تربیتی او هستند. عنوان فصل ها هم ربط چندانی به محتوای ارائه شده در فصل ها ندارد... چند روایتی که واقعا متناسب با عنوان کتاب بودند دوست داشتنی بودند. مابقی اما سو سو بودند.
بعد از سوال پرسیدن، به نظرم جذابترین فعالیت توی دنیا بازی کردن با بچههاست:) کتاب در مورد این صحبت میکنه که بازی با بچهها چه درسهایی به ما میده، با توجه به این که احتمالا بچهها رو خیلی دوست دارم، کتاب برام جذاب بود، روش کتاب، شبیه روشی هست که من توی کانال در مورد سریالها صحبت میکنم (نکته گرفتن از برخوردهایی که داریم) در نظر بگیرید که روش کتاب، روش علمی نیست (صرفا یه نفر اومده در مورد تفکراتش در مورد تجربهی بزرگ کردن بچههاش رو نوشته)، شاید بتونه بهمون ایده بده اما حواستون باشه که چندان قابل استناد نیست (البته نویسنده روانشناس هست)
نویسنده با دقت و ظرافت تمام به تحلیل روابط والدین و فرزندان پرداخته . هرچند با تمام نظرات مطرح شده موافق نبودم ولی خوندنش رو به هرکسی که کودک داره یا قراره دارا شه توصیه میکنم :)
کتابی نبود که بگم «اگر مراقبتگر یک کودکید حتما بخونیدش»
ولی چیزهایی هم از کتاب میتونیم یاد بگیریم مثل اینکه :
ص14 کتاب نویسنده (که یک روان شناس هست) میگه همیشه بنظرم مادر و پدرها خیلی بی دست و پا میومدن و همیشه کلی راه حل برای مشکلاتشون داشتم اما الان که دو بچه دارم «تمام نظریه هام مثل خانه پوشالی به باد رفتند خیلی وقت ها مستاصل می مانم که چه کنم» (به یاد تمام آدم بزرگ هایی که کلی راهکار میدن به والدین بچه)
«حالا می فهمم پیشرفت های واقعی امیلیو هیچ ربطی با خیالات من ندارند. او راه خودش را می رود ، مسیرش مستقل از من است و سرنوشت خودش را دارد» (در باب اینکه نخوایم بچه رو به بچه رویاهامون تبدیل کنیم)
ص46 هم درباره این صحبت میکنه که «چقدر از وجود پدر و مادرهایمان در ما حضور دارد؟» هم جالب بود چیزی که همیشه حسش میکنم
و قسمت هایی که صحبت میکرد درباره اینکه بچه ها نقاط بد وجودمون رو بهمون نشون میدن
بخش های «توجه» «فضا» و «گذشته» جالب تر بودند
*اوایل کتاب گفته شده خوندن کتاب به همه افراد توصیه میشه اما فکر میکنم اگر از نزدیک مراقب کودکی نبودین براتون خیلی قابل درک نباشه بعضی از مسائل
*یه قسمت هایی از کتاب رو هم اصلا قبول نداشتم مثل قسمت هایی که سویه ماورالطبیعی میگیره مطالب که برای من جالب نبودند مثلا «همین اتفاق هم به هنگام تولد امیلیو روی داد ، من حضور روشن و شفاف بچه به دنیا نیامده ام را احساس کردم»
منتظر کسی بودم، رفتم تو کتابفروشی یه گشتی بزنم ،چشمم به این کتاب افتاد ،اسمش به گوشم خورده بود و قیمتشم خوب بود پس خریدمش.
یک بار خواندنش خوب بود، اما به نظرم بهترین کاربردش این باشه که در روزهای والدگری/مربیگری وقتی خیلی از بچهداری/کلاسداری کلافهای مثل فال بازش کنی و چند صفحه بخوانی و نسبت به موهبتهای موقعیتی که توش هستی، هشیار شی.
در مقایسه با بقیهی کتابهای فرزند پروری که این مدت خوندم، با اختلاف بدترین بود. البته که حرف خوب هم داشت، ولی چیزی حدود سه درصد از حجم کتاب. نود و شیش هفت درصد دیگه نوشتههای بسیار شعارزده بود که به درد پیامهای ارسال همگانی واتساپ میخورد. مخصوصا که کتاب تم خداباورانه داشت که مطالب رو خیلی همهپسندتر میکنه و خب اصلا در چارچوب فکری فرزند پروری من نیست. علاوه بر اون، همین مطالب دم دستی هم پیوستگی نداشت. دفترچهی یادداشتهای روزانهای من انسجام بیشتری از این کتاب داره! تنها چیزی که کتاب برام داشت، یادآوری این مسئلهی خیلی کلیدی هست که باید دائم به توازن بین مربی-مشاهدهگر فکر کنم. دنیا برای بچهها سراپا نویی هست. نباید با راهکارهای فرسوده و تکراری رو این همه رنگ براق، لایهی خاکستری بکشیم.
با زندگی در کنار بچهها همه چیز رنگ و بوی دیگری میگیرد، زیبایی، عشق، معصومیت، بازی، درد و حتی مرگ. بچههایمان به ما چه میآموزند؟ کتاب سحرآمیزیست مملو از شوخیهای جالب. این کتاب به ما نشان میدهد که اگر دست از شنیدن و آموختن برداریم، هر لحظه بودن در کنار بچهها میتواند فرصتی بینظیر برای تغییرکردن و رشد به ما بدهد. پیرو فروچی رواندرمانگر معتبر ایتالیایی معتقد است سفر پدرومادری راهیست بهسوی تحول و تکامل، توالی تجربیاتی که میتواند ما را غنی کند، تجربهای که هیچ درس و دانشگاه و کتابی نمیتواند در ما پدید آورد. چیزی که باعث تمایز این کتاب از دیگر کتابهای روانشناسی دربارهٔ بچهها میشود این است که فروچی در پی معادلات معمول روابط بچهها و پدر و مادرها نیست و نمیخواهد به ما یادآوری کند چه نکاتی را باید به بچههایمان بیاموزیم بلکه به آینهای که بچهها جلوی روی بزرگترها میگیرند نگاه میکند و میکوشد به خودانگیختگی و آگاهی اخلاقی دست یابد و در نهایت به اصلاح خود و رفتارهای نادرست ناخودآگاهش میرسد.
از آن دسته کتابهاست که باید سر صبر بخوانیدش، بخوانید، فکر کنید و در طول روز که با فرزندتان سر و کله میزنید حرف های فروچی توی ذهنتان هی روشن بشوند. پدر و مادر بودن انقدر ادم را مشغول میکند که فرصت نمیکنی به این چیزها فکر کنی، فروچی با ظرافت چیزهایی که باید حواسمان را بهش جمع کنیم گوشزد میکند، تکنیک خاصی ندارد، بیشترش در همراهی با بچه ها خلاصه میشود. وقتی با بچه ها همراه شوی و با تمام وجود حاضر باشی دنیا هم برای تو شکل دیگری میشود، مثل وقتی که چشمت ضعیف باشد و وقتی عینک را میزنی همه چیز شفاف تر میشود، این لحظه های جادویی شفاف شدن دنیا کنار بچه ها را باید غنیمت شمرد و هی منتظر گذرانش نبود.
كتاب از زبان پدريه كه روانشناسِ و داره تجربشو با دو تا بچه هاش ميگه مطالب كتاب در كل خوب بود،چيزى براى ياد دادن زياد داشت اما نميدونم ترجمه اش خوب نبود يا قلم نويسنده خوب نبود... انگار منسجم نبود بالاخره من جون كندم تا خون��مش🤦🏻♀️
خیلی خوب و عمیق احساسات ریز و درونی والدین رو در مقابل کودکانشون به تصویر میکشه، کش مکشهای ذهنی در کنار عشق بی حد و حصر.... خوندنش رو با همه پدر و مادرها توصیه میکنم.
کتاب بچه هایمان به ما چه می آموزند، درباره یاد گرفتن زندگی از بچههاست. شاید عجیب به نظر برسد، اما این بچهها هستند که به ما یادآوری میکنند زندگی آنقدری که فکر میکنیم پیچیده نیست.
هرکدام از لجبازیهای کودکانه، برای والدین شبیه یک درس جدید است. بچهها میتوانند به ما یاد بدهند که باید دوباره به زندگی در لحظه برگردیم، رفتارهای کودکانه آنها میتواند بینش عمیق و معناداری به ما بدهد.
آنها چیزی از تفکر مدرن، تأثیرات جامعه، خانواده و سنتهای ما نمیدانند. بچهها به شکل خود به خودی، بدون مرز فکری و بدون تعصب به جهان نگاه میکنند. درحقیقت، فیلسوفان واقعیْ بچهها هستند. این کودکان هستند که دست والدین خود را میگیرند و به آنها یاد میدهند زندگی را دوباره تجربه کنند و هنر زندگی کردن را بیاموزند.
آنها شبیه آینهای هستند که منعکسکننده افکار، نگرشها و حتی احساسات ناسالم ماست. فروچی در این کتاب سعی میکند این آینه را کشف کند و خودش را در آینه کودکان ببیند. او بچهها را معلمانی میداند که میتواند از آنها یاد بگیرد و با رشد فرزندانش به خودشناسی برسد.
فروچی در کتاب بچههایمان به ما چه می آموزند، تجربیات شخصیاش را به شیوهای دوستانه و طنز روایت میکند. فروچی معتقد است که بینش او برای همه والدین و افرادی که با کودکان تعامل دارند قابل استفاده است.
Décevant, pas du tout ce dont je m'y attendais. L'écrivain a présenté son livre comme un guide, hors je n'y ai lu que les reflexions et les avis de l'auteur vis á vis a des situations qu'il a vécu avec ses enfants, et des reactions dont je ne suis pas pour a 90% des situations qu'il a cité.
بخاطر تعریفهای زیادی که ازش شنیدم خوندمش، که باید بگم درخور اونهمه تعریف نیست، اما خوندنش هم خالی از لطف نیست. نویسنده ی کتاب که روانشناس هم هست از تجربه های پدرانگیش در کنار دو فرزندش صحبت میکنه.
Gostei da escrita do autor e senti mais como um livro de auto-conhecimento do que de parentalidade, mas claro, ao relatar as situações com os seus dois filhos, o autor vai dando guias para sermos as pessoas e os pais que queremos ser. Talvez por andar para trás e para a frente nas idades dos filhos e as situações apresentadas em cada capítulo serem sobre um tema, mas que eu aplicaria a vários, é que classifico com três estrelas.
"ما آن طور که حس و فکر می کنیم با دیگران ارتباط برقرار می کنیم،نه تنها با گفتار و کردارمان بلکه با حالت ها،اهنگ صدا و هر آنچه حالمان به ما می گوید......ایجاد هماهنگی بین انتظارات و توقعاتمان با دیگران کاری است به مراتب سخت ،ظریف و شاید حتی پر مخاطره....ما معمولا تصویر مخدوشی از خودمان داریم.دنیای درونی ما مثل حکومت دیکتاتوری است که در آن شعار جای واقعیت را گرفته است." این کتابی است که به مثابه یک سفر است... سفری از درون تجربیات نویسنده به اعماق تفکرات و خیالات و تجربیات ما....راست اش خیلی ها در مسیر سفر...چیز تازه ای نمی یابند... صرفا همان جاده و همان درخت ها و همان قلوه سنگ های همیشگی.... همه چیز همان طور است که مدت ها پیش بود.... اما این کتاب دعوتی است به دوباره دیدن... به بازنگری در افکارمان... در عادات فکری یمان... با خیلی از آموزه ها و مطالب کتاب در چالش بودم... برایم قابل قبول نبود... اما درست به همین دلیل این کتابی است که ارزش تعمق دارد... متنی ساده و روان.... تجربیات ریز و ریز و کوچک روزمره که ناگهان منبع بصیرت و الهام نویسنده شده.... بخوانیم و کمی به عادات فکری ما بی اندیشیم...
یکی از منابع دوره TA _______________ با زندگی در کنار بچه ها همه چیز رنگ و بوی دیگری می گیرد، زیبایی، عشق، معصومیت، بازی، درد و حتی مرگ. بچه هایمان به ما چه می آموزند؟ کتاب سحرآمیزی ست مملو از شوخی های جالب. این کتاب به ما نشان می دهد که اگر دست از شنیدن و آموختن برداریم، هر لحظه بودن در کنار بچه ها می تواند فرصتی بی نظیر برای تغییرکردن و رشد به ما بدهد. پیرو فروچی روان درمانگر معتبر ایتالیایی معتقد است سفر پدرومادری راهی ست به سوی تحول و تکامل، توالی تجربیاتی که می تواند ما را غنی کند، تجربه ای که هیچ درس و دانشگاه و کتابی نمی تواند در ما پدید آورد. چیزی که باعث تمایز این کتاب از دیگر کتاب های روانشناسی درباره ی بچه ها می شود این است که فروچی در پی معادلات معمول روابط بچه ها و پدر و مادرها نیست و نمی خواهد به ما یادآوری کند چه نکاتی را باید به بچه هایمان بیاموزیم بلکه به آینه ای که بچه ها جلوی روی بزرگترها می گیرند نگاه می کند و می کوشد به خودانگیختگی و آگاهی اخلاقی دست یابد و در نهایت به اصلاح خود و رفتارهای نادرست ناخودآگاهش می رسد.
I loved this book. I read it all the way through and then went back to re-read my favourite bits. It's a great book to dip into as the message is really the same all the way through, told through anecdotes and memories. Made me much more aware of myself and my behaviour, whether I'm being Mummy or not. I'm going to try and get my husband to read it- it's life affirming and inspirational.
اگر میتونستم این کتاب رو گاز بزنم و در مورد طعم و مزه اش بگم، احتمالا میگفتم که مزهاش شیرینه. والدگری به نظر من یکی از جذابترین فرصتهاییه که در اختیار یه نفر گذاشته میشه. این توانایی رو داری که جوانه ترد و شکنندهای رو راه بنمایی و مسیر بالندگیش رو هموار کنی. والد بودن( به خصوص مادر بودن) مثل یک دانشمند علوم انسانی بودن تا ابده. در هر سن و بازهای مثل یه پژوهشگر علمی در تکاپوی فهمیدن اینی که در هر موقعیت چه کاری باید انجام بدی تا فرضیاتت عملی بشه. هدف این پژوهش الی الابد پرورش یک به معنای واقعی کلمه، «انسان»ـه. نویسندهی این کتاب هم انگار نگاهی نزدیک به من داره. به بچههاش به شکل موضوعی برای حل شدن یا باری برای به دوش کشیدن و عشق ورزیدن نگاه نمیکنه. در لایهای عمیق تر، بعد از اندیشه برای برآورده کردن نیازهای اونها، به بافت زندگیش نگاه میکنه و نقش جزییاتی رو میبینه که تعامل با فرزندان این جزییات رو ایجاد کرده. والدین معمولا نگاهشون به فرزند دوخته شده، اما پیرو فروچی آینهای به دست ما میده و از ما میخواد ببینیم که در کنار فرزند و به خاطر اونها، به چه چیز تبدیل شدیم و از اونها چه چیزی یاد گرفتیم.
کتابی کوتاه، خوش خوان و جالب برای والدین و حتی علاقهمندان به کودکان!
نویسنده به خوبی خاطرات و دلنوشته هاش رو در مقام پدر دو فرزند و زندگی با اون ها بیان کرده و به هیچ وجه محو شیرینی یا تلخی پدر بودن نشده و همانطور که عکس روی جلد کتاب بچه فیل یک قدم جلوتر از والد اش قرار داره نویسنده هم وجود بچه هاش رو راهنما و عاملی برای از نو دیدن دنیا میدونه. من از ابتدای کتاب منتظر این بودم که نویسنده آیا در بخشی از کتاب به ظلمی که به بچه ها برای به دنیا آوردن اشون شده اشاره میکنه یا نه که بالاخره اواسط کتاب وقتی از انواع آلودگی ها صحبت میکنه به خودش تلنگری میزنه و میگه الان فهمیدم این دو بچه رو به چه دنیای آورده ام به دنیایی سراسر آلودگی،خشونت و تا حدی خوفناک، پاسخ اش هم تاحدودی راضی کننده بود که خودش رو موظف به مراقبت و حمایت از بچه ها می دونست. و در مورد پذیرش واقعیت (بدی های دنیا) و اینکه ما مسئول تمام اتفاقات دنیا نیستیم صحبت کرد ودر آخر هم گفته بود که اون ها رو با اطمینان کامل به خدا می سپارد. من فصل آخر کتاب رو که نگاه جالبی به عشق و بت های زندگی مون داشت رو خیلی دوست داشتم.
پیرو فروچی (Piero Ferruci) روان-درمانگر ایتالیایی در این کتاب کوشیده است که لذتهای ورود به دنیای کودکان را با خواننده به اشتراک بگذارد. نویسنده بر این باور است که حضور والدین در کنار کودکان اتلاف وقت نیست و این حضور درسهایی سودمند و کاربردی به والدین میدهد. وی مثلاً به صداقت، سادگی، زندگی در زمان حال، قدردانی، صبر، بازی، معصومیت، اراده و عشق را درسهایی میداند که میتوان از کودکان گرفت. نویسنده به برخی تجربیات، چالشها و راهکارهای تعامل با فرزندان پرداخته است. هر پدر/مادری ممکن است با چنین تجربیات و چالشهایی روبرو شده باشد که راهکارهای فروچی میتواند منبع آموزشی مناسبی در این زمینهها باشد.
پیرو فروچی در کتاب بچههایمان به ما چه میآموزند؟در فصل فضا به نکته جالبی اشاره میکنه. در دنیای کودکان از تقسیمبندی خبری نیست، برای آنها چیزی بهنام غذاخوردن وجود ندارد، غذا همزمانی است برای رقصیدن، ارتباط با آدمها، لذتبردن، حرف زدن، مطالعه قانونی جاذبه، بررسی حسهایش، بازی کردن، همه چیز در یک آن. 🍀
شاید ما یادگیری را محدود به فضای کلاس و درس بدانیم، ولی در این کتاب از تک تک لحظات و موقعیت ها میتوانیم یاد بگیریم و در ادامه مسیر زندگی مان از آنها استفاده کنیم.بنظرم توصیف صحنه های جالب و گاهی طنز در کتاب ، آدم را مجذوب می کند و نشان از این دارد که چقدر دنیای آدم کوچیکترها بدون دغدغه و استرس و ماجراجویانه می باشد.
واقعا از خوندنش لذت بردم و از اون دسته کتابهاست که باید هر از گاهی دوباره بخونم. وقتی بچهدار میشی، خستگی، دلزدگی و سردرگمی مدام سراغ آدم میاد. این احساس که تمام زندگیت زیر و رو شده و یه موجود دیگه همش بهت وابستهست و تو رو مال خودش میدونه. ولی وقتی نگاهت رو تغییر بدی، میتونی از مسیر رشد و تربیت فرزندت لذت ببری. این کتاب همون چیزیه که میتونه نگاه ما رو تغییر بده.
The best thing about this book is it has the authors own experience with his children which makes the reader feel like its my own story. We can totally relate to every encounter and how we can act differently to have fruitful results. Even as an adult we are able to learn a lot for ourselves.
کتابی بسیار تامل برانگیز و تاثیرگذار در امر پرورش نوپایان و کودکان. توصیه میکنم حتما پدرها این کتاب رو مطالعه کنند؛ نشون میده که در خارج از ایران پدرها بیشتر از آنچه که در ایران معمول هست در پرورش و تربیت و بزرگ کردن بچهها نقش و مشارکت دارند.
کلیدی ترین نکته این کتاب همین بود که همیشه سعی نکنید به بچه ها چیزی یاد بدید بلکه کمی صبر کنید و از اونها یاد بگیرید. به قولی پدر و مادرها همراه با بچه هاشون بزرگ میشن و با قد کشیدن فرزندانشون، رشد می کنن