Abū-Muhammad Muslih al-Dīn bin Abdallāh Shīrāzī, Saadi Shirazi (Persian: ابومحمد مصلح الدین بن عبدالله شیرازی, Arabic: سعدي الشيرازي) better known by his pen-name as Saʿdī (Persian: سعدی) or simply Saadi, was one of the major Persian poets of the medieval period. He is not only famous in Persian-speaking countries, but has also been quoted in western sources. He is recognized for the quality of his writings and for the depth of his social and moral thoughts. Saadi is widely recognized as one of the greatest masters of the classical literary tradition.
His best known works are Bostan (The Orchard) completed in 1257 and Gulistan (The Rose Garden) in 1258. Bostan is entirely in verse (epic metre) and consists of stories aptly illustrating the standard virtues recommended to Muslims (justice, liberality, modesty, contentment) as well as of reflections on the behaviour of dervishes and their ecstatic practices. Gulistan is mainly in prose and contains stories and personal anecdotes. The text is interspersed with a variety of short poems, containing aphorisms, advice, and humorous reflections. Saadi demonstrates a profound awareness of the absurdity of human existence. The fate of those who depend on the changeable moods of kings is contrasted with the freedom of the dervishes.
خوندن کتاب بوستان، مهمی بود که به لطف صدای آقای ساعد باقری ممکن شد. در اینجا قصد دارم نه راجع به ابیات و ادبیات کتاب که بیشتر راجع به محتوی اون چند کلمهای بنویسم. باشد تا شاید در آشنایی با محتوی کتاب بوستان مفید واقع بشه.
کتاب بوستان، پر از حکایتها و پندهایی هستش که در 10 باب تنظیم شده (طبقهبندی موضوعی) و اگر بخوام در یک کلام سخنان سعدی رو توصیف کنم، میتونم بگم سعدی یک رویکرد بسیار محافظهکارانه رو در قبال بسیاری از مسائل توصیه میکنه. لازمه البته تصریح کنم که محافظهکار بودن لزوما معنای بدی نداره. اما دلالت بر ریشههای تاریخی و جغرافیایی ما داره که بزودی بهشون اشاره خواهم کرد.
حکمتهای سعدی رو در مواردی که راجع به رفتار آدم در قبال انسانهای دیگه توصیه کرده بود، بیش از همه پسندیدم. رفتار در مقابل فرد حسود، در مقابل فرد نادان، در مقابل فرد قدرتمندتر از خودت، در مقابل فرد ضعیفتر از خودت، در مقابل دشمن خودت و.... عموما و به طور خلاصه میشه کل حرف سعدی در باب رفتار با دیگران رو در تاکید بر "محبت کردن و مهر ورزیدن"، "تواضع"، "طنازی" و "کوچک شمردن نفس در مقابل دیگران" خلاصه کرد. اینها رو همه از منظر بهترین سیاست رفتاری توصیه میکنه. نه صرفا از روی درستی و غلطی.
اما از مدح و ستایش حاکم زمانه منطقه فارس (اتابک مظفرالدین پسر سعد بن زنگی- که کتاب بوستان به او تقدیم شده) که بگذریم، ابیات زیادی هم در مدح خدا و اهمیت به جا آوردن شکر نعمتهای خدا وجود داره که عمدتا در بابهای "رضا"، "قناعت" و "شکر" آورده شده بودن. اونچه که از ابیات سعدی در این بابها برمیاد- یا لااقل به نظر من اومد- تسلیم کامل بر خواست و اراده خداوند هستش. به این معنی که هر گونه تلاش در جهت تغییر وضعیت آدمی، تلاشی بیهوده و در خلاف خواست و اراده خداوند هستش و از نظر سعدی بیفایده و حتی مذمومه. البته در نظر سعدی کار و تلاش برای کسب روزی بسیار پسندیده است و توصیه شده اما نیت ترقی داشتن و تلاش برای اون، نه.
به جز اینها ولی ابیاتی هم وجود داشتند غیر قابل دفاع. مثلا در باب "تربیت" سعدی ابیاتی داره در خصوص رفتار با زن بدخلق و نافرمان که میگه:
چو زن راه بازار گیرد بزن وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
یا درادامه که میگه:
ز بیگانگان چشم زن کور باد چو بیرون شد از خانه در گور باد
و چندین بیت مشابه دیگه که بیشتر روح سنت زمانه در اون متجلی میشه و چندان بویی از حکمت نبرده. یا در همین خصوص، در خیلی موارد در سرتاسر کتاب مشاهده میشه که از تمثیل زن به عنوان موجود کمعقل و بیمایه استفاده شده که خوب قابل دفاع نیست.
همه اینها بیشتر از منظر تاریخی جالب توجه هستند. این سنتگرایی و محافظهکاری رو بیش از هر چیز باید ناشی از بیثباتی ایران در طی تاریخ، ظلم و خودکامگی حکام خرد و کلان اون، فقر و بیچارگی گسترده و نبودن فضای کار و خلاقیت دونست. سعدی به شما توصیه نمیکنه عمر کوتاهه پس به پیشه و کسوتی که دوست داری بپرداز. میگه روزیت رو بخور و خدا رو شکر کن، دیگه هم از کم و زیادش نپرس که خواست خدا همین بوده. اینها در واقع بیشتر مرهمی بر رنجهایی بوده که دوایی در اون ایام برای اون وجود نداشته. در فضایی که هر آن ممکن بوده زیر تیغ راهزن یا حاکم، هست و نیست آدم بر باد بره، نباید تعجب کرد که چرا سعدی توصیه به محافظهکاری میکرده. و از همین جهت بوده که سعدی تلاش برای تغییر رو مذموم میدیده. اینها دیگه حکمت نیست. اینها تاریخه.
اما نکتهای که در این رابطه به نظرم رسید این بود که چطور این کتابها در طی تاریخ منجر به وزین شدن کفه ترازوی سنت شدند و اینکه این دست کتابها که تا همین اواخر در مکتبخونههای ما به عنوان حکمت به بچهها درس داده میشد، چطور تغییر دادن وضعیت فردی و جمعی رو در کشور ما به چالش کشیدند و نهایتا در نبرد سنت در مقابل مدرنیته، به ضرر ما تموم شدند؛ چنانکه هنوز هم سایه اون کجپنداریها، بواسط عقبه قویای که در ادبیات و دین ما دارن، از روی جامعه ما محو نشده و حتی دستاویزی برای سوء استفاده ایدئولوژیکی قرار میگیره.
دوستانِ گرانقدر، زمانی که با اشعارِ لطیف و ادبیِ این استاد و آموزگارِ اخلاق، یعنی <سعدی> که خود را شاگردِ کلاسِ اخلاقِ زنده یاد <فردوسی بزرگ> میداند، آشنا میشوید.. در اصل، با رفتارِ انسانی و آدابِ نیکِ سرزمینمان ایران آشنا میشوید **************************** به ابیاتی که از "بوستان" برایِ شما عزیزان در زیر نوشته ام، دقت کنید و بیاندیشید
يکی در بيابان سگی تشنه يافت برون از رمق در حياتش نيافت کُله دلو کرد آن پسنديده کيش چو حبل اندر آن بست دستار خويش به خدمت ميان بست و بازو گشاد سگِ ناتوان را دمی آب داد خبر داد پيغمبر از حال مرد که داور گناهان از او عفو کرد الا گر جفا کردی انديشه کن وفا پيش گير و کَرَم پيشه کن يکی با سگی نکويی گم نکرد کجا گم شود خير با نيکمرد؟ کرم کن چنان کت برآيد زدست جهانبان درِ خير بر کس نبست به قنطار زر بخش کردن زِ گنج نباشد چو قيراطی از دسترنج برد هر کسی بار در خورد زور گران است پای ملخ پيش مور
بله دوستانِ خردمندِ من، <سعدی> با این شعر به نوعی رفتار و آدابِ ایرانیان را نشان میدهد... البته منظور ساکنینِ عرب پرستِ ایران زمین نمیباشد.. منظور آنهایی که سگ و گربه را برایِ تفریح در کوچه و خیابان آتش میزنند و سنگ به آنها پرتاب میکنند و آنها را نجس میشمارند، نمیباشد... <سعدی> بسیار واضح و روشن میگوید: شخصِ موردِ نظر، دارایِ کیش و آیینِ پسندیده بوده است. پس شخص موردِ نظر ایرانی اصیل بوده و عرب پرست و مسلمان نبوده است. چراکه اگر مسلمان بود، با آن مغز تهی، سگ را نجس میدانست و در کلاهش به سگ آب نمیداد... منظورِ <سعدی> ایرانی پاک سرشت بوده است... عزیزانم، ایرانی حیوان آزاری نمیکند... غارت نمیکند.. تجاوز نمیکند.. جهاد نمیکند.. در راه خدا حیواناتِ بی آزار را همچون موجوداتِ بیشعور و بیابانیِ هزاران سال پیش، قربانی نمیکند... این کثافت کاری ها در آیینِ ما ایرانیان جایی نداشته و ندارد... عرب های تازی و ساکنینِ آسیای میانه و یونانیان، نسبت به حیوانات از همان ابتدا، بیرحم بوده اند... ولی ما ایرانیان به طبیعت و پرندگان و حیوانات عشق میورزیدیم... حال برایِ ما با آن تمدن و پیشینۀ فرهنگی ناب، آیا رفتار امروز به نوعی ننگ و ذلت به شمار نمی آید!؟؟ -------------------------------------------------- عزیزانم، لطفاً به ابیاتی که در زیر مینویسم توجه کنید، که <سعدی> چه زیبا در موردِ کسانی که با ریا، اعمال مذهبی همچون روزه و قربانی کردن و نذری دادن را انجام میدهند، و خیرشان به انسانهای درمانده نمیرسد، سخن گفته است اشعار در موردِ زنی است که زندگی سختی را همراه با کودکانِ گرسنه اش میگذراند، لذا به شوهرش میگوید تا نزدِ سلطان رفته و باقی مانده هایِ غذایشان را بگیرد و شکم بچه هایش را سیر کند... مرد میگوید که سلطان امروز روزه گرفته است و در آشپزخانهٔ قصر، خبری از خوراک و غذا نمیباشد... اینجاست که زن لب به شکوه و شکایت میگشاید و <سعدی> پیام و پند و اندرزِ اخلاقی را در سخنانِ زن، بیان نموده است
به سرهنگ سلطان چنین گفت زن که خیز ای مبارک در رزق زن برو تا ز خوانت نصیبی دهند که فرزندگانت نظر بر رهند بگفتا بود مطبخ امروز سرد که سلطان به شب نیت روزه کرد زن از ناامیدی سر انداخت پیش همی گفت با خود دل از فاقه ریش که سلطان از این روزه گویی چه خواست؟ که افطار او عید طفلان ماست خورنده که خیرش برآید ز دست به از صائم الدهر دنیا پرست مسلم کسی را بود روزه داشت که درماندهای را دهد نان چاشت وگرنه چه لازم که سعیی بری زِ خود بازگیری و هم خود خوری؟ -------------------------------------------------- عزیزان و نورِ چشمانم، دیگر چیزی از تمدن و آداب و رسوم ما ایرانیان باقی نمانده است.. یک شاهنامهٔ فردوسی بزرگ برایمان مانده است و یک بوستان و گلستانِ سعدی ... چنانچه این آثارِ ارزشمند را فراموش کنیم و یا بی اصل و نصب هایِ عرب پرست، به مرورِ زمان، این آثار را از فرزندانِ این مرز و بوم بگیرند، باید بگویم که خااااک بر سرِ خودمان و آیندگانمان کرده ایم
امیدوارم این ریویو برایِ شما ایرانیانِ خردگرا و ادب پرور، مفید بوده باشه <پیروز باشید و ایرانی>
۱_چر�� من انقدر دیر بوستان رو خوندم؟ ۲_چقد خجالت میکشم که انقدر دیر بوستان رو خوندم :( ۳_با تشکر از برنامه اکنون که انقدر از بوستان گفتند و گفتند که به صرافتش افتادم بخونمش. ۴_سعدی انقدر شیرینزبون بود و من نمیدونستم🫠 ۵_دوستش داشتم بسی. همین.
Prends seulement ce qui est pur et laisse ce qui est trouble
Le Boustan a été composé par Saadi, un poète persan du XIIIème siècle. Il s'agit d'un ensemble d'apologues et de fables regroupés par thème, et ayant, comme dans le Gulistan, une visée édificatrice. On retrouve des passages entier du Gulistan dans le Boustan.
Les thèmes abordés sont variés: d'un côté exhalation de la magnanimité, de l'humanité, de la bonté, de la prudence; de l'autre, critique des faux dévots, de la licence, de la complaisance pour le mal. On a donc au final des maximes, mais qui semblent de prime abord loin de prétendre à former un système, car on en verra souvent qui paraissent se contredire les unes les autres; c'est qu'elles répondent à des circonstances différentes.
Saadi livre ainsi tout un faisceau de maximes enchâssées dans des histoires frappantes, qui permettent de ne pas se trouver démuni face aux tours de la fortune. Il parait qu'elles ont influencé le Soufisme, mais n'étant pas très au fait de cette tradition, j'ai surtout été marqué par les liens avec ce que je connais: la tradition hellénique et judéo-chrétienne.
J'ai beaucoup apprécié la manière propre à Saadi d'user de l'invention, et de nombreuses histoires en ont fait résonner d'autres dans ma mémoire. Certaines sont évidemment marquées par les mœurs et affaires particulières du temps où elles ont été écrites; elle gagnent alors en valeur informative ce qu'elles perdent en valeur universelle. J'ai par contre un peu regretté que les notes soient rejetées en fin de chapitre: sur un livre électronique, ce n'est pas aussi pratique que sur un livre papier.
بوستان رو یک بار از سر تا ته خوندم بالاخره. و کماکان اعجاز ایجاز سعدی شگفتزدهم کرد. تصحیح و شرح غلامحسین یوسفی رو از دبیرستان دوست داشتم ولی این بار که با «بازیافت بوستانیهای سعدی» مؤید شیرازی خوندمش فهمیدم روش ابتدایی تصحیح و گذشتن یوسفی از شرح بیتهای مشکلدار رو. به طور کل لزوم تصحیح مجدد کلیات سعدی رو واقعا حس میکنم. شاید بعدها انتقادیتر خوندمش و بیشتر نوشتم.
یکی از حکما را شنیدم که می گفت:هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر آ«کسی که چون دیگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند. سخن را سر است اى خداوند و بن میاور سخن در میان سخن خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش نگوید سخن تا نبیند خموش
يعتبر أريج البستان ( بوستان ) بجانب عمله النثري الآخر ( كلستان ) من أهم أعمال سعدي الشيرازي، ثالث شعراء إيران الكبار . بوستان تجوال صوفي عرفاني في مواضيع مختلفة تخص التزكية، والقناعة، والرضى، والتواضع، والعشق، وغيرها، وعلى طريقة الشعراء القدامى، كان يمجد ويمدح أمير البلاد في ذلك الوقت في أكثر من موضع في ثنايا الكتاب،وقدّم مواضيع المختلفة من خلال عبر وتشبيهات وتجاربه الشخصية، واعتمد كثيراً على الحكايا والقصص المستمدة من أمثال عمر بن عبدالعزيز، يوسف وزليخة، لقمان الحكيم، والصوفية والزهاد من أمثال معروف الكرخي وذي النون المصري وغيرهم، وصاغ هذه الحكايا بأسلوبه وحروفه ..
أعتقد بأن الشعر المترجم يفقد الكثير من رونقه، لابتعاده عن لغته الأم، لكن مايميز أكثر شعر الفرس - في نظري - هو المعاني؛ وأرى بأن المترجم ( أمين بدوي، الذي يلقب بعاشق الفارسية) قدّم جهداً يستحق الثناء والشكر حقيقة، لذا قد تكون العبارة مضطربة ومشوشة في كثير من الأحيان، لكن المعنى واضح ومفهوم. وقد تكون بعض هذه الحِكم والأشعار قد فقدت بريقها، لكن الأغلبية تستحق القراءة والتفكر فيها .
اولین باری که بوستان رو خوندم 6 سالم بود شاید باور نکنید چون اون خانومه هم که کتابش رو برداشته بودم میخوندم فکر میکرد دارم بازی میکنم بعد به شوخی گفت چی کار میکنی? گفتم دارم میخونمش و بلند بلند خوندم حالا قیافه منو و قیافه اون خانومه رو تصور کنید چون اون زمانا بن بن بن نبود که ناگهان طرف خودکارشو از جیبش در آورد و صفحه اول کتاب رو برام نوشت و بمن هدیه اش کرد و دوستی من و سعدی شروع شد کتاب الان در کتابخانه من موجود است مال اردیبهشت 72 من مهر اون سال رفتم کلاس اول
كلا خيلي موافق روايت و داستان گفتن منظوم نيستم؛ قهرا ابيات بيمورد و بي نكته رو زياد ميكنه ولي خب اين يكي سعدي بودنش بهتر از بقيه ميكندش. حكايت مورد علاقه م شبي ياد دارم كه چشمم نخفت بود كه تونست در آن واحد رمانتيك و ترسناك و آموزنده باشه.
باید تاریخ ادبیات برای ازمون میخوندم،رسیدم به بوستان سعدی.خوندم تموم شد،نوشته بود ارمان شهر سعدیه! كلمه كلیدی بود موند تو ذهنم. شب قبل از خواب یك دفعه به ذهنم رسید ارمان شهر سعدی چه طوری میتونه باشه؟ یادم اومد دبیرمون گفته بود بخونین برای قرابتتون خوبه!روژین هم گفته بود بوستان خوبه بخونش! شروع كه كردم فهمیدم كه چقدرررر قرابته همش:)) بعد كم كم یااادم رفت كه من كنكور دارم و قرابت داره و فلان و اینا:)))
این دومین تلاش من بود برای خوندن این کتاب. که باز هم شکست خورد. همونطور که دو تلاش قبلیم واسهی خوندن گلستان شکست خوردن. متنفرم از اینکه کتابایی رو به شلف در حال خواندنم اضافه کنم و بعد ببینم که نخیر، نمیشه اصلا. بدبختی اینجاست که اکثرا هم کتابای پدر و مادرداری هستن. ولی خب نمیشه واقعا، چه کار کنم. آدم خوندن اینجور کتابا نیستم. دستکم نه فعلا. حالا هم میرم برای بار سوم برای خوندن گلستان تلاش کنم، اما این بار دیگه اضافهش نمیکنم که بعد بخوام واسه برداشتنش و گذاشتنش تو لیست "هیچوقت تمام نشد" با خودم کلنجار بدم.
بسیار زیبا. بسیار آموزنده. واقعا مشک آن است که خود ببوید. عطر بوستان سعدی آنقدر دل انگیز است که نیازی به اضافه کردن نظر من نیست. بخوانید. از گلستان سعدی هم بهتره.
Travelers bring sugar-candy from Egypt as a present to their friends. Although I have no candy, yet have I words that are sweeter.
A sagacious youth of noble family landed at a seaport of Turkey, and, as he displayed piety add wisdom, his baggage was deposited in a mosque. One day the priest said to him, “Sweep away the dust and rubbish from the mosque.” Immediately, the young man went away and no one saw him there again. Thus, did the elder and his followers suppose he did not care to serve. The next day, a servant of the mosque met him on the road and said, “Thou didst act wrongly in thy perverse judgment. Knowest thou not, O conceited youth, that men are dignified by service?” Sorrow fully, the youth began to weep. “O soul-cherishing and heart-illuminating friend!” He answered, “I saw no dirt or rubbish in that holy place but mine own corrupt self. Therefore, I retraced my steps, for a mosque is better cleansed from such.”
Written in thirteenth century, the book is full of similar fables and words of wisdom written in verse. I had no intention of taking away fourth star despite the fact that Saadi is often boosting of his virtues, but towards the end - Saadi ridicules idol worshipers. I could tolerate even that, had Saadi not gone out of his way to do it. I love criticism of religions but only as long as it is not done to promote one at cost of other. Except those couple of pages, it is an awesome book.
Though I read a prose translation, the parables and fables were still incredibly poetic - and very quotable, so much so that I think I will find it hard to resist annoying friends with lines from the Bustan for the next few weeks! One of my favorite stories is the Story of a Moth and a Candle, which for me encapsulates the simple beauty of Saadi's style.
If you find this book appealing, proceed to "The Gulistan" (the Rose Garden) next - another amazing creation of Saadi. According to the experts, this translation is as close to the original as humanly possible.
Güzel deyişler, özlü sözlerle pekçok kısa hikaye anlatıp, tavsiyeler veriyor bu büyük Doğu Klasiğinde, Sadi. Günümüzde, toplumsal yapı ve anlayış o kadar farklı ki, ne yazıkki pekçok tavsiyesi fazlaca iyi niyetli.
در ابتدای خواندن کتاب_حدود سه ماه پیش_تصمیم داشتم که هر بیتی که به نظرم زیبا و آموزنده آمد را در این سایت ثبت کنم تا هرچند از گاهی سراغ یادداشت هایم بیایم و دوباره به آنها نگاهی بیندازم. با پیش بردن چند صفحه از کتاب متوجه شدم که چنین نمی توانم بکنم، چرا که بسیاری از ابیات، حکایات و باب های کتاب سعدی پر است از حرف های حکیمانه و زیبا. برای آنکه نکات زیبای کتاب را بخواهم مرور کنم باید کل کتاب را دوباره بخوانم و همین مطلب نشانگر حکمت، چیره دستی و پرهیز از طولانی کردن کلام سعدی است. ابتدا در شروع خوانش کتاب تردید داشتم، چرا که احتمال می دادم برای منِ شعرنخوانده خواندن این کتاب دشوار خواهد بود، اما با شروع مطالعه ی کتاب پی بردم که بسیاری از ابیات آن را می توانم بفهمم و از این بابت خوشحال شدم. درست است که بعضی از ابیات را نصفه نیمه فهمیدم و گاه از بعضی اصلاً سردرنیاوردم و درست است که من آنقدر در مطالعه ی ادبیات و کتب شعر قوی نیستم که راحت اشعار سعدی، حافظ یا مولوی را بفهمم و از آنها لذت کامل ببرم، اما یک لذت نصفه نیمه بردن و چند نکته حکمت آموز آموختن بهتر از ترسیدن از عدم فهم این کتاب ها و در نتیجه نخواندن، لذت نبردن و یاد نگرفتن از آنهاست.
با اینکه هممون این کتاب هارو به عنوان گنجینه های ارزشمند زبان فارسی میشناسیم اما واقعا فکر نمیکردم این کتاب اینقدر خوب و فوق العاده باشه فوق العاده روون و شیرین پر از حکایت های کوتاه و بلند و پتد و اندرز و توضیح و اندیشه و تفکر از یه جایی به بعد سرعتمو کم کردم که هم بیشتر و عمیق تر فکر کنم همراه خوندنم و هم لذت بیشتری ببرم و زود تموم نشه حتی چیزهایی که میدونستم یا به عنوان قوانین اخلاقی پذیرفته بودم رو فوق العاده شرح داده بود یا تو دل یه حکایت گفته بود و تاثیرش رو زیادتر کرده بود کلی هم چیز جدید اموختم ازش شاید نهایتا با ۵۰ بیت کتاب موافق نبودم که خود سعدی تو کتاب میگه که خدا هر خوبی رو ۱۰ برابر میکنه پس اگه خوبی میبینی همونارو درنظر بگیر و بخاطر جاهایی که قبول نداری تقبیح نکن! امم نمیدونم دیگه از چه ویژگی بگم که توضیح بدم فوق العاده بود کتاب اگر خیلی اهل شعر نیستید و میترسید کلمات کهنی باشه که نفهمیدشون باید بگم که نترسیدد.این کلمات حداقلین و قابل فهم و موسیقی ابیات جادوتون میکنه!