Jump to ratings and reviews
Rate this book

اندوه ماه

Rate this book

Unknown Binding

First published January 1, 1994

2 people are currently reading
101 people want to read

About the author

آرش حجازی

33 books305 followers
Arash Hejazi is an Iranian editor, novel writer, journalist and physician. Born in 1971, Tehran, Iran, son of a university professor and a teacher, he graduated from medical school in 1996 and in 1997, co-founded an independent publishing house named Caravan Books in Tehran, where he was the editorial director until 2009, when he was forced to leave Iran. He has also been the editor in chief of two literary and cultural magazines; Kamyaab (2000–2003) and BookFiesta (2003–2008). The later was closed down by the Ministry of Culture and Islamic Guidance of Iran in 2008, as a result of publishing a short story by the Italian writer Primo Levi. He is a member of Tehran Union of Publishers and Booksellers (TUPB) and was the managing editor of its journal, Sanat-e-Nashr (Publishing Industry), from 2006 to 2007. He was one of the nominees to receive the Freedom to Publish Prize held by International Publishers’ Association (IPA) in 2006.

He is also a novel writer, whose most known novel The Princess of the Land of Eternity (2003) was shortlisted for two major Iranian literary prizes and has sold more than 20,000 copies in Iran since its first publication in 2003.

He has two other novels: The Grief of the Moon (1994) and Kaykhusro (2009). His memoirs, The Gaze of the Gazelle, will be published worldwide in English in March 2011.

In 2009, in the post-election protests in Iran he witnessed the shooting of a young girl called Neda Agha Soltan in the street and tried to help her, and then bore witness to the circumstances of her death in an interview with the international media. An event that has turned his life upside-down, as he had to leave his country because of his testament, his business was shut down in Iran, his books were banned, he was prosecuted and his family persecuted.

But he feels no regrets.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
40 (22%)
4 stars
49 (27%)
3 stars
49 (27%)
2 stars
29 (16%)
1 star
9 (5%)
Displaying 1 - 16 of 16 reviews
Profile Image for Aroosha Dehghan.
Author 3 books94 followers
March 30, 2023
اگر نوشته‌های دیگه‌ی آرش حجازی رو خوندید پیشنهاد می‌کنم بی‌خیال این یکی بشید. «اندوه ماه» کمتر از نوشته‌های دیگه‌ی حجازی داستان محوره. اثر نوشته‌های پائولو کوئلیو به وضوح در اون دیده میشه و یه حالت پیامبرگونه‌ای در سراسر نثرش موج می‌زنه.
داستان، ماجرا پزشک جوانیه که به دنبال حقایق زندگیش می‌گرده. برای همین هم دیالوگ‌های خیلی کمی داره و بیشتر تک‌گویی‌های راوی ماجراست. شاید اگر پزشک بودم، دغدغه‌ها و کشمکش‌های درونی راوی برام قابل درک‌تر می‌شد و می‌تونستم بیشتر دوستش داشته باشم ولی الان وقتی با کیخسرو یا شاهدخت سرزمین ابدیت مقایسه‌ش می‌کنم (کار درستی نیست ولی نمی‌تونم جلوی خودم رو بگیرم😅) می‌بینم که به هیچ عنوان اونقدر دوستش ندارم که بخوام دوباره بخونمش.
قلم نویسنده خوبه. تک تک جملاتش به تنهایی زیباست اما من ترجیح میدم وقتی دارم داستان می‌خونم، نوع نوشتار هم داستانی باشه. این ناهمخوانی قلم و موضوع و کوتاهی فصل‌هاش که باعث میشه پرش‌های پی‌درپی در داستان ایجاد بشه به نظرم بزرگ‌ترین ضعف کتابه و به نظر می‌رسه که داری دفتر خاطرات نویسنده رو می‌خونی؛ یا یک متن کاملا شعار زده.

برگرفته از متن:
« نمیدانستم اگر انسان راز بی مرگی را دریابد چه انگیزه دیگری برای زندگی خواهد داشت برای بی مرگان دلم لرزید...»
Profile Image for Niuosha.
415 reviews
April 5, 2012
زیبایی خورشید ، همه از آن است که شب هنگام ، رویش را می پوشاند .
روشنی اش را از بی کرانه ی آسمان و ژرفای دریا حس کردم .فهمیدم او
حتی در دل سیاهی شب هم نور می پراکند و دیدم شب زیباست .
شب است که به خورشید زیبایی می بخشد ، و گرنه ف خورشید همچون درختی
کهنسال و همواره بر جای در باغی ، فراموش می شد و من دیگر این طور در
ساحل منتظرش نمی ماندم ...
Profile Image for Fatemeh.
7 reviews
July 1, 2016
واقعا بازی با کلماتش جالبه و آخرش جالب تموم میشه در کل کتاب خوبی بود
5 reviews
April 19, 2008
یک جور سردرگمی و بازی با کلمات و اسطوره ها، به نظر میاد نویسنده کتاب رو واسه دل خودش نوشته نه واسه خواننده.
ولی نوشته در آخر داستان انسجام بهتری پیدا میکنه و در مجموع این کتاب به نظرم یک کتاب معمولیه.
Profile Image for Mahsa.
7 reviews
August 9, 2016
نمیدانستم اگر انسان راز بی مرگی را دریابد چه انگیزه دیگری برای زندگی خواهد داشت برای بی مرگان دلم لرزید...
Profile Image for Jila.
105 reviews9 followers
March 9, 2024
تنها چیزی که می‌شناختم ندای قلبم بود
که مرا به سوی زیستن فرا می‌خواند
تنها تسکین تنهایی من همین بود..
Profile Image for BahAaR.
21 reviews
September 8, 2010
Taghriban mitunam begam khate dastangooyiye Paulo Coelho ro donbal karde bood! Shayad be ellate inke khodesh motarjeme rasmiye ketabaye ishoone banabarin az isoon tasir gerefte...
Profile Image for Reza Abolfazl.
6 reviews4 followers
Read
April 25, 2016
an amazing masterpiece
just the few starting pages is enough to entice you
Profile Image for Sanaz.
126 reviews3 followers
July 19, 2020
به جز عنوان کتاب که از نظر من زیبا و در عین حال پرمفهوم است، از خود کتاب لذتی نبردم.

نویسنده چندین و چند مرتبه جملات شیک و روشنفکر مآبانه در کتاب گنجانده که بلکه کتاب را به اثر عمیق‌تری تبدیل کند ولی نه تنها این کار را نکرده بلکه بیشتر حالت شعاری پیدا کرده است. ایده داستان خوب بوده ولی به نظرم چهارچوب‌های داستان محکم نیست و در کل پرداخت ضعیفی داشته است. در کل می‌توانست خیلی بهتر باشد.

بخشی از کتاب:
از رها کردن آزادی‌ام که با آن همه زجر به دست آورده بودم، می‌ترسیدم. نمی‌توانستم بگویم آزادی چیست، اما اسارت را می‌شناختم. خوب می‌شناختم. سال‌ها در نظامی احمقانه اسیر بودم. نظام ثبوت حماقت نوع بشر! آزادی زیباترین نیاز هر موجود زنده است و ما گاهی به اندک جانورانِ اسیر در باغ وحش می‌نگریستیم و برایشان دل می‌سوزاندیم‌، حال آن که اسارت نوع ما بسیار گسترده‌تر از اسارت آن جانوران بود. مگر چند باغ وحش در دنیا هست و مگر هر باغ وحش چند جانور دارد؟ در برابر تعداد جانوران آزاد جهان هیچ است. اما مگر چند آدم آزاد وجود دارد؟ در برابر آدم‌های اسیر جهان هیچ است. آدم‌های اسیر که در بندهای خویشتن پیچیده‌اند، برای آن که اسارتشان را باور نکنند، برای جانوران هم اسارتی آفریده‌اند تا در خفقانشان تنها نباشند و کسی هم باشد که چند نفر دلسوز، گاهی برای تفریح بروند و برایشان دل بسوزانند. حال آن که اسارت بشر، میلی نهفته در درون اوست، کنار عشقی که به آزادی دارد. از پادشاه و وزیر و وکیل گرفته تا نوکر دست به سینه، اسیرند، اسیرند، و در اسارتشان زندانیان و بردگان را بدبخت و فروریخته می‌دانند. اما نمی‌دانند برده‌ها و زندانیان و اسیران، از آن‌ها آزادترند. چرا که دست کم به آزادی فکر می‌کنند. در رویاهایشان به او فکر می‌کنند. عاشقش هستند. آن‌ها دست کم آزادی را می‌شناسند. فراموشش نکرده‌اند. به آرمانی می‌اندیشند. گاهی شب‌ها که می‌توانند دزدکی به آسمان پرستاره نگاه کنند، در تشکل ستاره‌ها دختر زیبایی را می‌بینند و قلبشان برایش می‌تپد. برایش اشک می‌ریزند. ناتوان می‌شوند. از پا می‌افتند. و فردا صبح، به امید یافتنش از خواب برمی‌خیزند. حتی حاضرند برای رسیدن به او بمیرند. خوشا به حال کسی که می‌داند اسیر است. آن‌ها که گمان می‌برند آزادند، بدبختند‌. مثل من، هرگز به اندازه این سال‌های تنهایی‌ام، دوری میترا را حس نکرده بودم! خوشا به حال آنان که برای آزادی، هدفی آن چنان دور و دست نیافتنی، می‌میرند و نرسیدن به آن، وجود نداشتنش را حس نمی‌کنند. صفحه ۳۴
Profile Image for Alireza.
8 reviews
January 22, 2020
بسیار عالی، بازی بی‌نظیر با کلمات به همراه استفاده از اساطیر ایرانی
Profile Image for Mina khamoushi.
190 reviews205 followers
Read
April 4, 2013
فضای کتابش بیش از حد دوست داشتنی بود برام. آرامش داشت با وجود اینکه کتاب لاغری بود.
Displaying 1 - 16 of 16 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.