Jump to ratings and reviews
Rate this book

شلوارهای وصله‌دار

Rate this book
"قصه عینک من" را شاید خیلی ها به خاطر داشته باشند.کتاب فارسی را می گویم.اگر داستان را می خواهید کامل بدانید.این کتاب را بخوانید.خاطرات شیرین و بی ریای نویسنده که مطمئنا برای شیرازی ها نیز خاطره انگیز خواهد بود.

214 pages

First published April 1, 1957

28 people are currently reading
409 people want to read

About the author

رسول پرویزی

3 books19 followers
رسول پرویزی (زاده ۱۲۹۸ خورشیدی – درگذشته آبان ۱۳۵۶) داستان‌نویس ایرانی در دهه‌های ۱۳۲۰ و ۳۰ خورشیدی و سیاستمدار اهل ایران بود.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
165 (22%)
4 stars
239 (33%)
3 stars
217 (30%)
2 stars
79 (10%)
1 star
22 (3%)
Displaying 1 - 30 of 110 reviews
Profile Image for Ehsan'Shokraie'.
764 reviews222 followers
May 24, 2019
هرجامعه رو بایست از وکیلانش شناخت..جامعه ای که وکیلانش دهخدا و پرویزی بودند..

داستان"هفت روز هفته"فوق العاده بود.
عمیقا لذت بردم از کتاب و قلم خوش ذوق نویسنده.
Profile Image for Mohadese.
424 reviews1,134 followers
April 29, 2018
به نظرم در حد همون ی درس تو کتاب ادبیات دبیرستان کافیه.
به نظرم اگر تک داستان میشد تو داستان همشهری یا روزنامه جذاب تر میشد تا یهو تو ی کتاب
Profile Image for Neda.
491 reviews82 followers
March 1, 2015
داستانها جالب بودن.. اگرچه خیلی دوست داشتم آقای پرویزی این روزهای ایران رو هم می دیدند .. اونوقت چی می نوشتن!!

به هر حال ارزش کار به نظرم از اون جهت بالاست که به دوره ای از ایران می پردازه که کمتر کسی باسواد بوده.. همینطور اینکه بیشتر داستانها در شیراز اتفاق می افتند.. داستانهایی با مردمان ساده و بی آلایش..

زیبا بود
Profile Image for Elnaz sh.
38 reviews14 followers
November 4, 2020
بعضی از نویسندگان در عین سادگی نوشته هاشون قلم خوش ذوقی دارن،بسیار لذت بردم 🦋
.
««من بدنیا آمدم »»
شبی که تو شکمم میلولیدی وپابماه بودم ننه امو مار زد، اما دلم میخواست ننه زنده میموند و تو سر زا می رفتی. اونو شب قراون روسرم نهادم و پشت بون از خدا طلبیدم که بچه تو شکمم بمیره و زنده بدنیا نیاد اما ننه امو خدا زنده نگهداره! باری فردای آن روز هنگامیکه تابوت مادربزرگ را از در سرا بیرون می بردند من چشم بدنیا گشودم و پابحیات گذاشتم پیداست طفلی که با قدمش عزرائیل بخانه بیاید چقدر نفرت زده می شود.
.

زن های آبستن از «آل» می ترسند. آل جانور وحشتناکی است که دشمن زنهای آبستن و پابماهست - در هفته اول وقتیکه مادر و طفل بخواب رفتند، آل؛حیوان عجیب و تشنه به خون ،از در اطاق وارد می شود و خودش را بزن آبستن می زند، در دم زن و طفلش میمیرند.در ده ما و در سرتاسر دشتستان برای جنگیدن با این حیوانی که تاکنون دیده نشده است کفش یا گیوه یا ملکی را بر سر سیخ کباب زده بچفت در اطاق زن آبستن نصب می کنند و ببار دار دعا می خوانند و سنگهای سبز و سفید و قرمز بسرش می بندند.

دیگر حیوان ملعون که معمولا مخفی از انظار حمله می کند می ترسد و پیش نمی آید. باین طریق من اولین دشمن خطرناکم را با سیخ کباب و گیوه ی پدرم از پیش راندم. آل حرامزاده و وحشتناک بسروقتم نیامد و پس از یک هفته ماندنی شدم.
آنوقت هنوز سجل احوال نبود،دولت دفتری نداشت که موالید را در آن ثبت کند. معمولا اسم مولودرو روز تولد را پشت قرآنها می نوشتند: تولدم برای پدرم امر مهمی نبود. فردای آنروز سیاهه ی خانه را می نوشت:
«.... فلفل ده مثقال، زردچوبه یک چارک، ایضا زردچوبه یک چارک ». بعد دفتر حساب را بزمین گذاشت و قرآن مذهب کاری قشنگ خانوادگی را برداشت و پشت جلد آن زیر تاریخ تولد برادرم نوشت:
«ایضا فرزندی رسول در لیله هفدهم ربیع الاول سنه ... بمبارکی و میمنت بدنیا آمد».
Profile Image for MaSuMeH.
171 reviews240 followers
August 6, 2014

من به هوای ((قصه عینکم)) کتاب را خواندم.آن داستان را در ادبیات دبیرستان خوانده بودیم و یادم هست سر کلاس غش کرده بودیم از خنده. اما راستش شاید تنها یک یا دو قصه دیگر شبیه آن در کتاب هست. بقیه اش چنگی به دل نمی زند.

Profile Image for Peymanjafari.
212 reviews8 followers
July 18, 2022
کتاب شامل ۲۰ داستان بود
بنظرم بهترینش همون داستان عینک بود
با دو سه تا دیگه…
موضوع فقر مالی و فرهنگی در بیشتر داستانا بچشم میخورد
بعضی جاها حوصله سر بر و خسته کننده بود
بعضی جاها طنز تلخ و شیرینش جذاب بود
Profile Image for Helia Behrouzfar.
100 reviews36 followers
January 9, 2019

به نظرکتاب قشنگی است. خوش می گذرد که در آفتاب لاجون دی ماه لم بدهی و چای و شیرینی بخوری و ورقش بزنی. رسوم ایرانی و طرز زندگی در ایران را می شد دنبال کرد مثلا رسم برای درخت نخلی که ثمر نمی دهد. تاثیر دوری از شهر و بی کاری رادر مردم می بینی وقتی می گوید: «یکی دو روز هم به پیشواز می رفتند و از عمو رمضان استقبال می کردند.» و متاسفانه رسومی هم در ایران هست که فقط باعث می شود اعصاب آدم خرد شود.
داستان آن پالتو ی حناییی ام به نظر من بهترین بود: « هر دو پالتو به من تعلق گرفت. باید چند سال این بار گران را به دوش کشید. خدا کریم است» که بامزه بود و مرا یاد پالتو ی زمستانی مانولیتو گافوتاس انداخت، اتفاقا او هم مشکلش کت زمستانش بود. داستان عینکم هم قشنگ بود و خاطره انگیز. از زبان بچه های معصوم، دنیای قشنگی است. شلوار هاي وصله دار هم خوب بود، مربوط به زمانی که پوشیدن کت و شلوار و کلاه پهلوی در مدارس و ادارات اجباری شده ولی روحانیون و مردم مقاومت می کردند، و ناظم مدرسه که از نافرمانی بچه ها خسته شده با قیچی، عبا و قبا را می برد، و وصله های ناجور شلوار همه پیدا می شود.
ولی همان طور که از مقدمه ی کتاب بر می آمد، اتفاقا رسول پرویزی آدم با مدارایی نبود. به نظرم خیلی هم متعصب می آید. توی داستان هايي مثل رسول شله كه اصلا به دل نمي شينند نمایان بود. شاید هم تلاش او فقط در به تصویر کشیدن تعصب است، ولی به هر حال چه عمقی از غیرت و حمیت رنگ ایران قدیم در آن می بینم که خطرساز و ناراحت کننده است برای زنان. اولین داستان کتاب، قتل افسر به دست شوهرش است و از همان جا جملاتی هست به نظیر «مثل کسی که فاسق زنش را ببیند خشمناک درنده به اطاق کلاس رفتم» یا:«خواهر و زن پریدند و واز اندرون به بیرونی آمدند و جلو زار محمد را گرفتند زار محمد گفت:«خواهران بروید و کاری نکنید که اسم من به نامردی در برود و کاردم به خون زن آغشته گردد.»اما چون خیلی جیغ و داد می کردند با ته تفنگ به سینه ی یکی از آن دو زد.» چرا این قدر تحقیر آمیز؟ حالا اگر مرد بودند می نوشت:«چون فریادشان آرام نگرفت» یا «چون امان ندادند»
به کل، آن قدر ها هم زیبا و با مفهوم نبود. تک و توک بخش هایی از آن را دوست داشتم.
Profile Image for Rojita Rojîta.
132 reviews36 followers
July 30, 2019
نسخه ی شنیداری رو با صدای مهدی پاکدل گوش دادم
خیلی خوبه موقع کار، موقع پیاده روی، موقع خواب ... یک نفر تو گوشِت قصه بگه، قصه‌های آشنا
Profile Image for Armina.
11 reviews21 followers
August 9, 2016
اول از همه عرض ارادت می کنیم به تاریخ ادبیات مقطع دبیرستان که این همه نویسنده ی خفنِ ایرانی گذاشته توی کاسه ی ما: از صادق چوبک بگیرید تا رسول پرویزیِ عزیز - و البته قبول دارم که رسولِ پرویزی را شاید نتوان هم رده ی خیلی از نویسنده های هم دوره اش قرار داد، اما از نظرِ من این موضوع به خاطر این است که سبکِ ایشان فرق می کند - طنزنویس است. بگذارید اینطوری بگویم: شما توی این کتاب همه چیز پیدا می کنید. داستان کوتاههای چند صفحه ای که عموماً توصیف و توضیحِ یک اتفاق ساده هستند، با قلمِ حلاجِ طنز رنگ و لعابی گرفته اند و جلا خورده اند و خیلی قشنگ و دلچسب شده اند. از درویشِ
باباکوهی بگیرید تا اول-عشق ها وپالتوهای حناییِ بدقواره، تا یارمحمد و تقویم و ابوالفضول - همه جور چیزی پیدا می شود.
حالا ممکن است به نظرِ شما عزیزانِ فرهیخته، این داستانها یک قدری مبتذل بیایند - این را نمی دانم. بنده هنری که دارم این است که از چیزهایی که به نظر مردم مبتذل می آیند خوشم می آید. وللّه مصیبتی ست. همینطور از چیزهای ساده، از داستان های ساده و خنده های ساده ی بعد از آن ها. این کتاب هم خوشحال، ساده، تلخ و غمگین - یک اتفاقِ خوب بود.

می گفتند سید موسی نظرکرده ی حضرت است و تُفِ او شفاست. مارگزیدگان، چشم زخم دیدگان، بیماران، تب داران... همه با تفِ سید موسی معالجه می شدند... شاموسی برای دوای خود، برای همین تُف، افاده می فروخت، نذر و نیاز می پذیرفت، کیا و بیا داشت، برای دادنِ تف ناز می کرد. یک سر قند می بردند، یک برّه توغلی می بردند، ... گاهیکه مریض خیلی حالش سخت بود یک عبای شتری یا یک حله ی نازک تابستانی می بردند تا آقاسید که تُفش شفا بود بر سر مهر آید و تُف خود را با آداب و رسوم خاصی لای پنبه بیندازد و در قوطی کبریت یا لای کاغذ بپیچد و بفرستد...
Profile Image for Ali Ahmadi.
154 reviews80 followers
December 3, 2021
پرویزی احتمالن تنها سیاستمدار دوره‌ی پهلوی دوم بوده که با سابقه‌ی سه دوره نمایندگی مجلس شورای ملی و یک دوره مجلس سنا نوشته‌اش به کتاب درسی ادبیات جمهوری راه پیدا کرده! او از اساس داستان‌نویس نبود و به جز این کتاب، اثر شاخصی از خود باقی نگذاشت، اما راه و زبان خاطره‌بازی و داستان‌های شفاهی را خوب می‌دانست. شلوار‌های وصله‌دار را هم می‌توان خاطرات شیرین مردی باذوق و چهل ساله دید که از نخلستان‌های تنگستان و نارنجستان‌های شیراز عبور کرده و به مجلس و کابینه‌ی اسدالله علم رسیده. عجیب نیست که به عادت همه‌ی ایرانی‌ها، گاه در میانه‌ی داستان/خاطره‌ای، داستانی دیگر به یادش می‌آید و گاه هوس می‌کند کمی خواننده‌ی قرن بیستمی (یا بیست و یکمی) خود را نصیحت کند و هرازچندگاهی هم به شوخی ��ا ادبای قدیمی بپردازد. نکته‌ی جالب در مورد شلوارهای وصله‌دار این است که پرویزی حدود یک دهه قبل‌تر از چوبک و داستان شیرمحمد تنگستانی را با زبان خودش در این کتاب آورده که گرچه بدون شک به غنای «تنگسیر» در زبان و روایت نیست اما نکات قابل توجه خود را دارد.
Profile Image for Ali Frz.
150 reviews43 followers
ناتمام
March 4, 2017
یادم میاد قبلا با قصه عینکم خیلی ذوق کرده بودم
ولی الان که دوباره خوندم خورد تو ذوقم
Profile Image for Saeedeh.
19 reviews8 followers
October 10, 2024
کتاب خاطرات خود نویسنده در قالب قطعات کوتاهه. چند موردشون رو می‌شه گفت داستانن اما نه همه رو. روایت‌ها گیرا و شیرینن و نویسنده خیلی تیزبینانه محیطش رو به تصویر کشیده و چه تصویرهای زنده‌ای هم ساخته! جامعه‌ی در حال مدرن شدن ایران رو به‌خوبی نشون می‌ده که خیلی خوب با زندگی خودش شبکه شده که از تنگستان به شیراز مهاجرت کرده‌ن. بخش‌های زیادی حرفش رو شعاری می‌گه که کمی توی ذوق می‌زنه.
به نظرم همه‌ی داستان‌ها ارزش یکسان نداشتن اما چند داستان خیلی خوب داشت مثل قصه‌ی عینکم که توی کتاب مدرسه هم بود و داستان پالتوی حناییم که شیوه‌ی روایتش واقعاً جالب بود و منو یاد گلستان سعدی می‌نداخت.
Profile Image for Mahsa Fotovvat.
28 reviews
May 8, 2018
اولین باری که اسم رسول پرویزی رو شنیدم 17 سالم بود، تو کتاب ادبیات، درس بیست و ششم، به قدری عاشقش شدم که گفتم میرم کتابش رو میخونم حتما؛ قصه عینکم یکی از بهترین چیزایی بود که تا اون روز خونده بودم! ولی اون سال تموم شد و من دیگه یاد رسول پرویزی و کتابش نیافتادم تا همین چند وقت پیش که بین انقلاب ولیعصر داشتم راه میرفتم که چشمم خورد به شلوار های وصله دار چشام یه برق خاصی زد و سریع خریدمش و با ذوق شروع کردم به خوندنش؛ میشه گفت انتظار کلی داستان کوتاه خفن رو داشتم که هر کدومش مثل قصه عینکم ثبت شه تو ذهنم ولی متاسفانه بجز دو تا از داستان ها بقیه شون چیز خاصی برای گفتن نداشتن! شلوار های وصله دار خاطرات پر رنگ ذهن رسول پرویزی هست در طول زندگیش و خیلی از داستان ها صرفا برای نویسنده پر رنگ جذاب بوده و برای بقیه نیست، مثل اتفاقات هیجان انگیزی که برای ما میافته و وقتی برای کسی تعریف میکنیم نه تنها براش جذاب نیست بلکه با واکنشش ما رو هم از گفتن پشیمون میکنه! شاید بهتر باشه بعضی تجربه های پر رنگ رو فقط برای خودمون نگه داریم...


داستان هایی که پیشنهاد میشه: قصه عینکم، در هفت روز هفته،
زرگر مظلوم (البته پیشنهاد من اینه که داستانش رو تو مثنوی بخونید)
Profile Image for Samaneh Khanlari.
145 reviews72 followers
May 12, 2012
ای کاش کسی پیدا میشد که بگوید چرا رسول پرویزی به اندازه ی جمالزاده و چوبک شناخته شده نیست...
شبیه نثر این کتاب و گیرایی و باورپذیری آن میتوانم کارهای علی اشرف درویشیان را نام ببرم...
Profile Image for Mohammad.
61 reviews14 followers
December 23, 2018
بعضی وقتا بامزس و خنده دار ولی بعضی وقتها غم انگیز ، مثل داستان صفر، شاید صفر آنقدر دوستش داشت آنقدر عشق و احساساتش را خرجش کرد که در آخر وقتی به قلبش نگاه کرد کاملا یخ زده بود
Profile Image for Niloo N.
266 reviews479 followers
December 4, 2020
هی نوشتم و نوشتم، در نهایت تصمیم گرفتم پاکش کنم، چون برای نقد نیومدیم اینجا.
به طور کلی این رو بگم که در ابتدا فکر می‌کردم فقط با سلیقه شخصی من مطابقت نداره، ولی نه واقعا. :)))
ولی سوالی که ذهنم رو مشغول کرده اینه که چطور ممکنه سیر داستانی ادبیات معاصر رو (حتی در حد دانش ادبیات دبیرستان کم!) دنبال کنی و بتونی به این کتاب بیشتر از سه ستاره بدی. یعنی واقعا این سواله برام و دوست دارم بحث کنم سرش. چون کتاب حتی در سطح خودش -که ادعا میکنه از تیپ داستان های جمالزاده ست- خیلی خیلی خیلی ضعیفه.

* آخرای 2020 ایم و دارم سعی میکنم کتابهای ناتمام رو بالاخره بخونم!
Profile Image for Sajjad A. Mohammadi.
106 reviews10 followers
November 5, 2014
یک کتاب خوب. مجموعه ای از داستان های کوتاه ولی پر از حرف واسه نگفتن. این که می گم واسه نگفتن منظورم اینه که این حرفا رو نمیشه واقعا گفت باید یه جورایی فهمیدشون و بهشون عمل کرد. گفتنش چه فایده ای داره جز یاداوری. من البته به کتاب صوتی گوش کردم که خیلی هم خوب اجرا شده. چند تا از داستان هاش که طولانی تر از بقیه بودن واقعا عالی بودن مثلا درویش بابا کوهی که الان یادم است. در ضمن اغلب داستان ها با طنر همراه شده که می خندی باهاش ولی تلخ خنده. توصیه می شود بسیار زیاد.
Profile Image for Zahra Saedi.
367 reviews21 followers
April 6, 2022
اول اینکه به نظرم این کتاب داستان نیست و زندگی‌نگاره است. نویسنده خاطره‌های خودش و ماجراهایی که برای اطرافیانش اتفاق افتاده را تعریف می‌کند، البته در قصه‌های پایانی به مثنوی رجوع می‌کند و داستان‌های مثنوی را دوباره تعریف می‌کند و درموردشان نظر می‌دهد.
داستان‌های اول کتاب را بیشتر از داستان‌های آخر که پرویزی در آن‌ها وعظ و خطابه می‌کرد و از مزایای درویشی و زندگی ساده می‌گفت دوست داشتم. در داستان‌های اول بیشتر به زندگی جنوبی‌ها به‌خصوص شیرازی‌ها پرداخته بود و از سادگی و صفای آن‌ها گفته بود که به دل هم می‌نشست. در کل هم محور بسیاری از قصه‌ها فقر و انسان‌هایی با روح بزرگ اما در شرایط بد بود که عاقبت خوبی نداشتند.
Profile Image for Arghiiw.
258 reviews
September 19, 2021
۳.۵
این کتاب شامل بیست داستان کوتاه هست،
من از اینا خوشم اومد:

۱. قصه عینکم
۲. زنگ انشا
۳. شلوارهای وصله‌دار
۴. تقویم عوضی
۵. سه یار دبستانی
۶. درویش بابا کوهی آرام مرد
۷. زرگر مظلوم
۸. دو پشته بر الاغ

ولی هی بیشتر دارم به این ایمان میارم که داستان کوتاه واقعا سلیقه من نیست و دیگه نباید برم سراغش😂🚶🏻‍♀️
Profile Image for Mohammad Roufarshbaf.
227 reviews30 followers
October 20, 2020
کتاب را در ایام دوره آموزشی سربازی در کرج خواندم. یکی از دوستان شیرازی ساکن در آسایشگاه این کتاب را داشت و من که کتاب های کمی با خود برده بودم و حوصله ام سر می رفت به او گفتم کتاب را به من بدهد تا بخوانم.
در سال هایی که من دانش آموز بودم قصه ای از این کتاب به نام "قصه ی عینکم" در کتاب ادبیات آمده بود. قصه ی شیرینی بود. اما حالا که کل کتاب را خواندم، به غیر از قصه ی عینکم و دو سه قصه ی انتهای کتاب که دربرگیرنده اطلاعاتی در مورد زندگی خود نویسنده است (نظیر "هفت روز هفته") به نظر من بقیه ی کتاب جذاب نبود.
در ضمن کتابی که من خواندم چاپ قدیم و به گمانم چاپ مربوط به سال 49 بود. بین خیلی از حملات نقطه، کاما و دیگر علائم نگارشی وجود نداشت، بنابراین خواندن کتاب سخت میشد. لحن عامیانه ی کتاب هم به نظر من کمی به زیبایی متن لطمه می زد.
یکی از مسائلی که در کتاب توجهم را به خود جلب می کرد این بود که محور تعدادی از داستان های این کتاب زن بود. زن گرفتن و هوو آوردن و عیش و نوش و ...به نظر من یکی از دلایل پرفروش بودن این کتاب در زمان خودش و مهجور ماندن آن در زمان حال عوض شدن دغدغه ها و سبک زندگی مردم است. کتاب "شوهر آهو خانم" را هم به همین علت دوست نداشتم، چون داستان اصلی کتاب سر هوو آوردن بود، مسئله ای که الان دیگر خیلی رایج نیست، حداقل در جوامع شهری که ما زندگی می کنیم. مسائل دنیا و کشور ما عوض شده و در سال های اخیر اینها شده: مجرد ماندن، ازدواج سفید، طلاق رسمی و عاطفی. برای همین هم هست که شاید فیلم "جدایی نادر از سیمین" اصغر فرهادی جایزه اسکار می گیرد، در حالی که اگر در مورد هوو آوردن بود شاید حتی نگاهی هم به آن نمیشد.
مسئله ی دیگری که نویسنده به آن میپردازد و عنوان کتاب هم مرتبط با آن است فقر است. این مسئله امروز هم مطرح است، اما جنس آن فقر زمان رسول پرویزی با جنس فقر کنونی فرق می کند. فقری که رسول پرویزی از آن یاد می کند فقری تقریباً همه گیر است. فقری که در آن نداری و بدبختی هست، اما این فقط تو نیستی که فقیری، بلکه اگر تو فقیر هستی، به احتمال زیاد اکثر آدم های دور و برت هم فقیرند. اگر تو در کلاست شلوار وصله دار می پوشی، بقیه هم همان شلوارهای وصله دار را می پوشند. جنس این فقر فرق می کند با فقر مرتبط با الان؛ فقری که تو در آن ممکن است یک تکه نان هم نداشته باشی برای خوردن اما مردم چند صد متر آن طرف ترت بهترین ماشین را سوار شوند و بهترین لباس را بپوشند و بهترین خوراکی ها را بخورند. با علی هم که کتاب را به من داد حرف می زدم و می گفت فقر آن موقع برای همه بوده و اختلاف طبقاتی در آن آنچنان که امروز می بینیم وجود نداشته. شاید برای همین هم فقر دیروز ق��بل تحمل تر بوده تا فقر امروز و ناهنجاری های رفتاری کمتری ایجاد می کرده. شاید.
Profile Image for Somayeh.
228 reviews40 followers
January 1, 2021
در واقع مجموعه‌ای از یادداشتهای رسول پرویزی است، ترکیبی از خاطرات کودکی و جوانی‌اش در فضای جنوب، نثر روان و شیرینی دارد اما تردید دارم که بشود اسم داستان کوتاه روی کل مجموعه گذاشت!
Profile Image for Fazzymatch.
17 reviews1 follower
August 6, 2024
به نظرم کتابی هست که کافیه چشماتو ببندی تا تصویرهای توی داستان جلوی چشمت ظاهر بشن...
کتابی بود که حس عجیبی داشت... یه حسی مثل خونه...
ارزش خوندن رو داره!
Profile Image for Nili.
1 review4 followers
March 28, 2018
۳/۵
آشنایی اکثریتمون با رسول پرویزی برمیگرده به قصه ی عینکم از ادبیات دبیرستان که قلم ساده و طنازی نویسنده رو نشون میداد.
کتاب شلوار های وصله دار شامل ۲۰ داستان کوتاه بود که سطح کیفیشون نوسان قابل توجهی داشت.
نکات مثبتی توی کتاب به چشم میخورد مثل سادگی متن و آشنا کردن خواننده با فرهنگ جنوب ایران و حالت مستندگونه ی داستان ها.
داستان های شیر محمد،پالتوی حنائیم،قصه ی عینکم،زنگ انشا،زرگر مظلوم ودرویش باباکوهی آرام مرد سطح خوبی داشتن و مفاهیم این داستان ها با ارزش و قابل توجه بود.
ولی نکته ی دلسرد کننده ی کتاب این بود که تعداد داستان های جذاب نسبت به حجم کتاب پایین بود.
در آخر اینکه در آن زمان رسول پرویزی به عنوان یک نماینده ی مجلس شورای ملی این چنین تسلطی بر ادبیات داشته و اندک مقایسه ای با نمایندگان کنونی کافی است که حدیث مفصل بخوانید از این مجمل.
Profile Image for Mahshid Saghatchi.
87 reviews13 followers
August 15, 2019
اکثر ما رسول پرویزی و داستان‌هاش که با تم طنز هستن رو تز داستان عینکم که تو کتاب ادبیات دوره‌ی دبیرستان با یه سری سانسور و خلاصه موجود بود به یاد داریم .مهم‌ترین و لذت‌بخش ترین ویژگی کتاب از نظر من، اصالت و حس ایرانیت نابه. . انتشارات امیرکبیر تمام نوشته‌های پراکنده از رسول پرویزی که تو مجلات و نشریه‌های مختلف از جمله سخن چاپ شده بود رو یکجا کنار هم آورده. خب، این اقدام خیلی مثبتیه به خصوص برا کسی مثل من که وسواس این رو دارم که همه‌چیز تکمیل کنار هم باشه. ولی اینکار باعث میشه داستان‌ها با فاز کاملاً متفاوت هم کنار هم قرار بگیرن. خوندن این کتاب حس خوبی به آدم میده. نه تقلیدی تو هست نه لاف‌زنی. خیلی ساده و اصیل و البته کم فن و تکنیک.
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
April 2, 2016
ما مردها آدم‌هاى خودپسندى هستيم اگر به ديگران برنخورد در رابطه با زنان ابله و احمق هم مى‌شويم . خودخواهى ما چنان است كه خيال می‌كنيم هر زنى را ديديم يكدل نه صد دل عاشق‌مان مى‌شود اگر خيلى عاقل باشيم لااقل خود را براى همسرى و زندگى با او برابر مى‌دانيم اين جهالت مردها را به چاه مى اندازد و غفلتی پديد مى آورد كه عاقبت خوشى ندارد .
Profile Image for Yegane.
131 reviews154 followers
December 27, 2022
کتاب، غم محض بود.


کتاب قوی و خفن نبود، خیلی معمولی بود اما یه غم خیلی ایرانی، همراه با فقر و درد و کمی طنز (خیلی کم) داشت که باعث میشد با اعماق وجودم حسش کنم و دوستش داشته باشم.

از اون داستان‌هایی که وقتی حوصله خوندن هیچی ندارید، میشه بهش فکر کرد اما غم داستان ها رو باید تحمل کنید.
Profile Image for Ali Karimnejad.
347 reviews227 followers
April 26, 2020
شلوارهای وصله دار، در واقع مجموعه ای از حکایتهایی هستش که همشون به نوعی با زندگی خود نویسنده در ارتباطه. به گونه ای که بعد از خوندن این بیست داستان کوتاه میشه تا حد قابل قبولی از دوران کودکی و جوانی رسول پرویزی اطلاعاتی کسب کرد. اطلاعاتی نظیر اینکه در چه جور خانواده ای می زیسته، چه جور بچه ای بوده، احوالات تحصیل و کارش چجور گذشته، وضع اجتماعی شهری که توش بزرگ شده چجور بوده و البته یکی دو تا ماجرای عشقی.

نحوه روایت همه داستانها خیلی بی شیله پیله هستش و اعتماد آدم رو جلب می کنه خاصه اینکه ردپای بعضی داستانها رو میشه در داستانهای دیگه دید و این موضوع حس پیوستگی ماجراها رو به آدم تلقین میکنه. صد البته که خوب یه جاهایی هم برای شیرین تر شدن ماجرا پیازداغ ماجرا رو زیاد کرده. همه داستانها بر خلاف "قصه عینکم" که تو دبیرستان داشتیم، خنده دار نیست. خیلی هاش جدیه و همونطور که گفتم ناشی از یک اتفاقی هستش که برای خود نویسنده افتاده یا به نوعی در جریانش قرار گرفته. مثلا داستان "شیر محمد" داستان زائر محمد ریشهری هستش که واقعا اتفاق افتاده و هر چند اون موقع پرویزی حدودا چهار سالش بیشتر نبوده احتمالا یک چیزکی ازش یادش مونده و بعدا با تحقیق و پیگیری، داستان رو نوشته. روزنامه استخر خرداد ماه 1302 شرح کاملی از واقعه رو منتشر کرده. این همون داستانیه که بعدا صادق چوبک از روش کتاب تنگسیر رو نوشته. یا مثلا داستان "درویش بابا کوهی" برگرفته از برخورد خود نویسنده با یک درویشه و حاوی مضامین جدی راجع به زندگی و مرگه. یا داستان "در هفت روز هفته" که نگاهی به زندگی دوران کارمندی خودش داره و در عین سادگی و بامزگی، نقدی بر اجتماع هم هست.

شخصا بیشتر داستانهاش رو دوست داشتم و به نظرم اگرچه هیچ کدوم از داستان ها اونقدر عالی نیست که 5 ستاره باشه، اما در عین حال کتاب از یک ثبات و پختگی خوبی برخورداره و از نظر من همه داستانها خوب یا بیشتر از خوب بودند. و وقتی در نظر میگیریم که اینها همه داستانهای روزمره زندگی یک فرد عادی بودند، هنر نوشتن رسول پرویزی بیشتر نمایان میشه. مرحوم پرویزی اواخر زندگی وارد عرصه سیاست شد و نتونست نویسندگی رو انطور که باید ادامه بده. حیف!
Profile Image for مهشید.
567 reviews29 followers
November 9, 2023
مجموعه داستانی کوتاه از رسول پرویزی که بیشتر شامل خاطرات دوران جوونی و نوجوونی تو شیراز میشد. داستان‌ها بیشتر خاطراتی از اون دوران بود. نثر گرم و شیرینی داشت اما داستان نبود. جز دو یا سه داستان، مابقی معرفی آدم‌های زندگی نویسنده و زندگی تو اون دوران بود
Profile Image for Aram.
129 reviews3 followers
April 25, 2024
تاریخ شروع:۱۴۰۳/۲/۵
تاریخ پایان۱۴۰۳/۲/۶
داستان های کوتاه که از خواندن آن لذت بردم
Profile Image for pardis aghaei.
139 reviews22 followers
August 9, 2021
همونقدرى كه فكر ميكردم روح انگيز بود❤️شايد نشه گفت كه جزو شاهكارهاى ادبيات معاصره اما قطعا براى آشنا شدن با فرهنگ خطه جنوب بويژه در دهه ٢٠ و ٣٠ هجرى شمسى خيلى كمك كننده ست
نوشتار كتاب روان و به زبان عاميانه ست و گاها از تكيه كلام ها و ضرب المثل هاى محلى استفاده كرده كه خوندنش پر از لطف و صفاست
در كل بنظرم براى كتابهاى ادبيات دبيرستان انتخاب شايسته اى بوده بويژه به اين دليل كه بنظر مياد داستانهاش واقعى باشن
Displaying 1 - 30 of 110 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.