L'ordre de route je l'avais dans la main... L'heure était dessus, écrite. Le factionnaire de guérite avait poussé lui-même le portillon avec sa crosse. Il avait prévenu l'intérieur : - Brigadier ! C'est l'engagé ! - Qu'il entre ce con-là !
Louis-Ferdinand Céline, pen name of Dr. Louis-Ferdinand Destouches, is best known for his works Voyage au bout de la nuit (Journey to the End of the Night), and Mort à crédit (Death on the Installment Plan). His highly innovative writing style using Parisian vernacular, vulgarities, and intentionally peppering ellipses throughout the text was used to evoke the cadence of speech.
Louis-Ferdinand Destouches was raised in Paris, in a flat over the shopping arcade where his mother had a lace store. His parents were poor (father a clerk, mother a seamstress). After an education that included stints in Germany and England, he performed a variety of dead-end jobs before he enlisted in the French cavalry in 1912, two years before the outbreak of the First World War in 1914. While serving on the Western Front he was wounded in the head and suffered serious injuries—a crippled arm and headaches that plagued him all his life—but also winning a medal of honour. Released from military service, he studied medicine and emigrated to the USA where he worked as a staff doctor at the newly build Ford plant in Detroit before returning to France and establishing a medical practice among the Parisian poor. Their experiences are featured prominently in his fiction.
Although he is often cited as one of the most influential and greatest writers of the twentieth century, he is certainly viewed as a controversial figure. After embracing fascism, he published three antisemitic pamphlets, and vacillated between support and denunciation of Hitler. He fled to Germany and Denmark in 1945 where he was imprisoned for a year and declared a national disgrace. He then received amnesty and returned to Paris in 1951.
Kurt Vonnegut, Jr., Henry Miller, William Burroughs, and Charles Bukowski have all cited him as an important influence.
سلین عزیزم!، این روزها خیلی بهت احتیاج دارم ، به حضور یک آدمی مثل تو درد کشیده و مرگ چشیده که از قضای روزگار بلد باشه بشاشه به سرتاپای زندگی. راستش من خودم خیلی پتانسیلش رو دارم، انگیزه هم که اووف! تا دلت بخواد . اما متاسفانه بصورت بالفعل ابزارش روی بدنم تعبیه نشده و نمیتونم مثل تو هنرنمایی کنم.مثلا مثل تو که با ادرار روی دیوارهای پاساژ حرف S رو حک میکردی ، من نمیتونم روی هیکل متعفن و درحال فروپاشی زندگیم R بنویسم و خودمو ابر قهرمان تصور کنم .
سلین عزیزم! حیف نبودی ببینی زندگی اون شبِ خفه و سنگین ، زیر شرشر بارون، چجوری توی سرمای گدا کش منو یه لنگه پا وایسونده بود و درحالیکه نور فانوسش داشت چشامو کور میکرد، توی صورتم هی عاروق و فریاد میزد بجنب سرباز! خبردار! اگه بودی و میدیدی حتما توی کتابت ازش استفاده میکردی.
سلین عزیزم ! کاش بودی. خیلی به یه دوست بیشیلهپیله مثل تو احتیاج دارم که توی قید و بند ادب نباشه، مراعات حالمو نکنه و بلد باشه برای توصیف حال و روزم، منو غرق کنه توی فاضلاب واژههای بوگندویی که انگار بجای بیرون اومدن از دهن ، از ماتحت یه پیرمرد مبتلا به دیسانتری بیرون میان.
آخ سلین عزیزم! میدونی چقدر دوستت دارم؟ نه؟ خاکتوی سرت اگه هنوز اینو نفهمیدی. اگر تا الانم نمی دونستی دیگه باید امشب با این پنج ستارهای که به کتاب ناقص و آشغالت دادم فهمیده باشی. آره لعنتی! اونجوری با اون نگاه خالی و صورت بیاحساست بهم زل نزن. تو هرچی بنویسی من دوس دارم. حتی اگه زیر یه ورقه سفید، اسم و امضای تو باشه بازم من عاشقشم. دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم...
سلین عزیزم! هردو امشب مست مستیم. حالمون یجور خوشی خرابه. تو نشستی توی یه کافه وسط پاریس و مست شراب تلخ صوفی سوزی، منم دراز کشیدم زیر سقف سیاه اتاقم و مست خیال چشم یارم. بیا باهم بخونیم سلین عزیزم! عيناك أصفهان/ أوى إلى أبراجها الحمام/وبعث الخيام/ بعندليب فمه الظمآن/ موزعا ألحانه في الحان/ومترعا قبة هذا لليل بالمدام...
✨امتیاز اصلی : 2/5 قراره راجع به «معرکه» از نویسندهای یک اثر شاهکار (سفر به انتهای شب) و یک اثر قابل اعتنا داره (مرگ قسطی) ، «لویی فردینان سلین» حرف بزنیم. «معرکه» بدترین کتاب «سلین» به نسبت دو کتاب قبل هست. قراره داستان ادامه دو کتاب قبلی و یک سرنوشت کوچولو از «فردینان» که اواخر نوجوانیش هست رو روایت کنه. کل روایت اثر در 24ساعت از زندگی فردینان سرباز میگذره. در ادبیات فرانسوی ما عادت کردیم «سرباز» «وطن» «جنگ» و از اینطور مفاهیم ارزش بالای ملی میهنی برامون بسازن. سلین اینجا دغدغه درستی داره: «ارزش سرباز در کشور». به راستی ارزش یک سرباز که از جان خودش برای وطن گذشته بسیار پایین تر از چیزی هست که گفته میشه. اگر سرباز ارزش داشت در دوران خدمت بجای شستن توالت ها به وظیفه اصلیش عمل می کرد که اون پاسداری هست. حرف کتاب هم همینه ، اما چرا به نسبت دو اثر قبل ما میگیم ضعیفه ، حالا که موضوع و دغدغه درستی داره؟ پاسخ مسئله همیشگی من هست : «فُرم». اثر بی فرمه. بجای مثل دو کتاب قبل اول شخصیت بسازه ، مخاطب رو میذاره وسط موقعیت تا مثلا فضا بسازه. و نمیتونه. فضا از دل شخصیت پردازی درست بیرون میاد. یک تعداد ستوان و افسر و اینها داریم که آدم های کثیف و فاقد وجدان شغلین میتونستن شخصیت های فوق العادهای بشن ، اما ما چیزی ازشون نمیدونیم که شخصیت حسابشون کنیم. تیپ هستن ، تیپ های بدی هم هستن. داستان نداریم چون نویسنده میخواد ما درگیر یک فضای آشفته ناشی از فساد در پادگان ها بشیم. ما درگیر فضای آشفته میشیم اما رک بگم فضا داغونه. اصلا ملموس نیست و این عدم ملموس بودن آزار دهندهست برای مخاطب. داستان مخاطب رو با کشش درگیر نمیکنه ، در دو کتاب قبلی اینکار رو میکرد ولی اینجا نه.
در مجموع : «معرکه» از «لویی فردینان سلین» معرکه اون در بد نوشتن حساب میشه و امیدوارم آثار بعدی که ازش میخونیم اینطور نباشن.
کتاب معرکه از بقیهی کتابهای سلین که تا حالا خوندم سخت تر بود از جهت ارتباط برقرار کردن. این داستان از نظر زمانی یه جایی بین کتاب مرگ قسطی و سفر به انتهای شب قرار داره و اون هم در یک شب. فردینان به عنوان داوطلب اولین تجربهی خودش رو پشت سر میذاره. داستانی پر از تحقیر و حماقت و فحش و ناسزا و بوی گند.ه
ریتم بالایی داشت. سرعت رو حس میکردی! پر از کثیفی و آشغال و گند بود. یک موقعیت شلوغ و کثیف! اما اتفاقات خیلی خاصی توش نمیافتاد و زبان تند(از نظر سرعت) و تیکهتیکهش حوصله آدمو سر میبرد. چندبار باید توصیفاتی از تیکههای تاپاله و گوزیدن و آروغ رو بشنوی؟ احتمالن رمانهای اولیهش(سفر به انتهای شب و دسته دلقکها) کمتر افراطیترن تو این زمینه و بیشتر خوشم خواهد اومد از خوندنشون.
کتابهای سلین مثل آهنگهای cigarettes after sex اند. با خوندن/شنیدنشون حس میکنی تکراری و شبیه به هماند ولی در عین حال ازشون لذت میبری و دلزده نمیشی.
فردینان بعد از مرگ قسطی وارد این کتاب میشه، در صفحه های آخر مرگ قسطی فردینان از دایی ادوارد میخواد که وارد ارتش بشه تا شاید بدبختی ها و نکبتهاش تموم بشه ، حالا تو این کتاب فردینان به عنوان یک کارآموز وارد ارتش میشه،وارد یک طویله میشه که زیر نظر "لو موهو" و "رانکوت" اداره میشه.شخصیتهایی که سلین با دقت اونها رو شرح داده و با ظرافت فضای تیره و تار ارتشها ، یاس و بدبختی ، تحقیر و تهمت ، مرگ و تلخی و صد البته بدمستی سربازها و افسران رو نشون داده. غالب دیالوگهای این کتاب مبهم و گنگه ، چون تمامی سربازها مست هستند ، چیزهایی که گفته میشه همه از روی مستی و بی عقلیه ، رفتارها و حرکات و دروغهایی که به هم میگن ، همه و همه از مستی دائمی سربازهاس.سبک نوشتاری سلین یکم گیج کنندس چون چیزی رو که میگه مینویسه و بریده بریده نویسیش تو این کتاب در اوج خودشه. اگر با دنیای سلین آشنا نباشین این کتاب مبهم و گنگ خواهد بود یا اگر به عنوان اولین اثر از سلین خونده بشه ، قطعا تاثیر خوبی بر خواننده نخواهد گذاشت. باید بعد از این کتاب دسته دلقک ها رو بخونم ، شاید ادامه این کتاب باشه!
یه اسم شب گم شد و چیا که نکشیدن! سلین با قدرت حس و حال جوخه های جنگ رو به تصویر میکشه، از صبح تا شب تنبیه، بیمنطقی، بد و بیراه گفتن به قشون خسته و کوفته... داد و بیداد سر سربازا... توفان فحشهای رکیک و حرفهای زشت...
گزیدههایی از کتاب: - واقعا سخته بعد از این همه سال آدم بخواد بگه کدوم یکی از درجهدارا نفهمتر از بقیه بودن!...
توصیه نامه پیش از هر چیز لازم میدانم به علاقهمندانِ سلین و عزیزانی که عاشق شخصیتِ «فردینان باردامو» در کتاب نخست مجموعهی فردینان باردامو یعنی «سفر به انتهای شب» و کتاب دوم یعنی «مرگ قسطی» شدهاند با احتیاط به خواندن این ریویو بپردازند و یا از خواندنِ آن خودداری نمایند و به ترتیب به خواندن کتابهای معرفی شده بپردازند و سپس به سراغ این کتاب بیایند تا ریتم داستان برایشان برهم نخورد زیرا ما در کتاب نخست(سفر به انتهای شب) ماجراهای بارداموی عزیز و دوست داشتنی را در جنگ و سفرهایش به چهار قاره را میخوانیم یعنی در حالیکه جوان بود و در کتاب دومِ مجموعه(مرگ قسطی)، سلین کامبکی زده به گذشته و کودکیِ او و به این پرداخته که فردینان باردامو چگونه بزرگ شد و به آنجا رسید و داستانِ این نوول دقیقا از جایی آغاز میشود که کتاب دوم مجموعه به پایان میرسد.
گفتار اندر معرفی کتاب معرکه، عنوانِ فارسیست که خانم «سمیه نوروزی» (مترجم کتاب) چراییِ انتخاب این نام را برای عنوان اصلی یعنی «Casse-pipe» و همچنین چگونگی جمعآوری نوشتهها و تبدیل شدنش به یک نوول را در مقدمه شرح داده اما به نظرِ حقیر، این کتاب نه رمانی بود که سلین نصف و نیمه نوشته باشد و نه نوولی که قصد نوشتن آن را داشته باشد و معتقدم صحبتهاییست که سلین با دوستان و اطرافیانش در مورد زندگیِ فردینان باردامو(شخصیت اصلی کتابهای سفر به انتهای شب و مرگ قسطی) مطرح کرده و حرفها و توضیحات او توسط آنان به داستان تبدیل شده است.
گفتار اندر ترجمهی کتاب به هیچوجه دلم نمیخواهد مستقیما مترجم را مورد حمله قرار دهم چون همانطور که استاد «فرهاد غبرایی» در مقدمهی کتاب سفر به انتهای شب نوشته است ترجمهی نوشتههای سلین به دلایلی که نام برد، کاری بود بسیار سخت و غیرقابل وصف اما من با سلین و دو کتاب سفر به انتهای شب و مرگ قسطی زندگی کردم و او به دومین نویسندهی محبوبم تبدیل شد و در طی این راه مترجمان این دو کتاب یعنی اساتید آقایان «فرهاد غبرایی» و «مهدی سحابی» نقش بسیار پررنگی داشتند و با ترجمهی بینظیرشان متنی کمنظیر ارائه نموده بودند اما ترجمه و تسلطِ مترجم به قلم سلین حداقل تاکید می��کنم حداقل چند لول پایینتر از ترجمهی آن دو عزیز بود و من حس خوبی از متن دریافت نکردم.
گفتار اندر داستان کتاب فردینان بارداموی عزیز ما همانطور که در پایان کتاب مرگ قسطی در خانهی داییش بود و پایش را در یک کفش کرده بود که به ارتش ملحق شود حالا یک کاپشن از داییاش گرفته و پوشیده و به ارتش پیوسته و داستانها و تجارب اولیهی او در ارتش را میخوانیم. گفتم تجارب اولیه، شاید بپرسید اولیه؟ بله اولیه چون دوران اصلی او پس از آموزش و ... در جنگ بود که در رمان اول مجموعهی فوقالذکر یعنی سفر به انتهای شب خواندیم اما در این نوول او در جنگ نیست و دوران آموزشی خود را در یک هنگ سپری میکند. از داستان چیزی بیان نمیکنم چون انقدر کوتاه است که خواندن آن را میگذارم به عهدهی سایر علاقهمندان به سلین، مطمئن باشید سلین همان سلین است و بارداموی عزیزمان همان بارداموی دوست داشتنی و هیچ تفاوتی ندارند.
نقلقول نامه "بیبند و باری، عشق و عاشقی میآره..."
"خدا نکنه پات بیفته جایی که به دلت بد افتاده باشه..."
"واقعا سخته بعد از این همه سال، آدم بخواد بگه کدوم یکی از درجهدارا نفهمتر از بقیه بودن!"
"الان سربازی شده کونگشادی..."
کارنامه طبق استاندارهای شخصی خودم که برای نمره دادن به نوولها استفاده میکنم میخواستم دو ستاره بابتِ نبود پیوستگی در روند داستان و پایان ضعیف از کتاب کسر کنم اما چون سلین دومین نویسندهی محبوب من است و روزها با دو کتابش زندگی کردهام و عاشقش شدم و از طرفی این کتاب مجددا یاد و خاطرهی فردینان باردامو را در ذهنم زنده کرد تنها یک ستاره از آن کسر و با ارفاق چهار ستاره برایش منظور میکنم.
In what other context than war, stench, vulgarity, and what is most repugnant in man could Céline best express herself? Very little, in my opinion, and it is in this context that this short novel takes place. Rarely has Céline been so at ease in making us uncomfortable. We feel the stench, the cramped environment, the confused language of the drunks, and we hear the officers bellowing at us; Céline truly has the art of propelling us into the universe that he depicts for us, and this is perhaps one of those that best allows him to express his talent.
با خوندن کتاب یاد یکی از قسمت های سریال سوپرانوس افتادم. قسمتی که تو اون تونی به نیویورک رفته و با یکی از معشوقه هاش وقت میگذرونه و تصمیم میگیرن قرص روانگردان بخورن. اون قسمت دوتاشون یجور های بودن که اصلا نمی فهمیدن چیکار میکردن. منم وقتی شروع کردم به خوندن انگار دکتر سلین اومد بهم این قرص رو تجویز کرد و گفت: گور پدر زندگی، بیا یکم با خباثت و کثیفی این دنیا بیشتر آشنا شو ولی قول میدم لذت ببری. منم قرص رو خوردم و رفتم داخل داستان.
این کتاب یه شب از زندگی فردینان باردامو در دوره آموزشی سربازی رو به روایت کشید. تو آخرای "مرگ قسطی" فردینان رفت خونه دایی ادوارد و زور کرد که بفرستتش سربازی. این کتاب بین "مرگ قسطی" و "سفر به انتهای شب" هست، که می بینیم تو سفر به انتهای شب از جایی شروع میشه که تصمیم میگیرن برن جنگ.
سلین همون سلینه. مدتی بود که دلم فحش و ناسزا می خواست، یکم کثیفی و گوه و شاش و ... . وقتی سلین میخونی، واقعا میتونی احساس کنی که خنده رو لبات میاد ولی همچنان یچیزی در مغزت غلیان میکنه و میگه مرتیکه چی چی داری برا خودت بلغور میکنی و همون لحظه ممکنه سری به دستشویی بزنی و همه جا رنگی رنگی کنی. از قبل میدونستم که دوره سربازی چه دوره بیهودی و وقت تلف کن و آشغالی هستش و سلین این فکت ها رو برام تثبیت کرد. یه منظره واقعی و حال بهم زن از دوره سربازی آورده و اون رو به بدترین و کثیف ترین شکل ممکن بهمون ارائه داده. برخورد سرجوخه ها با تازه وارد، قوانین و سخت گیری های الکی. قربونش برم سلین کلا به جنگ هیت میده. عالیه. مثل دو کتاب دیگه مجموعه خط داستانی قوی نداشت ولی ترجیحا کسی که علاقه مند سلین باشه باید این کتاب رو بخونه و خب بیشتر در مورد شخصیت اون در "سفر به انتهای شب" حالی شه.
بلاهایی که سر این بدبخت اومده بود، سر من میومد به 3 جلد کتاب نمیرسوندم خودمو. همون ب بسم الله، از لپ های زندگی میکشیدم بوسشون میکردم و یه خداحافظی تر و تمیز باهاش میکردم!
من برای اینکه تصمیم گرفتم دکتری سلین شناسی بگیرم اینو خوندم. اگر صرفا به دنبال یه کتاب جذابید نرید سراغش. اگر میخواید رسالتتون درباره سلین کامل شه بخونیدش
داستان از آنجا شروع میشود که شخصیت اول (بعدا متوجه میشویم خود نویسنده است) تصمیم گرفته است وارد ارتش شود (ارتش فرانسه در زمان جنگ جهانی اول). داستان "معرکه" قصه فردینان موتور (اصطلاح ... (بیب) موتور به سربازان تازهوارد اطلاق میشود!) است در اولین برخورد او با ارتش؛ وسط یک پادگان آکنده از بوی گوشت و شاش و توتون؛ او دائم در حال تحقیر شدن است و مدام در معرض توهین و فحاشی قرار میگیرد. اولین شب سربازیاش را با گیر افتادن در معرکهای آشفته در شبی بارانی در قرارگاه با سرجوخهای بددهن و مست و خنگ میگذراند. سرجوخه لو موهو و مافوقش، که او هم سرجوخه ولی از رسته سوارهنظام است، جز فحش و ناسزا چیزی دیگری از دهانشان بیرون نمیآید و مدام در حال تحقیر سربازان جوخه خود هستند. زمان تعویض پست نگهبانی فرا رسیده و جوخه با آرایش نظامی در تاریکی شب و بارش شدید باران به سمت پست حرکت میکند. در پس گم شدن اسم شب اتفاقات بسياري رخ مي دهد (عبور و مرور در شب کلا با اسم شب انجام میشود و نگهبان در مقابل کسانی که اسم شب را نمیدانند حکم تیر دارد، از طرفی تا وقتی نگهبان شیفت بعدی برای دریافت پست نیاید نگهبان فعلی باید در پست باقی بماند، حتی اگر چند روز طول بکشد). سرجوخه از جوخه منفک میشود و به دنبال اسم شب میرود و سربازان به اصطبلی پناه میبرند.
سلین هوشمندانه این وضعیت بغرنج گم شدن اسم شب و حال و روز سربازان خسته و درمانده را به تصویر میکشد. با تصور فضای ترسیم شده از این جوخه مفلوک کاملا میتوان فضای جنگی در مقیاس جهانی را درک کرد (خیلیها این اثر سلین را نوعی مستند میدانند تا داستان)، فضایی مملو از حماقت، سردرگمی و بینظمی. کسانی که خدمت کردهاند حتما این جملات را شنیدهاند: در پس هر چیزی در ارتش فلسفه وجود دارد، یا، ارتش مجموعه منظمی از بینظمیها است. آن چیزی که از یک محیط نظامی و نظم آن در ذهن داریم در این کتاب از بین میرود. خبری از نظم نیست بلکه فقط خشونت و جنگ روانی در میان است. جنگی که در این سرباز خانه میخوانیم بین افراد خودی یک جوخه است، کسانی که شاید نمیخواستند در این سربازخانه باشند، و حالا که هستند یا اعتراضشان را با شکستن هنجارها نشان میدهند و یا آنقدر بی تفاوت هستند که مرگ و زندگی برایشان فرقی نمیکند. بیشتر دیالوگهای این کتاب مبهم و گنگ است، انگار ضبط صوتی در اون فضا قرار گرفته و کلیه دیالوگها را بی کم و کاست ضبط کرده است؛ اصلا متوجه نمیشوی که کی دارد چی میگوید! چون مستی همگانی در قرارگاه حاکم است و چیزهایی که گفته میشود همه از روی مستی و بی عقلی است، رفتارها و حرکات و دروغهایی که به هم میگویند، همه و همه از مستی دائمی سربازها است. مثلا جنگ است و زمان تعویض پست شبانه! سرجوخه نگهبانها را دایورت میکند و به بهانه پیگیری اسم شب به سراغ نوشیدن میرود و سربازانی هم که به اصطبل رفتهاند در پناه گرمای تاپاله اسب در هم میلولند و مست میکنند (فضاهای بویایی داستان عالی تصویر شده است و تمامی چندشی و حال به هم زنی لوکیشنها و اتفاقات قابل احساس است).
با خواندن این کتاب، حسی خفقانآور به خواننده دست میدهد، سرجوخه مدام و بی وقفه فحاشی و بازجویی میکند و هیچ کس جوابی نمیدهد. اینکه چرا هیچکس در آن سربازخانه اسم شب را به یاد نمیآورد، خودش داستان جالبی است. انگار هیچکدامشان نمیخواستند پست را تحویل بگیرند و یا خلع درجه شدن برایشان پشیزی اهمیت نداشت. هیچ کدام انگیزهای نداشتند تا فکر کنند اسم شب «گل نرگس» بود یا «نسرین» و یا «مارگریت». و البته شاید از کوره در رفتن سرجوخه برایشان تبدیل شده بود به تفریح! سرباز با اینکه با سرجوخهی بد دهان و زورگویش حرف نمیزند و اعتراضی نمیکند اما در درون خودش غوغایی است. تا جایی که میتوان گفت آن خشم و نارضایتی درونی او میتواند از او یک سرجوخه دیگر بسازد. این را با چشم خودم دیدهام، زمانی که یکی از بین خود سربازان را به عنوان ارشد انتخاب میکنی به محض اینکه قدرت گرفت همانکاری را با همخدمتیهایش میکند که سرجوخه یا گروهبان میکرد. در زمان جنگ که اصلا دور از ذهن هم نیست، به هر حال بودن در شرایط جنگ و وضعیت آنچنانی میتواند از هر آدمی، یک دیو بسازد. کما اینکه سلین در فصل نهایی معرکه اینطور یاد میکند که هر یک از آنها احتمالا آدم بد ذات و بیرحمی نبودند، فقط حماقت زیادی داشتند که از صبح تا شب بیمحابا به آزار و فحاشی میپرداختند. کسانی که مدام مست و لایعقل بودند و قدرت تصمیم گیری درست نداشتند.
دوهزار و پانصد سال پیش! کنفسیوس گفته بود: "هیچ داستان تازهای برای گفتن نمانده، هر آنچه ارزش روایت کردن داشته، تا کنون روایت شده است". همه داستانها تکراری هستند، این سبک است که خواننده را مجذوب میکند. همین استدلال بود که باعث خلق اولیس توسط جیمز جویس شد. سلین هم سبک خودش را دارد، کاری نميشود كرد، بايد کتاب را بلعید.
سبک او در استفاده از زبان آرگو و فحشهای چارواداری در این کتاب به اوج خودش میرسد. در نظر او ادبیات نوشتاری و قوانین نگارش چیزی نیستند جز عوامل دست و پا گیری که مانع انتقال راحت و بی دردسر کلام میشوند. پس او این واسطه را حذف میکند تا آن طور که دلش میخواهد حرف بزند. جواب منتقدانی که ب�� زبان بیادبانه و بیرحماش گیر میدهند را اینطور میدهد که "من همانطور مینویسم که حرف میزنم، بدون هیچ شگرد و ادا.... از بی رحمی و خشونت در کتاب هایم انتقاد می کنند. چه کنم؟ دنیا ذاتش را عوض کند، من هم سبکم را عوض می کنم." "آرگو زبان نفرت است. آرگو ساخته شده تا حس واقعی فلاکت و بدبختی را نشان دهد. آرگو ساخته شده تا یک کارگر بتواند به رئیسش بگوید از او متنفر است: تو حال میکنی و من سگ دو میزنم. از من کار میکشی و با ماشین پت و پهنت این ور و اون ور می ری، یه روز پدرتو در می آرم".
در مقایسه با ترجمههاي مهدي سحابي ترجمه ضعيفي بود، اما در نهايت سلين است ديگر، سنگ گرانیست. خیلیها میگویند کتاب جشنوارهای از فحش و کلکسیونی از انواع و اقسام بد و بیراه و تیکههای سربازخانهای است. خب واقعیتش هم همینه! الان، در زمان صلح، در پادگانی وسط شهر هم سرجوخه با سربازش اینجوری حرف میزنه. اصلا سربازی ادبیات خودش را دارد، واژگان و اصطلاحاتی در پادگان استفاده میشود که اونهایی که خدمت نرفتهاند هیچگاه نشنیدهاند. در آخر، کتابی است که میتوان یک نفس خواند؛ دوستم در یک روز آن را خواند (تو پادگان بودیم!!) و در انتها با بازدمی سنگین لبخندی زد.
خيلي وقت بود مي خواستم يه كتاب از سلين بخونم اما هميشه جاخالي مي دادم. تند و بي پروا بودن و استفاده از زبان محاوره سبك مخصوص سلين در نويسندگي است و همين باعث شده تا نوشته هايش منحصر به فرد شود. كتاب به زيبايي اتفاقات يك غروب تا طلوع را در سربازخانه هنگ هفدهم از زبان سربازي كه روز اولي است كه به آنجا وارد مي شود، روايت مي كند. در پسِ گم شدن يك اسم رمز اتفاقات بسياري رخ مي دهد. با اين كتاب تا جايي خنديدم كه اشك از چشمانم جاري شد.
برخلاف کارهای قبلی که از سلین تو ایران چاپ شده و خوندیم معرکه حجم جمع و جور تری داره...منتها یک جورهایی مخلوط بین مرگ قسطی و در انتهای شب توی این معرکه دیده میشه.همان زبان رک و تلخ فردینان مرگ قسطی که هنوز به سن در انتهای شب نرسیده و اولین روز سربازی اش را با گیر افتادن در معرکه ای آشفته در شبی بارانی در قرارگاه با سرجوخه ای بددهن و مست و خنگ میگذرانه...سلین هوشمندانه این وضعیت بغرنج گم شدن رمز شب در قرارگاه میان جوخه ای از سربازان خسته و درمانده را به تصویر میکشه...
این کتاب روایتِ بعد از "مرگ قسطی" هست.. فردینان حالا سربازه و کتاب روایتگر دوران کوتاهی از جنگ و سربازی است. به نظرم اگر حجم کتاب بیشتر می بود و مهدی سحابی هم مترجمش می بود باز هم به اندازه مرگ قسطی برا من دلنشین نمی بود و دلیلش هم اینه که خیلی تلخ, سیاه و چندش آور بود..درسته روایتی از زندگیه ولی آخه این همه چندشناک..؟ اونم برا منی که هم حس بویایی قوی ای دارم و هم موقع کتاب خوندن دقیقا لوکیشن و شخصیت هارو می بینم و حضور دارم تو تک تکِ جمله ها..
معرکه سلین روایتی ست از مشقت های سربازانی که لوموهو؛ سرجوخه آنها اسم شب را فراموش کرده و این ماجرا دردسرهایی فراوان برای سربازانش دارد. کتاب سرشار است از اتمسفری متعفن و حال به هم زن تا مخاطب با اوج تنگنای شرایط سربازی آشنا گردد. از این نظر زمان مطالعه، صحنه های شاهکار کوبریک؛ غلاف تمام فلزی به ذهنم می آمد. روایت سلین در این کتاب بسیار دیالوگ محور است اما از آنجا که بسیاری از دیالوگ ها در حالت مستی سربازان توسط آنها ادا می شود، اعتباری به گفتگوها هم نیست! در اینجا باید به زبان خاص سلین در این کتاب اشاره کرد که همان زبان محاوره ای در سطح نازل اجتماعی نیز هست و مترجم نسخه ای که من خواندم؛ خانم سمیه نوروزی به خوبی این نکته را در برگردان اثر رعایت کرده است. از سلین خوانده ها شنیده ام که زبان و بیان روایت داستان در آثار دیگر سلین کاملا با این اثر متفاوت است. بنابراین واجب شد کتاب های دیگرش را بخوانم شاید برایم از تلخی این کتاب کاسته شود.
" معرکه " اثری است مستند در باره ی جنگ . روژه نیمیه – نویسنده ی فرانسوی – می گوید : (( این کتاب ارزش و اهمیت بسیاری دارد , چراکه به نظر اتو بیوگرافیک است ... سلین , زبان بریده بریده و بی منطق یک افسر جزء بسیار عصبانی را که از سر خشم و مستی دست به کارهای خنده دار می زند, به طور شگفت انگیزی باز پروری کرده است . ... سربازخانه ی قشون هفدهم توصیف نشده است , بلکه حاضر است , نمایان است , کم کم از دل شب بیرون می آید ... ))
Un fragment de la vie d'un bleu engagé volontaire dans la cavalerie lourde à l'aube de la guerre 14-18. Bien qu'un peu familier de l'œuvre de Céline, le jargon militaire combiné à l'argot cher à l'auteur rend quelques demi-pages parfois difficilement intelligibles. Mais c'est bien du Céline, ça envoie et c'est bon, même si c'est très (trop) court.
Αν και εδώ και κάμποσα χρόνια το "Ταξίδι στην άκρη της νύχτας" ανήκει στη συλλογή μου, δεν έχω μπει στον κόπο να το διαβάσω ακόμα, για ευνόητους λόγους (όντας τούβλο γεμάτο ιδιαιτερότητες, θέλει το χρόνο του και μια κάποια ψυχολογική προετοιμασία). Πριν λίγες μέρες όμως πέτυχα το "Μακελειό", που γενικά αναζητούσα. Έτσι, είπα να διαβάσω αυτό για να γνωρίσω τον Σελίν. Χμ, δεν μπορώ να πω ότι ξετρελάθηκα. Προφανώς θα διαφέρει κατά πολύ σε σχέση με άλλα βιβλία του συγγραφέα, τόσο από άποψη θεματολογίας όσο και από άποψη γραφής και ύφους, όμως και πάλι... Πιθανότατα πρόκειται για αυτοβιογραφικό κείμενο, από τις εμπειρίες του Σελίν στον στρατό και τον πόλεμο. Μέσω των διαφόρων εξωπραγματικών καταστάσεων και των τρελών τύπων που πρωταγωνιστούν, ο Σελίν μάλλον ήθελε να αναδείξει την παράνοια και τη μιζέρια που επικρατούν κατά τη διάρκεια μιας στρατιωτικής θητείας εν μέσω πολέμου. Δεν λέω, είχαν τη φάση τους οι διάφορες τρελές σκηνές, όμως από ένα σημείο και μετά κουράστηκα και βαρέθηκα. Και η γραφή δεν βοήθησε ιδιαίτερα την κατάσταση, το όλο ύφος που αρχικά είχε την πλάκα του, μετά με κούρασε και αυτό. Εντάξει, δεν πέρασα και άσχημα, αλλά σαν βιβλίο δεν μου έκανε ούτε κρύο ούτε ζέστη. Τρία αστεράκια.
Dit verhaal is een fragment van een verloren gegaan manuscript. Een jongeman meldt zich aan bij de cavalerie als vrijwilliger, de ellende begint vanaf de eerste minuut.... Dat Céline niet van het leger en het kazerneleven hield, is een understatement. Van begin tot het einde schuttingtaal, kleinerende scheldpartijen, de gewone soldaat krijgt nogal wat stront over hem heen, letterlijk en figuurlijk.
‘Alles wat strepen heeft is alleen maar op de wereld gezet om Jan Lul kapot te krijgen! Ik weet waar ik het over heb! Ik heb mijn portie gehad! Het is overal niks, maar het ergste is wel zoveel stront te vreten voor een sou per dag!… (…) Wij arme stakkers! De gebeten honden! Als het oorlog wordt gaan we d’r allemaal aan! Arme ons! Kanonnevoer! Schietschijven!’
نسخه ی من از صفحه ی80 می پره به 97. جدای این 17 صفحه ای که نخونده ام اگر بخوام تعریفش کنم نمی تونم. عوضش می تونم داستان رو "ببینم". درسته که هم از زمان دیگه ای میاد و هم از یه فرهنگ متفاوت، با این حال واقعن قابل لمسه. یکی از قشنگ ترین قسمت هاش هم واسه من جایی بود که رانکوت به فردینان که سرباز کشیک جدیده باتوم رو نشون میده. وقتی که می فهمین سرباز اصلن نمی دونه باتوم چیه. آخرین حرف هم این که ترجمه های مهدی سحابی رو بیشتر می پسندیدم.
روژه نيمه)نويسندهي فرانسوي دربارهي اين كتاب ميگويد: اين كتاب ارزش و اهميت بسياري دارد، چرا كه به نظر اتوبيوگرافيك است... سلين، زبان بريده بريده و بيمنطق يك افسر جز بسيار عصباني را كه از سر خشم و مستي دست به كارهاي خندهدار ميزند، به طور شگفتانگيزي بازپروري كرده است. هرگز در هنر فحش و ناسزا غرق نشده، همچنام كه در اغراق هم زياده روي نكرده است، چرا كه همه ميدانيم در باب اصطبل و فحشهاي مربوط به اين فضا اغراق حرف اول را ميزند...سربازخانههاي قشون هفدهم توصيف نشده است، بلكه حاضر است، نمايان است، كم كم از دل شب بيرون ميآيد، سربازهاي اهل برتاني، از لا به لاي گفت و گوي آدمها سر در ميآورند، با سبيلهاي پر پشت و شمشيرهايي كه روي سنگفرشها كشيده ميشوند و صدا ميدهند: سربازهاي برتاني كوتاهاند و شمشيرها بلند
معرکه رمان کوتاهیست اثر لوئی فردینان سلین ، نویسنده شهیر فرانسوی که در نگاه منتقدان یک "نویسنده بی ادب و نزاکت" می باشد. این رمان روایتی است از گذران یک شب در یک اردوگاه نظامی که به گونه ای هولناک به تصویر کشیده شده است.
A volunteer experiences World War I as a soldier. It ’s no feast, it ’s hardship to the excremential. I can see for Céline the need to live it up and take it out on readers, but I cannot see literature in it. JM
کتاب ترجمه ی خوبی نداشت به نظرم. قبلا یک کتاب دیگه از سلین، سفر در امتداد شب، خونده بودم و مجذوب این نویسنده شده بودم ولی با این کتاب نتونستم ارتباط برقرار کنم.
زیر و رو و بالا و پایین می شوی با این کتاب، و در نهایت با حیرتی تمامش می کنی، همان طور که با حیرت شروع کرده ای.
از مرگ قسطی خیلی پایین تر بود، ولی اگر این طور نگاه کنیم که تنها یک شب یک سرباز را روایت می کند، و حواسمان تنها به همین یک شب باشد، آن وقت کتابی خواهد بود که حتی می شود دوستش داشت.
به نظرم این کتاب، را نباید برای فهمیدن خواند... البته سایر کتاب های سلین نیز همین طورند، اما اگر بخواهید "سردربیاورید" از ماجرا، هیچ چیز عایدتان نخواهد شد... بخوانید و همین طور بگذارید کم کم جا بیفتد. (برای اکثر کتاب ها من این توصیه را دارم ولی برای سلین خصوصا برای این کتاب، تاکیدم بیشتر است.)
فضای نظامی و کاملا مردونه ای بود.مردهای مستی که وقتی درجه دارهای قشون هم بی نظم و مست هستن دیگه وضع سربازها نباید بهتر از این باشه.خیلی جاها بریده بریده نوشته شده بود و در مجموع فقط توصیف نه چندان خوبی از فضای پادگان ِ به کثافت کشیده شده ای بود