Jump to ratings and reviews
Rate this book

تاریخ ایران باستان

تاریخ ایران باستان: جلد ۴ تاریخ سیاسی ساسانیان

Rate this book
چاپ دوم ۱۳۸۱
چاپ اول ۱۳۷۹

117 pages, Paperback

First published April 1, 2000

5 people are currently reading
108 people want to read

About the author

Abdolhossein Zarinkoob
He was born on March 19, 1923, in Borujerd, Iran, received his PhD from Tehran University in 1955 under the supervision of Badiozzaman Forouzanfar, and held faculty positions at universities such as Oxford University, Sorbonne, and Princeton University, among many others.

Because of his pioneering works on Iranian literature, literary criticism and comparative literature, he is considered the father of modern Persian literature.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
23 (42%)
4 stars
20 (37%)
3 stars
6 (11%)
2 stars
4 (7%)
1 star
1 (1%)
Displaying 1 - 5 of 5 reviews
Profile Image for Peiman E iran.
1,436 reviews1,092 followers
May 17, 2016
دوستانِ گرانقدر، این کتاب از این نظر که تلاش شده است تا روایت و اخبارها را از مورخانِ مختلفی همچون «هرودوت» و «کتسیاس» و «دیودر» بیان کند، میتواند برای آن دسته از دوستانی که میخواهند شروع به دانستنِ تاریخ چکیدۀ این سرزمین نمایند، مفید باشد... اما در کنار آن لازم است که منابع تاریخی دیگر نیز مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد
عزیزانم، در این ریویو قصد دارم تا در موردِ مردی شجاع و دلیر بنویسم که کمتر جوانِ ایرانی متأسفانه با این سربازِ بی باکِ ایرانی آشنایی دارد... مردی به نامِ «آرباکِس» یا همان «اَربَکو»، که در متحد ساختن «مادها» و مناطق و قبایل مختلف این سرزمین و ایستادگی در برابر زور و ستمِ «آشوری ها» نقش پر رنگ و سرنوشت سازی داشت... البته «آرباکِس» در زبان ایرانی «اَربَکَ» بوده و معنای این نام « جوان کوچک» بوده است
دوستانِ گرامی، «آرباکِس» یکی از فرماندهان «مادها» بود که بخشی از سربازان ماد را برایِ خدمتِ سربازی در «نینوا» فرماندهی میکرد... «آرباکِس» در اردوگاه با فرماندۀ سربازانِ «بابلی » به نامِ «بِلِسیس» دوستی یافت و نقشۀ خود را برایِ شکستِ پادشاهِ «آشور» با وی درمیان گذاشت... «آرباکِس» این سرباز شجاع پس از یک سال به سرزمین خود بازگشت، و نه تنها «مادها» بلکه «پارسی ها» را نیز بر ضد «آشوریان» برانگیخت... از طرفی دوستش «بِلِسیس» نیز «بابلی ها » و «تازیان یا همان اعراب» را به متحد شدن و شورش برعلیه «آشوریان» فراخواند
پس از قرارهای هماهنگی و پس از گذشت یکسال، این فرماندهان به بهانۀ جایگزین کردن نیروهایِ خود با سربازان پیشین، با 400 هزار مرد مسلح و جنگی رهسپار «نینوا» شدند
پادشاه «آشوری ها» در آن زمان «سارداناپال» بود... او که از متحد شدن چهار ملت « مادها، پارسی ها، بابلی ها، عرب های تازی» آگاه شده بود، با لشگرش به سوی آنها شتافت... سپاه متحد در جنگ سختی که با «آشوری ها» و تجهیزات آنها داشتند، سه مرتبه شکست خوردند... ولی ناگهان مردم و سپاه «بلخیان» یا همان «باکتریایی ها» به یاری آنها شتافتند و با شکست سپاه «آشوری ها» شهر «نینوا» را محاصره کردند... دژ و دیوار شهر آنقدر قدرتمند بود که نمیتوانستند به درون شهر راه یابند، و در نتیجه محاصرۀ «نینوا» سه سال به طول انجامید، تا آنکه رودِ «فرات» طغیان کرد و قسمتی از دیوار شهر فرو ریخت و سپاه متحد شده، توانستند به درون شهر راه یابند... «سارداناپال» که دیگر راه فراری نداشت، خود را به همراه عده ای از فرماندهانش به آتش کشید و به دست شعله های خشم آتش سپرد... به این ترتیب «آرباکِس» این سرباز شجاع ایرانی توانست به پادشاهی تمام «آسیا» دست یابد و برایِ قدردانی، پادشاهیِ سرزمین «بابل» را نیز به دوستش «بِلِسیس» بخشید
دوستانِ عزیزم، «آرباکِس» پس از 28 سال پادشاهی و متحد نمودن ایرانیان با یکدیگر، درگذشت و پسرش «مائوداکِس» جانشین پدر شد و به مدت 50 سال بر «آسیا» فرمان راند
قابل ذکر است که بگویم در کتبِ یهودیان همچون دیگر اخبار دروغین و موهومشان، آمده است که: «ارفکشاد» یا همان «آرباکِس- اربک» پادشاه «مادها».. توسط «نبوکد نصر» یا همان «بختُنصر» پادشاه «آشوری ها» شکست خورد و در کوه دستگیر شد و کشته شد
در صورتیکه دوستانِ ایرانی و خردگرا، این بیسوادهای یهودی نمیدانند که اول : تاریخ پادشاهی «آرباکِس» و «بختُنصر» با یکدیگر همزمان نبوده است... دوم: «بختُنصر» پادشاه «بابلیان» بوده است نه پادشاه «آشوریان»... و اصلاً «بختُنصر» در «نینوا» حضور نداشته است
و جالبتر آنکه مسلمانها که عادت به کپی برداری و تحریف تاریخ دارند، این موضوع را از یهودی ها کپی برداری کردند... و در کتب عربی خود آوردند که پادشاه مادها که در ایران حکومت میکرد، « ارفخشاط» نام داشت، که به عبری به او «ارباق» میگویند و در زبانی عربی او را به نام «ضحاک» میشناسند... و به یاوه گویی و افسانه سرایی ادامه دادند تا به امروز... و همچون همیشه این متحرفان نه تنها تاریخ ادیان و تاریخ اسلامشان را تحریف کردند و دروغ تحویل مردم زودباور دادند، بلکه تاریخ این سرزمینِ با ارزش و پاک را با تحریفها و دروغهایشان به گند کشیدند

امیدوارم بیانِ این مطالب برایِ شما جوانانِ خردگرایِ ایرانی مفید و جالب بوده باشه
«پیروز باشید و ایرانی»
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
August 27, 2018
دکترعبد الحسین زرین کوب، ادیب، مورخ، اسلام شناس، ایران شناس، محقق و نویسندۀ بزرگ معاصر، در 27 اسفند ماه 1301 شمسی در بروجرد، چشم به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد. سپس در کنار تحصیل در دوره متوسطه به تشویق و ترغیب پدر که مردی متدین بود، اوقات فراغت را صرف فراگیری علوم دینی و حوزه ای نمود و ضمن تحصیل فقه و تفسیر و ادبیات عرب، به شعر عربی هم علاقمند شد. گرچه تا پایان سال پنجم متوسطه در رشته علمی تحصیل می کرد با این حال کمتر کتاب تاریخ و فلسفه و ادبیاتی بود که به زبان فارسی منتشر شده باشد و او آن را مطالعه نکرده باشد.

به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر برای ادامه تحصیل به تهران آمد و رشته ادبی را برگزید و در سال 1319 تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد و با وجود آنکه کتابهای سالهای چهارم و پنجم متوسطه ادبی را قبلاً نخوانده بود در میان دانش آموزان رشته ادبی سراسر کشور، رتبه دوم را به دست آورد.
با بازگشایی مجدد دانشگاهها در سال 1320، دکتر عبدالحسین زرین کوب در امتحان ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد. با آنکه پس از کسب رتبه اول ،در دانشکده ثبت نام هم کرده بود، اما به الزام پدر، ناچار به ترک تهران شد. در همان ایام، علی اکبر دهخدا که ریاست دانشکده حقوق را به عهده داشت، از اینکه چنین دانشجوی فاضلی را از دست می داد، اظهار تأسف کرده بود.
دکتر زرین کوب پس ازترک دانشکده حقوق به زادگاه خود بازگشت و در خرم آباد و بعد در بروجرد به کار معلمی پرداخت، کاری که به تدریج علاقه جدی بدان پیدا کرد.در دوران معلمی، از تاریخ و جغرافیا و ادبیات فارسی گرفته تا عربی و فلسفه و زبان خارجی و حتی ریاضی و فیزیک و علم الهیات، را تدریس کرد.
سرانجام اشتیاق به تحصیل بار دیگر او را به دانشگاه کشاند.
در سال 1324، پس از آنکه در امتحان ورودی دانشکده علوم معقول و منقول و دانشکده ادبیات حایز رتبه اول شده بود، وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد. به هر تقدیر، عبدالحسین زرین کوب در سال 1327 به عنوان دانشجوی رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصیل شد و سال بعد وارد دوره دکترای رشته ادبیات دانشگاه تهران گردید و در سال 1334 از رساله دکترای خود با عنوان (نقد الشعر، تاریخ و اصول آن) که زیر نظر بدیع الزمان فروزانفر تألیف شده بود با موفقیت دفاع کرد.
پس از اخذ درجه دکترا، از سوی استاد فروزانفر، برای تدریس در دانشکده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 یا رتبه دانشیاری، کار خود را دانشگاه تهران آغاز کرد و به تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و مجادلات فرق، تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت.
دکتر زرین کوب در سال 1330 در کنار عده ایی از فضلای عصر همچون عباس اقبال آشتیانی ،سعید نفیسی، دکتر معین،پرویز ناتل خانلری، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب، برای مشارکت در طرح ترجمه مقالات دایرة المعارف اسلام (E1) طبع هلند، دعوت شد.
او در ایام تحصیل در تهران، چندی نزد حاج شیخ ابوالحسن شعرانی بپرداخت و با مباحث حکمت و فلسفه، آشنایی بیشتر یافت. از همان روزگار با فلسفه های معاصر غربی نیز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نیز علاقمند گردید. استاد که از قبل با زبانهای عربی، فرانسوی و انگلیسی آشنا شده بود در سالهای جنگ دوم جهانی، با کمک بعضی از صاحب منصبان ایتالیایی و آلمانی که در آن ایام در ایران به سر می بردند، به آموزش این دو زبان پراخت. در سال 1323 نخستین کتاب او به نام (فلسفه، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران) در بروجرد منتشر شد، در حالی که در این هنگام، حدود چهار سال یا کمی بیشتر از تاریخ تالیف کتاب می گذشت.
وی که از زمان شروع تحصیلات دانشگاهی به عنوان دبیر در دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخته بود. از سال 1328، سردبیری مجله هفتگی مهرگان را نیز عهده دار شد که با وجود وقفه هایی، این همکاری تا پنج سال تداوم یافت. در سال 1335 با رتبه دانشیاری، کار خود را در دانشگاه تهران آغاز و به تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و مجادلات فرق، تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت.

در همین سال، برای مدت کوتاهی نیز امور مربوط به انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب را به عهده گرفت. پس از دریافت رتبه استادی دانشگاه تهران (1339 ش)، دکتر زرین کوب چندی نیز در دانشسرای عالی تهران ونیز در دانشکده هنرهای دراماتیک تدریس کرد.
مدتی هم در موسسه لغت فرانکلین با مجتبی مینوی به همکاری مشغول شد. در این میان، یکچند سردبیری مجله راهنمای کتاب را پذیرفت (1342 ش)، و فصل خاصی برای ارائه ادبیات معاصر ایران در مجله به وجود آورد. با این حال همکاری وی با نشریات ادواری داخلی به اینجا محدود نمی شود و فعالیت علمی استاد در انتشار مجلاتی همچون سخن، یغما، جهان نو، دانش، علم و زندگی، مهر و فرهنگ ایران زمین، چشمگیر است.
در سالهای 1347 تا سال 1349 در آمریکا به عنوان استاد میهمان در دانشگاههای کالیفرنیا و پرنیستون به تدریس علوم انسانی پرداخت،سپس به دانشگاه تهران انتقال یافت و در دو گروه تاریخ و ادبیات مشغول به کار شد.
فعالیتهاي دكتر عبدالحسين زرين كوب
سفرهای علمی متعدد استاد به اروپا، امریکا، جمهوریهای شوروی(سابق)، هند، پاکستان و کشورهای عربی، در دیدار از کتابخانه ها، موزه ها و موسسات علمی، و تهیه عکس از بعضی نسخه های خطی فارسی و عربی گذشته است. طی همین سفرها وی با جمعی از دانشمندان و نویسندگان بزرگ ایرانی و خارجی آشنائی نزدیک یافت.
دکتر زرین کوب در بسیاری از مجامع و مجالس علمی جهانی شرکت کرده و به عنوان نماینده ایران به ایراد سخنرانی پرداخته است. از این میان پنجمین کنگره اسلامی در بغداد، بیست و ششمین کنگره بین المللی شرقشناسان در دهلی نو، کنگره بین المللی علوم تاریخی در وین، کنگره تاریخ ادیان در ژنو، مجلس بزرگداشت حافظ شیرازی در دوشنبه تاجیکستان، کنگره بزرگداشت نظامی گنجوی در ایتالیا و بعدا در امریکا، مجمع عمومی سردبیران طرح تاریخ تمدن اقوام آسیای مرکزی در پاریس، کنگره بزرگداشت مولوی در مونیخ، کنگره جهانی بزرگداشت خواجوی کرمانی در کرمان، و کنگره همکاریهای اقوام آسیای مرکزی در تهران، تعدادی از این مجالس را شامل می شود.
دکتر زرین کوب در 24شهریور 1378 به دلیل بیماریهای قلب و چشم درگذشت.

آثار دكتر عبدالحسين زرين كوب
با کاروان حله، شعر بى دروغ، شعر بى نقاب، از کوچه رندان، سیرى در شعر فارسى، سر نى، بحر در کوزه، پله پله تا ملاقات خدا، پیر گنجه در جست‌وجوى ناکجاآباد، از نى‌نامه (برگزیده مثنوى معنوى)، دو قرن سکوت، تاریخ ایران بعد از اسلام، فتح عرب در ایران (به زبان انگلیسى در تاریخ ایران کمبریج)، تاریخ مردم ایران (دو جلد)، روزگاران ایران، دنباله روزگاران ایران، روزگاران دیگر، ارزش میراث صوفیه، فرار از مدرسه، جست‌وجو در تصوف ایران، دنباله جست‌وجو در تصوف ایران، در قلمرو وجدان، شعله طور (درباره زندگى حلاج)، بنیاد شعر فارسى، ادبیات فرانسه در قرون وسطى، ادبیات فرانسه در دوره رنسانس، متافیزیک، شرح قصیده ترسائیه خاقانى، فن شعر ارسطو، ارسطو و فن شعر و ...
Profile Image for Susan.
271 reviews75 followers
December 4, 2019
از یک سو بی کتابی و از سوی دیگر علاقه به بازیابی چیزهایی که در بچگی از سلسله های ایرانی می دانستم و بخش زیادی اش را فراموش کردم سراغ این آمدم و ناامیدم نکرد.
جالبترین نکته اش برایم، وجود پادشاهان زن ایرانی در سلسله ی ساسانی بود که جسته گریخته شنیده بودم و اطلاعی از صحتش نداشتم. این کتاب خیلی مختصر از دینک همسر یزدگرد نام می برد که بعد از مرگ همسرش بر تخت می نشیند و بوران دختر خسروپرویز که بعد از سلطنت کوتاه مدت همه ی برادرانشان او هم یک سال واندی حکومت می کند(البته به خاطر شرایط آشفته ی کشور اقبالی به دست نمی آورد)
و فهمیدم پتش خوارگرشاه که از او هم فقط اسمی شنیده بودم کیست:))
اگر باز هم از این مجموعه کتابی گیرم بیاید می خوانم.علی الخصوص دوست دارم درباره ی سلسله ی باستان موردعلاقه ام، اشکانی، بخوانم که اینجا هم قطره چکانی چیزهایی درباره شان گفته بود.
Profile Image for Hamideh Kharrazie.
25 reviews1 follower
April 16, 2024
سلام این کتاب به صورت دقیق، جزء به جزء و همه جانبه در مورد تاریخ سیاسی ساسانیان حرف می زنه که چون یه مجموعه کتاب تاریخی عاشقانه در این برهه ی زمانی خوندم دلم می خواست که بیشتر در مورد این برهه ی زمانی بدونم که این کتاب خیلی بهم کمک کرد🌻
Displaying 1 - 5 of 5 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.