Jump to ratings and reviews
Rate this book

L'homme à la colombe

Rate this book
قصه‌ای است درباره سازمان ملل: آدم‌هایش، اهدافش، راهکارهایش و عملکردهایش. به نوعی افشاگری است و در نتیجه خنده‌دار. کتاب پر از استعاره، و خواندنش دقت می‌طلبد. اگر صحنه‌های کتاب را که بسیار به تصویر نزدیک‌اند، در نظر آورید حتماً به هنگام خواندن کتاب مدام لبخند به لب خواهید داشت.

167 pages, Paperback

First published January 1, 1984

9 people are currently reading
197 people want to read

About the author

Romain Gary

167 books1,924 followers
Romain Gary was a Jewish-French novelist, film director, World War II aviator and diplomat. He also wrote under the pen name Émile Ajar .

Born Roman Kacew (Yiddish: קצב, Russian: Кацев), Romain Gary grew up in Vilnius to a family of Lithuanian Jews. He changed his name to Romain Gary when he escaped occupied France to fight with Great Britain against Germany in WWII. His father, Arieh-Leib Kacew, abandoned his family in 1925 and remarried. From this time Gary was raised by his mother, Nina Owczinski. When he was fourteen, he and his mother moved to Nice, France. In his books and interviews, he presented many different versions of his father's origin, parents, occupation and childhood.

He later studied law, first in Aix-en-Provence and then in Paris. He learned to pilot an aircraft in the French Air Force in Salon-de-Provence and in Avord Air Base, near Bourges. Following the Nazi occupation of France in World War II, he fled to England and under Charles de Gaulle served with the Free French Forces in Europe and North Africa. As a pilot, he took part in over 25 successful offensives logging over 65 hours of air time.

He was greatly decorated for his bravery in the war, receiving many medals and honors.

After the war, he worked in the French diplomatic service and in 1945 published his first novel. He would become one of France's most popular and prolific writers, authoring more than thirty novels, essays and memoirs, some of which he wrote under the pseudonym of Émile Ajar. He also wrote one novel under the pseudonym of Fosco Sinibaldi and another as Shatan Bogat.

In 1952, he became secretary of the French Delegation to the United Nations in New York, and later in London (in 1955).

In 1956, he became Consul General of France in Los Angeles.

He is the only person to win the Prix Goncourt twice. This prize for French language literature is awarded only once to an author. Gary, who had already received the prize in 1956 for Les racines du ciel , published La vie devant soi under the pseudonym of Émile Ajar in 1975. The Académie Goncourt awarded the prize to the author of this book without knowing his real identity. A period of literary intrigue followed. Gary's little cousin Paul Pavlowitch posed as the author for a time. Gary later revealed the truth in his posthumous book Vie et mort d'Émile Ajar .

Gary's first wife was the British writer, journalist, and Vogue editor Lesley Blanch (author of The Wilder Shores of Love ). They married in 1944 and divorced in 1961. From 1962 to 1970, Gary was married to the American actress Jean Seberg, with whom he had a son, Alexandre Diego Gary.

He also co-wrote the screenplay for the motion picture, The Longest Day and co-wrote and directed the 1971 film Kill! , starring his now ex-wife Seberg.

Suffering from depression after Seberg's 1979 suicide, Gary died of a self-inflicted gunshot wound on December 2, 1980 in Paris, France though he left a note which said specifically that his death had no relation with Seberg's suicide.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
27 (5%)
4 stars
102 (21%)
3 stars
195 (41%)
2 stars
111 (23%)
1 star
37 (7%)
Displaying 1 - 30 of 68 reviews
Profile Image for Ali Salehi.
249 reviews37 followers
May 9, 2025
میخوایم راجع به «مردی با کبوتر» از «رومن گاری» حرف بزنیم نویسنده‌ای که بخاطر امثال «سروش صحت» در امروز ایران خیلی سر و صدا راه انداخته.
مختصر و مفید بگم
کتاب اصلا خوب نیست.
جاهایی به حدی بده که مجبوریم رد کنیم.
شخصیت در کتاب وجود نداره. همه تیپ ان و حتی به تیپ هم نمیرسن.طرح داستانی و فضایی که داستان به صورت نصفه نیمه برای ما میسازه پر ایراده.بیش از حد در اتاق فکر ذهن نویسنده میگرده و باعث میشه آزار دهنده بنظر برسه.
اما...
یه چیز کتاب خوبه که باعث میشه من به «رومن گاری» نگم نویسنده بد.
و اون «دغدغه‌مندی» نویسنده‌ست.
دغدغه نویسنده هرگز به فرم که سهله ، به طرح هم تبدیل نمیشه. اما دغدغه‌ قویه. و همین باعث میشه که من بگم «مردی با کبوتر» کتاب خوبی نیست. اما نویسنده نسبتا فهمیده‌ای داره.
این اولین کاری بود که از «رومن گاری» خوندم و امیدوارم کار (های) بعدی ، از این جلو بزنن.
Profile Image for Salamon.
142 reviews70 followers
August 18, 2025
به هر حال کار گاریه، هر چند نه مثل همیشه!
نیمه‌ی دیشب کلافه و سراسیمه به سمت قفسه رفتم تا چیز دیگری پیدا کنم، چیزی که چیز باشد و دوای درد بی‌درمان اوج کلافگی در نیمه‌شب. اگر حواسم سر جا بود چیزی از توماس برنهارد برمی‌داشتم تا برنامه‌ی قبلی هم در نظر گرفته شده باشد، اما قرعه به نام کتاب کوچک گاری افتاد.

     مردی با کبوتر داستان سرراست شکست و بیهودگی آرمان‌گراییه؛ چه آرمانگرای معتقد باشیم، چه دکاندار سالوسِ مزوّر. دنیا در نهایت مسیر تباهی خودش رو طی می‌کنه چنان‌که کاراکتر مشاور معتمد رئیس سازمان ملل در کتاب بهش اشاره می‌کنه؛ زمان تمام رنج‌ها رو به ابتذال میکشه و ازشون سیرکی برای سرگرمی مردمان می‌سازه. و کسانی که سال‌ها و سال‌ها توی سالن‌ها و کریدورهای سازمان ملل در نیویورک یا هر جای مشابهی اصوات نامفهومی رو با جدیت جای مفاهیم ارزشمند و سازنده‌ی انسانی جا می‌زنند، روح فاسد و پوچ آرمانگرایی در حال حاضر رو آشکارا به نمایش می‌گذارند.

     جالب اینه که داستان در محل سازمان ملل در سال ۱۹۵۰ میگذره و امروز بعد از هفتاد و پنج سال این بیهودگی از همیشه آشکارتره. نگاهی سریع که به خبرهای روز جهان می‌اندازی (جلسه‌ی اروپایی‌ها و ترامپ و زلنسکی بر سر آتش‌بس در اوکراین، کشتار در کنگو و سودان، جلسات مشابه در قطر و مصر برای آتش‌بس در غزه، ...) می‌بینی که کتاب هیچ جای بیراهه‌ای نرفته. تلاش مشترک زمینی برای مبارزه با رنج انسانی شوخی زشت و بی‌مزه‌ای بیش نیست.
Profile Image for fatemeh Motamedi.
61 reviews55 followers
November 24, 2021
اولین کتابی که از رومن گاری خوندم، کتاب زندگی در پیش رو بود . که خیلی دوسش داشتم ،اما اینو نه

رومن گاری این کتاب رو با رویکردی انتقادی به سازمان ملل نوشته و داستان روایتی خطی و ساده دارد
رومن در داستان از چند نماد مختلف برای به هم پیوستگی روایت خود استفاده می‌کند، کبوتر به عنوان نماد صلح در جهان، کابوی به عنوان نماد غرب وحشی، سرخپوست به عنوان نماد اکثریت مورد ظلم واقع شده و جدا مانده از فرهنگ خود.
Profile Image for Arezu Wishka.
269 reviews253 followers
March 30, 2018
این کتاب جزو کتاب های محبوب من نیست اما خوب می دونم که از پس کاری که می خواسته انجام بده خوب بر اومده. من چون این کتاب بهم هدیه داده شده بود خوندمش و اولین کاری هم هست که از رومن گاری خوندم. گرچه چند بار سعی کردم خداحافظ گری کوپر و لیدی ال رو بخونم اما قرعه نهایتا به نام این کتاب افتاد. می دونم اگه نسخه بومی این کتاب رو با همین سبک در مورد سازمان داخلی کشور خودمون می خوندم چقدر لذت بیشتری می بردم بنابراین نهایتا لذت کمی که بردم رو به حساب دور بودنم از اون فضا می ذارم و نگرفتن استعاره ها و کنایه های فراوون کتاب. در ادامه یادداشت هایی که خوندم رو می ذارم که شما هم استفاده کنید.

یادداشت های سایت اقلیت:
«مردی با کبوتر» کتابی است که با رویکردی انتقادی به سازمان ملل نوشته شده است، مرد جوانی در یکی از اتاق‌های پنهانِ ساختمان عظیم سازمان ملل مخفی شده است و رومن گاری با توصیف او و آرمان‌هایش و کبوتری که همراهِ اوست، با تعابیری نمادین و کنایه‌آمیز، به انتقاد از اوضاع جهانی و نقش سازمان ملل در تحقق آرمان‌هایی که برای آن شکل گرفته است می‌پردازد.

«مردی با کبوتر» با این جملات آغاز می‌شود: «یک روز زیبای سپتامبر …۱۹۵، حدود ساعت یازده صبح، قفس بزرگ شیشه‌ای سازمان ملل متحد در آفتاب پاییز می‌درخشید و مأموریت صلح‌جویانه‌اش را که همان «بزرگ‌ترین مرکز جلب سیاح آمریکا» شدن بود، ادا می‌کرد. هزاران بازدیدکننده که با موج بی‌پایان ماشین‌ها به ورودیۀ شمالی متمایل بودند، با راهنمایی راهنمایان به داخل ساختمان بلعیده می‌شدند. بازدیدکنندگان لحظه‌ای مقابل سالن مراقبه می‌ایستادند و هشتاد و دو صندلی خالی را نظاره می‌کردند که نشان‌گر این بود که هشتاد و دو نماینده کار دیگری داشته‌اند…»

در بخش دیگری از این کتاب می‌خوانیم: «حدود ساعت سه، واکسی سازمان ملل که در طبقۀ سوم دفتر دبیرکل، در کنار در ورودی کافه تریا، هنرش را به مرحلۀ عمل درمی‌آورد، ماهوت‌پاک‌کن‌ها و جعبه‌های واکسش را جمع و جور کرد و دست از کار کشید.»

«او سرخ‌پوستی از قبیلل هوپی بود، لاغر و استخوانی، با چهره‌ای بی‌احساس که نشانی از فروتنی داشت. ظاهری بلندبالا داشت، موهایش را با پر زینت داده بود و با همین شکل و شمایل روی پای مشتری‌های مهم خم می‌شد، که البته این حرکت او یکی از نمایش‌های عادی آن مکان بود.»

«… به آدم‌ها و اشیا با نگاهی بی‌تفاوت می‌نگریست. یک جفت ماهوت‌پاک‌کن به دست داشت و اغلب اوقات بدش نمی‌آمد از چیزی که به آن نام «چپق صلح» داده بود، استفاده کند! ـ یک بطری درست و حسابی که از زیر نیم‌تنۀ پشمی‌اش به سان قوزی بیرون زده بود و با لذتی کامل آن را به دهان می‌برد ـ .»

«برای دیگران درد دل می‌کرد و به سؤال‌کننده‌ها با صدایی خش‌دار می‌گفت: ـ می‌خواهید بدانید چرا واکسی شده‌ام؟ خیلی ساده است. خواستم کاری کنم تا به مردم بفهمانم که پیش از آنکه صاحب افکار زیبا باشند، صاحب پا هستند! بسیاری از آدم‌ها در این آسمان‌خراش این را از یاد برده‌اند. اگر مثل من روزی صد تا کفش واکس بزنند، شاید به یاد آورند که پای آدمی روی زمین است و نه در ابرها.»

جعفر مرتضوی: «مردی با کبوتر» جزو کتاب‌هایی است که نمی‌توان به‌راحتی آن‌ها را جزو آثار ادبی به حساب آورد. دل‌آزردگی نویسنده از تحقق نیافتن آرمانی که در نام سازمان ملل متحد متجلی شده است، بسیار پررنگ است و در نتیجه، شعار و پیامی که می‌خواهد از ورای نوشته‌اش به خواننده برساند، اثرش را چنان تحت تاثیر قرارداده که چندان چیزی بیشتر از پیام روشن کتاب ندارد به او بدهد. کتاب پر است از صحنه‌های تکراری، شخصیت‌های تک‌بعدی و طنزهای سرد که فقط نویسنده‌ای چون رومن گاری با قلم قدرتمندش می‌توانسته از پس سرهم کردن آن برآید و خواننده را هر چند کسل و کلافه، تا صفحات پایانی کتاب با خودش همراه کند. در واقع، اثر بیشتر در چارچوبی نوشته شده که ستون‌های طنز سیاسی و سیاه روزنامه‌ها را با آن پر می‌کنند. ستون‌هایی که در اوج دلخوری و ناامیدی، سعی می‌کنند تا با ریشخندی تلخ برای سرنوشت شوم رؤیاها و آرزوهای رو به گور، گونه‌ای گلگون بسازند.

علی معصومی: «مردی با کبوتر» داستان کابوی جوانی است که با انگیزه‌ای نه چندان مشخص در ساختمان مرکزی سازمان ملل مخفی شده و پیرامون خود هیاهویی تبلیغاتی به راه می‌اندازد. اثر، اثری خالی از شخصیت‌پردازی و پلات نیرومند است. جهت‌گیری‌های سیاسی نویسنده و نحوۀ نقد هجوگونه‌اش در مورد سازمان ملل به‌سرعت تکراری می‌شود. این جهت‌گیری یک سویه، اثر را از چندصدایی بودن درآورده و ضعف دیگری را به کار اضافه می‌کند. اگر شوخی‌های شناخته‌شدۀ رومن گاری بخشی از بار را به دوش نمی‌گرفت، با کاری حتا ضعیف‌تر از این مواجه می‌شدیم. در مجموع، شاید بتوان این کتاب را اثری ضعیف از رومن گاری دانست. چیزی که نه رمان محسوب می‌شود و نه حتی یک داستان بلند خوب.

مهدی موسوی نژاد: من کتاب «مردی با کبوتر» را علی‌رغم این‌که شاید بنا به سلیقۀ شخصی‌ام در خواندن داستان و رمان، نپسندم و جزو کتاب‌های مورد علاقه‌ام نباشد، داستان بلندی می‌دانم که در ژانر و در نوع خودش، کتاب موفقی است. نویسنده قصد داشته است که رمانی سیاسی ـ انتقادی بنویسد و صرف نظر از اینکه برای ادبیات، به تعهدی خارج از خودِ ادبیات قایل باشیم، یا نباشیم، از پس این کار، به شکل ادبی و هنری‌اش برآمده است. توصیف دقیق و تأثیرگذاری که نویسنده در ابتدای این کتاب، می‌کند به‌خوبی فضای کارش را می‌سازد و ما از همان ابتدا با سازمانی عظیم ولی توخالی و بی‌فایده روبه‌رو می‌شویم که از کار افتاده و اخته شده است که مردی در یکی از اتاق‌های گمشدۀ آن، با افکار متفاوتی که در سر دارد، قصد دارد از جایی، تغییری را آغاز کند. رومن گاری در این داستان بلند، توانسته است، با طنزی پذیرفتنی و ساختن فضا و شخصیت‌هایی مستحکم، و نمادپردازی‌های داستانی‌اش، مقصود و هدفش را در قالب داستان و ادبیات به ما عرضه کند و از افتادن در دامِ شعاری نویسی به‌خوبی برهد؛ کاری که در چنین انواعی از داستان، راه رفتن بر لبۀ تیغ است و به‌آسانی به دست نمی‌آید و از این جهت، این کار رومن گاری را می‌توان با آثاری مانند قلعۀ حیوانات مقایسه کرد.
Profile Image for JJ Khodadadi.
451 reviews129 followers
November 9, 2021
موضوعی که کار شده بود خیلی خوب بود ولی داستان باب میل من نبود. شروع داستان عالی بود، مخصوصا واکس زن پیر و تیکه کلامش. استعاره های خوبی به کار برده شده بود حتی پایان داستان هم پر از معنی بود ولی انتظار خیلی بیشتری داشتم.
Profile Image for Ali Niazi.
241 reviews32 followers
August 21, 2018
ارزش یک بار خوندن را داشت
Profile Image for Haman.
270 reviews70 followers
June 1, 2015
و فقط هم دو راه‌حل موجود است: آن‌قدر بخندیم تا منفجر شویم، یا فقط منفجر شویم!
Profile Image for Gypsy.
433 reviews711 followers
February 27, 2023
بعد از چند سال دوباره برگشتم که از رومن گاری بخونم چون خیلی دوستش دارم، اما این کارش رو دوست نداشتم. بامزه بود، باهاش خیلی جاها میشد سر تکون داد و بگی راست میگه، اما این مدل کارها رو دوست ندارم. از عمد هم سراغ یه کار اجتماعی تر و سیاسی ترش رفتم که با دوتای قبلی ای که خوندم فرق کنه برام. بازم پشیمون نیستم از شنیدنش.
Profile Image for Rosita .
166 reviews35 followers
August 11, 2024
نمیدونم برای چی نظرات منفی درمورد این کتاب زیاده، رومن گاری در این کتاب با استفاده از نماد‌ها و زبانی طنز که در عین شیرین بودن، تلخ وگزنده است، واقعیت مترسکی به نام سازمان ملل متحد را به سخره میگیره. کتاب پر از نماد و اشارات ریز با چاشنی طنز تلخ هستش که بنظرم هرموقعی، چه زمان انتشار این کتاب و چه الان کاملا قابل لمس هستش .
ساده لوحی مردم، رهبری آدمها توسط اعتقادات، پوچی وعده وعید های سازمان‌ملل و دولت ها، فراموش شدن آرمانها به مرور زمان و ... همه و همه به ظرافت در داستان نشان داده شده‌اند . ______________________
تمام چیزهای کاملاً ذاتی در این‌جا به تجرید بدل می‌شوند – نان، صلح، برادری، حقوق بشر – تمام چیزهای بسیار محکم در این‌جا تبخیر می‌شوند و به کلام، به هوا یا سیاقی در سبک تبدیل می‌شوند. و تمام این‌ها تبدیل به تجرید می‌شوند و بعد می‌شود دست را از ورایشان گذراند: دیگر هیچ چیزی نمانده. این روشی قدیمی است که سازمان برای رها کردن خود از مسائل به کار می‌برد و این هم روشی است که آن‌ها برای رها کردن خود از دست جانی به کار برده‌اند.
Profile Image for Shabnam.
64 reviews27 followers
December 30, 2018
این جدایی بی رحمانه میان شرق و غرب، میان روسیه و آمریکا، میان کمونیست ها و کاپیتالیست ها، از چه روست؟ آیا ما همان گندمی را که شما می کارید نمی کاریم؟ آیا ما همان سگی را که شما نوازش می کنید، نوازش نمی کنیم؟ آیا جنگل های ما به همان زبان جنگل های شما زمزمه نمی کنند؟ آیا گاوهای مزارع ما شب ها همان صدایی را نمی دهند که گاوهای شما؟
 
آیا همان شبنمی که هرشب روی گل های بسیار ناچیز ما می نشیند، از همان شبنم شما نیست؟ آیا قصه های دایه های ما همان خوشبختی را نوید نمی دهند که قصه های دایه های شما؟ و آیا بالاخره ما همه با هم برادر نیستیم؟

چندین کتاب از رومن گاری خوندم
سبک و استایل نویسندگی معصومانه ای دارد
کتابی که قطعا ارزش یکبار خواندن را دارد با نگاهی معصومانه ساده انگارانه و فلسفی به دنیا
Profile Image for Somayeh.
227 reviews40 followers
October 27, 2016
یک طنز سیاسی در نقد رفتار منفعل سازمان ملل!
جالب بود.
Profile Image for Arezoo h.
60 reviews34 followers
June 8, 2017
عين هميشه عمل ميكنيم: يعني هيچ كاري نميكنيم...
Profile Image for حسن صنوبری.
282 reviews106 followers
May 14, 2020
بخشی از یادداشتم برای این کتاب
انتشار «مردی با کبوتر» چه در ایران چه در سرزمین خودش با فراز و نشیب بسیاری همراه بوده است. این اثر برخلاف بسیاری از کارهای گاری کاملاً سیاسی است و سیاسی ‌ترین اثر رومن گاری. کتابی که هیچ و هرگز باب میل قدرت ‌های جهانی نبوده و به همین خاطر اثری است بایکوت ‌شده. به سختی می ‌توانید در منابع انگلیسی ‌زبان اثری از حضور و وجود این کتاب مهم پیدا کنید، اگر هم رد پایی باقی مانده باشد در منابع فرانسوی ‌زبان است. همچنین بعید می ‌دانم این کتاب حتی به راحتی بتواند در کشورهای غربی تجدید چاپ شود، چه اینکه یکی از مقدس ‌ترین مقدسات غرب در این رمانِ خاص به سخره گرفته شده است.

مردی با کبوتر نخستین ‌بار در ۱۹۵۸ وقتی رومن گاری عضو هیئت نمایندگان سازمان ملل متحد بود، نوشته و با نام مستعار «فوسکو سینیبالدی» _به قول ناشر: به دلیل الزام در حفظ حقوق_ منتشر شد. نام مستعاری که در دیگر کتاب ‌های گاری تکرار نشده است و جز این اثر پدرخواندۀ اثر دیگری نیست. پس از مرگ گاری در ۱۹۸۰ (همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران) ناشر در میان نوشته ‌های گاری نسخۀ بازنویسی ‌شدۀ این کتاب را پیدا می ‌کند و این ‌بار با نام خود رومن گاری آن را منتشر می ‌کند: «در میان کاغذهایش نسخه ‌ای بازنویسی ‌شده به دست آمد که با دست تصحیح کرده بود و باعث شد ما فکر کنیم او آرزو داشته روزی نسخۀ اصلی آن را منتشر کند» (گالیمار).

ترجمه فارسی مردی با کبوتر به قلم خانم لیلی گلستان، مترجم شاهکار گاری «زندگی در پیش رو» _و پس از آن_ انجام شده و در سال ۱۳۶۳ (پنج سال بعد از انتشار کتاب در فرانسه) توسط نشر آبی و با طرح جلدی از مرتضی ممیز در ایران منتشر شده است. گلستان در مقدمۀ این ترجمه ‌اش نوشته است: «قضا بر این بوده که هرگاه از رومن گاری نوشته ‌ای ترجمه می ‌کنم کتابی باشد با نام مستعار او! قضا بر این بوده که در "این روزگار" این کتاب در فرانسه چاپ شود! پس قضا را بر این می ‌گذاریم که ما هم در "همین" روزگار آن را ترجمه و چاپ کنیم». که گویا مراد از تعریض ‌های لیلی گلستان درمورد «این روزگار»، روزگار پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است. باری این نشر و مقدمه و طرح ادامه پیدا نکرد و کتاب، هم مهجور ماند و هم بایکوت شد تا اینکه سی سال بعد گلستان دوباره این کتاب را با طرحی جدید (مهشید عزیز محسنی) و نشری جدید (ثالث) وارد بازار نشر کرد. ترجمه مردی با کبوتر در انتشار دوبارۀ خود اقبال بیشتری پیدا کرد و هم ‌اکنون چاپ پنجمش در بازار عرضه شده است. گلستان در مقدمۀ ترجمۀ این چاپ از کتاب، برخلاف مقدمۀ قبلی به همراهیِ صریح با محتوای کتاب می ‌پردازد و معلوم می ‌شود آنچه گاری پیر زمانی در خشت خام می ‌دیده است و در چشم گلستانِ جوان خیلی هم واضح نبوده، امروز در آیینۀ روزگار بر این روشنفکر و مترجم کارکشتۀ ایرانی هم مکشوف است و او را به تأیید ساختار و محتوای کتاب وادار می ‌کند:

«این یک قصۀ هزل ‌آمیز است. پر از مطایبه و سخره. قصه ‌ای است دربارۀ سازمان ملل: آدم ‌هایش، اهدافش، راهکارهایش و عملکردهایش. به نوعی افشاگری است و در نتیجه خنده ‌دار. برای این چاپ تازه، بعد از مدت ‌ها آن را بازخوانی کردم و خیلی بیش از بار اول که خواندمش، خندیدم. چون قصه در طی این سال ‌ها، بیش ‌تر و بیش ‌تر به واقعیت امروز نزدیک شده است. کتاب پر است از استعاره، و خواندنش دقت می ‌طلبد. اگر صحنه ‌های کتاب را که بسیار به تصویر نزدیک ‌اند، در نظر آورید، حتماً به هنگام خواندن کتاب مدام لبخند به لب خواهید داشت. خواندنش در این روزگار مغتنم است. »

متن کامل
Profile Image for Payam Ebrahimi.
Author 69 books172 followers
December 29, 2022
نویسنده خیلی قشنگ سازمان ملل و کارکردش رو به سُخره گرفته. شاید قسمت‌های پایانی یه‌کمی شعاری شده بود اما باقی ماجرا قصه‌ی جالب و خوندنی داشت
Profile Image for Fatemeh.
64 reviews23 followers
June 17, 2022
به هر حال رومن گاری نویسنده محبوب من هست، نویسنده ای که همیشه نامی از ایران تو نوشته‌هایش هست، تو این کتاب بارها به عمر خیام اشاره کرده... داستان شاید رادیکال طور و شعاری به نظر بیاد ولی برای من این مهمه که رومن گاری همیشه به اوضاع جهان و نحوه اداره اون و به ابرقدرتها انتقاد داره و این جان مایه تمام کتابهاش هست. تو این کتاب هم لحظاتی هم خندیدم هم غمگین شدم و این هنر بی همتای این نویسنده محبوب من هست.
Profile Image for Omid Milanifard.
392 reviews43 followers
January 25, 2019
فاصله قابل توجهی با چند تا رمان دیگه ای که از رومن گاری خونده بودم به خصوص "زندگی پیش رو" و "خداحافظی گاری کوپر" داشت. لیلی گلستان در یادداشت اول رمان گفته این یک قصه هزل آمیز است.. به نظر من که بیشتر هجو بود تا هزل. یک طنز گزنده نقادانه و دردانگیز.
Profile Image for Ranj.
188 reviews1 follower
October 15, 2019
این روزها که ترکیه با داعش به کوردها حمله کرده بهتر میشه این کتاب رو درک کرد. سازمان ملل یک بنگاه اقتصادیه که با حق وتوی بعضی ابرقدرتها عملا بی خاصیت و نابود است. رومن گاری با جانی و کبوترش به جنگ این سازمان مادی گرا رفته است.
Profile Image for Mehrdad Mozafari.
Author 1 book34 followers
June 19, 2017
اگر چند سال پیش میخوندم که هنوز با سیاست آشنایی زیادی نداستم شاید برام جالب بود. ولی الان تمام فضاهایی که ترسیم می کرد بیشتر رنگ و رو رفته بود. در کل قلمش رو دوست دارم ولی به نظرم شاهکار نویس نیست. داستان مردی با کبوتر به نظرم برای خواننده هایی که هنوز به سیاست اطمینان دارن میتونه دریچه ی جدیدی باز کنه.
Profile Image for Lawin.drs.
48 reviews8 followers
March 18, 2021
اینم دومین کتابی که از رومن گاری میخوندم کتاب خوبی بود تا حدودی طنز و سیاسی بود
داستان روان بود و وارد داستان میشدی
خلاصه که اگه وقت داشتین بخونیدش جالبه !
1 review
May 26, 2025
طنزی در مورد سازمان ملل که با وجود گذشت سال ها از انتشارش، انگار بازگو کننده وضعیت همین روزهاست.
73 reviews11 followers
August 1, 2017
جعفر مرتضوی: «مردی با کبوتر» جزو کتاب‌هایی است که نمی‌توان به‌راحتی آن‌ها را جزو آثار ادبی به حساب آورد. دل‌آزردگی نویسنده از تحقق نیافتن آرمانی که در نام سازمان ملل متحد متجلی شده است،  بسیار پررنگ است و در نتیجه، شعار و پیامی که می‌خواهد از ورای نوشته‌اش به خواننده برساند، اثرش را چنان تحت تاثیر قرارداده که چندان چیزی بیشتر از پیام روشن کتاب ندارد به او بدهد. کتاب پر است از صحنه‌های تکراری، شخصیت‌های تک‌بعدی و طنزهای سرد که فقط نویسنده‌ای چون رومن گاری با قلم قدرتمندش می‌توانسته از پس سرهم کردن آن برآید و خواننده را هر چند کسل و کلافه، تا صفحات پایانی کتاب با خودش همراه کند. در واقع، اثر بیشتر در چارچوبی نوشته شده که ستون‌های طنز سیاسی و سیاه روزنامه‌ها را با آن پر می‌کنند. ستون‌هایی که در اوج دلخوری و ناامیدی، سعی می‌کنند تا با ریشخندی تلخ برای سرنوشت شوم رؤیاها و آرزوهای رو به گور،  گونه‌ای گلگون بسازند.

علی معصومی: «مردی با کبوتر» داستان کابوی جوانی است که با انگیزه‌ای نه چندان مشخص در ساختمان مرکزی سازمان ملل مخفی شده و پیرامون خود هیاهویی تبلیغاتی به راه می‌اندازد. اثر، اثری خالی از شخصیت‌پردازی و پلات نیرومند است. جهت‌گیری‌های سیاسی نویسنده و نحوۀ نقد هجوگونه‌اش در مورد سازمان ملل به‌سرعت تکراری می‌شود. این جهت‌گیری یک سویه، اثر را از چندصدایی بودن درآورده و ضعف دیگری را به کار اضافه می‌کند. اگر شوخی‌های شناخته‌شدۀ رومن گاری بخشی از بار را به دوش نمی‌گرفت، با کاری حتا ضعیف‌تر از این مواجه می‌شدیم. در مجموع، شاید بتوان این کتاب را اثری ضعیف از رومن گاری دانست. چیزی که نه رمان محسوب می‌شود و نه حتی یک داستان بلند خوب.

مهدی موسوی نژاد: من کتاب «مردی با کبوتر» را علی‌رغم این‌که شاید بنا به سلیقۀ شخصی‌ام در خواندن داستان و رمان، نپسندم و جزو کتاب‌های مورد علاقه‌ام نباشد، داستان بلندی می‌دانم که در ژانر و در نوع خودش، کتاب موفقی است. نویسنده قصد داشته است که رمانی سیاسی ـ انتقادی بنویسد و صرف نظر از اینکه برای ادبیات، به تعهدی خارج از خودِ ادبیات قایل باشیم، یا نباشیم، از پس این کار، به شکل ادبی و هنری‌اش برآمده است. توصیف دقیق و تأثیرگذاری که نویسنده در ابتدای این کتاب، می‌کند به‌خوبی فضای کارش را می‌سازد و ما از همان ابتدا با سازمانی عظیم ولی توخالی و بی‌فایده روبه‌رو می‌شویم که از کار افتاده و اخته شده است که مردی در یکی از اتاق‌های گمشدۀ آن، با افکار متفاوتی که در سر دارد، قصد دارد از جایی، تغییری را آغاز کند. رومن گاری در این داستان بلند، توانسته است، با طنزی پذیرفتنی و ساختن فضا و شخصیت‌هایی مستحکم، و نمادپردازی‌های داستانی‌اش، مقصود و هدفش را در قالب داستان و ادبیات به ما عرضه کند و از افتادن در دامِ شعاری نویسی به‌خوبی برهد؛ کاری که در چنین انواعی از داستان، راه رفتن بر لبۀ تیغ است و به‌آسانی به دست نمی‌آید و از این جهت، این کار رومن گاری را می‌توان با آثاری مانند قلعۀ حیوانات مقایسه کرد.
Profile Image for Samira Homayouni.
124 reviews1 follower
December 26, 2021
خب، این کتاب علیرغم انتقادهایی که ازش خونده بودم برای من جالب بود، نقص های از جامعه در زرق و برق رو به زبون میآورد که قطعا اون جامعه دوست نداره در موردش حرف بزنه
به نظرم ما عادت کردیم یه چیزهایی رو بزرگ و بی عیب بدونیم و مطیع اون باشیم، آقای #رومن_گاری به ما یاد میده که ریزبین باشیم و پذیرای انتقاد
پایان بندی کتاب هم برای من غافلگیر کننده و جالب بود
پایان جذاب می‌تونه کتاب رو تا بینهایت زمان تو ذهن جا بده
من خوشم اومد و سپاس از خانم گلستان 🙏🍃
Profile Image for Gaurdin.
60 reviews8 followers
December 28, 2015
نسبت به دیگر ترجمه های خانم گلستان این یکی به دلم ننشست، رومن گاری خوب است، لیلی گلستان خوب است ترکیب این دو باید خوب میشد اما نبود انطوری که میخواستم.
محض رضای خدا برایم توضیح بدهید دستان صلیب شده روی سینه به چه صورتی است؟ آیا اصطلاح بهتری برای hand cross وجود نداشت؟ آیا cross تنها به معنای صلیب است؟
Profile Image for Mahdiye HajiHosseini.
540 reviews31 followers
April 4, 2023
صلح بزرگترین دغدغه انسانه و در تمام طول تاریخش بیشترین تلاشها برای حاکم کردنش انجام شده. اما دست‌های بزرگ و خشن ادمیزاد خیلی هم با این کبوتر لاغر و کوچک تناسب نداره و هر تلاشی برای گیر انداختنش میتونه در نهایت به جون دادن پرنده بی‌نوا منجر شه.
.
لینک طاقچه
Profile Image for Niuosha.
414 reviews
Read
October 27, 2015
مدت هاست در این ماشینی که کارش فقط ساختن خلا است فرو رفته و دیگر چیزی به یاد نمانده ، نه می داند دست چپش کدام است و نه می داند هوای تازه یعنی چه و نه حتی می داند لب ها من روی لب های او چه معنی دارد . اما فقط یک چیز است که می تواند مزه زمینی را به یادش آورد و آن دیدن اسبش است .
Profile Image for Mikael.
25 reviews15 followers
June 7, 2019
از رومن گاری انتظار بیشتری داشتم.ر
و همچنین خانوم لی لی گلستان!ر
Profile Image for aMiR.
16 reviews
December 6, 2024
اما در مورد آرمان‌گراها‌، همیشه در ابتدا نشیمنگاهشان را از دست می‌دهند،چون زمینی ترین چیزی است که مردها دارند .

به اندازه خود سازمان ملل ، مضحک .
Profile Image for Zahra Labbafan.
657 reviews28 followers
November 23, 2024
نمره ۲.۵
کتاب رو صوتی گوش دادم خیلی جاها روند داستان رو گم‌ میکردم و ذهنم جای دیگه می‌رفت
ولی کلیت داستان که نقد سازمان ملل متحد هست و اینکه این سازمان برخلاف شعارهاش خیلی جاها ناعدالتی داره رو دوست داشتم. خیلی ها به سازمان ملل ایمان و امید دارند ولی تاریخ به ویژه این روزها نشون داده که این سازمان هم بازیچه سیاست ابرقدرت‌هاست فقط
Profile Image for Sheyda.
199 reviews11 followers
September 19, 2015
بدون شک حضور یک سگ در راهروهای خبرگزاری، به سازمان ملل شکلی نسبتا انسانی داده بود


فقط مانده که بگویی آزادی، برابری، برادری. فورا با این حرف مردم بسویت می آیند، دلها در مشت!...... میخواهم نشانشان دهم که ما امریکایی ها هنوز قادریم که یک کثافتکاری آرمانگرایانه اختراع کنیم. یک کلاهبرداری معنوی که از حسرت، حتی رنگ از رخسار خود سازمان ملل هم بپرد!

گلدن بوم گفت: آیا می دانستید که ساختمان ملل در محل سلاخ خانه قدیم نیویورک بنا شده؟
بلیس گفت: سلاخ خانه را به جای دیگری منتقل کردند
بیدل گفت: شما را خیلی بدبین می بینم. همین حالا مطلب بسیارنومیدکننده ای خواندم. بنظر می آید هیجان جنسی نزد خرچنگها بیست و چهار ساعت طول می کشد


بلیس گفت: خبر مهمی نیست. سه چهارم مردم روی زمین دارند از گرسنگی می میرند. این برای هیچکس جالب توجه نیست. دیگر در این سن باید این را بدانید


اصلا فکر نکنید که می خواهیم شما و بشریت را به یک قدم زدن سانتی مانتال زیر نور مهتاب بکشانیم. از همان نوع قدم زدنهایی که اغلب یا در آن به بشریت تجاوز میشود یا او را میکشند و یا نومیدش میکنند


به قول عمرخیام، تا وقتی که انسانها بتوانند هر روز صبح پنجره هایشان را بروی پرندگانی که میخوانند بگشایند، دیگر منتظر چه اتفاقی هستند و دیگر چه از دنیا میخواهند ؟
دبیرکل تراکنار بنظر عصبی میامد: اینهم از دلیل و برهان شما... خوب میبینم که بار مسئولیت صلح جهانی را بروی دوشتان حس نمیکنید
بگتیر گفت: این را بعهده پرندگان بگذارید. شما مسئولش نیستید


کنایه های این داستانو خیلی دوس دارم، کار رومن گاری محشر بود درست مثل همیشه. ترجمه ی لیلی گلستان چنگی به دل نمیزد. کتاب رو شرکت سهامی خاص نشر آبی چاپ کرده بود، با تشکر از ناشر
Displaying 1 - 30 of 68 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.