Jump to ratings and reviews
Rate this book

بچه‌های قالیباف‌خانه

Rate this book
خستین قصه از «بچه‌های قالیباف‌خانه» به قلم «هوشنگ مرادی کرمانی»، پیرامون زندگی یک پسربچه به نام «نمکو» است که از خانواده‌ای فقیر در یکی از روستاهای کرمان می‌آید…

128 pages, Paperback

First published January 1, 1988

7 people are currently reading
283 people want to read

About the author

Houshang Moradi Kermani

31 books12 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
133 (27%)
4 stars
189 (38%)
3 stars
118 (24%)
2 stars
41 (8%)
1 star
8 (1%)
Displaying 1 - 30 of 70 reviews
Profile Image for Amin.
418 reviews440 followers
June 30, 2020
اسمش را میگذارم داستان "کاش" ها
کاش نویسنده اغراق کرده باشد
کاش شرایط قالیبافی و کودکانش کارش از سال 54 خیلی عوض شده باشد
کاش خرافات دست بر داشته باشد
کاش این همه جهالت، این همه سواستفاده کمرنگ شده باشد

تاریخ را باید از ادبیات آموخت. ادبیاتی این چنین شیوا، شگفت انگیز و تلخ
Profile Image for صان.
429 reviews468 followers
October 19, 2017
باید خیلی از آقای مرادی‌کرمانی متشکر باشیم که با نوشتن این دو داستان، ما را فضای قالی‌بافی‌های کرمان‌ در سال‌های قدیم آشنا کرد.
تلخ بود. به یاد نمی‌آورم هیچ‌گاه با کتابی اینطوری بغض کرده باشم.
هوشنگ مرادی کرمانی قطعن کار خیلی بزرگی برای این کشور و در حق تمام بچه‌های اون منطقه کرده است. کاری که اگر نبود، تمام این شرایط و هولناکی‌ها زیر تاریخ دفن می‌شد.
Profile Image for kian.
198 reviews59 followers
January 1, 2018
تلخ ....
ميفهمي توي قاليبافي هاي قديم چه ظلمهايي كه نميشده به آدما....
Profile Image for سـارا.
294 reviews229 followers
August 14, 2019
تلخ بود، زنده و تلخ و واقعی.
این حجم از رنج و عذاب تمام قلبم رو به درد آورد. و ممنون از هوشنگ مرادی کرمانی برای روایت کردنش، تا از سرزمینمون و کودکانش بیشتر بدونیم.
Profile Image for معصومه توکلی.
Author 2 books260 followers
April 26, 2023
سه ستاره به قدرت و روح قلم هوشو
(یا به قدرت قلم و روح هوشو...)
و هزار ستاره که زار زار از چشم‌هایم چکیدند
چرا که نِمِکو، اسدو و رضو قصه نبودند. از قصه‌ها نیامده بودند...
Profile Image for Behdad Ahmadi.
Author 2 books59 followers
January 23, 2016
دو داستان کوتاه درباره کرمان و قالیبافی و فرهنگش.
داستان ها به شدتِ بسیاری تلخ بودن، تا حدی که گاه آزار دهنده می شدن. تصاویر و اتفاقاتِ داستان به شدت سیاهن. و شاید باید سپاسگزارِ آقای کرمانی باشیم که این تصویرِ دیده نشده رو از فرهنگ قالیبافی، سختی ها و تلخی هاش به ما نشون داده. حس بدی دارم که تا به حال قالیبافی رو هنر بسیار لطیف و ملایمی می دونستم.
آقای کرمانی نثر بسیار پخته و قدرتمندی داره، تصاویرش به شدت سینمایی و زنده ان و اونقدر جزئیاتِ مربوط و نامربوط به ما نشون میده که گاه حتا داستان برای ما مرز فیلم رو هم رد می کنه. انگار که خودمون ناظر اون اتفاقات هستیم، و این تجربه ی خوش آیندی بود برای شخص من.

پ.ن) کتاب ویرایش خوبی نداره. دلیلش رو نمی دونم.
Profile Image for Saied Davoodi.
83 reviews35 followers
August 31, 2018
به این فکر می‌کنم که کودکان کارِ امروز چه شرایطی دارند. و چه سختی‌هایی را به جان می‌خرند. و چند سال دیگر باید از زندگی‌هایشان بگذرد تا یکی مثل استاد مرادی کرمانی برود سر وقتشان و زندگی‌هایشان را در قالب داستان در آورد. به این فکر می‌کنم که بچه‌های قالیباف‌خانه‌های دیروز الآن در چه حالی هستند و زندگی‌هایشان بر چه مداری می‌چرخد. و به این فکر می‌کنم که هنوز هم هستند بچه‌هایی که زندگی‌هایشان بی‌شباهت به بچه‌های قالیباف‌خانۀ کتاب نیست. و حتی وضع‌شان خیلی بدتر از این‌ها هم هست. گیجم و گنگ. گیجم و گنگ و احساس می‌کنم دینی بر گردن من هست که باید ادایش کنم. گیجم و گنگ و گنگ.
Profile Image for Behzad.
652 reviews122 followers
June 4, 2023
دو تا نکته به ذهنم رسید در مورد این داستانها:

یک اینکه امروز هم که مثلاً قرن بیست و یک هست، هنوز با معضل کار اجباری کودک طرف هستیم، تو همین تهران خودمون و البته در سرتاسر ایران و جهان. سوء استفاده ای که پیمانکارهای شهرداری برای جمع آوری ضایعات از بچه ها میکنن هولناکه. کارگاه های زیرزمینی هم کم نیستن تو تهران، از تولید کفش و لباس گرفته تا تفکیک زباله و غیره، که همین کارها رو با بچه ها میکنن. پس اوضاع تغییری نکرده و هنوز و همچنان همونه، و یکی از راههای توسعۀ ایران اینه که ما بیایم حقوق کودک رو به رسمیت بشناسیم و کار و ازدواج کودک رو غیرقانونی کنیم.

دو اینکه این کتاب رو ای کاش طرفداران «شاهنشاه آریامهر» بخونن تا کمی از وضعیت فقر در دورۀ «ژاندارم خاورمیانه» باخبر بشن. البته این معناش این نیست که امروز وضع خوبه. امروز وضع هزار درجه بدتره. اما خوندن همچین کتابی باعث میشه که کمتر با نگاه رمانتیک و نوستالژیک نگاه کنیم به شاهنشاه بازی و آمادۀ در آغوش کشیدن شازده های ریز و درشت پهلوی و قجر نباشیم. اگه این کتاب رو خونده باشیم، وقتی که مثلاً زیباکلام یا غنی نژاد دارن از رفاه و خوشبختی در زمان شاه صحبت میکنن، از خودمون میپرسیم رفاه «برای چه کسی؟» آیا طبقۀ کارگر و زارع هم خوشبخت و بهره مند از رفاه بود؟ یا اینکه رفاه مختص طبقۀ متوسط و ثروتمند شهری بود؟

اصولاً کارکرد ادبیات یکیش همینه؛ که میتونه مکملی باشه برای تاریخ و نظریه، و به ما بگه که در یه دورۀ تاریخی داشته چه بر مردمان میگذشته.
Profile Image for زینب هاشم‌زاده.
162 reviews68 followers
October 3, 2020
چقدر تلخ و غم‌بار بود. آدم با تک‌تک ظلم‌ها، له می‌شد.
کاش..کاش..کاش.. در تمام لحظات با خودت می‌گفتی که کاش جور دیگه‌ای بشه‌. کاش معجزه‌ای باشه. کاش..
چقدر دلم برای «نِمِکوُ» و «صفرو» سوخت. همه‌اش توی ذهنم برای «نِمِکوُ» یه چهره‌ی گردالو و بانمک تصور می‌کردم، به فضای داستان نمی‌خورد اما حداقل باعث می‌شد غم داستان رو پشت یه تصویر نمکی کمی پهنان کرد.
چقدر دلم برای «رضو» سوخت. غم همه‌ی وجودم رو گرفت..
Profile Image for Elnaz.
6 reviews1 follower
March 26, 2014
اسدو تو راه شهر بود. می رفت شهر کاری پیدا کند. از قالی و قالیبافی و قالیبافخانه بدش می آمد، "و از آنها که با کفش روی قالی راه می روند."
25 reviews
February 10, 2014
این کتاب بسیار زیبا بود من با دنیای قالیباف ها. آشنایی نداشتم ولی با خوندن این کتاب که از زبون یک کرمانی نوشته شده بود با این دنیا آشنا شدم. با خوندن این کتاب غم سنگینی روی سینه ی من نشست و دلم برای بچه های قالیباف سوخت و همچنین زنان قالیباف که دیگر نمیتوانستند بچه خود را به دنیا بیاورند.
آقای کرمانی با استفاده از زبان عامیانه یک شاهکار ادبی را آفریده است.
Profile Image for Shamim Valian.
126 reviews37 followers
June 7, 2019
روایت زنده از زندگی معمولی آدمها، کاریه که همه ی نویسنده ها از پسش بر نمیان، اما مرادی کرمانی استاد این کاره. شاید برای همینه که از 8 سالگی، نویسنده ی محبوبمه.
درد و رنج و فقر و جهل و بدبختی و اندوه آدمهای داستانهای مرادی کرمانی، اونقدر واضح و ملموسن که حتی موقع خوندن می تونی ببینی وحسشون کنی.
فکر کنم نمکو و لیلو و خجیجه و اسدو و ... تا مدتها باهام می مونن
Profile Image for Elaheh.
7 reviews
October 29, 2013
کتابهای دردناک رو دوس دارم، چون باعث میشن فراموش نکنم که قشر بزرگی از مردم به کمک احتیاج دارند و اگه روزی چیزی داشتم باید باهاشون قسمت کنم. داستانهای دردناک رو دوس دارم چون بهم یادآوری می‌کنن که دنیا اونی‌ نیس که زندگی‌ روزمرّه بهم القا می‌کنه.
Profile Image for pardis aghaei.
138 reviews22 followers
January 12, 2019
يك رمان كوتاه،بيانگر بخش هاى كوچكى از حقايق تلخ و گزنده قاليبافخانه ها كه چه بسا همين امروز هم توى ايرانمون در حال رخ دادن هستن...آقاى مرادى كرمانى عزيز صحنه هاى بديع و در عين حال دلخراش متعددى رو با قلم شيواش،خيلى زنده به تصوير كشيده:از زنده زنده سوختن الاغ و صغرو گرفته تا بازى كردن نمكو و علو با "دولو" و ...
سنت هاى مرسوم در روستاهاى كرمان رو هم خيلى ملموس به قلم آورده،و ذوق تجربه خوى و حال و هواى زندگى در روستا رو با وجود همه نامردمانى چون اوستا و حسينو توى وجودت ميذاره.
خوندنش لازمه👌🏻
Profile Image for Najma.
121 reviews29 followers
June 9, 2017
خیلی غم داشت خیلی ....خیلی.... و خیلی
Profile Image for Sara_loves_books.
294 reviews29 followers
April 8, 2023
من کتاب صوتی رو از برنامه.ی نوار گوش دادم. دوتا داستان نسبتاً کوتاه که سر جمع چهار ساعت گوش دادنش طول می‌کشید.
خیلی غمگین و زیبا بود. داستان‌ها تراژدی، پر از توصیفات و حال و هوای روستاهای سالهای دهه پنجاه شمسی بودن. جفتشون درباره‌ی سرنوشت قالیباف ها و مردم عادی اون زمان بودن، اینکه اعتقادات و باوراشون چی بوده و چطوری روزگار میگذروندن. پر از نقد اجتماعی بود، از نحوه زندگی اشتباه و تبعیض طبقاتی فوق العاده شدید گرفته تا خرافات غلط و اشتباه. خیلی غمگین بود، ناراحتم کرد:(
14 reviews
March 22, 2017
توصیف های داستان ها خیلی واقعی بود، انگار که واقعا میشد اون صحنه های تلخ رو دید.
Profile Image for Nafiseh Miraei.
46 reviews15 followers
April 3, 2018
ارزش کتاب در نگاه عاری از آخی‌گویی نویسنده به زندگی حول قالیباف‌خانه‌هاست
Profile Image for Homa.
30 reviews7 followers
December 5, 2023
کتاب خیلی خوب به ضرب المثل ها اصطلاحات و شعرهای محلی پرداخته بود . لهجه شیرینی کرمانی شخصیت های داستان زیبا بود.
ضرب المثل هایی داشته که من خودم بار اولی بود که می شنیدم و کتاب از این لحاظ ارزشمنده
مثل:
اگه تو گردوی قوزی من هم سوزن جولدوزوم.
یا
اصطلاح روباه قشو کرده
به یکسری باورهای خرافی مردم محلی هم اشاره کرده که‌در نوع خودش جالبه
اما
از نظر داستان پردازی و شخصیت پردازی به نظرم یکم ضعیف بود
حس همدردی رو اونجوری که باید در خواننده القا نمی کرد و داستان کششی نداشت که خواننده رو مجبور به ادامه دادن بکنه
Profile Image for Milad Atashparvar.
20 reviews2 followers
April 22, 2022
نوشته‌های هوشنگ مرادی کرمانی پر از سادگی توأم با غم...
Profile Image for Fatemeh.
22 reviews2 followers
Read
December 29, 2020
اینقدر تلخ بود که نصفه رهاش کردم :(
آقای کرمانی!
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم، کدام بارکشم؟
Profile Image for سپیده سالاروند.
Author 1 book136 followers
August 10, 2018
کتاب در واقع دو تا داستان «نمکو» و «رضو، اسدو، خجیجه» است. آقای مرادی کرمانی توی مقدمه می‌نویسه که سال ۱۳۵۴ قلم و دفترچه به دست دنبال آدم‌هایی که بچگی‌شون «تو کُت کارخونه» گذشته راه افتاده، خاطراتشون رو شنیده، از این کارگاه به اون کارگاه رفته، نشسته پشت دار قالی و سعی کرده زندگی‌شون رو زندگی کنه تا ازشون بنویسه. همیناست که این دو تا داستان توی ذهنم بیشتر «مردم‌نگاری‌»ان تا داستان. من اگر روزی کلاس مردم‌نگاری‌ای داشته باشم حتما این کتاب رو می‌ذارم تو طرح درسم.
زبان مرادی‌کرمانی مثل همیشه شیوا و درسته اما داستان‌ها بیشتر به نظرم شبیه نوشته‌های علی‌اشرف درویشیان اومد که شاید خاصیت اون زمانه بوده. درد و غصه می‌نشست به جون آدم، اما فقط غصه نیست، یک جور خشم نسبت به بی‌عدالتی بعد خوندن این داستان‌ها وجود آدم رو می‌گیره که به نظر من خیلی مهمه. اون سال‌ها این خشم‌ها با هم جمع شدن و منجر به حرکت شدن. همش فکر می‌کنم چی سرمون اومده که ادبیاتمون انقدر بی‌ضرر شده الان؟ چرا دیگه خشمگین نمی‌شیم با خوندن داستان‌های جدید؟ چی شد که تهی شدیم انقدر و ادبیات دهه‌ی پنجاه به نظرمون کلیشه‌ای اومد؟
بچه‌های قالیبافخانه هنوز می‌تونه خشم آدم رو برانگیزه. کاش بلد بودم از زندگی بچه‌های کار فعلی همچین داستان‌هایی بنویسم.
Profile Image for Leili.
12 reviews11 followers
April 9, 2016
سی دقیقه ازنیمه شب گذشته....بچه های قالیبافخانه تغذیه هفتم نوروزم بود...
چطورمی شودخوابید؟لحاف رامیکشم. روی سرم وصدای همه شان درگوشم است...تاصبح باآنهایم...
.
.
عجب چیزی نوشتی عموهوشنگ...
عموهوشنگ نوستالژی ما...عموهوشنگی که درانفوان کودکی باقصه های مجیدت بالغ شدیم...
عمو هوشنگ درمقدمه کتاب حرفهای سوزناکی گفته وآمادمون کرده تا درداستخوان سوز جمله آخر کتاب روباعمق جانمون درک کنیم
اونجایی که زن اسد به خاطر آسیبهای جدی که درقالیبافی بهش رسیده سرزامیره و دررابطه با اسدمینویسه که...:
.

اسدتوراه شهربود.می رفت شهرکاری پیداکند.ازقالی وقالیبافی وقالیبافخانه بدش می آمد، و ازآنها که....
ازآنها که باکفش روی قالی راه می روند...
.
کتاب روباید باجان خواند...لیلی
Profile Image for Mahdi Taheri.
34 reviews12 followers
January 5, 2018
داستان بیشتر بیان تضادها بود،تضاد بین زیبایی و لطافت قالی با زشتی و سختی کارگاه های قالی بافی.
. ما چقدر شیک قالیها را نگاه میکنیم. آیا میتوانیم در لابلای تاروپودش، درد و رنج ادمهایی که ان را بوجود اورده اند، درک کنیم
ایا به این فکر میکنیم که پشت هر بنا و ساخته زیبا و دلفریبی، ممکن است درد و رنج ادمهایی پنهان باشد؟
این کتاب واقعیتهای دنیا را بهتر نشان میدهد.
کتاب تلخ است و درداور اما بسیار تامل انگیز.

"پنجره چسبیده به سقف کارگاه، تکه ای از نور کمرنگ ماه را تو میکشید. نور روی گلی، از گلهای قالی، افتاده بود، اگر نور ماه پررنگ بود بهتر میشد گل درشت و خوشگل قالی را دید."
Profile Image for آمیرزا.
44 reviews5 followers
September 17, 2013
داستان های مرادی کرمانی رو دوست دارم ...
البته این داستان از داستان های قدیمی هوشنگ مرادی کرمانی است که در سال 54 نوشته شده ...
این کتاب از دو داستان تشکیل شده، که هر دو شون خوب هستن ..
داستان هایی نشان دهنده ی رنج و زحمتی که مردم کرمان قدیم می کشیدند، حق هایی که ازشون ضایع می شد، و کودکانی که فقر آن ها را سوزاند ..
جای جای داستان ها پر از رسم و رسومات و اشعار و اصطلاحات مردم کرمانه، که این داستان های رو دلنشین تر می کنه
این کتاب رو دوست دارم، گرچه داستان هاش دردناک هستن
Profile Image for Narges Joneidi.
39 reviews5 followers
May 16, 2018
تو مقدمه کتاب هوشنگ مرادی کرمانی نوشته وقتی بعد از سالها این کتاب رو ویرایش می کنم اشک هام جاری است. حقیقتا با خواندن این کتاب برای غربت کودکان این خاک باید گریست. چه روح هایی غریبانه تباه شدن.
Profile Image for Elham Fathi.
23 reviews22 followers
October 24, 2018
چقدر تلخ! چقدر تلخ!
قلبم به درد مياد از تصور واقعى بودن فضاى اين كتاب
اى كاش كتاب ديگه اى براى اولين تجربه ام از داستان هاى آقاى مرادى كرمانى انتخاب مى كردم.
Displaying 1 - 30 of 70 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.