حجت الاسلام محمدرضا زائری یکی از معدود افرادی است که در این کشور نان صداقتشان را می خورند. در خانواده ای دغدغه مند بزرگ شده (پدر آقای زائری چندین دوره نماینده مجلس بوده و نیز استاندار هرمزگان که به گواهی خود آقای زائری در یکی از سه گانه شان که ذکرش در ادامه خواهد رفت، یکی از سالم ترین مسئولین جمهوری اسلامی بوده اند) و با شاگردی بزرگانی دغدغه مند بزرگ شده (مثل آقای اشعری ایضا در داخل پارانتز قبل) و در دوران طلبگی نیز با دغدغه ارائه صحیح از اسلام در دین تفقه کرده است. خانه روزنامه نگاران جوان یکی از نخستین فعالیت های مهم و صد البته بابرکت حاج آقا زائری بود. در عصر حاکمیت اصلاحات و روزنامه های زنجیره ای شان، حاج آقا محملی فراهم کردند و جوان های حزب اللهی را دور خودش جمع کرد. روزی که قاضی مرتضوی «حاج آقا زائری» را به دادگاه کشاند و «خانه» را تعطیل کرد، حاج آقا اولین ضربه صراحت گویی و صداقتش را خرد.
سردبیری همشهری تجربه جدی در عرصه ژورنالیسم برای روحانی اهل دغدغه بود. ابتکاراتی نو وخلاقانه مثل همشهری محله، از حجت الاسلام زائری یک چهره اجتماعی مذهبی فعال ساخت.
آقای زائری دو مجله تاسیس کرد در نیمه اول دهه هشتاد. یکی «خیمه» و دیگری «جدید». یکی برای جوان های مذهبی و هیئت ها و دیگری برای جوان های به اصطلاح خاکستری و در قالب کمیک استریپ! کم تر کسی باور می کرد مجه ای باشد و مدیر مسئولش حجت الاسلام زائری و سردبیرش هادی حیدری و مضمونش هم کمیک استریپ؛ اما این هم یکی از دغدغه های حاج آقا بود. بیان نامحسوس مفاهیم اجتماعی دین در قالب جوان پسند کمیک استریپ. یکی از کارهای حاج آقا در «جدید»اش «مهر خاوران» بود که بیانی از انقلاب بود برای جماعت نوجوان. حاج آقا متن برای کمیک استریپ هم نوشت.
حضور چند ساله حجت الاسلام زائری در لبنان برای تحصیل در رشته «روابط اسلام و مسیحیت» بهانه ای بود برای درک عینی از موقعیت یک نمایندگی از «جمهوری اسلامی» در عروس خاورمیانه. درک عینی سختی های گفتن از گفتمان شیعه به روایت امام روح الله خمینی در کشوری که نه حجاب اجباری است و نه به کازینو رفتن جرم. بودن در محیطی که امام چشم سبز جمعیت شیعه طبقه ضعیف را به قدرت برتر و محبوب لبنان بدل کرد. دیدن رفتار کسانی چون «علامه فضل الله» و هم نشینی با اعجوبه ای چون «سید حسن نصرالله». درک عینی حدیث «هل الدین الا الحب» (آیا دین غیر ازمحبت است) و هم نشین شدن با حدیث «ادعوا علینا صامتین».
تقریبا چند ماه از حضور حاج آقا در لبنان نگذشته بود که جنگ معروف ۳۳روزه آغاز شد. یک گزارشگر از واقعه و معجزه شده بود؛ حاج آقا. بعد روزهای فتنه هم یک سخنگوی بین المللی شده بود برای جمهوری اسلامی ایران، کاراتر از سخنگوهای رسمی وزارت امور خارجه. حضور در شبکه های معروف عربی و مناظره با کسانی که نظام را به تقلب متهم می کردند. در «الجزیره» و «العربیه» و…
کتاب مجموعه ی مقالاتی ست در مورد حجاب با محوریت انتقاد از حساسیت و واکنش های فعلی به بی حجابی، که علی رغم مقداری پراکندگی مطالب، بسیار خواندنی ست. و اما من، چند وقت پیش در پی صحبتی با یکی از دوستان مذهبی، متوجه شدم، حتی در میان قشر مذهبی، تعریف واحدی از حجاب کامل وجود ندارد. این دوست عزیز، معتقد بودند که حجاب کامل چادر ساده و روسری تیره است و سایر مشتقات آن، مثل چادر ملی و عربی و لبنانی و یا استفاده از روسری های روشن، حجاب کامل محسوب نمی شود. این دیدگاه برای من غریب و سنگین است. چرا که در خیلی موقعیت ها، مثلا موقعی که تدریس می کنم، چادر لبنانی را به چادر ساده ترجیح می دهم و اتفاقاً اعتقاد دارم حجاب کامل تری دارد. و یا در بعضی موقعیت ها، با توجه به شرایط، مثلاً زمان حضور در سالن مونتاژ پوسته ی اکسل عقب روآ -با محوریت عملیات جوشکاری- به ناچار مجبور شده ام چادرم را بردارم. و حالا اینکه یک نفر حجاب کامل را چادر ساده با روسری تیره بداند و انتخاب من و خیلی های دیگر را زیر سوال قرار دهد، برایم قابل هضم نیست. مخصوصاً اینکه در گوشه ی ذهنش، این موضوع را ضعف اعتقادی قلمداد کند... هدفم از خواندن این کتاب، و کتاب های مشابهی که در آینده خواهم خواند، رسیدن به تعریف حجاب و حجاب کامل است. که فعلاً، در این کتاب، برآورده نشد. پیشنهادی ندارید؟
به نظرم این کتاب به معنای واقعی کلمه واقع گرا بود....کاملا مطابق اسمش. صحبت کردن از مسئله ی حجاب بدون هیچ مانع و حجابی. البته نه به این معنا که وحی منزل است و من همش را قبول دارم. کتابی ست که باید درش تامل کرد خوب. و همان طور که خود نویسنده گفت کتاب برای خانم ها نوشته نشده و به نظرم هر کس که ادعای دین دارد باید بخواندش چون مانند یک جور صحبت صمیمانه و درد دل با خودی هاست. خودی هایی که بلد نیستند زیبایی های مذهب را نشان بقیه بدهند. واقعا موافقم که حجاب یک انتخاب است و به ما این انتخاب را نشان ندادند. یاد ندادند. از اول می گویند شما باید حجاب داشته باشید که مردان به گناه نیفتند. و مسلما این فکر به ذهن یک دختر نه ساله و حتی بزرگ تر از آن می رسد که به زن ها ظلم شده که مجبورند کاری را به خاطر مردها انجام دهند. هیچ وقت برای ما از زیبایی های حجاب نگفتند. از سود هایش برای خودمان نگفتند. هیچ وقت از آرامشی که با حجاب می توان پیدا کرد نگفتند به طوری که همیشه برایمان سوال باشد چرا یک نفر آزادانه باید حجاب را انتخاب کند. واقعا این کوتاهی مسئولین (!!) فرهنگی و همه ی آن هایی که می دانستند و نگفتند قابل چشم پوشی نیست. شاید کسی باورش نشود ولی الان در این کشور اسلامی هم حجاب داشتن آسان نیست.
صحبت های آقای زائری در این کتاب به دلم نشست و چه خوب بود همه ی به اصطلاح مذهبی ها این کتاب را می خواندند و فکر می کردند.
فقط از محمدرضا زائری تولید چنین اثر پراکنده، سردرگم، مبهم و متناقضی برمیاید. کتابی که در واقع کتاب نیست و مجموعه ای از مقالات نویسنده در مقاطع زمانی مختلف در نشریات عمومی است و همین پراکندگی است که اساسا خواننده را گیج میکند که بالاخره حرف حساب این کتاب چیست؟!! کتابی که یکی در میان به حجاب ایرانی فحش داده و تقدیرش کرده است
لبنان زدگی زائری در جای جای کتاب به شدت به صورت مخاطب کوبیده میشود و اساسا این مفهوم نیز مشخص نمیشود که عدم پذیرش زوج ها بدون شناسنامه در هتل های ایران چه ارتباطی به وضعیت حجاب در کشور دارد؟! البته مطالب درست و دقیقی هم در کتاب وجود دارد که تکراری و بارها بیان شده هستند و حتی آنها هم نمیتوانند کتاب را از این خسته کنندگی نجات دهند
اميدوارم رفتار ما در مقابل كنشهاي اجتماع، ارزشي، متناسب و نظاممند باشد. نظاممند يعني، دفن كردنِ دلبهخواههاي شخصي با رجوع به فاندامنتالهاي مكتبي. توصيه ميكنم يك بار هم كه شده تورقش كنيد..
"ویراست دوم کتاب (با تجمیع با کتاب حجاب با حجاب(مصاحبهها)) در ۳۰۱ صفحه"
زائری چند محور اصلی در جستار ها و مصاحبههاش حول و حوش فرهنگسازی حجاب در این کتاب داره که بارها تکرارش میکنه:
۱. وضعیت حجاب در جامعه یک معلوله؛( چه از لحاظ شرعی و چه قانونی)معلول بیاعتقادی و بیاعتمادی به دین یا قانون. تا وقتی در جامعه جلوی ویژهخواری، فساد، رشوه، پارتیبازی، دروغ و ... رو نگرفتی نمیتونی توقع نمود دیگری در جامعه داشته باشی.
۲.(شاید شبیه مورد قبل باشه اما متفاوته) حجاب در مذهب و در اخلاق اولویتی بسیار بسیار پایینتر از عدالت اقتصادی، راستی و راستگویی، مردمداری و مدارا، آزادی و اختیار داره و در تشخیص اولویت به خطا رفته است.
۳. حجاب یک کرامت است و اساسا اجبار، خیانت به آن.
۴. از فرهنگسوزیهای امثال صدا و سیما و دایههای کارنابلدِ به ظاهر مهربانتر از مادرِ فرهنگ، دید مثبتی به حجاب نباید انتظار داشت.
۵. گفتگو باید، که اگر رضا خان توانست باقی هم میتوانند.
پ.ن. مصاحبه با م.علینژاد در آخر کتاب برایم جالب بود. پ.ن۲: ای کاش تاریخ مصاحبهها هم آورده میشد.
کتابی بسیار خوب که بدون پرده هم بطور کلی به مشکلات جامعه در رسیدگی به معضلات و هم به بحث حجاب پرداخته یسری اولیت ها در کارها و رفتارهای مختلف بررسی شده پیشنهادش میکنم