Princess Soraya of Iran (born Soraya Esfandiary-Bakhtiari (Persian:ثریا اسفندیاری بختیاری), UniPers: Sorayâ Asfandiyâri-Bakhtiyâriwas Queen of Iran and also was an Actress and the second wife of Mohammad Reza Pahlavi, the last Shah of Iran.
ثریّا اسفندیاری بختیاری ، همسر دوم محمدرضا پهلوی . وی در اول تیر 1311 در اصفهان به دنیا آمد. پدرش ، خلیل ، پسر اسفندیارخان سردار اسعد بختیاری و از افراد با نفوذ ایل بختیاری بود ( خواندنیها ، سال 11، ش 14، ص 3؛ ثریا اسفندیاری بختیاری ، کاخ تنهایی ، ص 24). خلیل که در 1303 ش برای تحصیل به برلین رفته بود، با اوا کارل آلمانی ، که روسی الاصل بود، ازدواج کرد (اشرف پهلوی ، ص 220). ثریا تا هشت ماهگی در ایران بود و پس از آن خانواده اش او را با خود به برلین بردند. وی کودکی را در برلین گذراند و در پاییز 1316 ش به اتفاق خانواده اش به ایران بازگشت (ثریا اسفندیاری ، کاخ تنهایی ، ص 24، 29). در اصفهان وارد مدرسة آلمانیهای مقیم اصفهان شد و زبان فارسی را نزد معلم خصوصی ، فراگرفت (همان ، ص 10ـ12). تا 1320 ش ثریا در آن مدرسه به تحصیل پرداخت ولی پس از اشغال ایران در جریان
جنگ جهانی دوم ، مدارس آلمانی تعطیل شد. او در 1323 ش وارد مدرسة مبلّغ (میسیونر)های انگلیسی شد و تا پانزده سالگی در این مدرسه به تحصیلاتش ادامه داد تا اینکه در 1326 ش به همراه خانواده اش به سویس رفت (همو، خاطرات ثریا ، ص 33ـ 35). در آنجا زبان فرانسه آموخت و انگلیسی را نیز بعدها در مؤسسه ای در لندن تکمیل کرد (اشرف پهلوی ، همانجا؛ ثریا اسفندیاری بختیاری ، کاخ تنهایی ، ص 44، 49، 55).
بعد از جدایی محمدرضا پهلوی از همسرش ، فوزیه ، خانواده اش برای ازدواج مجدد او تلاش کردند. فروغ ظفر، از بستگان نزدیک ثریا، برای آشنایی شاه و ثریا اقدام نمود (ثریا اسفندیاری بختیاری ، خاطرات ثریا ، ص 39ـ41؛ پهلوی ها ، ج 2، ص 117). ثریا در مهر 1329 به ایران آمد، ولی پس از برگزاری مراسم نامزدی ، بر اثر بیماری حصبه ، مدتی در بیمارستان بستری گردید (اشرف پهلوی ، ص 221ـ222). سپس مراسم ازدواج او و شاه در تالار آیینة کاخ مرمر در 23 بهمن 1329 برگزار شد ( گاهنامة پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی ، ج 1، ص 631).
ثریا در روابط خود با زنان دربار پهلوی سازش ناپذیر بود؛ شمس و تاج الملوک اولین دشمنان ثریا بودند و کاخ مادر شاه به کانون مخالفت با او بدل شد (فردوست ، ص 208). وی بعدها اشرف را بر دیگران ترجیح داد (اشرف پهلوی ، ص 224؛ ثریا اسفندیاری بختیاری ، کاخ تنهایی ، ص 154). ثریا نفوذ زیادی در شاه داشت ، چنان که به سبب مخالفت او با ازدواج شهناز (دختر بزرگ شاه ) با اردشیر زاهدی ، مدتها این وصلت به تعویق افتاد ( رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک ، ج 2، ص 34).
ازدواج ثریا و شاه مقارن با نخست وزیری رزم آرا و مشاجرات مجلس با دولت وی بر سر ملی شدن صنعت نفت و نیز نگرانی شاه از وقوع کودتا به رهبری رزم آرا بود ( رجوع کنید به رزم آرا * ؛ ملی شدن صنعت نفت ، جنبش * ). نخست وزیری محمد مصدق و تلا
ثریا اسفندیاری بختیاری همیشه برام یه شخصیت کاریزماتیک بوده از زیبایی مسحور کنندش و اینکه اون در واقع تنها عشق شاه بوده خوندن سرگذشتش از زبان خودش برام جالب بود البته که دوست داشتم طولانی تر باشه که متاسفانه نبود کیفیت کاغذ کتاب اصلا خوب نیست و این واقعا جای تاسف داره نکته دیگه اینکه مترجم به خودش اجازه داده در پاورقی مدام نظرات شخصیش رو بنویسه به نظر من اصلا کار حرفه ای نیست مترجم کارش فقط ترجمه متن هست اگر صحبت،حرف یا نظری داره میتونه تحت عنوان پیشگفتار یا حتی یک مقاله جدای از کتاب اون رو بنویسه نه اینکه در پاورقی(جایی که توضیحاتی برای فهم بهتر کتاب داده میشه!)شاهد نظرات شخصی مترجم باشیم!!!
مظلوم واقع شد.زندگی پر از فراز و نشیب و سخت هایی بسیار.تلاش هایی کم نظیر برای ایجاد پانسیون های خیریه در ایران. و عشقی که او در شاه ایججاد کرد تا پایان عمر همراهش بود.ملکه ای متفاوت فراری از تجملات به دنبال عقاید بی مرز و در عین سختی های زندگیش شکست نا پذیر
سرگذشت عجیب و دردناک «چگونه می توان اندوهگین بود در حالی که هم گذشته وجود دارد و هم آینده» - آخرین جمله کتاب - تنها چیزی که اذیت کننده بود دخالت و نظرات شخصی مترجم ( نادعلی همدانی ) به عنوان پاورقی بود !
اولین کتابی بود که تکههایی از توصیف تاریخ پهلوی رو داشت و من مطالعه میکردم. چرا از مطالعهی تاریخ غافلم؟ خوندن این کتاب باعث شد مطالعهی تاریخ رو جدیتر بگیرم :) شخصیت، دیدگاه و اندیشههای بانو ثریا رو دوست داشتم. و کاش اینقدر آدمیان بهدنبال جایگاه، شأن و مقام خودشون و چاپلوسی برای رسیدن به اهدافشون نباشن، در همهی ادوار، از گذشه تا به امروز. و در انتها: (از متن کتاب) چگونه میتوان غمزده ماند، درحالیکه میدانی گذشته و آینده هر دو موجودند.
ثریا اسفندیاری، هیچگاه مهره تاثیرگذاری در تاریخ سیاسی ایران نبوده است. با این حال نقش غیرقابل انکاری در بهبود جایگاه اجتماعی خانواده پهلوی داشته است. ثریا کمتر مثل فرح عنصر تاثیرگذاری در سیاست ایران بوده ولی بعنوان فردی که به بالاترین قدرت حاکم در ایران نزدیک بوده است، مشاهداتش می تواند نمایی کلی از سطح بالای سیاست در دوران پهلوی بدهد. نکته قابل بحث، پانویس های زیادی هست که مترجم از متن اصلی و در قضاوت نویسنده نوشته است که پر از استهزاء و تحقیر خاندان پهلوی و شخص ثریا اسفندیاری است. وجود چنین دیدگاه و تفکری در ترجمه یک اثر، شک رو در خصوص صحت و صداقت در ترجمه برای من زیاد کرده است.
I read this book about 15 years ago and reminded reading it because of a friend's story on Instagram. It seems that I had recommended it to her in those days. But I really don't know whether I'm still on the same page or not. So, no stars!
کتاب بدی نیست داستان رمانتیک و پر ماجرایی داره که به یک بار خواندنش می ارزد . اما از طرفی قضاوت های یک طرفه از سوی ثریا اسفندیاری بعضا ارزش توصیف رویداد های تاریخی رو کم می کند و خواننده از خودش می پرسد :آیا این حقیقت داره ؟ کتابی که من خواندم ترجمه نادعلی همدانی بود و این رو هم بگم که نطق و اظهارنظرهای مترجم در خصوص صحت ماجرا در پاورقی اکثر صفحات چیزی بود که به شدت اذیتم کرد در حین مطالعه.
لابد جزو واجبات است، مردم انتظار دارند، متوقع اند، کنجکاو اند بدانند زندگی یک ملکه چگونه بوده، چگونه است، و... ولی این کتاب، در لفافه ی هزار تعارف و خودسانسوری، به هیچ کدام از این انتظارات پاسخ نمی دهد
تایم انتظار شروع به کار م تو نمایشگاه نفت و تایم استراحت و زمان رفت و برگشت مسیر نمایشگاه و خونه ،فرصت خوبی بود تا تمومش کنم ، الان خیلی خسته م ،بعد ،توی یه زمان مناسب در موردش مینویسم حتمن . از جمله کتابهاییه که خوندنش. درک انسان رو خیلی بالاتر میبره .
کاخ تنهایی و حالا خودم حرف می زنم دو کتابی که اخیرا خوندم نویسنده هر دو ثریا اسفندیاری ملکه سابق پهلوی هست. کاخ تنهایی بیشتر شرح و بسط داده شده و در کل هر دو کتاب به یک مطلب پرداخته و اگر کاخ تنهایی رو خوندید نیازی نیست کتاب حالا خودم حرف می زنم رو بخونید. ثریا بعد از طلاق شایعات بسیاری درباره سالهایی که ملکه بوده می شنود و تصمیم می گیرد خودش حرف بزند. او خودش را در کاخی تنها می بیند. از تولدش تا دورانی می نویسد که محمدرضا شاه از دنیا رفته. «امید کلمه ایست برای دلداری به خود و پیروز شدن بر زمان و حوادث سخت. و نیز کلمه ای که وجود را متلاشی می کند.» در پایان کتاب وقتی ثریا بر سر مزار محمدرضا شاه حاضر می شود این جمله را می گوید: «بر آرامگاه شاهان آهوان در جست و خیزند و بر مزار شاعر گل مینا می روید.»
This is an exquisite book. I rarely find myself so captivated by a story, but the writer masterfully narrates the journey of Soraya—a young, beautiful girl who suddenly finds herself a queen, only to be abruptly brought back to reality after her divorce.
The book serves as her way of reminiscing about the past, offering a glimpse into a life she was thrust into and then just as suddenly cast out of.
Although she lived a long and remarkable life, she spent only seven years as a queen—yet those seven years changed the course of her entire existence.
The eastern pride and the women sense that Soraya had resembles the attributes that many women had or still have, her confidence, courage and love can been felt through the pages of this book.
#کاخ_تنهایی #ثریا_اسفندیاری #ثریا_پهلوی . . خوندن کتاب های خاطرات ما رو با احساسات و طرز فکر آشنا میکند ولی یکی از ویژگی های مثبت خاطرات این هست که شما میتونین وقایع رو از نزدیک تر بدانید و یکی از ویژگی های منفی سوگیری شخصی افرا�� برای تبرئه خود هست . . من اینجور مواقع مصاحبه و مستند های ساخته شده رو ترجیح میدم . . از طرفی این کتاب در سال ۱۳۷۰ نوشته شد که خود ثریا می گوید حالا با فوت شاه من میتونم راحت تر حرف ها رو بگم . . از طرفی این کتاب ترجمه شده قاعدتا سانسور هایی بهش خورده ولی با وجود همه سانسور ها به خوبی نشان داد مصدق چه ضربه ای به شاه و مملکت زد . . کتاب ارزش خوندن داره ولی در مورد این کتاب ها مستند ها و مصاحبه ها رو بیشتر پیشنهاد میدم . . از طرفی ثریا بخاطر بختیاری بودن از رضاشاه دل خوشی نداشت که هر جا تونست گفت . . یکی از مسائلی که هم در این کتاب و هم در کتاب کارمن بن لادن منو اذیت کرد این بود که این زنان دورگه خود را متعلق به هیچ کجا نمیدونن و سعی در تخریب یا خروج از چارچوب های رگ سنتی خود دارند ولی دقیقا با کسی ازدواج میکنن و بیشتر وارد اون چارچوب می شوند . . حالا بعد چند سال سعی دارند خود رو قربانی بدانند . . در مورد خود کتاب جملات بسیار نامرتب اسم آوردن از اشخاص و امکان زیاد بی ربط
من این کتاب رو با ترجمهی نادعلی همدانی خوندم که تقریباً هیچ اعتمادی بهش ندارم. واقعاً نمیدونم چقدر ممکنه حذفیات و حتی اضافات داشته باشه! مترجم تو پانویسها همش سعی میکرد به ثریا تیکه بندازه و زخمزبون بزنه. :))) واقعاً خیلی حرکت غیرحرفهای و مضحکی بود. جدا از قضیهی ترجمه، سانتیمانتالیسم کتاب واقعاً تو ذوق میزد. نگاه بیشازحد سوگیرانه و بعضاً غیرواقعی و غیرمنطقی ثریا آدمو خسته میکنه. یه سری ادعاهای رادیکال هم وجود داره تو کتاب که در صحتش تردید جدی وجود داره. اگرم بخوایم به چشم خاطرات بهش نگاه نکنیم و رمان تاریخی یا چیزی شبیه به این در نظرش بگیریم، بهلحاظ ادبی ضعیفه که البته در این مسئله نقش مترجم بیتأثیر نیست.
کتاب رو مطالعه کردم ولی انگار لازمه دوباره بخونم اما نسخه اصلی رو! کتاب به شدت سانسور شده جناب مترجم من کتاب رو تهیه کردم که خاطرات ثریا بختیاری رو مطالعه کنم نه عقیده شخصی شما! یجاهایی پانویس کتاب یک صفحه کامل بود... و کاملا نامربوط به موضوعی که ثریا داشت شرح میداد تنفر شما اگر از شخص شاه زیاد بوده میتونید این پا نویس هارو توی کتاب هایی که خود شاه نوشته نشر بدید حداقل مرتبط تره! با تمام این حرکات غیرحرفه ایی و منزجر کننده سانسور بیش از حد اما بسیار شیرین و دقیقا جوری که از یک دختر توی اون سال ها انتظار میرفت کتاب نوشته شده و مواردی که اول گفتم نتونسته خیلی زیبایی داستان رو کم کنه!
فکر میکردم نثرش جوری باشه که نتونم بیشتر از ۱۰ صفحه به زور بخونم. ولی روان بود. خیلی چیزها دربارهی زندگی ثریا نمی دونستم و با خوندن این کتاب خیلی چیزها رو متوجه شدم. تنها مشکلم این بود که مترجم سوگیری شدیدی داشت و حال آدمو به هم میزد. میتونست پاورقیها رو بهتر بنویسه که آدم رغبت داشته باشه بخوندشون نه اینکه از سوگیری ایشون به تنگ بیاد و خیر خوندن پاورقیها رو بزنه🙄
کتاب سانسور های زیادی داره خیلی جاهاش نظر مترجم هست اش و خیلی جاهاش رو بد رسوندن به مخاطب ولی در کل خوندنش رو دوست داشتم و خیلی همراه شدم باهاش و امیدوارم نسخه بهتری پیدا کنم ازش
دوستش داشتم… برام مهم نیست که از نظر تاریخی امکان استناد به گفتهش وجود داره یا نه فقط این رو میدونم که با نوع گفتارش کاری کرد تا ثانیه ی آخر کتاب من خودم رو جای خودش بذارم و بخوام زندگی رو ببینم…
«در غربت، همه چیز برایم غریبه بود. زبان، فرهنگ، و حتی خودم. اما در همین غربت بود که فهمیدم معنای واقعی زندگی چیست. اینکه باید خودت را پیدا کنی، حتی اگر در میان جمعیت گم شده باشی.»🤍
"Jak může být člověk smutný, když má v srdci cval gazel... a kopretinu? Jak může být člověk smutný, jestliže existuje minulost a budoucnost?" (s.181)
Kniha má několik rovin. Ukazuje tak trochu naivitu královny Soraji. Ano, v mládí jsme všichni trošku naivní. Druhou rovinou a tu bych ocenil úplně nejvíce, je pohled dějinný, pohled z blízka na osoby, které tvořily dějiny. Jak se učíme o dějinách Íránu a dějinách všeobecně - datum, událost, jméno, možná fotografie a to je vše. A pomíjíme osobnost těch lidí, motivace a cíle, které je vedly k tomu, co udělali. Královna Sorajá moc milým způsobem přibližuje pohled na nyní spíše zlořečeného Šáha, přibližuje jeho osobu a ukazuje trochu jinou perspektivu. Člověku otevírá zase jiný pohled, pohled dozajista subjektivní, ale podle mého skromného názoru, díky podobným výpovědím lze lépe pochopit dějiny a jejich souvislosti. Českému vydání bych rozhodně vytkl strašný a nekonzistentní přepis perských slov v textu, což často znemožňuje vůbec jejich interpretaci a dosti hrozný přepis jmen, který je opět nekonzistentní a knize hodně ubližuje a nejedná se o nijak náročnou práci pro překladatele ani korektora.
Petite autobiographie de Soraya la deuxième femme du Shah d Iran. Très léger et sans grand intérêt. Le livre raconte sa vie et comment elle a du divorcer n ayant pas d enfants. Elle a été marié 7 ans de 16 à 23 ans. Malheureusement le livre ne raconte pas assez les coutumes de la cour. En revanche soraya explique que contrairement à ce que l on pense les coûts étaient restreints à la cour. Ok sans plus.