گفتگوهای جهانبگلو به این خاطر همیشه خوندنی هست که چون سوار بر مطلب هست میدونه کی حرف بزنه و کی سکوت کنه تا با سکوتش طرف مقابل رو به حرف بکشه. جهانبگلو این بار سراغ یه متفکر هم وطن رفته و کتابی خوندنی رو به مخاطب ایرانی هدیه کرده. دو توصیه برای خوندن این کتاب: 1. کتاب رو دو بار بخونید. چون بار اول چنان گرم صحبت می شید که یادگیری رو فراموش می کنید. 2. کاغذ و قلمی همراه تون باشه. کتاب مملو هست از توصیه ی کتاب که میشه همه شون رو با اطمینان گذاشت تو برنامه مطالعاتی. در ضمن کتاب نقل قول های معرکه ای هم داره که راست کار کسایی هست که عشق خارج نویسی کردن کتاب دارن . توصیه می کنم برای یک بار هم شده طعم این مصاحبه رو بچشید .
ما بنا بر ترجیعبندهای تکراریِ دریغاگوییهای ابدی زندگی میکنیم. گویی که سوای این گذشته پرافتخاری که ما را در حسرت رویای طلاییاش میخورد و میبلعد، هیچ مایه امید دیگری وجود ندارد
فرانسویان زبان خویش را بسیار ارج مینهند. نبوغ این زبان روزی تمامی اروپای قرن هجدهم را زیر سلطه خود داشت. به تصادف نیست که همه متفکران بزرگ اروپا در آن روزگار به فرانسه میگفتند و مینوشتند. لایبنیتس بخشی از آثارش را به فرانسه نوشته است. فردریک دوم پادشاه پروس به فرانسه شعر میسرود و نامهنگاری میکرد. روزگاری بود که زبان فرانسه مظهر علو روحی، برازندگی، سنجیدگی و به ویژه فرهنگ بود. فرانسوی سخنگویی بلیغ است، خوب استدلال میکند، و در چندین زمین بازی میکند.
ایران به دلیل موقعیت میانگیاش، نگاهی دوسویه بر آسیا و بر غرب دارد. این نگاه دوسویه است که تمدن ایرانی را به وجود آورده است.
ایران همواره امپراطوریای متشکل از قومها و زبانهای مختلف بوده است که به واسطه فرهنگ فاخر زبان فارسی به یکدیگر پیوند خوردهاند.
در تفکر ژاپنی سه دوران وجود دارد: دوران دریافت تفکر چینی از طریق کره،؛ دوران میجی، که ژاپن با غرب آشنا میشود؛ و سرانجام شکست ژاپن در زمان جنگ جهانی دوم، که طی آن ژاپن آمریکایی میشود و شیوههای دشمن را فرا میگیرد.
از آنجا که مدرنسازی کشور از سالهای 1310 توسط رضاشاه آغاز شده بود، همه مدلهای مسلطی که میخواستیم به هر وسیله به آنها دست یابیم یا آنها را در کشورمان بنشانیم، بیبروبرگرد برای بخشی از جامعه، از ارزشهای غربی الهام میگرفت. که این در معماری، در ایجاد فضاهای عمومی، در سبک امپراتوری نو-هخامنشی، در تأسیس دانشگاه مدرن، در ساختمان وزارت امور خارجه و وزارت دادگستری و غیره جلوه گر میشد. در آن زمان، هرآنچه به سنت مربوط میشد کم و بیش از فضای عمومی بیرون میرفت و شاید در انبار لوازم کهنه و فرسوده محبوس میگشت. .
ارمنیها بیشک در آن روزگار در انتقال ارزشهای غربی از همه فعالتر بودند. بهترین معلمان موسیقی، رقص و زبان از میان آنان برمی خواستند. در ضمن بهترین اغذیه فرنگی را آنها تهیه میکردند. همچنین بهترین مکانیکها و در آغاز دوران تجدد، بهترین آرشیتکتها از ارامنه بودند..
برخلاف گذشته رشتههایی چون ادبیات، اقتصاد یا حتی حقوق برای خانوادههای متجدد، که از آینده تصوری کمابیش فن-سالارانه داشتند، خوشایند نبود.
اکثر روشنفکران ما از آنجا که هیچ رابطهای با جهان سنتی – که رفتهرفته از صحنه بیرون میرفت و به اشباح متعلق به گذشته تبدیل میشد- نداشتند، و از آنجا که از قافله غرب بسیار عقب مانده بودند، در فضایی نامعین رشد میکردند که در آن همه چیز در ابرهای سوءتفاهمها به هم ریخته بود و تنها چیزی که هنوز مردم را جلب میکرد یا برمیانگیخت، مترسکهایی ایدئولوژیک بود که تندروها علم میکردند.
در دوران جنگ جهانی دوم، اکثر ایرانیان هوادار آلمان بودند. هنگامی که نیروهای رایش عملیات بارباروسا (حمله به روسیه) را اعلان کردند، شور و شوق عظیمی در ایران به وجود آمد. بسیاری از ایرانیان یقین داشتند که کار کمونیسم تمام شده است.
از میان صدها شاعری که در ایران برآمدهاند، ایرانیان پنج یا شش شاعر را همچون بارزترین نماینده بینش شاعرانه خود برگزیدهاند. این شاعران چون جریانهایی هستند که جهان درونی ایرانیان را آبیاری میکنند. همچون سفرههای آبهای زیرزمینی هستند که ایرانی از آنها خود را سیراب میکند. همچنین، آماجگاههایی هستند که تبارشناسی تفکر را عرضه میکنند.
دولت همنشینی پای نقل و گفتههای شایگان در این کتاب خوشخوان فراروی ماست. شایگان موزهای آماتور اما مهربان از شرق و غرب است و در سالهای نوجوانی خواندن کتابش برایم دلچسب بود.
اگر کتاب رو بخوانید، قطعا احساسی جز حس کوچکی و احترام بی نهایت، در برابر تفکر متفکری بس بزرگ مثل شایگان نخواهید داشت. مثل همین احساسی که من دارم. و البته حسرت زیاد برای اینکه چرا ما متفکران بزرگمون که در همه دنیا شناخته شده اند در کشور خودمون تا حدی غریبند. برای من شخصا، تفکر شایگان همیشه در هاله ای از ابهام بود و هیچوقت نفهمیدم در کدام دسته فکری، فلسفی قرار می گیره و همیشه برام سوال بود ادیبه یا فیلسوفه با جامعه شناسه؟ با خوندن این کتاب فهمیدم تا حدی حق داشتم. چرا که به قول خودش یک متفکر آزاده و با یک شخصیت جامع الاطراف روبرو شدم که در همه شاخه های فلسفه، ادبیات، جامعه شناسی و تمدن شناسی سرآمده و تا انتها رفته و جالبه بدانید که نثر فرانسویش در مدارس فرانسه به عنوان نمونه و معیار تدریس میشه . مرحوم شایگان فرهنگ فردی و جمعی و تمدن شرق و غرب رو واقعا مثل کف دستش میشناسه و زندگی شخصیش هم مخلوطی از شرقی و غربی بوده و هر چند در غرب و با ارزشهای غربی زندگی کرده ولی خودش در کنه وجودش، خودشو شرقی معرفی می کنه. فکر نکنم هیچ شخصیت ایرانی به اندازه شایگان به تمدن شرق و غرب و مشکلاتشون آشنا بشه. به نظرم مهمترین کار شایگان در این حوزه، اینه که صورت مساله رو مرتب کرده و خیلی شفاف و مشخص و کامل به شکاف های بین تمدنی و در تمدنی شرق و غرب پرداخته، هر چند خودش متواضعانه اذعان می کنه که راه حل مشخصی برای رفع شکافها نداره. در مورد کتاب هم باید بگم نثر شیوا و بسیار زیبایی داره و واقعا لذت بردم و چون ترجمه شده باید به مترجم دست مریزاد گفت. کتاب به صورت مصاحبه رامین جهانبگلو با دکتر شایگان تنظیم شده. بعضی از سوالات و به تبع اون پاسخها، مرتبط با بحثهای عمیق فلسفیه که اگر آشنایی حداقلی مخصوصا با فلسفه اسلامی داشته باشید، فهم سوال و پاسخ راحت تره. سوالهای مصاحبه بسیار به جا و هوشمندانه طرح و مرتب شده و جابجا و برای جلوگیری از خسته دشدن مخاطب کتاب، از سوالهای جدی فلسفی به سوالهای شخصی می پره که در هر دو حوزه، پاسخهای شایگان جالب و شنیدنیست. مرحوم شایگان در این اواخر گفته بود که با توجه به تمکن مالی که داشته، همه جا رفته و همه چیز دیده و هر چی هم می خواسته گفته و نوشته و آرزو و عقده ای در زندگیش نداره و در انتظار حضرت اجله. خداوند این استاد و متفکر بزرگ و میهن دوست رو رحمت کناد.
یکی از دوستان در نقد و بررسی خودشون فرمودن که : کتاب رو دو بار بخونید. چون بار اول چنان گرم صحبت می شید که یادگیری رو فراموش می کنید. واقعا کل مطلب همینه. با بزرگی روبرو میشید که چهل تکه از دنیا را با چشمانی باز گشته و هویتی چهل تکه رو در یک کُل دیده. کتاب سراسر مملو است از بصیرت های یک متفکر پست مدرن. توجیه و تحلیل و تعلیل آمیخته به هم. ترجمه ی کتاب بسیار روان و دلنشین است. روح گفتگوی صمیمانه رو منتقل کرده.
برای داشتن دموکراسی باید ذهن ها نیز عوض شوند، باید ذهن ها نیز قوانین بازی را بپذیرند. ابتدا باید مدارا را آموخت و سپس به اعتراض پرداخت، نزد ما،اعتراض و مخالفت فورا" به یک امر ناموسی و غیرتی تبدیل می شود. از آنجا که شما یا دوست من یا دشمن من هستید، پس به شیوه قبیله ای از یکدیگر انتقام میگیریم. اگر دوست من باشید، باید در کنار من قرار بگیرید. و اگر دشمن من هستید خونتان را می ریزم.
البته من با کاریکاتور ساختن از این خصوصیات کمی تند میروم. اما باور کنید که اینجا واقعیت ها حتی از تخیل هم فراتر می روند. هموطنان ما هنوز دارای ذهنیت رعیت مآب هستند. هنوز شهروند نشده اند، این امر نیاز به زمان دارد، نمیتوان به نیروی معجزه از تئوکراسی به دموکراسی پرید. و بعد، دیگر چه بگویم از آداب و رسوم و خلقیات، از این عاداتی که به اعماق روح مان چسبیده اند. بگذارید توصیف زیبایی را از یک نویسنده آمریکای لاتینی برایتان نقل کنم: 《آداب و رسوم را، زمان، با همان شکیب و صبر و درنگی که برای ساختن کوه ها به کار برده آفریده است. و تنها زمان است که با تلاش روز به روز میتواند نابودش کند. با کوهستان نمیتوان به زور سرنیزه درافتاد.》
با هر بار خوندنش به یه دنیای جدید وارد میشوم تا این لحظه 5 با�� خوندم و هنوزم دارم میخونم هر بار که تمام میشه دلم برای سطر سطرش تنگ میشه بهترین هدیه ای که از برادرم گرفتم این کتاب بود
این کتاب، مصاحبهای است که رامین جهانبگلو با داریوش شایگان ترتیب داده است. در طول مصاحبه، دربارهی گسترهی وسیعی از موضوعات سخن به میان میآید. بهعبارتدیگر، این کتاب مصاحبهای معمولی نیست؛ گشتوگذاری است در فرهنگهای مختلف با تمام جوانبش. دراینمیان، از عادتهای مختلف فرهنگی، از ادیان مختلف، از مکتبهای گوناگون عرفانی و فلسفی شرق و غرب و مسائل تاریخی و جامعهشناختی آنها چیزهایی گفته میشود. در جاهایی از کتاب نیز همسانیهای ساختاری اندیشههای عرفانی و فلسفی شرقی و غربی بازنموده میشود. شخصیت شایگان، شخصیتی چندپاره و متعلق به جهانهای یکسره متفاوت بهنظر میرسد. این مسئله بسیار تحتتأثیر چندزبانهبودن وی باشد. او از همان کودکی با زبانهای مختلف فارسی و روسی و فرانسوی خو میگیرد و میبالد. بعدها نیز خود زبانهای دیگری را، ازجمله سانسکریت، میآموزد. همین چندزبانگی موجب میشود شناخت همهجانبهای از پدیدههای مختلف بهدست آورد. البته بهباورمن، این ویژگی شکافی شخصیتی نیز در او بهوجود آورده؛ بهاینمعنا که مدام بین تفکر شرقی و غربی، بین عرفان و فلسفه، بین اندیشهورزی و ذوقورزی در نوسان است و درنهایت، تکلیف خود را با هیچیک روشن نمیکند و جانب هیچکدام را نمیگیرد. او صرفاً به توصیفی از این دو جهان مجزا (شرق و غرب) بسنده میکند. چنین مینماید که برای انسان امروزی، درحوزهی سبک زندگی و اندیشه، دستکم تا اندازهای گزینش میان این دو جهان مطرح است و توصیفِ صرفِ آن، از سردرگمیهای او چیزی نمیکاهد. ماجرای دیدارهای شایگان با شخصیتهای برجستهای چون هانری کربن و علامهی طباطبایی و... سخت خواندنی و شیرین است. برخی مباحث فلسفی مطرحشده در این اثر، به پیشزمینههایی نیاز دارد و نمیتوان بیهیچمطالعهای آنها را فهمید. بخشهایی از این کتاب که به این موضوعات اختصاص دارد، برای چنین خوانندگانی چندان سودمند نخواهد بود. ترجمهی کتاب نیز فوقالعاده روان و سنجیده و سخته است.
این کتاب که گفت و گوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلوست، در فارسی با نام "زیر آسمان های جهان" و با ترجمه ی نازی عظیما توسط انتشارات فرزان در سال 1374 چاپ شده و چاپ دوم آن در 1376 است. بیشتر سیر تحول اندیشه ی شایگان را در طول سال ها نشان می دهد، از علاقه اش به فلسفه و مذاهب در شرق و سپس ایران و سنت
گفتگوهای این کتاب در سالهای پایانی قرن بیستم انجام شده است (بین سالهای نود و سه و نود و چهار میلادی). طیف گسترده ای از موضوعات مختلف در خلال این گفتگو ها مورد بحث واقع شده اند که در مواردی بسیار تخصصی می شوند و برای خواننده ی ناآشنا با این مباحث ملال آور (البته به نظرم ترجمه هم در بعضی موارد نارساست). اما شوق کشف مطالب و نکاتی که بتوان از آن برای خود سرمایه فکری اندوخت عبور از این مباحث تخصصی را آسان می کند. و از این دست نکات درس آموز در سرتاسر کتاب فراوان می توان یافت. خواندن و بازخواندن این کتاب رو به همه آنهایی که دغدغه بهتر دیدن و بهتر فهمیدن جهان را دارند توصیه می کنم.
تجربیات و خاطرات شایگان برایم نه تنها یک تجلی و کشف بود، بلکه پیش درآمدی بر جهل عمومی من و بر همه آنچه میبایست بیاموزم بود. به این همه سفر درونی و بیرونی که شایگان از سر گذرانده رشک بردم و برای چندمین بار از خودم پرسیدم آیا واقعاً آسمان همه جا و در همۀ دورانها یک رنگ است؟
اگر چون من تاکنون هیچ کتابی از داریوش شایگان نخوانده اید به دو دلیل این کتاب آغاز مناسبی نخواهد بود. دلیل اول آنکه برخی از سوالات رامین جهانبگلو پیرامون کتب و مقالات پیشین شایگان است که برای فهم بهتر این پرسش و پاسخ ها مطالعه ی آن نوشته ها ضروری مینماید. ازجمله کتاب های نگاه شکسته، انقلاب مذهبی چیست؟، آسیا در برابر غرب و یا مقالاتی نظیر در جست و جوی فضاهای گمشده، تقدیر ایرانی و گذشته فرهنگی، آفاق بصیرت حافظ شیراز. دوم از جهت کسب آمادگی برای فهم مطالب. با این حال از این گفت و گو بسیار آموختم و حتما دوباره این کتاب را با دقت بیشتری خواهم خواند.
هنگامی که خواندن این کتاب را شروع کردم، انتظار داشتم تغییراتی معنادار بین شایگان انتهای قرن بیستم و شایگان اواسط قرن بیستم بیابم، اما چیزی که یافتم ملغمهای از تناقضها بود و لاغیر. باور این که نویسندهای در فرازهایی از کتاب، راجع به دموکراسی و روشنفکری سخن میگوید، دربارهٔ بازگشت انسان به معنویت و امر قدسی هم صحبت میکند برایم غیرقابل باور و هضم بود. امیدوارم که درک من از ایشان اشتباه بوده باشد و کژفهمی از جانب من رخ داده باشد، از این رو امتیازی به این کتاب نمیدهم.
This entire review has been hidden because of spoilers.
كتاب (زير آسمانهاي جهان)، گفت و گوييست بين رامين جهانبگلو و داريوش شايگان موضوع اصلي اين كتاب كه براي نخستين بار در سال 1992 از سوي انتشارات فلن در پاريس منتظر شد، تنوع فرهنگها، تقابل سنت و تجدد، جستجوي صادقانهي جايگاه انسان درد آشنا در دنياي شوريدهي كنوني و پاسخگويي به مسائلي است كه قرن بيستم براي بشريت مطرح كرده بود هر بخش اين كتاب زمينهايست براي طرح بسياري از پرسشها كه پيش از آنكه به پاسخهاي از پيش آماده شده بينجامد، زمينههاي ديگر به دنبال ميآورد
یک سفر مجازی به عمق جهان به لایههای پنهان روح ایرانی، و خویشتن. من از کجا شروع کردم به ساختن جهان همنامم؟
کتاب را که خواندید، و از گردشهای زیرکانه مصاحبه کننده و پاسخ های شایگان بزرگ که در عین ظرافت و دقت داده میشوند سرشار از شعف میشوید. و شک نکنید دیگر تا عمر دارید کتاب در گوشهای از ذهنتان جای خود را حفظ خواهد کرد و شوق مرور دوباره ا ش را نیز همواره خواهید داشت..
دوستان توصیههای بسیار بجایی کردن دربارۀ این کتابِ بلعیدنی! اما اگر بنا باشه خیلی خلاصه چیزی دربارۀ این کتاب بگم، اینه که اولا هر ایرانی باید بابت وجود متفکری همچون شایگان در فرهنگ کشورش، به خودش بباله. نخبهای به تمام معنا که اندیشههای خودش رو زندگی کرده و صرفا از چیزی انتزاعی دم نمیزنه. بازه زندگی شایگان به خودی خود جذابه و پرحادثه. و اینکه این آدم به سبب ظرفیتهای پرورشی و آموزشی که داشته، ابزارهای لازم برای فهم این دوره پرحادثه و جلوتر از اون رو به خوبی در اختیار داشته. یعنی اندیشۀ زیسته و زبان. دوم هم اینه که این کتاب رو حتما هر ظریفالفکر اهل مطالعه و پیگیر فرهنگ سرزمین خودش و جهان باید بخونه. ذره ذرهاش فرحبخشه این کتاب. یه نکته که خودم خیلی دوست داشتم هنگام خوندن این کتاب: احتمالا شایگان تنها متفکر ایرانی باشه که هنگام صحبت از فرهنگها، تمامی ابعاد ��ون فرهنگ رو سنجش میکنه. موسیقی، نقاشی، معماری، سینما و دیگر ابعاد هر فرهنگی. از این جهت، خوندن تجربههای زیستۀ شایگان برای منی که خودم سرگردان در تمام ابعاد فرهنگی جهان امروزم، مثل نوشیدن شرابی میمونه که دوست ندارم هرگز تموم بشه. صرفا از همین جهت، شایگان رو بسیار جلوتر از صدها مدعی روشنفکری داخل کشور میبینم که گمان میکنند غرب و جهان امروز رو فهم کردند و میتونن درباره فرهنگهای دیگه نظر بدن. از این جهت، شایگان یه متفکر امروزی، در معنای جهانیشه.
کتاب به عنوان یک نقطه شروع و معرف ابعاد مختلف فلسفه و آشنا سازی م��اطب با خود شخص شایگان نسبتا موفق عمل می کند اما گاه گاهی احساس می استفاده از اصطلاحات مخصوص به خود شایگان بدون تعریف آن در متن باعث شده که از بار گیرایی متن در بخش هایی کاسته شود و احساس من در بخش هایی بدین صورت بود که مطالب بار ها و بار ها تکرار میشوند و این تکرار ها در مواقعی ملال آور میشوند.
برای آشنایی با دیدگاه ها و بصیرت های مثال زدنی یکی از بزرگترین متفکرین معاصر ما فوق العاده کتاب مفید و قابل تاملی است که به نظرم بی نیاز از دوباره خوانی نیز نباشد.
The book is a compilation by Ramin Jahanbegloo based upon conversations with Dariush Shayegan. With the purpose of exposing Shayegan's thoughts, the manuscript is mainly guided by Shayegan's answers not the questions which might seem rationale at a glance but this kept the content isolated against any critical talking on Shayegan's standpoint. Numerous areas are investigated in book, Shayegan's life, his education, and his views on a vast set of subjects. The majority of the talks are around the relation between traditional eastern cultures and modern west. Although Shayegan has a pivotal role in Iranian contemporary philosophهcal thinking, his views seemed to me very dogmatic in many cases. However, his idea about owned views are completely the opposite, persisting much on his sometimes discriminated views while permanently denouncing others because of being dogmatic. Overall, he book can be of great to those interested in Shayegan's philosophy or to whom seeking different views on modernism and its contrast with tradition, but at some points the conversation delves into some issues beyond Shayegan's qualifications and he always expresses his opinion confidently.
بعضی کتاب ها رو خیلی وقت پیش خوندم و بعد که دوباره می خونم یادم میاد اینجا هم مطلبی بنویسم داریوش شایگان به نظرم یکی از بزرگترین متفکران معاصر ایرانه. یادش گرامی پس هنوز به تغییر اوضاع جهان امید دارید؟ شایگان: به هیچ وجه نه چنین امیدی دارم و نه چنین ادعایی جهان همین است که هست و من جز تماشاگر کنار گرفته ای نیستم اما نگرش شما نسبت به مرگ چیست؟ شایگان: آدم با آن به خوبی کنار می آید. غالباً به آن می اندیشم و آن را چون پناهگاه نهایی عدم می یابم.
این کتاب که گفت و گوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلوست، در فارسی با نام "زیر آسمان های جهان" و با ترجمه ی نازی عظیما توسط انتشارات فرزان در سال 1374 چاپ شده و چاپ دوم آن در 1376 است. بیشتر سیر تحول اندیشه ی شایگان را در طول سال ها نشان می دهد، از علاقه اش به فلسفه و مذاهب در شرق و سپس ایران و سنت
va man joz tamaashaagare kenaar_gerefteyi nistam. in kalaame shaayegaaan zire aasmaanhaaye jahaan gooyi engaar keyfiyyati az rahaayi, esteghnaa, aagaahie be tamaashaa neshaste va negaahi aaraam raa dar daryaafte man be ham aamikhte ast....