کتاب "دوزخرفات" مجموعه ای از داستان های کوتاه و طنز گونه است که پر شده از شوخی های الاهیاتی...از شوخی با خداوند و عزرائیل و جبرئیل و اسرافیل گرفته تا شوخی با نیچه و مولانا خلاصه اینکه "دوزخرفات" کتابیست شیرین و خواندنی که داستان هایش به دل می نشیند و شوخی هایش حال آدم را خوب می کند --- امان از وقتی که دروغ از حقیقت بامزه تر است
بعضی از داستانهاش خیلی خنده دار بود. خلاقیت جالبی هم در تولید کلمات جدید داشت مثل: مقام خفن برتری ، فرماندهی کل خدا بخش هایی که مربوط به بارگاه الهی و مقام خفن برتری بود بامزه بودن ولی اگه بخوام یه داستانشو نام ببرم که خیلی دوستش داشتم اتفاقا از بین همونی هایی بودن که بار طنز کمتری هم داشت و زیباترینش به نظرم " داستان اسباب بازی" بود. از یه حایی حس کردم کتاب دوپاره شده و مطالب همدیگه رو نقض میکنن یعنی یک جهت خاص نداشت اما بعدا به این نتیجه رسیدم شاید نویسنده اصلا قصد نقد خرافات رو نداشته ( مخصوصا با جمله دو پهلوی اول کتاب که میگه: امان از وقتی که دروغ از حقیقت بامزه تر است! ) شاید خودش هم به خیلی از اون چیزایی که خندیده اعتقاد داشته باشه مثلا: تا نیمه های کتاب تصویری که از شیطان ارایه میده اون تصویر کلیشه ای خبیث نیست گاهی حتی عکس اونه ولی بعد یه دفعه شیطان رجیم رو با احمدی نژاد یکی میکنه! که شیطان رجیم اومده کاندید شده و همون حرفا ... کلا به نظرم قصدش فقط خندوندن بود هدف خاصی نداشت
نگارش چنین کتابی کلا ایده جالبی بوده، ولی طنز کتاب به نظرم قوی نیست به نظرم نویسنده هنوز در خودش در خصوص برخی از شوخی ها محدودیت هایی حس میکرده صادقانه باید بگم به هیچ وجه کتاب شایسته مبالغه ای که در تعریف و تمجید در مقدمه به عمل آمده نیست نه به عنوان یک کتاب که برای هفته ای آدم رو مشغول کنه، ولی به عنوان سرگرمی که گاهی چند صفحه ای ازش خونده بشه، روی هم رفته خوبه
متّهم، آقای بخشنده مهربان، با توجّه به عدمِصلاحیّت اظهار نظر در مسائل مذهبی، بدون هرگونه تحصیلات دینی و حوزوی در امور مربوط به روحانیّت دخالت کرده و خودسرانه اقدام به صدور احکام موهن به نام شرع مقدّس اسلام نموده است. نامبرده با فریب مردی اُمی، اقدام به نشر یک جلد کتاب و تکثیر آن در تیراژ وسیع نموده و با طرح مسألۀ خرافی خاتمیت پیامبر، هیچ اشارهای به حضرت امام زمان و علیالخصوص نایب برحقش ننموده که مصداق عدمِالتزام عملی به ولایت فقیه است (پاکزاد، ۲۰۱۲: ۱۰۶-۱۰۷). کتاب «دوزخرفات» اثری طنزآمیز است که در آن با نقد پارهای از مقدّسات مواجه میشویم. شوخیهای سروش پاکزاد با خداوند، پیامبران، فرشتگان، فردوسی و گهگاه با سیاست، نه تنها از جنس طنز و مفرّح است، که عمیق و رادیکال نیز میباشد و نشان میدهد که نویسندۀ این کتاب با الهیات و فلسفه مأنوس بوده است.
سروش پاکزاد که ظاهراً نام مستعار نویسندۀ این کتاب است، در قسمتی از دوزخرفات که برخی آن را یکی از شاهکارهای مسلّم نقیضهنویسی در زبان فارسی میدانند، میآورد:
دانستن اعظمِ گناهان است و تنهایی اشدّ مجازات. آنکه بیشتر میداند سزاوارتر است به تنهایی. همانا خداست تنهاترین تنهایان. تمسّک جویید به باورهای ناکافته و ایمان آورید به آنچه خیالتان بافته که در این شما را منفعت است. غافلان را بشارت باد به بهشت که دمر افتید کنار برکههای مشمئز کننده و شکمهاتان پُر کنید از هر آنچه خواهید و استفراغ کنید و زوجه اختیار کنید هزاران؛ از باکرگان و مغبچگان و حیوانات و اجنه آنقدر که از آروغهاتان بوی منی خیزد که این پاداشی است درخور آنکه تردید نکند، اما به سوگ بنشینید آنکه را فهمید که فهمیدن عین مردگی است (همان: ۱۰).
پاکزاد در ادامه ضمن اشاره به آزمون سازمان سنجش و طرح هوشمندانۀ ضرایب دروسی مانند عربی با ضریب ۲، وصینامۀ سیاسیالهی حضرت امام با ضریب ۳، توضیحالمسائل با ضریب ۵ در ۱۰ به توانِ ۸۸ و اختیاری بودن قرآن (همان: ۱۶۴)، در قسمتی دیگر از این کتاب مینویسد:
جناب خداوند گرامی، احتراماً نظر به مراتب شایستگی و تعهّد جنابعالی در انجام امور محوّله، به موجب این حکم شما را به مدّت ۲۰۰۰ سال به سمت پروردگاری کائنات منصوب مینمایم. اهمّ وظایف شما در دورۀ تصدّی امور گیتی به شرح ذیل است:
-تلاش برای افزایش عمر موجودات، علیالخصوص علمای دین. -افزایش سهمیۀ بسیج در آزمون سراسری ورود به بهشت. -هدفمند کردن خمس. -مضاعف کردن یارانۀ سهم امام برای کمک به اقشار کمتحرّک. لازم به ذکر است در صورتی که شورای محترم نگهبان، تصمیمات شما را منطبق با موازین شرع تشخیص دهد، این حکم قابل تمدید خواهد بود. توفیق روز افزون شما را از حضرت صاحبالامر مسألت میدارم. مقام خفن برتری (همان: ۴۷-۴۸).
نسخه ی الکترونیکی این کتاب رو خواندم مملو بود از طنازی های الهیاتی. سر ِ شوخی رو با خدا و پیغمبراش و خلاصه هرکی راه دستش بود باز کرده بود. واقعا خیلی هاش باحال بود یکی از داستان هاش این بود که دوتا گوسفند داشتند از پیامبرها بد میگفتن که همشون اونا رو به نحوی آزرده بودن، یهو حضرت سلیمان میرسه و گوسفندا به هم میگن دیگه بسه این میفهمه ما چی میگیم
آیا میتوان با مقدسات شوخی کرد و حتی بدتر از آن آیا میتوان مقدسات را مسخره کرد؟ کاری که سروش پاکزاد در این کتاب کرده است و از عهده این کار هم به خوبی برآمده است با کتاب از طریق معرفی سید ابراهیم نبوی آشنا شدم اول تکههایی از آن را در اینترنت پیدا کردم و بعد کلش را و خواندم و خندیدم و احساس گناه هم کردم خدا مرا ببخشد
طنز و مذهب گاهی از یک شوخی با موضوعی مرتبط با مذهب آنقدر ناراحت میشوم که از مدرن بودن و مدعیانش فاصله میگیرم اما این کتاب را دوست داشتم و شوخیهایش را توهینآمیز نمیدانستم، نمیدانم از متن نویسنده بود یا از مقدمه ابراهیم نبوی که آدم را آمادهی مواجهه با این چنین متنی میکنه
وقتی توصیف کتاب رو در فیسبوک ابراهیم نبوی خوندم، جذب شدم و کتاب رو دانلود کردم. قبلا کتاب صحرای محشر جمالزاده رو خونده بودم و راضی بودم ازش. این کتاب هم در محتوای کلی شباهتی داره با اون و از خوندنش لذت بردم.