همسر شهید محمد ابراهیم همت خاطراتی فراموش ناشدنی و به یادماندنی را از او روایت میکند. خاطراتی از شبهایی که همت با سر و روی خاکی و پاهای گِلگرفته به خانه بازمیگشت و همسرش حتا از گفتن کلمهای بازمیماند. میترسید اگر کلمهای بگوید اشکش سرازیر شود و... .
به خوبي چمران نيست ولي خيلي خوب است. موفقيتش در درآوردن "شخصيتِ" همسرِ همت رشك برانگيز است. ولي به بي نقصي چمران نيست. به همان يكدستي و طبيعي بودن زندگي چمران و غاده. به همان پختگي. بعضي جاهايش ميزند بيرون يا حتي خسته كننده و بي مزه به نظر ميرسد. با اين حال عالي و خواندني ست.
نشستم و همهش رو بلند برای خودم، مامانم و ثنا خوندم. آخرش گریه میکردیم من و مادرم! و ثنا ازم تشکر میکرد... خیلی خوب بود خوندنش. و البته اینجا باید از کتابخونهی فرهنگی و خانم وظیفه هم تشکر کنم :)
فوق العاده بود...من شهید همت را نمی شناختم و حالا آرزو می کنم کاش می شناختم... چقدر بعضی ها خدایی اند و از ما دورند...یعنی ما از آن ها دوریم... ضربه نهایی آخر کتاب زده شد...وقتی که حاج همت سر نداشت... خوش به حال خدا که این چنین بندگانی دارد! فتبارک الله احسن الخالقین.
عالي بود...چندي پيش از شبكه ي افق برنامه ي مستندي از جانباز ايثارگر جناب موسي سلامت رو ديدم .ايشون شيفته ي شهيد همت بودند به نوعي ..توي حرفاشون گفتن وقتي ميگي همت ،همه بدون معطلي ياد بزرگراهش مي افتن كاش به جاي بزرگراه، بزرگ مردي هاي همتو ميدونستن .. اون روز اين جمله تلخو شنيدم و ناراحت شدم از شهيد همتم در حد همين اندازه ي محدودي كه تو كوچه نقاش ها بهش اشاره شو بود ميدونستم اما ديشب كه اين كتاب رو خوندم و همين طور معلم فراري رو عمق فاجعه رو تازه درك كردم كه اين كه ميگه ما از همت در حد بزرگراهش ميدونيم يعني چيييي..
چهقدر آدم عجیبی بود. من چیزی دربارهی جنگ و همت و چمران و امثال اینها نمیدونم. این کتاب باعث شد برم بیشتر بخونم. نثر خوبی داشت کتاب. آدمی بود که با همه فرق داشت، ینی آدم غیرقابل باور و عجیبی بود. دوست داشتم راجع به همچین آدمی بیشتر بدونم. چهقدر خوبه که آدم بدونه دربارهی همچین آدمایی. یه هدف مشخص داشت توی زندگیش و همه چی رو طبق اون هدفش پیش میبرد. چهقدر خوب بود. دو صفحهی آخرِ کتاب ناراحتم کرد واقعا. + مرسی از خانوم قنبری که این کتابُ بم داد . :)
دوره لیسانس یکی از بچه ها این کتاب را به من داد و گفت که اخلاقت خیلی شبیه همسر شهید باکری هست...من کلی ذوق کردم...بردم کتاب را خوندم ...توش نوشته بود همسر شهید باکری خیلی مثلا بلند میخندیده...حجاب درست حسابی نداشته...عجول و بی دقت بوده...کتاب زیبایی هست... من بعد از خوندن این کتاب با همه وجود از جنگ که عاشقان اینچنینی را از هم جدا میکنه متنفرتر از همیشه شدم...
مجموعه خوبی است خاطرات جالبی هم دارد گونه همسرانه دفاع مقدس، طراوات تازه ای به کتب پایداری داده بود که مقدمه ای بر دوران اوج کتابهای فرهنگ پایداری در این سالها شد
اصلا نگارش خوبی نداشت، خیلی جسته و گریخته و بینظم بود و به نظرم در شان شهید نبود. به جای این کتاب، بهتره کتاب "به مجنون گفتم زنده بمان" اون جلدی که دربارهی شهید همت هست رو بخونید، قسمتی که از زبان همسرشون هست نسبتا کاملتره و خیلی بهتر نوشته شده.
گاهی اوقات فکر میکنم علت نارضایتی انسان های آرمان گرا از زندگی میتواند همین کتاب های نیمه پنهان ماه وارائه ی الگوی نویی از زندگی باشد.این کتاب ها بسیار شیرین هستند بخصوص برای نوجوانان در استانه ی ازدواج . اما این به معنی یک شکست عمیق روحی در اینده است که از .خواندن کتابهای فوق نصیب افراد می شود